eitaa logo
ذاکرین آل الله
274 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الحسین(۱۲) :به سمت گودال از خیمه دویدم من... ─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ دوباره چشمــای گریونِ یک خــواهر به سمتِ گوداله به سمت یک پیکــر میگـــه خــداحــافـــظ بـــرادرِ زینب ســرت شــده داداش، همسفـر زینب غــریب خـواهـر وای (۴)   𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎•••─ کجا برم بی تو که تکیه گاهم نیست قافله سالار و پشت و پناهم نیست تنت رو تا دیدم رو خاک این صحرا ناله کشیـــدم باز  به آه  و  واویــلا غــریب خـواهـر وای (۴)   𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎•••─ سرت به نِیْ دیدم از نفــس افتـادم شکستــه قلبـــم رو ، صدای فریادم پاشو ببین داداش رخت اسارت رو صورت نیلی رو زخــم جسـارت رو گریه طفــلان  بر، ناقـهٔ بی محمل نالــه و افغــان دختـر خونیــن دل غــریب خـواهـر وای (۴)     𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎•••─ نگاهی کرد سمت علقمه با حسرت صدا زد ای کوه عشق و وفا،غیرت میون نامحـرم بی کس و بی یارم پاشـو ابوفاضــل  پاشـو علمــدارم غــریب خـواهـر وای (۴)     𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎•••─ از این همـه غربت آه و فغان دارم همسفـری مثل شمــر وسنان دارم خنـــدهٔ نامحــرم می دهـــد آزارم می کُشـــد از الان غصــــهٔ بازارم غــریب خـواهـر وای (۴)   𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎•••─
سر داشته ای؟ آن روز که وقت ذبح گردنها بود یادت که نرفته زینبت تنها بود یادت که نرفته رفتی و جا ماندم ناموس تو بین کوی و برزن ها بود آن روز که روی خاک جان می دادی کشتی تو مرا سر به می دادی؟ می خواست که جان من در آید وقتی سر را به سر نیزه نشان می دادی می گردم و از گل خبری نیست که نیست حتی ز گلابش اثری نیست که نیست ناگاه بدیدم که من از با غ گلم جا مانده بجز مشت پری نیست که نیست دیدم که لباس را تو برداشته ای دیدم به زمین لاله ی خون کاشته ای آنگونه بریده اند سر از تن تو انگار نه انگار که سر داشته ای گفتم که بگو برادرم هستی تو با من تو بگو تاج سرم هستی تو هنگام وداع پیکرت خسته نبود آیا که (ع) مادرم هستی تو گفتم که بگو مادر تو (س) نیست؟ آیا که پدربزرگ تو طه (ص) نیست؟ ای زینت دوش بر خاکی؟ برخیز که جایگاه تو اینجا نیست من می روم و همره من می آیی ای سر به روی نی چقَدَر زیبایی باید که سرت بلند و بالا باشد باید که بدانند که تو آقایی
