eitaa logo
تبیین
2.6هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
441 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
💎 40 سال پیش به صلای الله‌ اکبرها، مردمانی هوای پَر زدن در افقی تازه برداشتند... پیرمردی با لباس اساطیری از دل دیروز آمد و با دست خالی دوره‌ای از را شکست و مشتی مفاهیم متروک و غریب را از زیر قبر و بیرون کشید و دوباره بر سر زبان‌ها انداخت... 🔹روح‌الله بود در کالبد زمان! 🔸 انقلابش باز پای آسمان را به زمین باز کرده بود. بی‌نظمی‌‌ای در نظم نیهیلیستی افتاده بود. انقلابش اسلامی بود؛ نه صنعتی. افق‌ش تمدن تکنیکی نبود. غایت‌ش تکنولوژی نبود. حرف‌ها همه حول بود. 🔸الله اکبر آن‌روزها شعاری فقط زبانی نبود. خدا در نظرها راستی‌راستی بزرگ‌تر از آن بود که وصف شود. بزرگ‌تر از علم. بزرگ‌تر از سلاح. بزرگ‌تر از پول. بزرگ‌تر از هرچیزی که بزرگ به نظر می‌رسید. 🔹 و آزمون بزرگ از راه رسید. ! 🔸نه یک‌بار و دوبار؛ چند ده‌هزاربار فرزندان خمینی، مرگ را میراندند و معلوم شد آن الله اکبرها لقلقه‌ی زبان نبود. شمس گفته بود: چنان دنبال مرگم که شاعر دنبال قافیه. بی‌دل می‌گفت: مردان نفس به یاد دم تیغ می‌زنند... این دو تا را نوشتم تا فرهیخته بودن من دست‌تان بیاید و الا سرتاسر این تقویم مندرس، می‌بینی شاعر و عارف را که دربه‌در دنبال مرگ بوده‌اند. 🔸 و آنچه در چند قرن فقط گفته‌ می‌آمد، حالا راستی‌راستی به چشم می‌آمد: . 🔹 که تمام شد، انقلاب هم تمام شد. انقلابی که برای بسط خود برنامه‌ای نداشت افتاد در دام فتنه‌ی . 🔸 انقلاب اسلامی بود یا صنعتی؟ در انقلاب اسلامی هدف بقا و به روز شدن است؟ یا حکومتِ ارزش بر تاریخ؟ امیرالمومنین عمروعاص را گردن نزد، درحالی که می‌دانست خدعه می‌زاید و بودنش شر. چرا؟ اگر هدفش اصلاحِ آنی بود که باید می‌کشت. اما در مرام علی کسی که آن‌طور اظهار کرده بود حتی ارزش تعقیب نداشت. 🔸 علی شمشیر می‌زد تا بر تاریخ حکومت کند. اباعبدالله به مسلخ رفت و قبلش وعده داده شده بود که «ان‌الله شاء ان یراک قتیلا». هدفش فراتر از بودن و بقای مقطعی بود. رفت و با رفتنش ماند و بر تاریخ کرد. 🔹 انقلاب خودش را جدی گرفته. انقلابی که در ۴٠ سالگی از عاشورا درس مذاکره می‌گیرد می‌خواهد نه . 🔺 مساله روحانی و احمدی‌نژاد نیست. مساله این دولت و آن دولت نیست. مساله جهل جوانی‌ست که نمی‌فهمد انقلاب برای چه بود؟ برای ساخت موشک و فتح فضا و اقتصاد؟ آوینی می‌گفت «ما بر خلاف تمام دنیا تابع هستیم نه اقتصادمان» راستی که خاک سرد است و هوای زمانه‌ی نیست‌انگار از خاک سردتر. مساله، جهلِ جوانِ تمامیت‌خواهی‌ست که جای و انسانیت را در سیاست گم کرده، هدف غایی انقلاب را نمی‌داند. @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«انگیزه ها» بر چند نوعند و منشاء آنها چیست؟ 🔹 را مى توان به سه نوع تقسيم كرد: الف) ؛ ب) ؛ ج) . در بخش اوّل، يك مشت خيالات و پندارها و خرافات و الفاظ بى محتوا ممكن است عامل حركت يك جامعه شود كه مصداق كامل آن را در يك جامعه بت پرستى مى توان مشاهده كرد. پندار قداست بتها، خرافه‌ی مشكل گشایی و شفاعت آنها، پندار فهم و شعور براى آنها و بالاخره خرافه‌ی تقرّب به خدا بوسيله بتها، ايجاد حركتى در جامعه بت پرستان مى كند؛ امّا هنگامى كه كارشان به بن بست مى كشد، بتان را حتّى قادر بر دفاع از خودشان هم نمى بينند، تا چه رسد به عابدانشان! به مصداق: «فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ وَ قالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظّالِمُونَ؛ [انبیاء، ۶۴] وجدان خفته آنها بيدار شده به اين پندارهاى پوچ و مسخره، مى خندند و خويشتن را به خاطر اين پرستش غلط و مضحك، محكوم مى كنند و ظالم و ستمگر مى شمرند!». 🔹به اين ترتيب بُرد ، محدود و موقّت و فاقد هرگونه عمق و ريشه است؛ چرا كه اين انگيزه ها از جهل و تعصّب مردم مايه میگيرد و به محض پيدايش مختصرى علم و آگاهى از اثر مى افتد. امّا از آنجا كه از يك واقعيّت عينى مايه میگيرد، اثرى بيشتر و گسترده تر دارد، امّا با اين حال هرگز عميق نيست. فى المثل، كمتر یک فرد نظامی حاضر میشود به خاطر مزايا و حقوق و تشويق مادّى و ترفيع درجه، كه مهم‌ترين اثرش نيز همان امتيازات مادّى است، جان خود را به خطر بيفكند؛ و اگر در جنگى درگير شود كه به حكم مسؤوليّت شغلى بايد خود را به خطر افكند، باز تلاش میكند تا به هر وسيله شده خود را از مهلكه برهاند. لذا در جنگهایی همچون جنگ ويتنام، سربازان و افسران آمريكايى غالباً اين سؤال را از خود میكردند كه ما با چه انگيزه اى بجنگيم؟ و در اين منطقه جهان چه منافعى داريم كه ارزش نثار خون داشته باشد!؟ 🔹امّا كه از روح به و ارزش‌هاى والاى الهى و انسانى سرچشمه میگيرد، و پشتوانه اى همچون معاد و زندگى جاويدان پس از مرگ در آغوش رحمت الهى، و بهشت جاويدان و «لقاء الله» دارد، و انگيزه هاست، كه تأثيرش فوق العاده نيرومند است. در اينجا مسأله معامله با خدا و دادن جان و مال در برابر جلب رضاى او مطرح است: «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فى سَبيلِ اللهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِى التَّوْراةِ وَ الانْجيلِ وَالْقُرْانِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذى بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ؛ [توبه، ۱۱۱] خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خريدارى كرده، كه [در برابرش] بهشت براى آنان باشد؛ [به اين گونه كه:] در راه خدا پيكار میكنند، میكشند و كشته میشوند؛ اين وعده حقّى است بر او، كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده؛ و چه كسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اكنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدى كه با خدا كرده ايد؛ و اين است پيروزى بزرگ!». دقّت در بند بند اين آيه خون را در عروق مؤمنان به گردش سريعى درمى آورد، و تمام توان را براى استقبال از چنين تجارت پرسود و عظيمى آماده میسازد. 🔹يا چنانكه در سوره صفّ، آيات ۱۰ تا ۱۳ آمده است: «يا أَيُّها الَّذينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَة تُنْجيكُمْ مِنْ عَذاب أَليم - تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فى سَبيلِ اللهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ - يَغْفِرُ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الانْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فى جَنّاتِ عَدْن ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ - وَ اُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللهِ وَ فَتْحٌ قَريبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! آيا شما را به تجارتى راهنمايى كنم كه شما را از عذاب دردناك رهایی میبخشد؟! - به خدا و رسولش ايمان بياوريد و با اموال و جانهايتان در راه خدا جهاد كنيد، اين براى شما [از هر چيز] بهتر است، اگر بدانيد! - [اگر چنين كنيد] گناهانتان را میبخشد و شما را در باغهايى از بهشت داخل میكند كه نهرها از زير درختانش جارى است و در مسكنهاى پاكيزه در بهشت جاويدان جاى میدهد؛ و اين پيروزى عظيم است! - و [نعمت] ديگرى كه آن را دوست داريد به شما میبخشد، و آن يارى خداوند و پيروزىِ نزديك است؛ و مؤمنان را بشارت ده [به اين پيروزى بزرگ]!». 📕مديريت و فرماندهى در اسلام‏، مكارم شيرازى، ناصر، نسل جوان‏، چ ۱۲، ص۶۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
تبیین
⭕️امام علی علیه السلام: 🔹سر آغاز دین، است، و كمال شناخت خدا، داشتن او، و كمال باور داشتن خدا، شهادت به اوست، و كمال توحید (شهادت بر یگانگى خدا) ، و كمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا كردن است، زیرا هر صفتى نشان مى دهد كه غیر از موصوف، و هر موصوفى گواهى مى دهد كه غیر از صفت است. 🔹پس كسى كه خدا را با صفت مخلوقات تعریف كند او را به چیزى نزدیك كرده، و با نزدیك كردن خدا به چیزى، دو خدا مطرح شده و با طرح شدن دو خدا، اجزایى براى او تصوّر نموده و با تصّور اجزا براى خدا، او را نشناخته است. 🔹و كسى كه را نشناسد به سوى او اشاره مى كند و هر كس به سوى خدا اشاره كند، او را محدود كرده، به شمارش آورده. و آن كس كه بگوید «خدا در چیست» او را در چیز دیگرى پنداشته است، و كسى كه بپرسد «خدا بر روى چه چیزى قرار دارد» به تحقیق جایى را خالى از او در نظر گرفته است، در صورتى كه همواره بوده، و از چیزى به وجود نیامده است. 