eitaa logo
ترور رسانه
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
605 ویدیو
41 فایل
راهبردها و اقدامات #آمریکا در مواجهه با ایران💠 همراه با ✅ تاریخ معاصر ✅اطلاعاتی از اقدامات سازمانهای امنیتی مدیر @Konjnevis 📘جهت خرید #کتاب : @Adminketabb 💥لینک کانال کتاب های سیاسی تاریخی: https://eitaa.com/joinchat/562167825C0712bdfc96
مشاهده در ایتا
دانلود
ترور رسانه
🔷 🔸🔷 🔸🔸🔷 🔸🔸🔸🔷 🔸🔸🔸🔸🔷 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ #قـدیـــــــس✨ #قسمت_شصت_و_هف
یکی از پیام های قدیس امشب این است : انتقاد حق است حتی اگر حسن خان روحانی ناخوش شود حتی اگر دولتش متزلزل شود حتی اگر .... به شرطی که بخواهیم حکومت کنیم
🔷 🔸🔷 🔸🔸🔷 🔸🔸🔸🔷 🔸🔸🔸🔸🔷 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: در زندگــے علــے ڪـه جست و جـو ڪنیم، بسیــارے از ایــن مـوارد را خواهیــم دیـد ڪه مـن به یڪے از آن ها اشاره مےڪنم و در مےگذرم. در میدان صفیـن، هنگامــے ڪه براے بـاران خویـش سخـن مےگفت، مردے از اصحـاب از جـا برخاسـت و با گفتـارے به و ستایش علــے پرداخت، اما او آن مـرد را سرزنش ڪرد و گفت: بے گمان از پسـت تریــن حالـت هاے زمامداران جامعـه در نگـاه مـردم، ایـن است ڪـه بدیـن گمان متهـم شوند ڪه دوستدار ستایشند و مدیریت و ڪشوردارے شان بر بنا یافتـه است. به راستــے ڪه من خوش ندارم ڪه این پندار در ذهنتان راه یابـد ڪه به چاپلوســے گراییده ام و شنیــدن ثناے خویش را دوست دارم. من با سپـاس از خداوند، چنین نیستم؛ اما اگر چنیـن نیز بـودم، آن را به عنوان خاڪساری در برابر خداوند سبحان وا مے نهادم. آرے چه بســا ڪه مردمان پس از درگیرے پیروزمندانـه، از ستایـش، شیریـن ڪام شوند. ولــے مـن از شما مےخواهم ڪه اگر احیانا توانستــه ام در پیشگاه خـدا و شما، بخشــے از حقوقـے را ڪه به دیگران دارم بپردازم و از عهده ے وظایف واجبـــے ڪه ناگریـــز از انجام دادن آنم، برآیم، مرا با مــدح و ثنــــاے نیڪــــو نستانید و بدان سان ڪه رسم سخــن گفتن با تاریــــخ است، با من سخــن مگویید و آنچنــان ڪه از زورمندان دژخوے پروا مےڪنند، از من مےگیرید. و با تــرس با مــن نیامیزید و چنیـن مپنداریـد ڪه اگر با من سخن حقــے گفته شود، مرا گـران مےآید. وقتــے ڪـه عثمــان به قتـــل رسید، اقبال علـــے گشوده شد؛ زیرا بسیارے از صحابـــه و بزرگان و مردم به او روے آوردند تا با او بیعت ڪننـد. اما علـــے در ڪمال ناباورے، تڪیه زدن بر تخت را نپذیرفـت. بزرگانــے چون طلحـــه و زبیـــر و عمـار و مالـڪ اشتــر به نزدش رفتند تا شاید او را قانع ڪند ڪه خلافت را بپذیرد؛ به او گفتند: اے علــــــے! ما امـــروز ڪسے را بدین امر از تو تر با سابقـــه تر، و به رســول الله نزدیڪ تر نمے یابیم. ✨ ... ⚜@chaharrah_majazi
#زهیر_بن_قین_بجلی در حال تجارت و از مکه در حال سفر بود ،نسبتی با علویان هم نداشت قسم یاد کرده بود که دیگر #شمشیر به دست نگیرد کراهت داشت که با کاروان حسین بن علی یکجا اطراق کند اما امام حسین در یک لحظه #موتور_فکری او را روشن کرد @chaharrah_majazi
🔹 🔹🔹 🔹🍁🔹 🔹🍁🍁🔹 🔹🍁🍁🍁🔹 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: تــو انســانے هستــے ڪه در درون ڪعبه به دنیا آمدے، در دامـــــان پیامبر بزرگ شدے، اولین ڪســے هستــے ڪه اسـلام آوردے و دوش به دوش. پیامبــر در تمــام جنــگ ها با رشــادت جنگیدے. بر ڪســے پوشیــده نیسـت ڪه خلافت، حق توسـت و تو سال ها این حــق را جستجو نڪردے و حال جز تو بر ڪسے این خلعت نیست. اما علـــے در جواب آن ها گفت: مرا به حال خــود واگذارید؛ زیرا من باشم، بهتر از آن است ڪه باشم. بار دیگر اصـرار ڪردند ڪه تو مورد قبول ما هستے، اجازه بده