🩸آمدن إمام سجاد علیه‌السلام برای دفن پیکر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام و شهدای کربلا... | خاک و خورشید، چه بر سر پیکر مطهر شهدای کربلا آورده بود... در نقل‌ها آمده است: 🥀 بعد از که گذشت سه روز از عاشورا وقتی که بنی اسد، بر بالای بدن پاک و مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام رسیدند، او از روی نشانه های امامت و نوری که از او ساطع می‌شد، شناختند. دور پیکر امام علیه‌السلام را گرفتند و شروع به گریه و زاری در اطراف او کردند. 📋 و حٰاوَلوا تَحريكَ عضوٍ من أعضائه، فلَم يَتمكّنوا. ▪️سعی کردند یکی از اعضای او را جابجا کنند، اما نتوانستند. 🥀 یکی از آنها گفت: چگونه ما می توانیم این بدن‌ها را دفن کنیم؟! ما از کجا می‌دانیم که هر جسد از آن کیست؟! 📋 و هُم كما تَرونَ جُثثٌ بلا رؤوس، قد غَيّرتْ مَعالمَهُم الشّمسُ و التّرابُ ▪️خودتان هم می‌بینید که اینها اجسادی هستند بدون سر؛ خاک و خورشید، وضعشان پریشان کرده است. 🥀 در همین حینی که مشغول صحبت باهم بودند، سواری را مشاهده کردند که نزدیک آن ها می آمد و نقاب بر صورت زده بود. آن ها _به گمان اینکه این سوار از بنی امیه است _ از اجساد فاصله گرفتند و دیدند که آن مرد از اسب پیاده شد و در حالی که کمرش، منحنی شده، آرام آرام از کنار اجساد، رد می‌شد؛ 📋 حتّى إذا وَقعَ نَظرَهُ على جسدِ الحسين رَمَى بِنَفسِه عليه، و احتَضَنه، و جعلَ يَشمّه تارةً، و يُقبّله أخرى، و هو يَبكي و قد بَلّ لِثامُه مِن دموع عينيه، ▪️تا اینکه که چشمش به بدن امام حسین علیه‌السلام افتاد ، پیش آمد و خود را بر آن انداخت ، آن را در آغوش گرفت و شروع کرد به گریه کردن.گاهی آن ها را می بوسید و گاهی آن را می بویید. آن قدر گریه کرد تا نقاب چهره اش، خیس از اشک شد و می فرمود: 📋 «يا أبتاه بِقَتلك قَرّتْ عيونُ الشّامتين، يا أبتاه بِقتلك فَرِحت بنو أميّة، يا أبتاه بعدك طالَ حُزنُنا، يا أبتاه بعدك طالَ كَربُنا» ▪️پدرجان! با کشتن تو، چشم های مردم کوفه و شام، روشن شد. پدرجان! با کشتن تو، بنی امیه خوشحال شدند. پدرجان بعد از تو اندوه ما طولانی است و غصه هایمان تمامی ندارد. 🥀 سپس رو به بنی اسد کردند و به آنها فرمودند: چرا دور و بر این اجساد ایستاده‌اید؟ گفتند: ما آمدیم آن را تماشا کنیم.حضرت فرمود: قصد شما چه بود؟ آنها گفتند: بدان ، ای برادر ، اکنون ما آنچه را در دل خود داریم در مورد آن جنازه ها به تو می گوییم. 🥀 ما آمده‌ایم تا جسد امام حسین علیه‌السلام و اصحاب او را به خاک بسپاریم و مشغول این کار بودیم که تو از دور نمایان شدی و ما به گمان اینکه تو از اصحاب بنی امیه هستی، دست از کار کشیدیم. 🥀 سپس امام علیه السلام ، خطی را روی زمین کشیدند و رو به بنی اسد کرده و فرمودند: اینجا را حفر کنید. بنی اسد مشغول حفر شدند. سپس حضرت دستور دادند که هفده جسد را در آن حفره به خاک بسپارند. سپس کمی آن طرف تر خطی را روی زمین کشیدند و دستور دادند تا آن جا را حفر کنند و باقی جسدها را در آن به خاک بسپارند به جز یک جسد را... 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، بحرالعلوم ص۴۶۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 🏴 ⚫آسمون اشکامو دیده ⚫ناله‌هام به عرش رسیده ◾آبرو گرفته دین از ◾خونی که از سلسله چکیده ▪ 🥀یا حضرت سجاد ع ▪🖤سلام برآقایی که ▪🥀آب می دیــــــد ▪🖤به فکر فرو میرفت ▪🥀نوزاد می دیـــــد ▪🖤اشک می ریخـــت ▪🥀طفلان و کودکان را ▪🖤می دید ناله می کرد. 