🔹با همه چیز هست، نه اینكه همنشین آنان باشد، و با همه چیز فرق دارد نه اینكه از آنان جدا و بیگانه باشد. انجام دهنده همه كارهاست، بدون حركت و ابزار و وسیله، بیناست حتّى در آن هنگام كه پدیده اى وجود نداشت، و تنهاست، زیرا كسى نبوده تا با او انس گیرد، و یا از فقدانش وحشت كند. ● جهت اجتناب از ، از آوردن متن عربی فرمایش حضرت صرف نظر گردیده است. 📕نهج البلاغه، از خطبه ۱ منبع؛ وبسایت اهل البیت عليهم السلام @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️نور بودن خدا 💠«خدا نور است» یعنی چه؟ چرا خدا به نور تشبیه شده است؟ 1⃣«یکی از اسماء خداوند متعال است»، لکن منظور از «نور»، همین نور حسّی شناخته شده نیست؛ لذا در برخی و برای جلوگیری از این پندار آمده است: « ... یا نُورَ النُّورِ یا مُنَوِّرَ النُّورِ یا خَالِقَ النُّورِ یا مُدَبِّرَ النُّورِ یا مُقَدِّرَ النُّورِ یا نُورَ کلِّ نُورٍ یا نُوراً قَبْلَ کلِّ نُورٍ یا نُوراً بَعْدَ کلِّ نُورٍ یا نُوراً فَوْقَ کلِّ نُورٍ یا نُوراً لَیسَ کمِثْلِهِ نُورٌ». [۱] (ای نورِ نور، ای روشن کننده ی نور، ای خالق نور، ای تدبیر کننده ی نور، ای تقدیر کننده ی نور، ای نور هر نوری، ای نوری که قبل از هر نوری است، ای نوری که بعد از هر نوری است، ای نوری که فوق هر نوری است، ای نوری که همانند او نوری نیست). 2⃣ اسمی است برای هر حقیقتی که خود به خود ظاهر بوده، موجب ظهور دیگر امور نیز می شود. را نور می گویند، چون به خودی خود ظاهر است، و ظاهر شدن دیگر اشیاء مادّی نیز به واسطه‌ی آن می باشد. را هم می گویند، چون وجود او قائم به ذات خود بوده برای ظهور، محتاج هیچ موجودی نیست، و هرچه غیر اوست برای ظاهر شدن در عرصه‌ی وجود محتاج او هستند؛ حتّی خود نیز برای موجود شدن و خروج از ظلمت عدم، اوست؛ لذا او «نور نور و منوّر نور، مدبّر نور و مقدّر نور» است. 3⃣از حقیقت نیز تعبیر به می شود، چون عین و بودن است، و تمام موجودات به واسطه‌ی وجود موجود می شوند؛ و ، که همان وجودِ صرف، محض و خالص باشد، همانا است. لذا نمی توان گفت خدا را چه کسی به وجود آورده است؟ چون موجودی که باشد، بی نیاز از وجود دهنده است؛ چرا که معنی ندارد پرسیده شود: چه کسی به وجود، وجود داد؟ امّا چون انسان بودن و درخت بودن و فرشته بودن و... عین وجود بودن نیستند، لذا به وجود دهنده اند. اگر این امور عین وجود بودند در آن صورت همانند خدا همواره باید می بودند؛ چون وجود محض در مقابل عدم بوده، عدم را بر نمی تابد. منبع: پرسمان @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در خطبه ۱۸۶ نهج البلاغه با چه عباراتی قدرت خداوند را به تصویر می کشد؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از خطبه ۱۸۶ به شرح يكى از صفات مهم يعنى او مى پردازد و در اين زمينه نخست مسئله و را مطرح كرده و مى فرمايد: «خَلَقَ الْخَلَائِقَ عَلَى غَيْرِ مِثَالٍ خَلَا مِنْ غَيْرِهِ، وَ لَمْ يَسْتَعِنْ عَلَى خَلْقِهَا بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ»؛ ( را بدون همانندى كه از ديگرى گرفته باشد و در آفرينش آنها از كسى يارى نجست). 🔹هنگامى كه به نظر مى افكنيم انواع بی‌شمارى از را در عالم جانداران و گياهان و جمادات مى بينيم كه هر يك شكل و ساختمان بديع و و جالبى دارند. موجوداتى كه هرگز سابقه نداشته و آنها را از كتم عدم به عرصه وجود آورد و در مسير تكامل پيش فرستاد؛ در حالى كه اگر صنايعى دارند از ديگرى است؛ مثلا روز نخست كسى با دقّت در بال و پر پرندگان و كيفيّت پرواز آنها به فكر ساختن نوعى هواپيماى بسيار ابتدايى افتاد. 🔹سپس دانشمندان در زمان هاى بعد يكى پس از ديگرى اختراع پيشين را گرفته و به تكميل آن پرداختند تا در عصر و زمان ما به اوج تكامل خود رسيد. بر اين اساس، ما يا در اختراعات خود از الهام مى گيرند و يا از ديگرى؛ نه كارى بدون سابقه انجام مى دهند و نه كارى بدون كمك گرفتن از ديگران؛ در حالى كه كارهاى آنها است؛ ولى در پهنه آفرينش و در ايجاد اين همه و بى شمار، نه نياز به سابقه دارد و نه نياز به كمك. 🔹آنگاه به سراغ چهره ديگرى از او رفته و مى فرمايد: «وَ أَنْشَأَ الْاَرْضَ فَأَمْسَكَهَا مِنْ غَيْرِ اِشْتِغَالٍ، وَ أَرْسَاهَا عَلَى غَيْرِ قَرَارٍ، وَ أَقَامَهَا بِغَيْرِ قَوَائِمَ، وَ رَفَعَهَا بِغَيْرِ دَعَائِمَ، وَ حَصَّنَهَا مِنَ الْاَوَدِ [۱] وَ الْاِعْوِجَاجِ، وَ مَنَعَهَا مِنَ التَّهَافُتِ [۲] وَ الْاِنْفِرَاجِ» [۳] ( زمين را آفريد و آن را در جاى خود ثابت نگه داشت، بى آنكه اين كار او را به خود مشغول سازد و در عين حركت و بى قرارى به او ثبات بخشيد. بدون هيچ پايه اى آن را بر پا كرد و بى هيچ آن را برافراشت و از كژى و اعوجاج نگاه داشت و از سقوط و در هم شكافتن آن جلوگيرى كرد). 