تا با تو بیعت ڪنیم. باز علـے نپذیرفت و پاسخ داد: مرا به امر شما نیازے نیست. من با شما هستم. هر ڪس را ڪه انتخاب ڪردید، من بر او رضایت مےدهم. اما در نهایت با اصرار زیاد مردمــے ڪه چند روز در مقابل منزلش اجتماع ڪرده بودند، خلافت را پذیرفت و گفت: خواست شما را اجابــت مےڪنم به شرطــے ڪه بر طبق قرآن، سنت پیامبر و آن چه خودم تشخیص مےدهم، رفتار ڪنم. پس در مسجـــد جمع شوید؛ زیرا بیعــت من، مخفیانــه نیست و جز با رضایــت مسلمانان، آن هم در ملا عام و جماعت مردم، نخواهد بود. در مسجــد از منبر بالا رفت رو به جمعیتــے انبوه نظر انداخت ڪه چون شالوده هایــے از سرب ريخته شده، تمام صحن مسجــد و محوطه ے اطراف آن را پر ڪرده بودند. همه ے نفس ها در سینه حبــس بود. علــے با صداے محڪم و بلند گفت: آنچه مے گویم به عهده مے گیرم و به آن پایبندم. ڪسـے ڪه عبرت ها براے او آشڪار شود و از عذاب آن پند گیرد. تقوا و خویشتن دارے، او را از سقــوط در شبهات نگه مےدارد. آگـــــــــاه باشید! تیره روزے ها و آزمایش ها همانند زمان بعثت پیامبــــر بار دیگر به شما روے آورده. سوگند به خدایــے ڪه پیامبر را به حق مبعوث ڪرد، آزمایش مےشوید چون دانـــــه اے که در ریزند، یا غذایــے ڪه در دیگ گذارند، به هم خواهید ریخت و زیر و رو خواهید شد تا آن ڪه پایین به بالا و بالا به پایین رود. آنان ڪه سابقه اے در اســلام داشتند و تاڪنون منزوے بودند، بر سر ڪار مےآیند و آن ها ڪه به ناحق پیشــے گرفتند عقب زده خواهند شد. به خدا سوگنـــــد ڪلمه اے از حـــــق را نپوشاندم. هیچ گاه دروغــــے نگفته ام. از روز نخســــت به این مقام و چنین روزے داده شده بودم. آگـــاه باشید ڪه همانا گناهان، چون مرڪب هاے بد رفتارند ڪه سواران خود را عنان رهاشده در آتش دوزخ مےاندازند! آگاه باشیــد همانا تقوے، چونان مرڪب هاے فرمانبردارے است ڪه سواران خود را عنان بردست وارد بهشـت جاویــدان مےڪنند! حق و باطـــل همیشه در پیڪارند و براے هر ڪدام، طرفدارانـــے است. اگر باطل پیروز شود، جاے شگفتــے نیست؛ از دیر باز چنین بوده و اگر طرفداران حق اندڪند، چه بسا روزے فراوان گردند و پیروز شوند. ✨ ... این است که هر باید بخواند❗️ 🍃@chaharrah_majazi
⚫️🔴پیام یکی از رفقای حاضر در صحنه حادثه 🍂تروریستی اهواز #وصــــف_حاݪ #رفــــیــــــڨ http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
ســــــلام✋ تــــوجه📢 امشب رأس ساعت ۲:۰۰ اینترنت ادمین خاموش میشه و برنده بررسی میشه و بعد از اون نتایج رو اعلام می کنیم.😌 تلاش کن نفرذاول بشی ،👈،،، یه ویــــــژه هم براتــون دارم😃 به زودے جدیـــــدے توے راه داریم😍 با ما همراه باشید.🌹 لطفا لفت ندید که از برنامه های جدید جامیمونید😊☺️😘
🔹 🔹🔹 🔹🍁🔹 🔹🍁🍁🔹 🔹🍁🍁🍁🔹 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: اے مــــردم! مـن یڪــے از افــراد شما هستـم؛ نفع من نفـع شما و ضـرر مــن ضــرر شماست. مــن شما را به راه و روش پیامبــر تان به پیش مے بـــرم و حڪمــــے را در میان شما اجرا مےڪنـم ڪه بدان مأمورم. آگــــــاه باشیــــــــد! در گذشتــه هر زمینـــے ڪه به ڪســے به تیـول داده شده باشد یا هر مالــے را از مــال خــدا بخشیده باشند، به بیــت المال باز مےگردانم. هیــــچ چیزے را نمےڪند. اگر ببینم ڪه زنــان با آن مال ها ازدواج ڪرده اند و ڪنیزڪان به مالڪيــت در آمده اند و در شهــــرها پخش گردیــده اند، همه را بر مےگردانم. اے مــــــــردم! آیا اگر از افــرادے از شما ڪه دنیــا آنان را در خود ڪرده زمین و املاڪـــے تصاحـــب ڪـرده اند، نهـــرهایے شڪافتـه اند، چار پایانــے در زیر ڪنیزڪانـــے در بردارند، چیزهایــے را ڪه در آن ها غوطــه ورند از آنــان بگیـرم به حقــــوق حقه ے خودشــان باز گردانم، فردا نمي گویید پســـر ابے طالب ما را از حقـــوق خود محــروم ڪرد؟ باشیــد! ڪسانـــے از مهاجریـــن و انصـــار از اصحاب رسول خــدا ڪه به خاطر همنشینــے با پیامبر، خود را برتر از دیگران مےداند، باید برترے اش را فرداے قیامــــت در پیشگاه خدا مطــرح ڪند و اجر و ثوابش به عهده ے خداســت. بدانید هرڪس ڪه دعــطوت خدا و رسولش را اجابت ڪرد و به دیــن ما وارد شد، مستوجب برخوردارے از حقـــوق و حــدود اســلام است. شما همگــــے بنده ے خــدا هستید، مال هم مال خداست؛ لذا دارایــے ها به تساوے در میان شما تقسیم مےشود. هیچ ڪس در مورد مال، به دیگران برترے ندارد و برترے هرڪس در نزد خدا، اوست. علــــے تصمیم خود را عملـــے ساخت؛ تمام اراضــے و املاڪــے را ڪه عثمان تیول برخــے از اعضاے خانــواده و دوستان و بستگانش ڪرده بود، مصــادره نمود. به جستجو پرداخت تا هر درهم و دینارے را ڪه در راء خلاف و در غیر راه مستحقانش بذل شده بود گرفت و به بیت المال بازگردانید. بسیارے از حاڪمان را ڪه ثروتــے اندوخته بودند و ڪاخ ها بنا ڪرده بودند، از حڪومت عزل ڪرد. به طلحــه و زبیر ڪه به امیــد گرفتن اماراتــے با علـــے بیعت ڪرده بودند بهایــــے نداد و آن ها جنگ جمـــل را در بصـــره به راه انداختند. ✨ ... لینک قسمت اول رمــان قدیـــس👇 https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955 🍃@chaharrah_majazi
ممنون از انرژی های که بهمون می دید😍 #نظرات_شما 🌹
ممنون از نقد هایی که بهمون دارید😍 شما هم موافقید؟ نظرات به این آی دی👇 @konjnevis به نظرتون کی برنده ی امشب ماست؟🍃
🔴 خلاصه‌ای از زمان پیدایش گروه: اواسط سال 1375 علت پیدایش: مقابله با جمهوری اسلامی و خوزستان عقاید: مبارزه مسلحانه تا فارس ها (غیرعرب ها) و عربستان (استان های خوزستان، بوشهروهرمزگان وجزایرخلیج فارس!)  اهداف: براندازی جمهوری اسلامی ايران از طریق قیام مسلحانه وابستگی: بازوی نظامی جبهه التحریر، جنبشی نظامی که در عراق مستقر بود رهبر معنوی:حبیب نبگان، ساکن دانمارک رهبر نظامی:حبیب نبگان، ساکن دانمارک حمایت معنوی: طاهر آل نعمه در کانادا، موسوی در حزب النهضه و ابوبشار، محمود احمد، رئیس جبهه دموکراتیک خلق عرب در انگلیس و کشورهای هلند، دانمارک و سوئد و سازمان سيا حمايت مادی و تسليحاتی: براساس اسناد منتشره ویکی لیکس حبیب نبگان و احمد نیسی در سال ۱۳۸۴ بعد از فرار از کشور به اتفاق فردی بنام فرید مقیم کشور امارات متحده عربی با سفیر آمریکا در امارات ملاقات و ضمن توضیح در مورد چگونگی گذاری های خود در اهواز از وی درخواست پناهندگی و ملاقات با اعضای سازمان می نمایند. مکان استقرار:دانمارک، سوئد و هلند محدوده فعالیت:فعاليت نظامی در منطقه ايران و فعاليت با راه اندازی سایت احوازنا وضعیت گروه: نیمه فعال منبع:شرق نیوز @chaharrah_majazi
••|💚|•• وقتے این جملـــه را درڪ مےڪنے ڪه براے خدایــت به اندازه ے "خــــــدا" #قــدرت تصور ڪنے نه ڪمتــــر ! با ما همراه شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
🔅 🔅🔅 🔅💠🔅 🔅💠💠🔅 🔅💠💠💠🔅 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: به عقیــده ے من، اشتبـاه علـــے این بود ڪه حاضــر نشد از موقعیــت به وجــود آمده و از ڪرسیپــے خلافت، به زندگــے خود و فرزندانش سروسامان بدهد. او مےتوانست مانند بنے امیه، حڪومت را در خانـدان خـود ڪند تا بعد، همه ے پسرانـش و پسـران پسرانـش به قتــل برسند و در ڪسوت خلافــت، در عمــارت هاے مجلل خود زندگــے ڪنند؛ ڪارے ڪه بعد از علــے، معاویــه و خانــدان بنـے امیــه انجــام دادند. اشتبــاه علــے این بود ڪه مدیریــت جامعـه را از قدرتمنــدان و ثروتمنــدان گرفـت. او