eitaa logo
هفته‌نامه زن روز
718 دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
129 ویدیو
1.5هزار فایل
کانال رسمی هفته‌نامه «زن روز» قدیمی‌ترین نشریه فرهنگی اجتماعی زنان ارتباط با ادمین: @zaneruz97
مشاهده در ایتا
دانلود
هفته‌نامه زن روز
چگونه در منزل آویشن پرورش دهیم؟ 🌿کثیر آویشن از طریق کاشت بذر، قلمه و تقسیم بوته صورت می‌گیرد. برای کاشت آویشن در گلدان شما می‌توانید بذر گیاه یا قلمه‌های جوان آن را از مراکز تولید گل و گیاه تهیه و با دنبال کردن مراحل زیر آن را در گلدان بکارید. ☘بذرها را به صورت متراکم در گلدان متوسطی در عمق نیم سانتی‌متری خاک بکارید. 🍀س از به ثمر رسیدن بذر و جوانه زدن آن، بوته‌‌های ضعیف را به اندازه مطلوب تنک کنید. فاصله بین بذرها یا نهال‌های آویشن را ۲۰ تا ۳۰ سانتی‌متر در نظر بگیرید. 🌱بذرهای آویشن طی یک تا دو هفته در دمای ۳۲- ۱۲ درجه سانتی‌گراد جوانه می‌زنند. 🍀س از کاشت آویشن بهترین کار برای نگهداری این گیاه قرار دادن آن در معرض نور غیر مستقیم آفتاب است. 🍃بهترین زمان برای کاشت آویشن در گلدان اواخر اسفند و اوایل بهار است. اولین گل‌های گیاه از اواسط اردیبهشت ظاهر می‌شوند و گلدهی تا اواخر خرداد همچنان ادامه می‌یابد. در اواسط تابستان شما می‌توانید برگ‌های تازه گیاه را برداشت کنید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
پا بست الیاس صدیقه شاهسون -می‌بینی دادا... به گمونم یه خبرایی شده باشد! این حرف را رضا با لهجه اصفهانی که در کلامش موج می زند پس از دیدن ماشین جیپی که از دور به سرعت سمت یگان می آید؛ می گوید. خورشید در حال غرق شدن در شفق خونین خود است. نیزارهای کنار رود اروند گرده بر گرده یکدیگر به دست نسیم بر هم می سایند. بچه های یگان هر کدام گوشه و کناری مشغول کاری هستند. رضا به صورت الیاس نگاه می کند و او را مثل کسی که از چیزی خیالش راحت شده باشد می بیند. الیاس پشتش را به گونی های نخی پر شده از رمل ها و ماسه های سنگر می دهد... دعوت تان می‌کنیم این داستان زیبا را در کانال زن روز بخوانید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
به نام خدای پذیرنده توبه‌ها... 🖤اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🖤 سلام! صبح چهارشنبه‌تون به خیر در آستانه اربعین حسینی امیدواریم خداپند توفیق بهره‌بردازی از این روز عزیز را نصیبمان کند. امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «مبادا چنان دوستت را از خود فراری دهی که دوری از تو را انتخاب کند و جدایی را ترجیح دهد.» (غررالحکم، ۲۶۸۹) 🏴التماس دعا🏴 @zane_ruz
هفته‌نامه زن روز
پر از آتش، پر از سوز حسینم باران زعیمی بعضی گرفتار شدن ها عجیب دوست داشتنی و پرجاذبه است. مانند گرفتار شدن در کمند عشقی سوزان که شب و روزت را یکی کند. تب و تاب آن کاری می کند که با وجود سوختن و رنج کشیدن باز هم می خواهی در دریای شوق بی حدش غوطه ور شوی و از هرچه که «راه نجات» می نامند فرار کنی. در میان تمام بهانه های گرفتار شدن در عالم نامی است که پرجاذبه تر و شوق انگیزتر از آن پیدا نمی شود. نامی که تشعشع جاذبه اش، تاریخ را بدون هیچ مرزی درنوردیده و تمام زمان ها و مکان ها را به خود اختصاص داده است. عبورش از لایه لایه کتاب