🔹امروز اين مطلب براى همه ما مسلم است كه ميليون ها سال است به دور خود و به دور خورشيد در در حركت است و اين حركت سريع به قدرى منظم و آرام است كه ساكنان زمين هرگز آن را احساس نمى كنند و به همين دليل دانشمندان پيشين كره زمين را مركز عالَم و ثابت مى دانستند. امروز ما مى دانيم كه قرار گرفتن زمين در فاصله معينى از خورشيد و در وضعى كاملا يكنواخت و آرام، نتيجه قوه‌ جاذبه و دافعه است. 🔹بر اين اساس هر دو جسم، يكديگر را به نسبت مستقيم جرم ها و به نسبت معكوس مجذور فاصله ها جذب مى كنند. اين نيرو سبب مى شود كره خاكى ما به سرعت به سوى خورشيد پيش رود و مجذوب آن شود و تبديل به دود و بخار گردد؛ از سوى ديگر حركت دورانى بر گِرد يك مركز سبب فرار آن جسم از مركز مى شود كه آن را «نيروى‌ » مى نامند، و هر قدر حركت سريعتر باشد «نيروى » بيشتر است، لذا هنگامى كه قلاب سنگ را به دور دست به طور سريع به گردش در مى آورند ناگهان آن را رها مى كنند به شدت به نقطه دور پرتاب مى شود. 🔹حال براى اينكه ميليون ها سال در مدار خود به صورت يكنواخت گردش كند تنها راه اين است كه كه تناسب با جسم زمين و خورشيد دارد، با كه بر اثر حركت و گريز از مركز حاصل مى شود كاملا باشد؛ حتى اگر كمى فاصله زيادتر و يا كمتر گردد و يا كمى حركت كندتر و يا سريع تر شود اين بر هم مى خورد و در فضا سرگردان مى شود و يا به سوى خورشيد رفته و جذب مى گردد. اين چه است كه ميليون ها سال زمينِ با اين عظمت را در عين حركت هاى متعدّد، ثابت نگه داشته، بى آنكه پايه اى بخواهد و يا داشته باشد و يا اينكه با گذشت اين همه زمان شكافى بردارد و اجزاى آن در هم بريزد؛ آيا جز مى تواند چنين برنامه اى براى زمين تنظيم كند؟ پی نوشت‌ها؛ [۱] «اَوَد» به معناى فشار و سنگينى است كه گاه موجب كجى و اعوجاج مى شود. [۲] «تهافت» يعنى فرو ريختن و خرد شدن. [۳] «انفراج» به معناى شكاف برداشتن است. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دارالكتب الاسلامية‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۷، ص ۲۲۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه امام علی (عليه السلام) «اراده الهی» به چه صورت محققّ می شود؟ 🔹 (علیه السلام) در بخشی از خطبه ۱۸۶ مى فرمايد: «يَقُولُ لِمَنْ أَرَادَ كَوْنَهُ: (كُنْ فَيَكُونُ) [۱]، لَا بِصَوْتٍ يَقْرَعُ، وَ لَا بِنِدَاءٍ يُسْمَعُ؛ وَ إِنَّمَا كَلَامُهُ سُبْحَانَهُ فِعْلٌ مِنْهُ أَنْشَأَهُ وَ مَثَّلَهُ، لَمْ يَكُنْ مِنْ قَبْلِ ذلِكَ كَائِناً، وَ لَوْ كَانَ قَدِيماً لَكَانَ إِلهاً ثَانِياً» (هر گاه اراده چيزى كند، مى گويد: موجود باش و بلادرنگ موجود مى شود، نه به اين معنا كه صدايى از او در گوش ها بنشيند يا فريادى شنيده شود، بلكه سخن خداوند همان كارى است كه ايجاد مى كند و صورت مى بخشد و پيش از آن چيزى وجود نداشته و اگر پيش از آن چيزى از ازل وجود داشت خدا معبود دوم بود). 🔹مقصود حضرت از اين سخن اين است كه جمله «كُنْ فَيَكُونُ» كه در آيات آمده به معناى فرمانى لفظى، مانند فرمان رؤسا و پادشاهان به زيردستان خود نيست كه الفاظى بر زبان مى رانند و در گوش مخاطبين مى نشيند و گاه كه اصرار بر چيزى دارند فرياد مى كشند كه تا فاصله زيادى فريادشان شنيده مى شود، بلكه همان او، و به تعبير ديگر است، تا اراده چيزى كند (اراده نيز به معناى علم به نظام اصلح است) بى درنگ موجود مى شود، 🔹اگر اراده كند كائنات در يك لحظه موجود شوند، در همان يك لحظه آسمان و زمين و ستارگان و كهكشان ها ايجاد مى شوند و اگر اراده كند به طور تدريجى در هزار سال يا ميليون ها سال به وجود آيند بى كم و كاست همان خواهد شد. در ضمن، كه همان است بر اساس شبيه سازى قبلى هرگز نبوده است؛ زيرا اگر چنين باشد مفهوم آن تعدّد وجود ازلى و تعدّد خداوند و معبود خواهد بود و همان گونه كه در بحث هاى توحيدى آمده تعدّد در اين مورد محال است؛ زيرا و نامحدود از هر جهت، تعدّد نمى پذيرد. پی نوشت‌؛ [۱] سوره بقره، آيه ۱۱۷ 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۷، ص ۲۱۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️انقلاب و خطری به اسم انگیزه‌ های متغیر 🔹 بزرگ­ترین حادثه عصر حاضر است. که را تغییر داد و دو ابرقدرت شرق و غرب را به چالش کشید تا خود، از باشد و را که تا پیش از آن در جایگاهی نداشت، وارد صحنه جهانی نموده، یک‌ پایه‌ در جهان قرار دهد. 