دوسـت نداشـت در جامعــه گروهــے غنــے و گروهــے فقیــر باشند. گرایـــش علـــے به طبقــات فقیــر و پاییــن جامعــه بـود و اگر خلفاے بعد از علــے نیز چون او به فڪر عدالــت و قسـط و برابرے بودند، هرگز گرایش حڪومت هایشان دوام نمے یافت و موروثــے نمـےشد و هرگــز نمےتوانستند ده ها سال زمــام قــدرت را به دسـت بگیرند؛ علـــے چنین نڪـرد و حڪومتش پایدار نگردید و در نهایـت، دنیایــے ڪه مےتوانست براے او و خاندانش پر زرق و برق و پر از تجملات و خوشــے باشد، به تلخــے به پایـــان رسید و این، براے حاڪمانــے ڪه پیروے از رأے و نظــر مردم مےڪنند، درس عبرتــے است ڪه چون بنـے امیه باشند ڪه در ظاهر از مردم و مردم دارے و دین و خدا دم مے زنند، اما در باطن ڪار خود را انجام مےدهند. حاڪمان باید خواص جامعه و دوستان و همفڪران خود را نرانند و به آن ها قدرت و فرمانــدارے دهند تا آشـوب ها در نگیـرد و پایه هاے حڪومت را متزلـزل نڪند. والســلام. *** ڪشیش سرش را از روے اوراق بلند ڪرد، عینڪش را برداشت و فڪر ڪرد مورخ خوش خط دربار بنےامیه، به حقایقــے اشاره ڪرده ڪه ذم شبیــه مــدح است. به زیر ســؤال بــردن روش هاے مردم دارے علــے، در واقع به چالــش ڪشیدن عقیده و مرامــے بود ڪه قرن ها پس از علــے، به عنــوان و حقـــوق شهروندے در جهان امروز مطـرح است. تفڪرات مــورخ بنے امیه، اما تفڪرے است ڪه هنوز منسوخ نشده است و در میان بسیارے از رهبـران جهان ڪاربرد دارد؛ حڪومت شوروے سابــق، یڪے از مصادیــق این نـوع تفڪر بوـد ڪه شعــار حقــوق مردم، برابرے و بــرادے سر لوحــه ے تبلیغات خــود قـرار داده بــود، اما در عمـل، هر صداے آزادے خـواه را ساڪت مے ڪردند. 🔷@chaharrah_majazi
❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: ڪشیش فڪر مےڪــرد که شیوه ے برخورد علــے با مــردم - حتـے مــردم نل سپــاس - شبیــه ے حضطرت عیســے است ڪه بر دشمنــان خود نیز با بردبارے رفتار مےڪرد. ڪشیش دلـش مےخواست بداند علــے در آغاز حڪومتش با چه مشکلات و موانعــے رو به رو بوده است، اما نوشتــه هاے مورخ بنے امیه اے، هیــچ اشاره اے به رویدادها نداشت و صرفا تحلیــل و دیدگاه او بـود. نگاهــے به ساعــت دیوارے انداخت. هنوز شــوق مطالعــه در وجــودش فروڪش نڪرده بــود. اوراق بعدے، دست نوشته هاے مــردے به نام حسیــن بود ڪه در قــرن ۱۵ میلادے نوشته شده بود. حجــم زیادے نداشت و مےشد آن را نیز خواند. دوباره عینڪش را به چشــم زد و شروع به خواندن اوراقــے ڪرد ڪه خط بسیار بدے داشـت. من حسیــن هستــم؛ از شیعیــان عراق ڪه در جوانــے به اســارت دولت عثمانــے در آمدم. پس از طــے دوران اسارت، در قسطنطنیه ماندم. مذهبم را ڪردم و در ڪتابخانه ے سلطانـــے، مشغول به ڪار شدم تا حال ڪه 69 سال دارم و عجبم از روزگار ڪه چه بازے هایے دارد. هنگام فهرست نویســے متون عربــے، همین ڪتاب قدیمــے و باارزش را دیدم و با و خواندم. چند بار سعــے ڪردم آن را به سرقت ببرم ڪه میسر نشد. شایــد ڪسے روزے این ڪار را بڪند. این حاشیــه را بر این متــون مےنویسم تا از حقانیــت و بزرگــے مردے دفـاع ڪنم ڪه قرن ها بردن جـــــرم تلقــے مےشد. من در میـــان ڪتب معتبــر و قدیمــے ڪه در ڪتابخانه در اختیــارم است، هر آنچه را درباره ے علــے و اهل بیت او نوشته شـده بود خوانده ام و حڪایات و داستان هاے زیادے درباره علــے آموختــه ام ڪه قصــد دارم تعدادے از آن ها را در این جا مڪتوب ڪنم تا منش و سیره ے علــے، سرلوحــه ے راه و روش زندگـــــے دیگران قرار گیرد. مے گویند هنگامے ڪه علــے به سوے صفین عازم بود، در میان راه به شهرے به نام «انبار» رسید. مردم این شهرڪ، دوستدار امام بودند؛ در پشت سر ایشان شروع ڪردند و به دویدن و دست تڪان دادن و هورا ڪشیدن و بدین وسیله شادي خود را ابــزار مےڪردند. علــے از آن ها پرسید: این ڪــارها براے چیست؟ گفتند: این ها رســم ماسـت؛ رسمــے ڪه در مورد ا انجام مےدهیم. هم چنین براے شما آذوقــه و براے چهار پایانتان علوفه ے زیادے آورده ایم. ✨ ... لینک قسمت اول رمــان قدیـــس👇 https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نتایج مسابقه ساعت ۲مشخص میشود و بعد از بررسی اعلام میگردد 🔷@chaharrah_majazi