زمان نه تنها آن را بی فروغ نکرده که بر تلالؤ آن افزوده و میدان شور و عشقش را وسیع تر نموده است. «حسین» علیه السلام همان نامی ا ست که چون بر زبان جاری شود یا بر ذهن بنشیند هر قلب سلیمی را به تپش وادار می کند و ناخودآگاه، آشنای ازلی و ابدی می شود و سراسر وجود را با هرم محبت و لطف وصف ناپذیر خود آکنده می ُ کند. و این حسن بی حد او، انسان را ناگزیر از برائت و انزجار نسبت به دیوصفتانی می کند که «امام» را در خون تپیده و فراموش شده خواسته اند. اما این لعنت شدگان، خوراک مار و مور و آتش شدند و «حسین» علیه السلام قرن به قرن، درخشنده تر و الهام بخش تر بر آفاق و انفس تابید. او خون خویش را نه فقط برای روشنی فکر مردمان عصر خویش که نثار روشنی راه بشریت کرد الی یوم القیامه، تا هیچ بهانه ای برای ضلالت و گمراهی فرزند انسان باقی نماند. کربلا نقطه تلاقی و آمیختگی عقل و عشق است و آنجا جایی برای حیرت باقی نمی ماند جز در وجود اشقیاء عالم. بنابراین آنجا که همه حکومت ها و امپراطوری های جهان با بزرگ ترین ارتش های عصر خویش خاک شدند و جای خود را به دیگران دادند، تنها لشکر «حسین» علیه السلام است که در واقعیتی افسانه گون جاودانه مانده و از تاریخ سربازگیری می کند. لشکری که به اندازه تمام آزادگان اعصار لبیک می گیرد و گسترده می شود و عجیب نیست که جبهه شیطان هر بار شعبده ای از آستین بیرون آورد و مانعی ایجاد کند تا چشمان تاریک بینش کمتر از انوار قدسی سپاه «حسین» علیه السلام آزار ببیند. اما هیهات که بتواند مانع اراده الهی در نابودی باطل و جلوه گری حق در روز موعود شود. «حسین» علیه السلام به اشتیاق پیاده گام برداشتن در مسیر زیارت حرم شش گوشه او می تپد و به رغم حصر این روزها دل ها در جذبه روزافزون اربعین جسم ها در حصار ویروسی منحوس، جان ها کوله بار سفر بسته اند و از دور و نزدیک، لبیک گوی حرم ثارالله علیه السلام شده اند. جان می رود اما جسم دلتنگ است. می داند شرط پیوستن به لشکر «حسین»علیه السلام مشق تبعیت است و فرمان برداری از علمدار. می داند در آینده ای نزدیک که به لطف الهی تاریخ مصرف شعبده جدید باطل تمام و امتحان استقامت با سربلندی و سلامت طی شود، این موج فروخفته و شور کتمان شده با نیرویی عظیم تر به سوی میعادگاه کربلا جاری خواهد شد. با این حال دوری و انتظار برایش جان کاه است و امید دارد این قلیل از او پذیرفته شود که؛ «به تو از دور سلام / به «حسین» علیه السلام از طرف وصله ناجور سلام...» @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
با کاهو راحت بخوابید کاهو، بادام، بنفشه، گل گاوزبان و سنبل الطیب برای درمان بی خوابی مناسب هستند، یکی از علل مهم بی خوابی در طب سنتی ایران کاهش رطوبت طبیعی مغز است که معمولا این عامل به دنبال کم خوابی و بیداری های طولانی و مزمن و رعایت نکردن زمان مناسب خواب و دیر خوابیدن در شب اتفاق می افتد. یکی از گیاهان دارویی و خواب آور کاهو است. در طب سنتی ایران کاهو دارای مزاج سرد و تر است که مصرف آن در شب می تواند خواب مناسبی برای افراد و کسانی که از بی خوابی رنج می برند، به ارمغان بیاورد. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