🔹جورچین این تغییر با افول امپراتوری  شوروی تکمیل شد و جهانی که می‌رفت بلوک شرق، بلوک غرب و را تجربه کند دوباره به حالت دو قطبی برگشت، با این تفاوت که این‌بار بین و بود؛ موازنه‌ای که خیلی‌ها خوابش را هم نمی‌دیدند. یک پدیده است و مانند هر پدیده دیگری در معرض آفت­‌ها، و است. 🔹به همین جهت نظام مبارک ماه‌­ها پیش از پیروزی انقلاب، نسبت به که ممکن است بعد از پیروزی  دامن­‌گیر شود، هشدار داده و به تبیین آفت‌­ها پرداخت و در وصیت­‌نامه خویش نیز از این مهم غافل نشدند. بدیهی است که و بقای‌ منوط به ، پیشگیری و برخورد با آن‌ها است. با کنکاش در بیانات، نوشته‌ها و وصیت‌نامه (ره) به مواردی می‌رسیم که می‌تواند به عنوان اصلی انقلاب اسلامی قلمداد شود که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.   💠تغییر انگیزه­‌ها 🔹 (ره) قیام به است. او و همه کسانی که با او صادقانه همراه شدند و تفکر او را پذیرفتند، تنها برای و با هدف اعتلای کلمه نمودند و به جرات می‌توان گفت که سریع نیز همین بود. (ره) در بند الف وصیت­‌نامه خود، اول چیزی را که برای تداوم انقلاب لازم می­داند، از است. 🔹ایشان می‌­فرماید: «بى‏‌تردید بقاى ، همان رمز است؛ و رمز پیروزى را ملت مى‏‌داند و نسل‌های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلى آن: و مقصد عالى ؛ و در سراسر کشور با براى همان انگیزه و مقصد».   🔹 همان موعظه واحدی است که (ص) مأمور است همه را به آن دعوت کند: «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏... »؛ [۱] (بگو شما را تنها به یک چیز اندرز مى‏‌دهم و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر کنی...). این انگیزه اصل و تمام تحولاتی است که به ویژه (ص) دنبال آن بودند.   🔹 (ره) در ادامه همان بند الف می­‌فرماید: «اینجانب به همه نسل‌های حاضر و آینده مى‏‌کنم که اگر بخواهید و برقرار باشد، و دست و خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این را که خداوند تعالى در بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید».   🔹ریشه‌ بعد از رحلت رسول خدا که منجر به شهادت فاطمه زهرا (س) و خانه‌نشینی امام علی (ع) شد، همین است، چنان که برپایی جنگ جمل توسط دو صحابی خاص پیامبر یعنی طلحه و زبیر ریشه در همین ­‌ها داشت. اگر در فرد یا جامعه کرد، آغاز می­‌شود و جامعه تا آنجا سقوط می­‌کند که عالمانه و آگاهانه در کربلا دست به جنایت می­‌زند. 🔹بنابراین تغییر انگیزه­‌های الهی به مادی بزرگ­ترین آفتی است که اگر انقلابیون و به ویژه خواص جامعه به آن گرفتار شدند، انقلاب در نیمه راه می‌­ماند و به مقصد خود که زمینه‌ سازی‌ برای‌ حکومت‌ جهانی‌ (عج) است، نخواهد رسید. نکته مهمی که وجود دارد این است که در هر بخش از کشور که همچنان باقی مانده باشد، و نیز وجود دارد، و در هر بخش از کشور که انگیزه های مادی جای انگیزه های الهی را گرفته باشد سیر قهقرایی به وضوح قابل مشاهده است برای پی بردن به این واقعت کافی است صنعت موشکی را با صنعت خودرو مقایسه کنید. پی نوشت؛ [۱] قرآن کریم، سوره سبأ، آيه ۴۶ منبع: وبسایت راسخون @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا «رحمان» و «رحیم» به یک معنا می باشند یا متفاوت اند؟ 🔸 و ؛ اين دو واژه از ماده گرفته شده، و معروف اين است كه كسى است كه رحمت اش عام است، و همگان را شامل مى شود، در حالى كه به كسى گفته مى شود كه رحمت اش خاص است؛ بنابراين سبب شده است كه فيض نعمت اش دوست و دشمن و مؤمن و كافر را شامل شود؛ ولى ايجاب مى كند كه را مشمول مواهب خاصّى در دنيا و آخرت قرار دهد كه دور افتادگان از خدا و بى خبران از آن محروم اند. 💠شاهد اين تفاوت امور زير است: 1⃣ صيغه مبالغه است و صفت مشبهه؛ و صيغه مبالغه تأكيد بيشترى را مى رساند، و دليل بر گستردگى اين نوع رحمت است. ولى بعضى هر دو را صفت مشبهه و يا هر دو را صيغه مبالغه دانسته اند، امّا با اين حال تصريح كرده اند كه مبالغه بيشترى را مى رساند. [۱] 2⃣بعضى نيز گفته اند: چون صفت مشبهه است و دلالت بر ثبات و استمرار دارد مخصوص است، ولى كه صيغه مبالغه است چنين دلالتى ندارد. 