این جمله را میتوانید با خواندن رمان درک کنید...! 🔻⚫️🔻⚫️🔻⚫️🔻⚫️🔻⚫️🔻⚫️ هرشیعه مطالعه قدیس👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
😇 💞عاشقــــانــہ اے براے ثــارالله💞 📸نفــــر اول👈 شرڪت ڪننده شماره ۱۱ از با ۱۵/۴k بازدید👁 📸نفــــر دوم👈 شرڪت ڪننده شماره ۳۰ از با ۱۰/۸k بازدید👁 📸نفــــر سوم👈 شرڪت ڪننده شماره ۱۲ از با ۳۲۱۴ بازدید👁 📸نفــــر چهارم👈 شرڪت ڪننده شماره ۲۸ از با ۲۸۱۲ بازدید👁 به این عزیـــزان عرض مے ڪنیم و براے همه شما دوستان آروزے موفقیـت داریم. از حضورتون و مشارکتتون در این مسابقه بسیار متشکریم🌹🌷 وجــود شما باعث دلگرمی ماست❤️ از همه مهربونیا و لطفتون و پیام های تشکر قدردانی میکنیم💐 منتظر های بعدی باشید😃 @chaharrah_majazi
🔅 🔅🔅 🔅💠🔅 🔅💠💠🔅 🔅💠💠💠🔅 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: علـــے فرمود: این ڪــارها و این رســم ها هیــچ سودے براے مـن و شمـا ندارد، زیرا مـن مانند امیــران نیستم ڪـه از و تڪریـــم ها خشنــود شوم و شایسته ڪـه شما خود را به زحمـت بیندازید. در مــورد آذوقــــه هم حاضــــــر نیستم چیزے از روزے شما را بخـــورم، مگر آن ڪه آن را بگیرید. آن ها گفتند: یا امیـــر المؤمنیــن قبــول است؛ به شرط آن ڪه آن را خود ما تعییـــن ڪنیم. امام فرمودند: خیـــر! در این صــورت شما قیمـــت درستـــے بر آن نخواهید گذاشت. آن ها پرسیدند: چه عیبـــــــے دارد؟! ما مےخواهیــــم آن را به شمـا هدیــه بدهیــم. مگر هدیـــه دادن است ڪه ما را از آن بــــاز مےدارے؟ امام پاســخ دادند: هدیــــــه دادن نیست، اما هدیــه گرفتن من عنوان امیــــر از شما مردم نیازمند ڪـار شایسته اے نیست. آنـــان گفتند: ما قصــد داریــم با ایــن ڪـار، ڪرامت و توانگـــرے خــود را نیــز امــام گفت: چـه مے گوییـــد ڪه ما از شما توانگرتریــم! در روایتـــے خوانــدم ڪـه مـردے به نام علاء بن زیاد حارثــے به امیــر مومنــان عرض ڪرد: یا علــــــــے! از دست بـرادرم عــــاص گلایـــه دارم. حضــرت فرمـــود: چه ڪـار ڪـرده است؟ گفت: عبایــے پوشیده و از دنیا ڪناره گیرے نموده است. حضرت فرمـــود: از او بخواهیـــد به نــزد مــن آیـد. وقتــے عـــــــاص به خدمـــــت امــام رسید، امــام خطــــاب به او فرمــود: شیطـــــان تو را فریــــب داده است! چــرا به زن و فرزنــدت رحـــم نمےڪنــــے؟ گمان مےڪنـــے خداونـــد دوست ندارد از نعمت هایـــش برخوردار شوے؟! در حالــــے ڪه خداونــد نعمت هایش در روے زمیـــن را براے مؤمنانـــش قرار داده است. عاص گفت: یا اميــر المؤمنیـــن! اگر چنیــن است، چرا خــود از لبــاس هاے و زبــــر و غذاهاے استفاده مےڪنید؟ ✨ ... 🔷@chaharrah_majazi
نگاهی به عزاداری برای امام حسین در از برهمن های حسینی چه میدانید؟ 👇به نکات ناب بیاید http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
با عرض پوزش امشب رمان دیرتر در کانال قرار می گیرد🌹 ببخشید از اونایی که پیام دادند و پیگیر رمان شدند ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جایزه ی برندگان دوم تا چهارم تحویل داده شد💐🌷 نفر اول هم به زودی پست میشود ❤️