معرفت نفس حجت‌الاسلام والمسلمین فرحزاد معرفت نفس کلید است و کاربردی است و می تواند همه درهای بسته را باز کند و مشکلات را حل کند. همه خوبی های عالم در خوب شدن ماست، اگر ما به آن خیر دست یافتیم و بر خودمان غالب شدیم، موفق شدیم. اینکه ما گمراهی را نجات بدهیم، بسیار خوب است. راه هایی که چطور می توانیم به خودشناسی و صیانت نفس برسیم را مطرح خواهیم کرد. خدای متعال می فرماید: «یأبن آدم خلقت الاشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی» فرزند آدم، من همه عالم و آسمان ها و زمین و دنیا و آخرت و موجودات عالم را برای تو خلق کردم. اگر انسان بداند ما گل سر سبد خلقت هستیم. همه باغ و گیاه و جنگل و کهکشان ها برای انسان خلق شده است، نبات و گیاه و حیوان فدای ما می شود. آسمان و زمین برای شما خلق شده است. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
سوپ پیاز با پنیر و آویشن 👩‍🍳مواد لازم: پیاز: ۴۵۰ گرم آویشن: ۳ تا ۵ عدد برگ بو: ۱ عدد فلفل: به مقدار لازم (خرد شده) آرد: ۱ قاشق چای خوری نمک دریایی:یک چهارم قاشق چای خوری سرکه: نصف فنجان آب گوشت: ۲ فنجان آب: ۱ فنجان نان سیاباتا: ۱ عدد (با ضخامت ۱٫۵ سانتی متر و از وسط برش خورده) کره: ۲ قاشق غذاخوری پنیر گرویر: نصف فنجان (رنده شده) 👩‍🍳طرز تهیه: یک قابلمه به گنجایش ۵ لیتر را روی حرارت کم قرار دهید و کره را داخل آن بیندازید تا آب شود. بعد داخل آن به ترتیب، پیاز، آویشن، برگ بو، نمک و فلفل را اضافه کنید و به مدت ۲۰ تا ۲۵ دقیقه تفت دهید تا پیازها طلایی و نرم شوند. بعد از طلایی شدن مواد آرد را به آن اضافه کنید و یکی دو دقیقه آن را بپزید. سپس سرکه را اضافه کنید و حرارت را بالا ببرید تا سرکه به مدت ۲ الی ۳ دقیقه بجوشد. در ادامه آب گوشت و آب را اضافه کنید و بگذارید تا سوپ به مدت ۲۵ الی ۳۵ دقیقه به آرامی بجوشد و طعم ها با هم مخلوط شوند. مقداری نمک و فلفل به سوپ اضافه کنید تا سوپ طعم دار شود. فر را روشن کنید و نان را در طبقه وسط فر قرار دهید تا تست و برشته شود. بعد از آماده شده سوپ، ساقه های آویشن و برگ بو را از داخل آن دربیاورید و دور بیندازید. سوپ را در داخل دو کاسه مخصوص فر بریزید و نان را روی سوپ ها قرار دهید و روی آن ها لایه ضخیمی از پنیر سوئیسی گرویر بریزید. سپس ظرف های سوپ ها را به مدت ۳ الی ۵ دقیقه داخل فر قرار دهید تا پنیرها کاملا آب شوند و روی آن ها طلایی شود. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
بحران مرگ اسب ها در آوریل سال ۱۸۱۵ کوه آتشفشان تامبورا در اندونزی فوران کرد و در نتیجه این حادثه، قحطی گسترده ای در جهان رخ داد. با قحطی محصولات غذایی، شورش و غارت در اروپا شروع شد. قیمت مواد غذایی افزایش یافت. اسب ها یا از گرسنگی می مردند یا کشته می شدند، زیرا قیمت بالای جو، مردم را وادار می کرد که برای تغذیه، بین خود و حیوانات یکی را انتخاب کنند. این وضعیت نامساعد، «کارل فون دریس» مخترع آلمانی را بر آن داشت یک وسیله حمل و نقل شخصی را ابداع کند تا جایگزین اسب شود. یک وسیله چوبی دو چرخ که او آن را ماشین دو نامید. دریس روی زین می نشست، پا های خود را روی زمین فشار می داد و چند متر خود را به سمت جلو هل می داد و با استفاده از یک اهرم سکان آن را هدایت می کرد. بدین ترتیب او در این نمایش سواری، ۴۰ مایل را در چهار