eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
289 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
😃🌹🌺🌸🌷🎂🎈🎉🎊💕💖 . . جان جانان شیر شیران فرمانده شجاع و دلاور ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) را به ساحت مقدس و منور (عج) و همچنین شما عزیزان و عاشقان این فرماندۀ دلاور و محبوب صمیمانه تبریک و تحنیت عرض می کنیم. 😃 🌸 🌸 🌸 👈 👉 . 📷 اطلاعات عکس: ۱۲ فروردین ۱۳۶۱ ، سه روز بعد از تمام شدن عملیات ، پادگان ✅ آن تجهیزاتی هم که می بینید رویش برزنت کشیده شده است، همه غنائمی است که از ارتش بعث عراق گرفته شده است. همچنین در گوشه سمت چپ بالا ، رزمنده ای که دست راستش را روی فرمان موتور قرار داده است، می باشد.😃 . . . 📷 منبع : آلبوم شخصی «حاج حمیدرضا فرزاد» همرزم حاج احمد آقا که این عکس را با دوربین شخصی خودش گرفته است. Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🌸 🌸 ✅ 🔵 به فاصلۀ ۴۰ ساعت قبل از عملیات، ساعت ۸ صبح روز ۲۹ اسفند سال ۱۳۶۰ ، ، تمامی فرماندهان گردان های ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) را جهت شرکت در جلسۀ اضطراری به قرارگاه فرعی نصر۲ فراخواند؛ چرا که بنا بود رزمندگان این تیپ، نقشی حساس در نبرد گستردۀ ایفا کنند. در این میان، نوک پیکان حملۀ تیپ را ، و تشکیل می دادند. بر اساس توجیه مانور از سوی ، این سه گردان می بایست پس از ۸ کیلومتر پیشروی به موازات سنگرهای کمین و دیگر استحکامات دشمن در ارتفاعات ، دست به کار اجرای مأموریت اصلی خویش می شدند. مأموریت اصلی این گردان ها عبارت بود از: پیشروی در عمق ۱۲ کیلومتری مواضع اشغالی دشمن، ضربه وارد آوردن از پهلوی خصم و تصرف . بر ضرورت اجرای اصل غافلگیری تأکید زیادی داشت. او در این جلسه گفت: «...اگر این گردان ها قبل از رسیدن به تپه های کنار جاده - ، یعنی توی این دشت باز ۸ کیلومتری درگیر بشوند، احتمال اینکه حتی ۳۰ درصد نبروهای آنها هم بتوانند به جاده برسند، ضعیف است. حتی بعد از رسیدن آنها به جاده هم، درگیری؛ ۵۰ درصد از گردان ها تلفات می گیرد. به خاطر همین مسائل، اصل غافلگیری باید صد در صد اجرا شود.» 📘 منبع کپشن: کتاب خواندنی و ارزشمند ، نوشتۀ آقای - صفحه ۸۶ http://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
😉 🥰 💕 🌸 «... اصولاً آقای آدم خیلی جدّی‌یی بود. نه اینکه اهل بگو بخند نباشد؛ نه! اتفاقاً اگر در مواقع عادی کسی مزاح جالبی در حضور او می‌کرد؛ به شرط این‌که شائبه‌ی تمسخر اشخاص را نداشته باشد، حاجی هم می خندید؛ امّا این‌که خودش ابتدا به شوخی کند، اصلاً و ابداً!. چه این‌که اگر در موقعیت جدّی یا وضعیتی بحرانی، کسی در حضور او شوخی می‌کرد؛ درجا به طرف نهیب می‌زد که؛ الآن چه وقت شوخی کردن است برادر جان؟ بس کنید! با همین یک توپی که می‌بست، همه ماست‌ها را کیسه می‌کردند.» 😅 🍁 💠 منبع زیرنویس: کتاب بسیار ارزشمند و خواندنی ، صفحه ۴۷۴ (روایت فرمانده بسیجی از انقلاب، کردستان و دفاع مقدس) ✔ 🍂 @yousof_e_moghavemat
😉 🥰 💕 🌸 «... اصولاً آقای آدم خیلی جدّی‌یی بود. نه اینکه اهل بگو بخند نباشد؛ نه! اتفاقاً اگر در مواقع عادی کسی مزاح جالبی در حضور او می‌کرد؛ به شرط این‌که شائبه‌ی تمسخر اشخاص را نداشته باشد، حاجی هم می خندید؛ امّا این‌که خودش ابتدا به شوخی کند، اصلاً و ابداً!. چه این‌که اگر در موقعیت جدّی یا وضعیتی بحرانی، کسی در حضور او شوخی می‌کرد؛ درجا به طرف نهیب می‌زد که؛ الآن چه وقت شوخی کردن است برادر جان؟ بس کنید! با همین یک توپی که می‌بست، همه ماست‌ها را کیسه می‌کردند.» 😅 🍁 💠 منبع زیرنویس: کتاب بسیار ارزشمند و خواندنی ، صفحه ۴۷۴ (روایت فرمانده بسیجی از انقلاب، کردستان و دفاع مقدس) ✔ 🍂 @yousof_e_moghavemat
😉 🥰 💕 🌸 «... اصولاً آقای آدم خیلی جدّی‌یی بود. نه اینکه اهل بگو بخند نباشد؛ نه! اتفاقاً اگر در مواقع عادی کسی مزاح جالبی در حضور او می‌کرد؛ به شرط این‌که شائبه‌ی تمسخر اشخاص را نداشته باشد، حاجی هم می خندید؛ امّا این‌که خودش ابتدا به شوخی کند، اصلاً و ابداً!. چه این‌که اگر در موقعیت جدّی یا وضعیتی بحرانی، کسی در حضور او شوخی می‌کرد؛ درجا به طرف نهیب می‌زد که؛ الآن چه وقت شوخی کردن است برادر جان؟ بس کنید! با همین یک توپی که می‌بست، همه ماست‌ها را کیسه می‌کردند.» 😅 🍁 💠 منبع زیرنویس: کتاب بسیار ارزشمند و خواندنی ، صفحه ۴۷۴ (روایت فرمانده بسیجی از انقلاب، کردستان و دفاع مقدس) ✔ 🍂 @yousof_e_moghavemat