🔷 🔸🔷 🔸🔸🔷 🔸🔸🔸🔷 🔸🔸🔸🔸🔷 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: امام پاسخ داد: من مانند تو نیستم. خداوند بر حاکمان واجب کرده که در شیوه ی زندگی، خود را در ردیف ترین افراد جامعه قرار دهند از مشکلات فقیران و تنگ دستان غافل نشوند. علی چنان داشت؛ حتی دشمنانش، کسانی چون معاویه هم می دانستند که علی چگونه انسانی است و هرگز نمی توانستند بر روی چشم بپوشند. می گویند روزی مردی از اهالی کوفه، سوار بر شتری به دمشق آمد. مردی دمشقی به او آویخت که این شتر، شتر من است که آن را گم کرده بودم. باید شترم را به من باز گرداندی. بین آن دو شدت گرفت. مرد دمشقی او را به نزد معاویه برد تا قضاوت کند. او بیش از ۵۰ تن را نیز به عنوان شاهد با خود آورد تا شهادت بدهند که شتر مال اوست. معاویه با دیدن شهادت آن همه شاهد علیه مرد کوفی رأی داد و امر کرد که مرد کوفی شتر را به مرد دمشقی بازگرداند. مرد کوفی از مرد دمشقی پرسید: شتر تو، نر بود یا ماده؟ مرد دمشقی گفت: ماده مرد کوفی رو به معاویه گفت: اما شتر من است، نه یک شتر . معاویه به حرف مرد کوفی توجهی نکرد و گفت: هر چه بوده رأی ما صادر شده و پس گرفته نمی شود. چون آن ها از محضرش خارج شدند، معاویه رو به اطرافیانش گفت: می بینید که ما قصد داریم با چه کسانی بجنگیم؟! حتی اگر یکصد هزار سپاهی را به سوی علی گسیل کنیم، یکی از آن ها بين شتر نر و ماده را نمی داند. شاید بد نباشد در همین زمینه، حکایت دیگری نقل کنم: می گویند در هنگام جنگ صفین، امام به میان دو لشکر آمد و با صدای بلند معاویه را صدا زد. معاویه به اطرافیانش گفت: بپرسید با من چه کار دارد؟ علی فرمود: می خواهم خود را آشکار سازد تا جمله ای به او بگویم. معاویه در حالی که عمروعاص در کنارش بود، به میدان آمد و پیشاپیش لشکریان خود ایستاد. امام علی رو به او گفت: این مردم برای چه در برابر من و تو با هم بجنگند و یکدیگر را ؟ اکنون تو خود به جنگ من آی تا هر کس دیگری را کشت، از آن او باشد. معاویه خطاب به عمروعاص گفت: نظر تو راجع به این پیشنهاد علی چیست؟ ‌🍃@chaharrah_majazi
🔷 🔸🔷 🔸🔸🔷 🔸🔸🔸🔷 🔸🔸🔸🔸🔷 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: عمروعاص جواب داد: به راستی که پیشنهاد ای است و این را هم بدان که اگر این پیشنهاد را نپذیری، تا دنیا باقی است این و عار برای تو و خاندانت ثبت خواهد شد. معاویه گفت: ای عمروعاص، کسی مانند من با این حرف ها گول نمی خورد و مغرور نمی شود و خودش را به کشتن نمی دهد. به خدا سوگند هیچ مردی نیست که با علی به برخیزد، جز آن که زمین خونش را بیاشامد. معاویه این را گفت و به سرعت خود را به صف لشکریانش رساند. حکایتی هم خواندم از ای که بین علی و ابوذر وجود داشت. می گویند در زمان خلافت عثمان، چون او بیت المال را حیف و میل می کرد و آن را به اقوام خویش می بخشید، ابوذر از هر فرصتی برای از عملکرد او استفاده می کرد. او روزی به حالت انتقاد از مردمی که در کنارش بودند، پرسید: اسلامی می تواند را به عنوان برای خود بردارد و هر وقت که توانست آن را پس بدهد؟ مردی به نام کعب الاحبار که یهودی زاده بود، گفت: بله، هیچ اشکالی ندارد. ابوذر با عصبانیت گفت: ای یهودی زاده! آیا تو دین را به ما یاد می دهی؟ عثمان او را فرا خواند و گفت: اعتراض های تو به من و یاران من بیش از شده و از این به بعد حق ماندن در مدینه را نداری و باید به شام بروی. به این صورت ابوذر به شام که تحت فرمانروایی معاویه بود، تبعید شد. او در شام نیز از روش انتقادی خود دست بر نداشت و افشاگری و ایستادن در برابر و را روش و سیره و سفارش پیامبر اسلام می دانست و از آن، به امر معروف و نهی از منکر یاد می کرد که در قرآن بدان سفارش شده است. تا این که معاویه از عثمان خواست تا او را به مدینه باز گرداند. در مدینه باز ابوذر به کار خود ادامه داد تا این که یک روز در جمع عثمان و یارانش، خطاب به او گفت: تو باید بیت المال را در راه درست هزینه می کردی و به دست بندگان خدا می رساندی، اما من از رسول خدا شنیدم که فرمود هرگاه دودمان عاص، به سی نفر برسد، خدا را از آن خود می دانند و بندگان خدا را خود می شمارند. عثمان از حاضرین، صحت گفته ی ابوذر را پرسید، آن ها گفتند ما چنین مطلبی را نشنیده ایم، اما ابوذر گفت: من نمی گویم؛ می خواهی باور کن و میخواهی نکن. عثمان کسی را به سراغ على فرستاد. وقتی علی وارد شد، عثمان مسأله را با او در میان گذاشت و گفت: آیا تو چنین مطلبی را از قول پیامبر شنیده ای؟ ✨ ... 🍃@chaharrah_majazi
آیا اسلامی می تواند را به عنوان برای خود بردارد و هر وقت که توانست آن را پس بدهد؟☝️🤔☝️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بدون درنگ بخوانید👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3815768065C75d9aa54b8
🔷 🔸🔷 🔸🔸🔷 🔸🔸🔸🔷 🔸🔸🔸🔸🔷 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: علــے گفت: من با پیامبـــر، دلیــل نمےشود ڪه هر چه او گفتـه من شنیده باشـم، اما این را مےدانم ڪه ابوذر راست مےگوید؛ چرا ڪه پیامبر درباره ے او به من فرمود: ابـــــوذر یڪــــــے از مردم دنیاست. اما عثمان ڪه نمےتوانست ابوذر و هایش را تحمل ڪند، او را فتنــه گرے نامید ڪه قصــد سرنگونــے حڪومتش را دارد. لذا ابـــوذر را به صحراے ربذه تبعید ڪرد. عثمان دستور داد ڪه هیچ ڪس حق ندارد با ابوذر سخـــن بگوید یا به بدرقـــه ے او برود و مروان بن حڪم را مراقب اجرای این حڪم ڪرد. أمير المؤمنان و پسرانش به همراه عقیــل برادر علــے و عمار یاس، به بدرقه ے او رفتند و با او سخن گفتند و از او دلجویے نمودند. مروان با حڪم بر سر آن ها فریـــــاد زد و آن ها را به و بازگشت فراخواند. امام به مرو گفت: از این جا دور شو ڪه تو مردے از ! پس رو به ابوذر فرمود: اے ابـــــوذر! تو براے خدا خشم ڪردے، لذا مردم به خاطر از تو ترسیدند و از اطراف تو پراکنده شدند و تو به خاطر دینــــت از آن ها ترسیدے. پس دنیا را به آن ها واگذار ڪه واقعے از آن توست. در روایت دیگرے آمده است ڪه یڪے از دختران امير المؤمنین (ع) از ابن رافع خزانه دار بيت المال، گردنبندے قیمتـــے ڪه از غنایم بصره و جزء بیت المال بود، به عنوان عاریه گرفت تا در عید قربان، با آن خود را زینت ڪند و پس از سه روز باز گرداند. علی گردنبند را در گردن دخترش دید و شناخت. از او پرسید: این گلوبند از ڪجا به تو رسیده است؟ ✨ ... 🔷@chaharrah_majazi
🔅 🔅🔅 🔅💠🔅 🔅💠💠🔅 🔅💠💠💠🔅 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: دخترش گفت: از ابن رافع به گرفتم تا در عید قربان با آن زینت کنم. علــے ابن رافع را خواست به او گفت: آیا به مسلمانان مےڪنــے؟ گفت: پناه بر خدا مےبرم ڪه خواسته باشم به مسلمانان خیانتــے ڪنم. حضرت فرمود: پس چگونــه گردنبندے ڪه در مسلمين بوده، بدون اجازه ے من به دخترم عاریـــه دادے؟ ابن رافع پاسخ داد: اے امیرالمؤمنیـــن! او دختر تو بـود و از من خواست ڪه براے زینت خود، آن را به وے عاریه بدهم و من دادم. وانگهــے من با مال خودم آن را ڪردم و بر من است ڪه آن را سالم به جایش برگردانم. علــــے گفت: همین امروز آن را به صندوق بیت المال باز گردان و مبادا ایـن ڪار تڪرار شود ڪه مورد من قرار خواهــے گرفت. وقتــے این خبــر به دختر علــے رسید، به نزد پدر رفت و گفت: مگر مـن دختــر و پـــاره ے تن تو نیستم پدر؟ من این گردنبند را عاریــه گرفتم، چرا بر ابن رافع گرفتــے و مرا نیز سرزنش مےڪنے؟ علــے گفت: دختــــرم! به پرسش من پاسخ بده؛ آیا همه ے زنان و دختران ڪوفه مےتوانند در عید قربان، چون تو خود را با چنین گردنبندے بیارایند؟ دختر سرش را پایین آورد و گفت: خیـــــر! علـــے گفت: خـدا را خوش نمےآید ڪه تو نسبت به سایرین از حقــوق برخوردار باشے؛ در حالــے ڪه تو به عنوان دختر علـــے، باید در پوشــے و بــے آلایشــے الگو و سرمشـــق دیگران باشــے. حڪایت هایــے از این دست در باب اخلاق و رفتار و زندگــے علـے بسیار خوانده ام و در پی نوشت این ڪتاب قدیمــے، به همین چند حڪایت بسنده مےڪنم. 🍃@chaharrah_majazi