ساعت طی کرد و نشان داد که این وسیله مانند یک اسب سوارکاری سریع است و می توان بدون تلاش زیاد سوار بر آن شد و قسمت دشوار یعنی حفظ تعادل نیز مستلزم تمرین زیاد بود. سال ها بعد، اصلاحاتی روی طراحی او صورت گرفت. از جمله پدال ها که در دهه ۱۸۶۰ در فرانسه به وجود آمد و سایر اصلاحات شامل ترمز های بهتر، قاب فولادی، چرخ های فلزی سبک و زنجیر برای حرکت آن ها ساخته شد. در اواخر دهه ۱۸۸۰ این عناصر در یک طراحی مدرن و قابل تشخیص به نام دوچرخه ترکیب شدند. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
12717034_770.mp3
12.94M
🎵 من ایرانم و تو عراقی... ▪️حاج محمد حسین پویانفر @zane_ruz
هفته‌نامه زن روز
معرفی کتاب «کاملا سری» چاپ دوم کاملا سری؛ روایت القاعده از ماجرای عملیات انتحاری ۱۱ سپتامبر، توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر می شود. اگر بخواهیم ۱۰ واقعه در صد سال اخیر را نام ببریم که نقشی تعیین کننده در صحنه جهانی باقی گذاشتند و نقطه عطفی در مسیر تاریخ شدند، ماجرای ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ قطعا یکی از آن هاست. این مسئله و تأثیرگذاری آن بر اوضاع سیاسی، اقتصادی (و حتی اجتماعی و فرهنگی) جهان به حدی بوده که اگر بخواهیم درباره آن به شکل مستوفی بحث کنیم، دست کم به چند جلد کتاب مفصل نیازمند خواهیم بود. اثرات مستقیم این واقعه، تنها در عرصه سیاسی، عبارت بودند از اشغال دو کشور اسلامی، تغییر توازن قوا در منطقه غرب آسیا، کشته شدن نزدیک به یک میلیون نفر از مردم منطقه در جنگ و حوادث پس از آن، تغییر رویکرد به اسلام در سطح جهان، شکل گیری مقاومتی ضد آمریکایی در کشورهای اشغال شده و ضربات سنگین اقتصادی ـ سیاسی به هیمنه آمریکا (که از زمان فروپاشی شوروی تا آن روز، با قدرت تمام، در جهان به صورت تک قطبی حرکت می کرد و اندیشمندانش از «پایان تاریخ» سخن می گفتند)، تولد نسل جدیدی از نیروهای «سلفی جهادی» با دیدگاه های تندتر «تکفیری» و عرصه «باز و میدانی» برای آموزش و تمرین جنگ مسلحانه و... اگر دقت کنیم که اوج قدرت گیری نسل جدید تکفیری های جهان در سال ۲۰۰۶ اشغال شده پس از ۱۱ سپتامبر بود، و حوادث سوریه تنها ۵ سال و در عراق پس از آن آغاز گردید، به خوبی خواهیم فهمید که تولد و قدرت یابی داعش (که از همان نسل جدید تکفیری های آموزش دیده در عراق تغذیه می شد) تا چه حد به ماجراهای عراق اشغالی مرتبط بوده (که آن نیز خود به ۱۱ سپتامبر ارتباط دارد). با این ترتیب، باید گفت داعش (با تمامی اثرگذاری های سیاسی ـ اقتصادی و فرهنگی ای که در سطح جهانی داشت و همچنان پیامدهای منفی این ولادت شوم ادامه دارد) خود، با یک واسطه، به ماجرای ۱۱ سپتامبر می رسد. پس گزافه نیست اگر بگوییم در صورتی که در روز یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ آن حوادث تروریستی خونبار رخ نمی داد، جهان امروز ما به یقین شکل دیگری داشت، و این نشان می دهد که این واقعه چه اهمیت خاصی در تاریخ معاصر جهانی داراست. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