3⃣ نام مخصوص خدا است و به غير او اطلاق نمى شود؛ در حالى كه هم به او گفته مى شود و هم به غير او؛ و اين دليل بر آن است كه مفهوم رحمت گسترده ترى است. 4⃣اين قاعده در ادبيات عرب معروف است كه «زيادةُ المبانى تَدُلُّ عَلى زِيادَةِ المَعانِى». (يعنى واژه اى كه حروف اش بيشتر است مفهوم آن نيز بيشتر است) و چون پنج حرفى، و چهار حرفى است؛ بنابراين مفهوم «رحمان» وسعت بيشترى دارد. [۲] 5⃣اين تفاوت را بعضى افراد، از نيز استفاده كرده اند. زيرا در قرآن غالباً به صورت مطلق آمده، در حالى كه در بسيارى از موارد مقيّد است. مانند: «إِنَّ اللهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ». [سوره بقره، آیه ۱۴۳] (زيرا خداوند نسبت به ، رئوف و است). «وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً». [سوره احزاب، آیه ۴۳] (او نسبت به همواره مهربان بوده است). «إِنَّ اللهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً». [سوره نساء، آیه ۲۹] (خداوند نسبت به شما است). در حالى كه بدون اين قيود ذكر شده و دليل بر او است. 6⃣بعضى از روايات نيز شاهد اين تفاوت است. در حديث پر معنايى از (عليه السلام) مى خوانيم: «الرَّحمنُ اِسْمٌ خاصٌ بِصِفَة عامَّة، وَالرَّحيمُ اسمٌ عامٌ بِصِفَة خاصَّة». [۳] ( اسم خاص است [مخصوص خداوند] امّا با وصفى عام ـ مفهوم رحمت اش دوست و دشمن را در بر مى گيرد ـ ولى اسم عام است به صفت خاص [اين اسم هم بر خداوند و هم غير او اطلاق مى شود، ولى مفهوم اش رحمتى است مخصوص مؤمنان]). 💠امّا با تمام اينها نمى توان انكار كرد كه گاهى اين دو واژه به يك معنا به كار مى رود؛ مانند آنچه در از امام حسين (عليه السلام) نقل شده است: «يا رحمنَ الدُّنيا وَالآخِرةَ وَ رَحِيْمَهُما». [۴] (اى خدايى كه رحمان دنيا و آخرت و رحيم هر دويى) ولى اين ممكن است يك استثنا بوده باشد؛ بنابراين منافاتى با تفاوت فوق ندارد. 📕پیام قرآن، ناصر، مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چ ۹، ۱۳۸۶ش، ج ۱، ص ۳۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چگونه می توان بصیرت مهدوی خود را افزایش داد و به معرفت «امام زمان» (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسید؟ 🔹وظیفه هر فرد با ایمانی به عنوان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این است که مانند یک «منتظر واقعی» زندگی کند. وقتی انسان حقیقتا کسی باشد، تمام رفتار و نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر میهمان باشد حتما خانه را تمیز و مرتب میکند، وسایل پذیرایی را آماده میکند و با لباس مرتب و چهره ای شاداب در انتظار میماند. چنین کسی میتواند ادعا کند که منتظر میهمان بوده است. 🔹اما کسی که نه خانه را مرتب کرده است و نه وسایل پذیرایی را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تمیزی پوشیده است و نه اصلاً به فکر میهمان است، اگر ادعا کند که در میهمان بوده همه او را ریشخند خواهند کرد و بر گزافه گویی او خواهند خندید. بنابراین باید قبل از آنکه از ادعای انسان فهمیده می شود از و او فهمیده شود. بنابراین یک اهل و به دنیا نیست، چرا که چنین کسی نمیتواند از وابستگیها و دلبستگیها و آلودگیها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد. 💠با توجه به نکات ذکر شده میتوان برخی وظایف منتظر «امام زمان» را چنین ذکر کرد: 🔹اولین شرط انتظار، است. تا انسان خود را نشناسد و از خصوصیات خوب او مطلع نباشد، او نخواهد شد. در مورد انتظار (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم چنین است، و طبیعی است که هر مقدار انسان نسبت به بیشتر باشد، انسان ارزش او را بیشتر درک خواهد کرد و به عظمت او بیشتر پی خواهد برد و بیشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالی که و ناآگاه به ارزش ، هرگز احساس تشنگی و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت، و بدین جهت از زمره او بیرون هستند. 🔹ریشه محبّت و دلدادگى به امام در معرفت ایشان نهفته است، هرچه و عمیق‌تر باشد محبّت حاصله نیز شدیدتر و قوى‌تر خواهد بود. دومین شرط انتظار، ایجاد با (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. وضعیت روحی و فکری و عملی خود را به گونه ای سامان میدهند که با امام داشته باشند. آیا میتوان منتظر قدوم کسی بود و با او و سنخیت نداشت؟ آیا می توان کسی را داشت، اما با او هیچ سنخیت و مشابهتی نداشت؟ 🔹ایجاد سنخیت با (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از طریق و و و درجات معنوی حاصل میشود، و تنها در این صورت است که میتوان ادعای محبت به را داشت. در صورتی که انسان رفتارش مطابق میل (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد، شعله محبت او در دلش زبانه خواهد کشید و عشق آن حضرت، او را به فریاد خواهد آورد و دوری اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت. طبیعی است که هرچه قدر این بیشتر باشد، محبت آن حضرت به انسان بیشتر خواهد شد و محبت انسان نیز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت. 🔹البته شناخت و هم سنخ شدن با (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، متوقف بر عمل به دستورات دین و پیشه کردن ، یعنی انجام و ترک و عمل برای رضای خداست. اگر در این مسیر بورزید، خداوند از درون، شما را خواهد کرد و موانع را برطرف میکند، و روی توفیق، شامل حالتان خواهد شد و روز به روز بر ظرفیت وجودی شما افزوده خواهد شد. میفرماید: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا...» [۱] (کسانی که در راه ما کنند راههای را به آنان می نماییم...). 🔹و نیز میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ...» [۲] (کسانی که گفتند ما است و در این راه ورزیدند، بر آنان نازل خواهد شد...). و در کلمات (علیهم السلام) آمده: «من اخلص لله اربعین یوما انبت الله الحکمة فی قلبه و یجری من قلبه علی لسانه و جوارحه» (کسی که تمام کارهایش فقط و فقط برای باشد، خداوند نور و بینایی را بر دلش میفشاند و حکمت از دلش بر زبانش و اعضا و جوارحش جاری میشود (یعنی همه رفتارش حکیمانه میشود)). بنابراین با در مسیر و عبودیت محض خداوند، ظرفیت وجودی انسان بسط پیدا میکند و و سعادت هموار میشود. پی نوشت‌ها؛ [۱] قرآن کریم، سوره عنکبوت، آيه ۶۹ [۲] همان، سوره فصلت، آيه ۳۰ منبع: وبسایت سراج نت @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«امام علی» (علیه السلام) در خطبه ۱۸۲ «نهج البلاغه» چگونه خداوند را توصیف می نماید؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از خطبه ۱۸۲ در شرح چنين مى فرمايد: «لَمْ يُولَدْ سُبْحَانَهُ فَيَكُونَ فِی الْعِزِّ مُشَارَكاً، وَ لَمْ يَلِدْ فَيَكُونَ مَوْرُوثاً هَالِكاً، وَ لَمْ يَتَقَدَّمْهُ وَقْتٌ وَ لَا زَمَانٌ، وَ لَمْ يَتَعَاوَرْهُ [۱] زِيَادَةٌ وَ لاَ نُقْصَانٌ». (او از كسى متولّد نشده تا همتايى در عزّت و قدرت داشته باشد، و فرزندى به دنيا نياورده تا پس از وفاتش وارث او گردد؛ وقت و زمانى پيش از او نبوده و زيادى و نقصانى بر او عارض نشده است). از جمله قوانينى كه بر جهان ماده و ممكنات حاكم است اين است كه هر گروهى قدم به عرصه حيات مى گذارد، بعد از مدتى جاى خود را به گروه جديدى مى سپارد. 🔹فرزندان، صفات پدران را به ارث مى برند و آنها نيز آن صفات را براى فرزندانشان به ارث مى گذارند؛ ولى چون ذات‌ پاك‌ پروردگار ازلى و ابدى است، نه از كسى تولّد يافته تا همتايى داشته باشد، و نه كسى از وى متولّد شده تا وارث او گردد. جمله «وَ لَمْ يَتَقَدَّمْهُ...» اشاره به اين است كه او مافوق زمان است؛ زيرا زمان، نتيجه حركت موجودات از نقصان به كمال و از كمال به نقصان است، و چون وجود مقدّس ، عين است و زيادى و نقصان در او راه ندارد وقت و زمانى نيز براى او تصوّر نمى شود. [۲] 🔹چون نفى شبيه، همتا، وقت، زمان، زياده و نقصان از ذات پاك او، ممكن است اين توهّم را به وجود آورد كه نتيجه آن تعطيل معرفة الله است، و به بيان ديگر راهى به سوى شناخت او وجود ندارد، بلافاصله مى فرمايد: «بَلْ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِمَا أَرَانَا مِنْ عَلَامَاتِ التَّدْبِيرِ الْمُتْقَنِ، وَ الْقَضَاءِ الْمُبْرَمِ». (بلكه به سبب نشانه‌هاى و كه به ما ارائه داده، نزد عقل ها آشكار شده است). 