🔅 🔅🔅 🔅💠🔅 🔅💠💠🔅 🔅💠💠💠🔅 ❣بِــــسْمِ اللہِ الرَّحـــمانِ الرَّحــــیم❣ ✨ نویســـنده: ڪلیساے حضــرت مریــم عذرا، در بلندترین نقطه ے ڪوه و لابه لاے درختان انبوه، رو به دریا ساخته شده بود و مجسمه ے بزرگ و با عظمت حضرت مریـم را در مقابل آن، مے شد از هر نقطه از دریــــا دید؛ مجسمه اے ڪه هدیه ے فرانسوے ها به مسیحیان بیـــــروت بود. ڪشیش ایوانف در طول سال ها زندگــے در بیروت، در هیچ مڪان و ڪلیسایــے چون ڪلیساے حضرت مریــم عــذرا، به آرامــش روحــے خاصــے ڪه به آن نیاز داشت، نمےرسید. در آن ســال ها هفته اے نبود ڪه چند ساعتــے را به ڪلیسا نرود و در زیر مجسمه ے بزرگ و سفید حضرت مریم، روی صندلـــے چوبــے قهوه اے رنگ، رو به دریا ننشنید و مطالعه نڪند. و اینڪ پس از سال ها، در یڪ روز ابرے بیروت، ساعت سه بعد از ظهر، روے همان نیمڪت چوبــے نشسته بود و پیــش از مطالعــه ے ڪتابــے ڪه قصــد داشت بخش هایــے از آن را بخواند داشت از نسیــم خنڪے ڪه از سمت دریا مےوزید و سرماے دلنشینے را بر گونه ها و پیشانے اش مے نشاند لذت مےبرد. هنگامــے ڪه قصــد داشت از خانه بیرون بزند، ایریــنا گفته بــود ڪه ڪلاهش را بردارد، اما او گفته بـود ڪه یڪ پیرمرد روس، نباید پاییز بیروت، از سرما یخ ڪند، به خود بلرزد و شال و ڪلاه بپوشد. او روے پیراهنش، پولیورے طوسے پوشیده بود و همین ڪافــے بـود تا خنڪاے نسیــم‌ را روے سر و گونه هایش، جدے نگیرد. پاے چپش را روے پاے راستش انداخت و به جلد ڪتاب نگاه ڪرد: علــے بـــن ابــے طالـــب، نوشتــه عبدالفتــاح عبــد المقصــود، نویسنــده ے اهــل مصــر. با خودش فڪر ڪرد چه قــدر جالـب است ڪه به جز ، اهل و مسیحیــــــان هم درباره ے ڪتاب مےنویسند. این جلــد از ڪتاب عبــد الفتــاح عبــد المقصــود مصــرے درباره ے جنگــے بود ڪه نویسنــده، نام آن را جنــگ نهــروان گذاشتــه بـود، به گفتــه ے جــرج جــرداق، جنگ هاے علـــے همگــے جنگ هاے داخلــے بودند و علــے در زمانــِ به قدرت رسید ڪه قدرت طلبانــِ چون معاویــه براے رسیدن به حڪومت و قدرت، و بدعــت در دیــن را در پیــش گرفته بودنــد و این روش ها، علــے را ناچــار به جنگ به آنـان مےساخت ڪشیـش عینڪش را به چشـم زد. صفحات اوليــه مقدمـه اے بود درباره ے شڪل گیرے واقعه ے نهــروان. به یــاد آورد ڪه علــے وقتــے به ناچار تن به حڪمیت داد و از صفیــن به ڪوفه بازگشت، و انشقــاق بيــن یارانش فزونــے یافت. چند صفحه اے از ڪتـاب را سرسرے مطالعه ڪرد تا رسیــد به مطلبــے ڪه نویسنده در آن، از تشڪیل جلســه اے با حضــور علــے خبــر مے داد. شروع ڪرد به مطالعه ے آن: علــے جلسه اے متشڪل از افـراد خود تشڪیل مےدهد. لحظــه ے حساســے است. مسجـد ڪوفه مملــو از مردمــے است ڪه آمده اند تا سرنوشــت خود را پس از یڪ جنگ ناتمام، دنبال ڪنند. همه نگراننــد. حال، حڪمیت به پایـــان شده و حڪمین دستور به عزل علــے داده اند. مردم منتظرند تا نظر علــے را بشنوند. ایــن ڪه علــِ درباره ے حڪمیت چه تصمیمــے گرفته است؟ آیا ترڪ مےڪند و تسلیــم معاویـــه و عـمــروعــاص مےگردد؟ یا با معاویـــه را از سر مے گیرد؟ ✨ ... لینک قسمت اول رمــان قدیـــس👇 https://eitaa.com/chaharrah_majazi/2955 🍃@chaharrah_majazi