قرص‌های رنگی گلاب بانو من نمی دانستم این قدر ها فاصله نداریم. توی تمام این مدت بیست سال به او فکر کرده بودم. حتی انقدر دست به چانه یا در حال کوبیدن مشت به کف آن یکی دست یا محکم کوبیدن روی زانو به این مسئله فکر کرده بودم که خدا می داند. آن موقع زن و بچه نداشتم؛ یک بچه بیست و یک ساله بودم که اسیر شدیم. نیمه شب گروهان قبل از ما را قیچی کردند و گردان بعد از ما هم گذاشت و رفت. بیسیم چی جزو اولین نفراتی بود که شهید شد و جانشینش هم تیر خورد. ما چند نفر هرچه تلاش کردیم نتوانستیم گرای موج خودمان را روی خطوط درهم و برهم آن عملیات ها دربیاوریم. حتی فکر می کنم برعکس عمل کردیم... روایت این هفته را در کانال زن روز بخوانید. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
بسم الله الرحمن الرحیم... 🖤صلی الله علیک یا اباعبدالله🖤 @zane_ruz
🏴قصه به سر رسید🏴 فاطمه اقوامی قصه به سر رسید و این آغاز ماجراست بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد و قصه به سر رسید... کنیزکی از خیمه‌ها بیرون آمد. مردی به او رسید، گفت: یا أمه الله! آقایت کشته شد! کنیزک با ناراحتی نزد خانم خود رفت و این خبر جانسوز را اعلام کرد. زن‌ها بر سر و سینه زدند و ناله مظلومیت به آسمان بلند کردند. هنوز زمان زیادی نگذشته بود که به ناگاه سایه‌هایی شوم بر سر خیمه‌ها آوار شد. زینب با نوایی حیدری فریاد برآورد: «علیکن بالفرار». زنان و کودکان به دامن صحرا پناه بردند اما لشکر اشقیا همچون گرگان گرسنه به سمتشان هجوم بردند و در غارت اموال حرم آل‌علی بر هم سبقت گرفتند. کار به جایی رسید که حتی چادرها و خلخال‌ها و گوشواره‌ها نیز در امان نماندند. در میان آن هیاهوی بی غیرتی و نامردی یک مرتبه فریادیی مردانه از حلقوم زنی از میان لشکر عمر سعد برخاست. زن که از قبیله بکر ‌بن‌ وائل بود با شمشیری از نیام کشیده به سوی جانب خیمه‌ها شتافت و با صدایی بلند افراد قبیله‌اش را اینگونه مورد خطاب قرار داد: «ای آل بکر ‌بن ‌وائل! آیا سزاوار است که دختران رسول‌الله‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را برهنه نمایند؟! غیرت شما کجاست؟! لا حُکمَ إِلّا لِلّه، یا لَثاراتِ رَسُولِ الله» و این اولین فریاد خونخواهی بود که البته خیلی زود خاموش شد و شوهر این زن او را به خیمه‌اش بازگرداند. ماجرای غارت که به پایان رسید و همه چی به یغما رفت، آن بدترین مردمان روزگار در حالی که یکی از آن‌ها فریاد می‌زد: «أحرقُوا بیوت الظالمین؛ خیمه‌های ستمگران را آتش بزنید»، خیمه‌ها را در آتش ظلم و عدوان خویش سوزاندند و آخرین پناه و ملجأ اهل حرم را از آن‌ها گرفتند. این خاطره تلخ هیچ‌گاه از ذهن اهل‌بیت پاک نشد. سال‌ها بعد وقتی منصور دوانیقى درب خانه امام صادق‌ علیه‌السلام را آتش زد، تعدادى از شیعیان خدمت آن حضرت رسیدند و ایشان را گریان و اندوهگین دیدند، وقتی علت را جویا شدند فرمود: گریه من براى آن است که وقتى آتش در دهلیزخانه زبانه کشید، زنان و دخترانم را دیدم که از این اطاق به آن اطاق و از اینجا به آنجا پناه مى‌‏برند با آنکه (تنها نبودند و) من نزدشان حضور داشتم، با دیدن این صحنه به یاد بانوان جدّم حسین‌ علیه‌السلام در روز عاشورا افتادم که از خیمه‏‌اى به خیمه دیگر و از پناهگاهى به پناهگاه دیگر فرار مى‌‏کردند.» @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