🔹اشاره به اينكه گرچه كُنه ذات خداوند از دسترس عقل بشر خارج است، ولى اثبات اصل وجود او از طريق مطالعه در ، و تدبير بسيار حكيمانه اى كه بر آن حاكم است كاملا ممكن است. اين همان چيزى است كه در روايات ديگر اسلامى نيز به آن اشاره شده كه درباره كُنه‌ ذات‌ خدا نينديشيد، بلكه درباره و و او در جهان انديشه كنيد، و نيز پايه خداشناسى را بر آن قرار داده و صاحبان انديشه و را به در آن در همه حال دعوت مى كند و مى فرمايد:  🔹«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَ الْاَرْضِ وَ اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لاُِولِى الْاَلْبَابِ - الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللهَ قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّماوَاتِ وَ الْاَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ». [۳] (به يقين در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، براى است - همان كسانى كه خدا را ايستاده و نشسته و در حالى كه بر پهلو خوابيده ‏اند، ياد ميكنند و در آسمانها و زمين می‌انديشند و می گويند: پروردگارا! اينها را بيهوده نيافريده ‏اى؛ منزّهى تو! ما را از عذاب دوزخ نگاهدار). پی نوشت: [۱] «يتعاور» از ريشه «تعاور» به معناى دست به دست كردن چيزى و به صورت متناوب انجام دادن است و در جمله بالا منظور اين است كه زيادى و نقصان، يكى بعد از ديگرى بر ذات مقدّس خداوند عارض نمى شود و ذات پاك او در معرض حوادث نيست. [۲] بعضى از شارحان، وقت و زمان را به يك معنا و مترادف دانسته اند؛ ولى بعضى ديگر، به معناى زمان معين گرفته اند؛ اما زمان را داراى مفهوم عامى شمرده اند، که تفسير دوم صحيح تر به نظر مى رسد. قرآن مجيد در سوره نساء، آيه ۱۰۳ نيز درباره نماز مى گويد: «إِنَّ الصَّلوةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَّوْقُوتاً» (نماز براى مؤمنان وظيفه ثابت و معينى و [و داراى وقت خاصى] است). [۳] سوره آل‌عمران، آیات ۱۹۰ و ۱۹۱ 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۷، ص ۳۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) «بزرگی و عظمت خداوند» را چگونه بیان می کند؟ 🔹 (علیه السلام) در بخشی از خطبه ۱۸۵ مى فرمايد: «لَيْسَ بِذِی كِبَرٍ اِمْتَدَّتْ بِهِ النِّهَايَاتُ فَكَبَّرَتْهُ تَجْسِيماً، وَ لَا بِذِی عِظَمٍ تَنَاهَتْ بِهِ الْغَايَاتُ فَعَظَّمَتْهُ تَجْسِيداً؛ بَلْ كَبُرَ شَأْناً، وَ عَظُمَ سُلْطَاناً» ([او بزرگ است] اما نه به اين معنا كه حد و مرز جسمش طولانى است، [او با عظمت است] اما نه به اين معنا كه ابعاد جسمانى فوق العاده بزرگ دارد؛ بلكه شأن و مقامش بزرگ و والاست و سلطه اش با عظمت!». 🔹اشاره به اينكه وقتى مى گوييم الله اكبر (خداوند از همه چيز بزرگتر است) گاه به ذهن افراد ناآگاه چنين مى آيد كه ابعاد وجودى او شرق و غرب و شمال و جنوب عالم را پر كرده است، و هنگامى كه مى گوييم خداوند عظمت دارد، فكر مى كنند نسبت به موجودات ديگر مانند كوه ها و درياها و آسمان ها چنين است؛ در حالى كه بزرگى و جنبه جسمانى ندارد، بلكه بزرگی و است؛ زيرا اگر او داراى جسم بزرگى بود حتماً اجزايى داشت و نهايتى و زمان و مكانى، حال آنكه از همه اينها برتر و بالاتر است؛ 🔹و چه‌زيبا فرمود (عليه السلام) آنجا كه شخصى در حضورش گفت: «اَللهُ اَكْبَر»؛ حضرت از او پرسيد: « از چه چيز بزرگتر است؟ عرض كرد: «مِنْ كُلِّ شَىْءٍ»؛ (از همه چيز). امام (عليه السلام) فرمود: در اين صورت خدا را محدود [به زمان و مكان] ساختى. آن مرد عرض كرد: پس چه بگويم؟ فرمود: «بگو: «اَللهُ اَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ؛ [۱] خداوند برتر از آن است كه به وصف درآيد». 🔹اشاره به اينكه ما هر وصفى براى او قائل شويم در نهايت از اوصاف مخلوقات است؛ زيرا در فكر ما بيش از اين نمى گنجد، بنابراين او برتر از همه اين اوصاف است. نيز مى فرمايد: «سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا يَصِفُونَ • إِلَّا عِبَادَ اللهِ الْمُخْلَصِينَ» [۲] (منزه است خداوند از آنچه توصيف مى كنند • مگر بندگان مخلص خدا [كه او را به آنچه شايسته است وصف مى كنند]). پی نوشت‌؛ [۱] الكافی، كلينى، دار الكتب الإسلامية، تهران، ‏۱۴۰۷ق، چ چهارم، ج ‏۱، ص ۱۱۷ [۲] سوره صافات، آیات ۱۵۹ و ۱۶۰ 📕پيام امام امير المؤمنين (ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۷، ص ۱۴۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel