eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.2هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
📸تعرفه طلاق و ازدواج در سال ۹۹ 🔹تعرفه حق التحریر دفاتر رسمی طلاق و ازدواج به صورت رسمی از سوی رییس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور اعلام شد. @zarrhbin
🔴 نکته زیر درباره ی وام ۱ میلیونی دولت را حتما رعایت کنید : حتما باید شماره کد ملی به صورت اعداد فارسی به شماره ۶۳۶۹ ارسال شود و همان لحظه جواب پیام شما می آید و در صورت ارسال اعداد انگلیسی جوابی داده نمیشود‌ . @zarrhbin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر_حریرچی معاون کل وزارت بهداشت در شیراز توضیح داد 📽مبارزه با ویروس کرونا تا کی ادامه دارد؟ @zarrhbin
⚫⚫ پیام تسلیت امام جمعه اردکان در پی درگذشت فرزند حجت الاسلام حاج شیخ حسین مختاری بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسین مختاری دامت توفیقاته درگذشت ناگهانی فرزند گرامیتان عبدالحمید مختاری که از قضات شریف و خدمتگزار ‌استان یزد بودند موجب تاثر و اندوه فراوان گردید. داغ از دست دادن اولاد سخت و جان فرساست و جز با لطف و عنایت الهی و ایمان به حکمت و عطوفتش دل انسان صبر و قرار نمی گیرد. ضمن عرض تسلیت به جنابعالی و همه بستگان معزز خانواده مختاری و یاسینی، از درگاه الهی برای تان صبر و سکینه و اجر و ثواب بی حسابی که به صابران وعده داده شده، و برای آن مرحوم مغفرت و رحمت و حشر با اولیاء الله مسالت می نمایم. سید اسماعیل شاکر امام جمعه اردکان ۲۹ فروردین ۹۹ @zarrhbin
🌀برنامه ای به نام شاد، جهت غمگین کردن و بازی با احساسات مردم !!!! 💢نامه ای از یک دوست 🔹اینجانب مالک فروشگاه تلفن همراه می باشم که سه روزی است با اجازه ستاد مبارزه با کرونا مغازه خود را باز نموده ام و در این چند روز با صحنه هایی مواجه شده ام که واقعا انسان را به گریه وامیدارد. 🔹پدرانی که با یک گوشی قدیمی اندروید با ورژن پایین به مغازه می آیند که به علت قدیمی بودن نسخه اندروید قادر به نصب برنامه شاد (اپلکیشن آموزش از راه دور آموزش و پرورش) نیستند و ورژن گوشی نیز قابل ارتقا نمی باشد. 🔹پدرانی که با یک‌ گوشی خراب جهت تعمیر مراجعه، ولی متاسفانه گوشی قابل استفاده نبوده و حتی در صورت تعمیر هم، بخاطر قدیمی بودن قابلیت نصب برنامه شاد را ندارد. 🔹و یا پدرانی که همراه فرزند خود جهت خرید ارزانترین گوشی اندروید جهت استفاده از برنامه شاد مراجعه می کنند که پس از شنیدن قیمتها شرمگین از فرزند خود مغازه را ترک می کنند. 🔹ای کاش وزارت آموزش و پرورش بجای واژه شاد از یک واژه دیگری برای اپلکیشن خود استفاده می نمود تا حداقل اسم و واژه شاد معنی خود را برای خانواده ها از دست نمی داد. 💢بنده واقعا با شنیدن واژه شاد فقط غمگین می شوم. @zarrhbin
🔘 دلگرمی دل‌های یخ‌زده مادرِ در تهران...‼️ ▫️امتحانات ترم دوم نزدیک بود. مادر و برادر آقارضا از یزد به تهران آمدند. آقارضا بیتابی می‌کرد. می‌خواست به ملاقات پسرش برود. مهری به زندانِ رفت و با خواهش و تمنا از رئیس زندان درخواست کرد به مادر و برادر آقارضا اجازه‌ی ملاقات بدهد. استواری بود رشید و بلند قد به نامِ "ساقی". با مهربانی به مهری گفت: "فردا ساعت ۹ صبح مادرش را بیاور." ▪️ گفت: "برادرش هم از یزد آمده می‌خواهد او را ببیند". گفت: "شوهرت ملاقات ممنوع است. من بدون اجازه و با مسئولیت خودم به مادرش اجازه‌ی ملاقات می‌دهم." مهری خواهش کرد. گفت: "نام من ایوب است. برادرش باید ایوب‌وار صبر کند! حالا مادرش را بیاور تا بعد ببینم چکار می‌توانم بکنم!" فردا مهری با مادر همسرش به زندان قزل‌قلعه رفت.مادر آقارضا را به زندان راه دادند. ▫️بعد از ملاقات راهیِ خانه شدند. در راه مادر آقارضا به مهری گفت: "ازدواج تو با پسرم بدیُمن بود! همه‌ی گرفتاری‌های آقارضا به خاطر این ازدواج بدیُمن است." امتحان داشت. دوندگیِ زندگی هم بود. متلک هم می‌شنید. برادر آقارضا را نصیحت کرد و گفت: "این دختر گرفتاری خودش را دارد. شما دیگر متلک نگو!" مادر آقارضا دوباره حرفش را تکرار کرد: "اجاقِ پسرم کور شد! تا به حال دوبار زندان افتاده..." ▪️سرانجام بعد از یک هفته، ، دوباره به مادر آقارضا اجازه‌ی ملاقات داد. این دفعه اصغرآقا هم توانست برادرش را ببیند. درست وسط امتحانات ترم دوم بود. مادر آقارضا وقتی از زندان برگشت گریه می‌کرد. می‌گفت: "پسرم لاغر و تکیده شده است. معلوم است که او را زده‌اند." ▫️ به مهری می‌گفت: "چطور دلت می‌آید درس بخوانی؟ شوهرت توی زندان است و تو سرت توی کتاب؟ حالا که آقارضا زندان است تو توی تهران نمی‌توانی کاری بکنی. بلند شو اسبابت را جمع کن با ما به یزد بیا. چطوری ما یک زن جوان را در تهران رها کنیم؟ مردم حرف در می‌آورند. بلند شو برویم!" گفت: "دو هفته‌ی دیگر امتحاناتم تمام می‌شود. چند روزی به یزد می‌آید." ▪️صبح زود مهری برای امتحان به دانشکده رفت. وقتی برگشت دید همه‌ی اسباب‌های خانه را جمع کرده است. پرسید: "چرا این کار را کرده‌اید؟" مادرشوهرش گفت: "همین امروز تو هم با ما به یزد می‌آیی! اسباب‌ها را جمع کردم. امروز عصر همه باهم به یزد می‌رویم!" گفت: "وسط امتحانات چطور به یزد بیایم؟ باید از شوهرم بپرسم." مادرشوهرش گفت: "من از آقارضا پرسیدم. او هم رضایت داد." ▫️ به خانه‌ی آقاتقی رفت. سُلماز خانم با ملینا به دیدن مادر آقارضا رفتند. برادر آقارضا در خانه نبود. معلوم شد با مادرش دعوایش شده و خانه را ترک کرده است. آن‌ها هرچه با سکینه‌خانم صحبت کردند، فایده نداشت. می‌گفت آدم عروس جوانش را توی این شهرِ گُنده تنها نمی‌گذارد. سکینه‌خانم به مهری گفت: "یالّا راه بیفت همین حالا به گاراژ برویم. همین امروز باید به یزد برگردیم!" ملینا گفت: "خوب شما بروید بلیت بگیرید، ما مهری را آماده می‌کنیم." سکینه‌خانم گفت: "من که نمی‌دانم گاراژ کجاست. نمی‌دانم چطوری باید بلیت بگیرم‌." 👇👇👇👇
▪️سُلماز به گفت: "کتابت را بردار و به خانه‌ی ما بیا. درست را بخوان. هروقت این خانم رفت بلیت گرفت، ما هم تور را به گاراژ می‌رسانیم." سکینه‌خانم روی چادرشب رختخواب‌ها نشسته بود. چندتا متلک و بد و بیراه به گفت و راه افتاد برود بلیت بخرد. نزدیک‌های غروب، برادر آقارضا همراه با جعفرآقا پسرعمویش و گلناز آمدند. سکینه‌خانم نیامده بود. دو مرد برای پیدا کردنِ سکینه‌خانم رفتند. ▫️ به مهری گفت: "بیا اسباب‌هایت را دوباره بچینیم‌." گفت: "به خدا فردا ساعت هشت صبح سخت‌ترین امتحانم را دارم!" سُلماز و ملینا گفتند: "غصه نخور! بیا به خانه‌ی ما درس بخوان. ما به کمک گلنازخانم اسباب‌هایت را تمیزتر از قبل می‌چینیم." سه زن ترک و ارمنی و شمالی، اسباب‌ها را باز کردند. خانه را سامان دادند. چای درست کردند. ▪️حدود ساعت ۹ شب، دو مرد مادر آقارضا را به خانه آوردند. او گمشده بود. بلیت نخریده بود. جعفرآقا، سکینه‌خانم و اصغرآقا را به خانه‌ی خودش برد. به مهری گفت: "زن‌داداش! از کارهای مادر معذرت می‌خواهم! شما خیالت راحت. کاری داشته باشی، خودم انجام می‌دهم. من و مادرم فردا به یزد می‌رویم." همان‌جا خداحافظی کردند. سکینه می‌گفت: "پسر من زندان است و این دختر توی تهران وِلُو است. جواب مردم را چه بدهم! چه روزگاری شده است!" ▫️مهری اشک‌ریزان درس می‌خواند. سلماز برایش غذا و ملینا شیرینی و کیک آوردند. آن دو زن یکی و یکی ، به مهری، مهربانی بسیار می‌کردند. آقاتقی و لئون هم به او دلداری می‌دادند. آن‌شب وقتی مهری سر بر بالین گذاشت، را فراموش کرده بود. وقتی آخرین امتحانش را داد، از دانشکده راهی زندان شد. ▪️روز ملاقات نبود، اما مهری به امید مهربانی استوار ایوب ساقی، به زندان رفت. ، آقارضا را دوست داشت و به او احترام می‌گذاشت. که به زندان افتاده بود، بدترین شکنجه‌ها را تحمل کرده بود. اما نه اعتراف کرده و نه حاضر به همکاری شده بود. خوب این آدم، احترام دارد. مهری از استوار ساقی خواست شوهرش را چند دقیقه ببیند. استوار گفت: "والله نمی‌شود! برای من مسئولیت دارد. باید صبر کنی." مهری گفت: "به خدا من نیستم!" ▫️ خندید و از مهری پرسید: "حالا با آقارضا چکار داری که این‌قدر اصرار داری او را ببینی؟" مهری جواب داد: "امتحاناتم تمام شده است. فکر کنم شاگرد اول شده‌ام. می‌خواهم خودم این خبر را به او بدهم تا خوشحال شود." ترتیب ملاقات دو دلداده را برای یک ساعت در اتاقی داد. در سال ۱۳۹۲ می‌گفت: "اگر استوار ساقی زنده است خدا سلامتش بدارد و اگر مرده است، روحش را شاد کند!" آقارضا بعدها گفته بود کاش همه‌ی زندان‌بان‌ها مثلِ بودند. مقتدر، باصلابت و مهربان. ✅ پایان؛ هفته‌ی آینده با خرید خانه در تهران همراه باشید. 📚 شازده حمام، جلد ۴ ✍ @zarrhbin
☑️تولیت آستان قدس رضوی: دستورالعمل بازگشایی حرم‌های مطهر، تهیه شد متن یادداشت اینستاگرامی حجت الاسلام والمسلمین احمد مروی: 🔸مشاهده صحن و سرای رضوی بدون حضور زائران این آستان بهشتی، لحظات بسیار سختی را برای ما رقم می‌زند و هر لحظه بی‌تاب مهیاشدن شرایط حضور زائران و خدمت‌رسانی به این عزیزان هستیم 🔸اما در شرایط موجود حفظ سلامتی زائران حضرت رضا علیه السلام اولین وظیفه ماست و ضمن پیگیری جدی فعالیت‌های عمرانی مورد نیاز، تاکنون سعی کرده‌ایم از طریق رسانه ملی و فضای مجازی بستر ارتباط معنوی ارادتمندان را فراهم آوریم 🔸خوشبختانه با هماهنگی وزارت بهداشت و با همکاری آستان‌های مقدس حضرت معصومه، حضرت احمدبن موسی، حضرت عبدالعظیم حسنی سلام الله علیهم اجمعین، مسجد جمکران و سازمان اوقاف، دستور العمل بازگشایی حرم‌های مطهر با رعایت ضوابط بهداشتی به منظور میزبانی اماکن مقدس از زائران و دلدادگان تهیه کرده‌ایم که ان‌شاءالله با فراهم آمدن مقدمات لازم میزبان زائران حرم‌های مطهر خواهیم بود @zarrhbin
سلام وقت بخیر . خواستم بدونم مگه کرونا تموم شده که ورودی پارک ها رو باز کردن و مراسم سوم و هفتم در بهشت شهدا برگزار میشه..... این همه تو خونه موندن و قرنطینه چی شد؟؟؟؟ ❌❌❌❌ پ‌ن؛ متاسفانه باید منتظر پیامدهای این اتفاق درگذر زمان باشیم😞 @zarrhbin
سلام، نمیدونم درسته بگم یا نه، ولی با خودم خیلی کلنجار رفتم که این موضوع مهمی است و باید به گو‌ش مردم مهربان و همدل شهرم برسونم؛ ازتون خواهش میکنم این کمکهای معیشتی که دارین میکنین واقعا برسه به دست اون خونواده ای که نداره، حتما نباید پیر باشن، اخه ما با چشمان خودمون داریم میبینیم که هر نهادی و هر کسی که میخاد کمک بکنه اول میارن برا پیرزنا، خوبه ادم کمک کنه، ولی شاهدیم که شاید تو طول هفته چندین بسته حمایتی غیر از کمک مالی براشون میرسه، اخه چقدر مصرف دارن، اخه مگه وام دارن، اخه مگه بچه کوچیک دارن که از نداری بهونه بگیره، اخه مرد جوونی دارن که سرپرست خونه هست و شرمنده زن و بچه، تو رو خدا یه فکری بکنین، که هر نهادی که میخاد کمک بکنه فقط در خونه این پیرزنا میرن که شاید اکثریتشون از لحاظ ظاهر و خونه ندارن ولی باغ پسته و اینا دارن، شاهد بودم که از بس گوشت براش اوردن ریخته بیرون، چون یه نفر که بیشتر نیستن و همه بهشون کمک میکنن، اخه یه فکر اساسی بکنین تا بدست نیازمند واقعیش برسه... عذر خواهی میکنم ولی باید میگفتم @zarrhbin