🏴بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر🏴 فاطمه اقوامی نیمه‌های شب بود که پیرمرد با صدایی از خواب پرید. خوب که گوش کرد، صدای ذکر و تسبیحی از پشت دیوار دیر را تشخیص داد. به دنبال صدا سر از پنجره بیرون کرد. باور آنچه می‌دید برایش سخت بود؛ از صندوقی که کنار دیوار دیر گذاشته شده بود نوری عظیم به سمت آسمان بالا می‌رفت. راهب خود را به آن‌ها که مست بزم عیش و نوش خود بودند رساند و پرسید: این سر کیست؟ گفتند: سرِ حسين بن على بن ابى طالب، پسر فاطمه، دختر پيامبر خدا صلى‌الله‌عليه‌و‌آله. راهب مسیحی، گفت: پيامبرتان؟! گفتند: آرى. راهب گفت: قوم بدى هستيد! اگر مسيح‌عليه‌السلام، فرزندى داشت، او را بر بالاى چشمانمان جاى مى‌‏داديم. ناگاه فکری به ذهنش رسید. گفت: ده هزار دینار به شما می‌دهیم در عوض اینکه امشب این سر را به من امانت دهید و صبح هنگام حرکت پس بگیرید. آن برندگان زر و سیم، بی هیچ مخالفتی سر را به او سپردند. راهب خوشحال از گوهری که به دست آورده به دیر برگشت. سر را مقابل خود قرار داد و با گلاب شستشو کرد. بعد تا صبح را به گریه و گفتگو با سر سپری کرد. خدا را به عیسی‌علیه‌السلام قسم داد تا به سر اجازه سخن گفتن بدهد. درخواستش مورد اجابت قرار گرفت و سر به سخن آمد و گفت: «اى راهب! چه مى‏خواهى؟». گفت: تو كيستى؟ گفت: «من، فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم. پسر فاطمه زهرا و مقتول كربلايم. من، مظلوم و تشنه‏كامم» صبح هنگام لحظات سخت و جانکاه وداع، راهب از سر مطهر امام خواست او را در قیامت شفاعت کند. سر هم او را به دین مبین اسلام دعوت کرد و اینگونه دم مسیحیایی بر قلب راهب اثر گذاشت و او مسلمان شد. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
🏴الشام الشام الشام🏴 فاطمه اقوامی لحظه به لحظه به شهر نزدیک می‌شدند همان شهری که خاطرات تلخش آنقدر زیاد بود که وقتی از امام سجاد‌ علیه‌السلام سؤال کردند در این سفر کجا از همه بیشتر به شما سخت گذشت، امام فرمودند:الشام، الشام، الشام. ام‌کلثوم‌ سلام‌الله‌علیها شمر را صدا زد و فرمود: درخواستی از تو دارم. شمر گفت: حاجتت چیست. فرمود: چون ما را داخل شهر می‌نمایید از دروازه‌ای ببرید که تماشاچیان و تردد کنندگان در آن کم باشند؛ به لشکریان هم بگو سرها را از میان محمل‌ها و کجاوه‌ها بیرون آوردند و اندکی از ما دورتر حرکت دهند. شمر لبخند کریهی زد و دستور داد سرها را بر سر نیزه‌ها زنند و در وسط محمل‌ها نگاه دارند و از راهی که پر ازدحام بود وارد شهر کنند. بعد از گرداندن و چرخاندن کاروان در میان شهر آذین بسته شده، آن‌ها را در حالی‌که همه به یک ریسمان بسته شده بودند به مجلس بزم آن امیر میمون‌باز وارد کردند. قدری که ورود اسرا گذشت یزید چوب خیزرانی طلب کرد و با آن به دندان‌های مبارک حسین‌ علیه‌السلام می‌زد. ابوبرزه اسلمی این صحنه را تاب نیاورد و فریاد زد: وای بر تو ای یزید! به چه جرئت چنین جسارتی می‌نمایی و با چوب به گوهر دندان حسین فرزند فاطمه اطهر می‌زنی! یزید برآشفت و دستور داد او را از مجلس بیرون انداختند. سپس شروع کردن به خواندن اشعاری که در آن شادی و فرح خود و اجدادش از این حادثه را به تصویر می‌کشید. زینب به پا خواست و مانند همیشه با سخنانی رسا بر طبل رسوایی یزید و خاندانش کوبید. مردی از شامیان حاضر در مجلس به فاطمه بنت حسین نظری افکند و به یزید گفت: ای امیرمؤمنان! این کنیزک را به من ببخش! فاطمه‌ علیهاالسلام با حالت نگران رو به سوی عمه کرد و گفت: ای عمه! مرا درد یتیمی بس نبود که حالا به خدمتگزاری در من طمع دارند! عمه او را تسلی داد و اطمینان بخشید که چنین حادثه‌ای رخ نخواهد داد. مرد شامی رو به یزید پرسید: مگر این کنیزک کیست؟ یزید با وقاحت تمام پاسخ داد: فاطمه دختر حسین است و او هم زینب دختر علی. مرد شامی با حیرت گفت: آن حسین که پسر فاطمه و فرزند علی این ابی‌طالب است؟ یزید جواب داد: آری این‌چنین است! عرق شرم بر رخسار مرد شامی نشست و با عصبانیت فریاد کشید: ای یزید! لعنت حق بر تو باد؛ عترت پیامبر را به قتل می‌رسانی و آنان را اسیر می‌نمایی؟! به خدا سوگند که هیچ خیالی درباره اینان نکردم جز آنکه آنان را از اسیران روم پنداشتم! یزید که قصه را مغلوبه دید، دستور داد آن مرد را گردن زنند. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
🏴ما رأیت الا جمیلا🏴 فاطمه اقوامی دارالاماره کوفه جای سوزن انداختن نبود. جمع زیادی دور تا دور ایستاده بودند تا از نزدیک شاهد ماجرا باشند. ابن زیاد بر تخت خود تکیه زده و سر مطهر حسین‌علیه‌السلام را مقابلش گذاشته بود و برای دیدن اسرا لحظه‌شماری می‌کرد. همین که اسرا را به حضورش آوردند، نگاهی انداخت و رو به زینب‌سلام‌الله اینگونه گفت: حمد خدایی را که شما را رسوا کرد و دروغ‌های شما را آشکار کرد. زینب‌سلام‌الله‌علیها در جواب فرمود: رسوایی برای فاسقان است و دروغ‌گویی در شأن فاجران و ما خاندان رسول‌ خدا این چنین نیستیم. پسرمرجانه دوباره گفت: دیدی خدا با برادر و اهل بیت تو چه کرد؟ دختر علی پاسخش داد: ما رأیت الا جمیلا ... من جز زیبایی و خوبی چیزی ندیدم. شهدای کربلا گروهی بودند که خداوند شهادت را نصیب آن ها کرد. آنان به آرامگاه ابدی خود شتافتند و به زودی خداوند بین تو و آن ها به حسابرسی می‌پردازد و آنان علیه تو حجت آورند و با تو دشمنی نمایند؛ پس نظر نما در روز رستاخیز رستگاری و پیروزی از آن کیست؟! ای پسر مرجانه ! مادرت به عزایت بنشیند. ابن زیاد با شنیدن نام مادر بدکاره‌اش از خشم به خود پیچید و تصمیم به قتل زینب‌سلام‌الله گرفت اما بنا به توصیه یکی از حاضران از این عمل صرف‌نظر کرد. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
🏴کنار قدم‌های جابر🏴 فاطمه اقوامی خبر که رسید دیگر دلش طاقت نیاورد و راهی شد. به کوفه که رسید رفیق قدیمی‌اش عطیه نیز همراه و هم‌قدم او شد. عطیه می‌گوید همین که رسیدیم« ما همراه جابر بن‌ عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر امام حسین‌علیه‎السلام حرکت کردیم؛ چون به کربلا رسیدیم، جابر به كنار شط فرات آمد، آنجا غسل كرد، جامه‌ سفيد و تميز پوشيد و بعد با گام‌هاى آهسته، با احترام به سمت قبر امام حسين‌عليه‌السلام روانه شد. وقتى به قبر رسيد، سه مرتبه با صداى بلند گفت: «الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر»؛ از كثرت اندوه، روى قبر حسین‌ علیه‌السلام از حال رفت. بر سر و صورتش آب پاشیدم. چون به هوش آمد، شروع کرد با امام حسین‌علیه‌السلام صحبت کردن: «السلام عليكم يا آل‌الله، السلام عليكم يا صفوه الله.» آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت: «حَبیبٌ، لا یُجیبُ حَبیبَه؛ آیا دوست، جواب سلام دوستش را نمی‎دهد؟!» ولی بعد از لحظه‎ای، با حالتی غمزده گفت: «و إنّی لک بالجواب و قد شُحّطت اوداجک علی اثباجک و فرّق بین بدنک و رأسک؛ حسین جان! من خود، جوابم را می‎دهم؛ چرا که می‎دانم رگ‎های گردنت را بریده‎اند و بین پیکر و سرت جدایی افکنده‎اند. لذا پاسخ سلام دوستت را نمی‎دهی!» @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
