eitaa logo
ذره‌بین درشهر
17.5هزار دنبال‌کننده
60.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
187 فایل
آیدی جهت هماهنگی درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 اولین بار در کتابخانه....⁉️ 🍃 ماجرای کتابخانه رفتن در اوایل شهریور بعد از ماجرای آقارضا اتفاق افتاد. من به مغازه ای نمی رفتم و باید در کوچه ها با بچه های همسایه بازی می کردم. بازی هم سرشکستنک دارد روز بعد از ماجرای تریاک، گفت: تا باز شدن مدرسه یک ماه مانده است؛ من باید با تو چه کنم؟ توی نمی مانی؛ توی کوچه هم درست نیست ولو باشی. گفتم: من به می روم. مادرم گفت: کدام کتابخانه؟ گفتم: . مادرم گفت: بچه، خانه ی ما این طرف شهر است و مسجد جامع آن طرف شهر، تو به مسجد می روی؟ تازه نیست تو را راه بدهند. گفتم: من به کتابخانه می روم؛ مادرم گفت: عاقبتت را بخیر کند. 🍂 فردا صبح بلند شدم و راه افتادم. از خانه ی ما تا مسجد جامع پیاده روی بود. البته اگر به جای خیابان از کوچه پس کوچه ها می رفتم راه کمتر می شد، ولی من هنوز راه مسجد جامع را از طریق کوچه پس کوچه ها و بازار نمی شناختم و لاجرم از خیابان رفتم. بالاخره وارد مسجد جامع شدم و به که هنوز در ابتدای کارش بود، رفتم. کتابخانه بود و هنوز ساختمان مجزایی که با کمک مرحوم مغفور آقای ساخته شده را نداشت. 🍃 در آن زمان کتابخانه در قسمتی از دنباله ی مسجد قرار داشت. من تا آن روز به هیچ کتابخانه ای نرفته بودم، کتاب گرفتن را نمی دانستم و حتی کتابی هم در نبود و کسی هم اسم کتابی را به من نگفته بود. تنها کتاب هایی را که نامشان را می دانستم؛ مختارنامه، اسکندرنامه، امیرارسلان نامدار، و حسین کرد شبستری بود. این کتابها را شب ها به طور دوره ای، با پسران آقای دبیری همسایه مان می خواندیم. من داستان آن کتابها را برای بچه های کلاس و زن های محله بازگو کرده بودم. خودم هم مقداری از آن کتابها را امیرارسلان و حسین کرد شبستری را خوانده بودم. 🍂 بالاخره وارد راهرو تنگ شدم؛ تاپ تاپ می تپید یازده دوازده سال بیشتر نداشتم این بودم که به من کتاب ندهند. اول راهرو، دم در کتابخانه یک قفسه ی شیشه ای بود و داخل آن چیده شده بود من کتاب کوچکی دیدم با جلد چرمی، با رنگ سفید در عطف آن نوشته شده بود ؛ فکر کردم این هم کتابی است مثل کتاب حسین کُرد شبستری. به علاوه چون کتاب کوچکی (قطع جیبی) بود کردم برای من که هستم خوب است. وارد سالن کتابخانه شدم، چند نفری مشغول بودند. پشت پیشخوان نشسته بود. مردی با بود. سلام کردم. مرد گفت: اینجا چه می خواهی؟ گفتم: . او پرسید: چه کتابی می خواهی؟ جواب دادم حکمت افلاطون. به محض شنیدن این ، مرد نعره ای زد که: بچه برو کن، کتاب حکمت افلاطون می خواهی؟ برو . 🍃 من می خواستم کنم و از بروم. آخر من را دوست داشتم هم به مادرم داده بودم که به کتابخانه می روم. بیش از یک ساعت پیاده روی کرده بودم و حالا این این طور با من می کرد. صدای بلند کتابدار در همه پیچید. ۵۵_۵۰ ساله ای با کت و شلوار منظم و ریش جوگندمی از دست کشید. او بلند شد و با صدای پرسید پسرجان چه می خواهی؟ به طرف من حرکت کرد و ضمن حرکت گفت: با بچه ها باشید. من گفتم: کتاب می خواهم، آن مرد پرسید: کدام کتاب را می خواهی؟ گفتم: کتاب حکمت افلاطون. 🍂 آن مرد به آشیخ محمدباقر گفت، لطفاً حکمت افلاطون را بدهید. آشیخ گفت: چشم حاجی آقا. کتاب حکمت افلاطون را به حاجی آقا داد. دست مرا گرفت و با هم به حیاط کوچک کتابخانه رفتیم. حیاطی کوچک با چند درخت که یکی دو میز و چند صندلی در آن چیده بودند در کنار اتاق کتابخانه بود( محل کتابخانه به قدری کوچک بود که نمی شد با آن سالن اطلاق کرد.) هیچ کس آنجا نبود. حاجی به من گفت: بنشین. از من پرسید، اصلاً می دانی افلاطون کیست؟ من که تا آن روز اسم افلاطون را نشنیده بودم، گفتم نه. حاجی درباره ی زندگی سقراط، ارسطو و یونان و فلاسفه ی بزرگ سخن گفت. بعد تا اذان ظهر یعنی حدود، ۳/۵ ساعت وقت گذاشت و چند صفحه ای از کتاب حکمت افلاطون را به من یاد داد. او درباره ی مُثُل افلاطونی کرد و چندین مثال زد. 🍃 صدای اذان که بلند شد حاجی گفت: پسرجان اسمت چیست؟ من اسمم را گفتم. حاجی را شناخت و گفت خدا بیامرزدش با هم آشنا و دوست بودیم. اسم من هم است. بعد گفت: من به نماز می روم هر وقت خواستی بروی، کتاب را به آشیخ محمدباقر بده، ولی این دفعه که به کتابخانه آمدی کتاب بگیر و بخوان. من هم به آشیخ محمدباقر می گویم یک کتاب داستان به تو بدهد. اگر هم‌ خواستی کتاب را ببری من تو هستم. @zarrhbin 👇👇👇👇
ذره‌بین درشهر
📚📙📙 در آستانه هقته #کتاب و #کتابخوانی: #دکترابوالفضل_رزم_آور: تشکل های مردم نهادِ فعال در امور فرهن
📚📙📙 📙📙📕📘📗📚 در آستانه هقته کتاب و کتابخوانی، پژوهشگر برجسته شهری و فعال حوزه کتاب و کتابخوانی در جلسه انجمن کتابخانه های شهرستان اردکان اظهار داشت:توانایی خواندن یکی از مهمترین مهارت‌های اساسی دنیای امروز است و مطالعه برای داشتن ارتباط با جامعه امروز ضروری است.دکتر رزم آور ادامه داد:دسترسی به اطلاعات به صورت آنلاین یا در و مجلات باعث می‌شود؛افراد اطلاعاتی در مورد جهان پیرامون خود کسب کنند تا بتوانند به راحتی با دیگر جوامع ارتباط برقرار کند.او تاکید کرد:مغز انسان نیز نیاز به پیشرفت مستمر دارد و ، فعالیتی برای کمک به این پیشرفت است. و کمک می‌کند تا افراد تخیل فعال‌تری داشته باشند و این تخیل موجب سطح بالاتری از در می‌شود.؛حافظه و تمرکز را بهبود می‌بخشد و همچنین باعث کاهش استرس می‌شود.او اظهار داشت به تجربه دیده شده بزرگسالان و سالمندانی که وقت خود را با می‌گذرانند نشانه‌های کاهش شناختی کمتری دارند و در فعالیت‌های ذهنی بیشتر شرکت می‌کنند.او کتاب‌ها را سرگرمی ارزان‌قیمت آموزشی خواند که به گفته او هم هستند.آقای دکتر رزم آور افزود :مطالعه و خواندن فعالیت باارزشی است که موجب پیشرفت جامعه در زمینه‌های مختلف از جمله فناوری، اقتصادی و می‌شود، اما متاسفانه بسیاری از افراد این مهم را نادیده گرفته و وقت خود را صرف و ارتقای خود و جامعه نمی‌کنند. کتاب منبع باارزشی از اطلاعات غنی بوده و خواندن کتاب موجب افزایش دانش و اطلاعات خواهد شد. کتاب جهان دیگری را به ما می‌آموزد و موجب اجتماعی شدن افراد و بهبود خلاقیت با شیوه خود می‌شود. کتاب خوب را افزایش داده و تاثیرات منفی جهان دیجیتال را ندارد اما متاسفانه در جامعه ایرانی این مهم به شدت نادیده گرفته شده است. که به منظور پیگیری برخی امور مربوط به (ع) ،‌در جلسه انجمن کتابخانه های شهرستان اردکان شرکت کرده بود با اظهار تاسف از پایین بودن نرخ مطالعه در ایران پیشنهاد دادتا تشکل های مردم نهادِ فعال در امور فرهنگی؛ مراسم و در این ایام برگزار نمایند.او ادامه داد:دیر زمانی در بین محققین و پژوهشگران این سوال مطرح است که مشکلات مردم بیشتر هست یا ؟ آیا بدون اقتصاد میشود مشکلات فرهنگی را رفع نمود؟ آیا بی مایه فطیر آید؟آیا در بوجود آمدن مشکلات اقتصادی، هیچگونه دخل و تصرفی ندارد ؟ایشان بیان داشت:برخلاف نظر بسیاری از اندیشمندان مکتب مارکسیسم و لیبرالیسم که معتقدند اقتصاد؛ زیربنای فرهنگ میباشد،‌وی مشکلات جامعه امروز ما را پیش از آنکه اقتصادی بداند ، دانست. بیان داشت: وجه اقتصادی جامعه را اگر بدانیم ،این پدیده زشت پیش از آنکه ریشه در اقتصاد داشته باشد ، ریشه در دارد . این پژوهشگر برجسته شهری و فعال حوزه کتاب و کتابخوانی و نماینده اسبق شورای شهر اردکان در پایان اظهار داشت:در جامعه ای که کمتر از می باشد نباید انتظار معجزه داشت.وی از همه کنشگران فرهنگی خواست معضل مظلومیت کتاب را جدی بگیرند و حرکتی جهاد گونه برای رفع این معضل و باورمندی به حل مشکلات اقتصادی از طریق فرهنگ را تجربه جدید بشر امروز بدانند و در این راه از هیچ کوششی دریغ ننمایند. 📙📙📙📚📚 @zarrhbin
📕 رُمان یا روبان؟ ✍ احسان محمدی 📸 عکس بالا را احتمالاً بتوان با عنوان «رکورد قیچی بر » در گینس ثبت کرد. مسئولان در حال افتتاح! افتتاح پروژه عشق مشترک خیلی از مدیران دولتی است. حالا می‌خواهد یک سد خاکی عظیم باشد یا یک سرویس بهداشتی. با کلی شور و شوق را جوری با دقت قیچی می‌کنند که مغز را می‌شکافد! واژه‌ای فرانسوی است و عموماً به یک نوار باریک پارچه‌ای از جنس ساتن، مخمل و ابریشم گفته می‌شود که بیشتر کاربرد تزئینی برای بسته‌بندی دارد. در واقع روبان چیزی است که مردم و مدیران آن را بیشتر اوقات می‌کنند. 📸 عکس پائین یک کتاب است که مسئولین کمتر آن را پاره و بیشتر آن را می‌کنند. رمان به داستان بلندی گفته می‌شود که در قالب‌های عاشقانه، اجتماعی، طنز، جنایی، تخیلی، ترسناک و ... نوشته می‌شود. ❌برای اینکه روبان را خوب به خاطر بسپاریم و آن را رُمان یا رومان نگوییم کافی است یادمان بماند که بیشتر مسئولان ایرانی برای کردن روبان‌ وقت دارند ولی چون خیلی مشغول خدمت به مردم هستند برای رُمان وقت ندارند. @zarrhbin