🏴کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود🏴 فاطمه اقوامی از جای جای شهر آمده بودند به تماشا. همان شهری که اشباه الرجال کم نداشت. همان شهری که مردمانش را رسم وفا نیاموخته‌ بودند. همان شهری که صدای قدم‌های سفیر تنهای حسین‌ علیه‌السلام هنوز در کوچه پس کوچه‌هایش به گوش می‌رسید. قافله را پشت دروازه‌های شهر به طور موقت اسکان دادند تا جارچیان دستگاه همه را خبر کنند که از اسیران خویش دیدند کنند و همه آمدند حتی آنان که هنوز مهر و امضای نامه دعوتشان از حسین خشک نشده بود و عجبا از این مردمان که با دیدن کاروان اهل‌بیت شروع به گریه و زاری کردند! امام سجاد علیه‌السلام بانگ برآورد: «ای اهل کوفه! در اینجا اجتماع نموده‌اید و بر حال ما گریه می‌کنید؟ چه کسی عزیزان ما را به قتل رسانیده؟!» زینب‌ سلام‌الله نیز اراده کرد با آن مردمان سست پیمان چند کلامی سخن بگوید. همین که دست خویش را به نشانه ساکت کردن مردم بالا آورد نفس‌ها در سینه حبس شد و زنگ‌های شتران از صدا افتاد و صدای حیدر دوباره در شهر کوفه پیچید: «ای مردم کوفه! ای اهل مکر و خدعه! آیا بر ما گریه می‌کنید؟ پس اشک چشمانتان خشک مباد و ناله‌های شما ساکت نشود. مَثَل شما مَثَل زنی است که رشته‌های خود را نیکو ببافد و سپس از هم باز کند. شما ایمان خود را مایه مکر و خیانت در میان خود ساختید و رشته ایمان را بستید و دو مرتبه باز کردید... شما گیاهی را مانید که منجلاب‌ها می‌روید و قابل خوردن نیست یا شبیه نقره‌ای هستید که زینت قبور است و از آن استفاده نمی شود... آیا گریه و ناله می‌کنید و خود را سرزنش می‌نمایید؟! آری به خدا قسم باید زیاد گریه کنید و کم بخندید. زیرا به حقیقت به ننگ و عار روزگار آلوده شدیدکه این پلیدی را با هیچ آبی نمی‌توان شست. لوث گناه کشتن فرزند خاتم الانبیاء و سرور جوانان اهل بهشت را چگونه توان شست؟!... آیا می‌دانید چه جگری از رسول خدا شکافتید و چه گوهرهایی از حرم او را آشکار ساختید و چه خونی از او بر زمین ریختید و چه حرمتی از او هتک نمودید؛ کار زشت و ناشایسته‌ای انجام دادید و جنایت بزرگی مرتکب شدید و ظلم و ستمی عظیم به بزرگی زمین و آسمان نمودید... البته این فقط زینب نبود که چهره زشت کردار این مردمان را در مقابل دیدگانش تصویر کرد بلکه امام سجاد‌ علیه‌السلام، فاطمه صغری و ام‌کلثوم‌ سلام‌الله‌علیها نیز هر کدام با سخنانی رسا بر این مردمان نهیب زدند و نقشه‌های عبیدالله بن زیاد را نقش بر آب کردند. @zane_ruz ارتباط با ادمین: @zaneruz97
بسم الله الرحمن الرحیم... ✨🌺 دوهزار و هفتصد و هفتمین شماره هفته نامه فرهنگی اجتماعی «زن روز» منتشر شد🌺✨ این شماره به همراه ضمیمه خیاطی است.👗✂️👕 🌼«زن روز» را به قیمت شش هزار تومان از کیوسک های روزنامه فروشی تهیه کنید.🌼 @zane_ruz