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح و مرثیه امام سجّاد علیه السلام تو خطبه خواندی و ملائک پَر درآوردند بر منبرِ کـوفه مـگـر  پـیغمبـر آوردند!!! یک عمر مولا گفت در کوچه چه شد آخر... در شهرِکـوفه دسـت‌بسته حیدر آوردند آغاز شد خطبه پس از نام رسولُ اللّه پس سر درآوردند که با خود سر آوردند لحنِ علیِّ ابنِ حسینِ ابنِ علی این است افتاده‌اند از پا اگـر چه لشکـر آوردند بر دست و پایِ تو غـُل و زنجیرهایی بود که دستشان با هـر دعـای تو بَر آوردند دیدنـد مثـل مـادرت ساکـت نخواهی شد بر روی نیـزه پیشِ رویِ تو سر آوردند عالَـم فدای گریه‌هایـت حضرتِ سجـّاد در چشـمهایت ندبه را با کـوثر آوردند  
🏴السلام علیک یا اباعبدالله ▪️زینب آمد سنگ ها را زد کنار ▪️باغ گل را کرد پیدا زیر خار ▪️باغ گل نه،صفحه ای زآیات نور ▪️نقطه نقطه گشته از سُم ستور ▪️دید زینب ،آن صحیفه دیدنیست ▪️یک به یک آیات آن بوسیدنیست ▪️خواست بوسد جای بوسیدن نداشت ▪️لعل لب بر حنجرِ خونین گذاشت بدن رو زیر تلی ازسنگ،تیر ،شمشیر ،نیزه شکسته ها دفن کرده بودند امروز ازصبح تا غروب کار زینب همین بود کوس رهیل رو که امروز صبح زدند گفتن اسرا سوار بشند از کربلا بریم، اما همه ی ارباب مقاتل نوشتند ، غروب بود از کربلا رفتند یعنی ازصبح تا غروب زینب داره این بدن رو زیارت میکنه یه نگاه کرد دید اصلا این بدن قابل بغل کردن نیست دست میبره زیر بدن هرنقطه ای رو که بالا میبره یه نقطه ی دیگه زمین میفته یعنی بدن کاملا متلاشی شده فَوَجَدَتهُم مَکبُوبََا عَلَی وَجهِه ... دید یه بدنی به رو روی سینه ، روی خاک گرم کربلا افتاده وَ هُوَ جُثَّتُه بِلا رَأس...سر نداره یــــاصاحب الزمان عمه جان شما اینجا کاری کرد که نوشتند حتی اسب های لشگر دشمن هم برای زینب گریه کردند حسیـــــــن.... حَتَّی تَسیر دُموعَ الخُیُول عَلَی هَوافِرِها.... اشک هاشون میریخت روی سُمّشون اما ی عده ایستاده بودند و میخندیدند شروع کرد با این بدن حرف زدن، آخرین زیارت زینب با ابی عبدالله همین امروزه اربعین هم برگشت تربت رو زیارت کرد لذا امروز آخرین زیارت حسینه چون یک سال ونیم بعد هم دیگه کربلا نیومد از داغ حسینش دق کرد و جان داد لذا میخواد حقش رو ادا کنه گفت داداش ▪️ای زِ دور خردسالی یاورم ▪️یاد داری در کنار مادرم ▪️ماه رخسارت زِ من دل می ربود ▪️تا برد خوابم نگاهم بر تو بود ▪️یاد داری شامگاهی باحسن ▪️راه پیمودید دوشادوش من ▪️غافل از خواهر نگردیدی دمی ▪️تا نباشد گرد من نامحرمی حسیـــــــن..‌‌ داداش یادته من و تو و بابام علی و داداشم حسن، وقتی میخواستید من رو ببرید حرم پیغمبر چجوری میبردید بابام علی جلو میرفت شما دوطرف من حلقه میزدید به قنبر میگفت قنبر برو چراغ های حرم پیغمبر رو هم کم کن شبانه من رو میبردید یه روز داداشم حسن پرسید بابا چرا ما زیارت میریم روز میریم ، خواهرم شب میره با این تشریفات میره فرمود حسن جان همه این کارها برا اینه مبادا نامحرمی قدو قامت زینب رو ببینه یــــــاصاحب الزمــــــــان... حالا امروز همین زینب میخواد از کربلا بره گفت داداش ▪️غافل از،خواهر نَگردیدی دَمی ، ▪️تا مباشد گرد من نامحرمی ▪️حال بین نامحرمان گرد مَنَند ▪️خنده بر زخم درونم میزنند حسیـــــن ..... ▪️نیست عباس وعلی اکبرت ▪️مانده تنها بین دشمن خواهرت... حالا میخواد سوار بشه ان شاءالله گریه هامون با گریه ی شامگاهی مهدی زهرا س عجین بشه سنان ابن اَنس میگه عمر سعد من رو مأمور کرد سربازات رو بردار دور این زن وبچه حلقه بزن حالا خانم میخواد اهل بیت رو سوار کنه یه نگاه به من کرد یه نگاه ب عمر سعد فرمود اَما تَستَحیُونَ مِن الله وَرَسُوله .. شما حیا نمیکنید نَحنُ بَناتُ الرَّسول... ما بچه های پبغمبریم ، نگاه کردن نداره با این تشر زینبی ، من سربازام رو جدا کردم رفتم عقب تر ایستادم اما خودم داشتم میدیدم واقعه رو‌‌... دونه دونه همه رو سوار کرد نوبت رسید به زین العابدین زیر بغل امام زمانش رو گرفت حضرت فرمود عمه جان من وظیفمه عمه تو رو سوار کنم امام سجاد زانو زد یاصاحب الزمان سنان‌میگه من داشتم میدیدم تا زینب پاشو گذاشت رو زانوی زین العابدین ،امام سجاد نتونست تحمل کنه پاهاش لرزید چنان با صورت به زمین خورد... حسیـــــــــــن..... ==================
Rozeh.Shab 12.Beytozahra97.mp3
10.12M
دوازدهم محرم 🎤حجت‌الاسلام والمسلمین میرزامحمدی
. (زبانحال خواهربه برادر!)👇 مـی‌روم و نمی‌رود از سر کوی تـو دلم زنده به ظاهرم ولی داغ تـو گشته قاتلم من به میان مقتل و تو بـه کنـار محملم نعش تو روی سینه‌ام رأس تو در مقابلم دوش فقط تو بوده‌ای حرف دل شکسته‌ام شـاهد گفتـه‌ام بــوَد نافلـة نشسته‌ام **** سینه، ریاض زخم تن، دل شده کربلای تو روی به هر طرف کنم، می‌دوم از قفای تو اشک روان مـن شده مرهم زخم‌های تو خندة دشمنان بـه مـن گریة من برای تو حال که رفتم از برت باش به یاد خواهرت از ره دور می‌زنم بوسه به زخم حنجرت ای به لبان خشک من، جانِ به لب رسیده‌ات مانـده نشـانِ بوسـه‌ام بـر گلوی بــریده‌ات رفتم و مانده در برم جسم به خون کشیده‌ات نیست رفیق نیمـه ره خواهـر داغدیـده‌ات به دوری‌ات رضا شوم؟- نه، به خدا نمی‌شوم من کـه بـه اختیار خود از تو جدا نمی‌شوم **** زبانحال برادر به خواهر!👇 خواهـر داغدیده‌ام دست خدا به همرهت بـار بـلا کشیده‌ام دست خدا بـه همرهت زخم زبان شنیده‌ام دست خدا به همرهت سرو ز غم خمیده‌ام دست خدا به همرهت یگانـه دختـر عـلی‌ ‌حسین دیـگر علی محمل تو در این سفر هماره سنگـر علی **** تـو طایران خستـه را ز آشیانـه می‌بـری هـزار کـوه ابتـلا بـه روی شانـه می‌بـری در این سفر ز کعب نی به تن نشانه می‌بری بـار امـانت مـرا بــه تازیانــه می‌بـری لحظه‌به‌لحظه خون به دل بهر اسارتت‌کنم منتظرم کـه بـاز هم کوفـه زیارتت کنم تو کوفه را مُسَخَّر از منطق جانفزا کنی به ذوالفقار نطق خود مُعْجِز مرتضا کنی تو بعد از این حسین را فاتح کربلا کنی تـو در نمـاز نافلـه حسین را دعا کنی دمی که ظلمِ خصم را نطق تو بر ملا کند سـر بریده‌ام تـو را بـر سر نی دعا کند ✍️غلامرضاسازگار 👇
این نسخه را عمل کن و آویزه کن به گوش جز در رضای حضرت صاحب زمان نکوش چشمی به هم زدی و جوانی تمام شد ای دل بگیر عبرت از آن مرد یخ فروش لوح سیاه قلب مرا دید و دم نزد شرمنده ام من از رخ مولای پرده پوش گویید با امام زمان از غم فراق دیگر برای گریه کنانش نمانده هوش گریه نکرد آن که به جد مطهرش والله هست معرفتش کمتر از وحوش بار گناه و معصیتش ریخت بر زمین هر کس کشید بار غمش را به روی دوش ** جانم فدای داغ امامی که بین تب می سوخت بین خیمه و داغش نشد خموش مقتل نوشته است که زین العباد را بستند بین سلسله بر مرکبی چموش لعنت به شمر، حضرت سجاد هرچه گفت: از خیمه دور باش، حرامی نکرد گوش تبدار بود و روضه ی ناموس را چشید آمد میان سلسله خون در رگش به جوش شاعر:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ آنقدر داغ بود از تب که آب اگر بود بر لبش می‌سوخت احتیاجی نبود بر آتش خیمه هم داشت از تبش می‌سوخت درد را چاره‌ای اگر بکند چه کند با غمِ پریشانیش نیست آبی که دستمالی خیس بگذارند روی پیشانیش خویش را می‌خورَد ، ندارد جان قوَتی نیست جز تقلا حیف یک به یک می‌روند یاران و چاره‌ای نیست جز تماشا حیف بارها شد به دست بی جانش پرده‌ی خیمه را به بالا زد شاهدِ مقتل همه ، هربار به سرِ خویش دستِ خود را زد دید از خمیه روی یک نقطه لشکری را که بی هوا می‌ریخت دید در بین راه تا به حرم چقدر اکبر از عبا می‌ریخت بین بستر نشست در خیمه زد به سر با دو دست در خیمه تا صدای برادرش آمد کمرِ او شکست در خیمه باز هم پرده را کناری زد قاسمش بود و سنگ باران بود یک یتیم و هزارها می‌دید لحظه‌ی پایکوبیِ سواران بود ناله‌ی دختران به او فهماند دستهایی میان راه اُفتاد دید از خیمه خواهرش غَش کرد مادری بینِ خیمه‌گاه اُفتاد پرده را زد کنار و گفت: ای وای حرمله آمده گلو بزند او خجالت کشید وقتی دید پدرش رفته است رو بزند بی برادر شدن چه حسی داشت کمرش را دو مرتبه خَم کرد تشنه‌ای بود یک سپاهی که هرچه آورده بود دَرهَم کرد چند باری فقط برای وداع پدرش بوسه‌اش زد و برگشت دید در قتلگاه خولی را سمت گودال آمد و برگشت او گرفت از عصا که برخیزد تا پدر تکیه داد بر نیزه او زمین خورد تا حسین اُفتاد داد می‌زد بجای سرنیزه گرد و خاکی بلند شد فهمید آخرش شمر با سنان آمد غم ناموس دارد او یعنی عمه‌اش هم نفس زنان آمد عمه فریاد می‌زند که نزن چکمه بردار، احترامش کن چقدر کُند می‌بُرد تیغت زیر و رویش نکن تمامش کن  شاعر حسن لطفی *خواهر که رسید توی گودال، حسین چشماش  رو بست، گفت: دوباره یادِ روزِ دوشنبه افتادم، روزی که توی مدینه به مادرم جسارت کردن... چه جوری مگه کارِ حسین رو تموم کردن؟ زیارت ناحیه مقدسه اینجوری میگه:...* دارند زنده زنده ترا دفن میکنند برجسم نیمه جان تو رحمی نمی کنند از جای آب، نیزه به خورد تو می دهند بر خشکی دهان تو رحمی نمی کنند فهمیدم از گرفتن مویت به دست شمر بر موی دختران تو رحمی نمیکنند شاعر محمد جواد پرچمی *اومد خدمت امام صادق، آقاجان چرا اینقدر برا مصیبت جدتون گریه می کنید؟ شما خانواده ی شهادت هستید... آقا فرمودن: همه ی گریه ما برا اون ساعتی بود که حسین هنوز داشت با خواهرش حرف میزد" یَا أُختَاه! إِرجِعِی إِلَی الفُسطَاط" خواهرم برگرد به خیمه ها...نانجیب تا دید زینب داره میاد بدن رو برگردوند، سر رو از قفا جدا گرد... ناله بزن بگو: یا حسین... ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
📃 قطره‌قطره اشکام، یار لحظه‌هامه 🎙 از 🗓 در 📍 "علیه‌السلام" (ع) قطره‌قطره اشکام، یار لحظه‌هامه؛ همدم چشامه دونه‌دونه زخمام، یادگار شامه؛ عمریه باهامه بعد تو من و غم‌ها همه ‌روزام، همه شب‌ها کلُّ یومٍ عاشورا بیا من رو ببر بابا خسته و شکسته، همسفر شدم با قاتل تو بابا من با دست بسته، بین نیزه‌دارا، بین دشت و صحرا اون‌همه سر پرپر سر قاسم، سر اکبر پیش چشمای مادر روی نیزه، علی‌اصغر مونده یادگاریت روی این پروبال؛ داغ این چهل سال یادته کنارت رفته بودم از حال روی خاک گودال بین بوریا بودی توو آغوش خدا بودی غرق زخم و غرق خون رو خاک کربلا بود ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
بسم‌الله الرحمن الرحیم انيس هر نفسم آه انتظار تو نيست بميرد اين دل غافل كه بيقرار تو نيست خزان بي تو به خود بسكه عادتم داده نگاه منفعلم در پي بهار تو نيست به پاي دار تو تمارها دخيل شدند سر كسي چو من اميدوار دار تو نيست تو مي تواني از اين مس طلا درست كني مگو نمي شود آقا مگو كه كار تو نيست رواست كور شود ديدگان همچو مني چرا كه شاهد الطاف آشكار تو نيست روايت است كه يار تو مي شويم به اشك بدا به من كه همين قدر نيز يار تو نيست بدا به حال كسي كه به هيات آمده و گمان كند كه در اين روضه ها كنار تو نيست براي كرب و بلا، اربعين، شب جمعه بدا به حال كسي كه اميدوار تو نيست به غير ديده ي سجاد هيچ چشم دگر شبيه ديده ي پر ابر و اشكبار تو نيست
بسم‌الله الرحمن الرحیم اگر که دنیا دارم اگر که دین دارم کمند لطف تو را چونکه در کمین دارم برای خواستنت گرچه غرق تردیدم ولی به اینکه تو می خواهی ام یقین دارم قدم گذار به چشمم که رستگار شوم فقط به حرمت خاکی که بر جبین دارم تو در مقابلم آغوش باز داری و من فقط مقابل تو روی شرمگین دارم عزاگرفته ی عالم! چقدر خوشحالم که چشمی اشک فشان و دلی غمین دارم شبیه امشب تو روی دوش، شال عزا و بین سینه غم زین العابدین دارم بیا و کام مرا با نگات شیرین کن که در میان دلم شور اربعین دارم
واحد شهادت امام سجاد علیه السلام گوشواره : یادم نمیره/ اشکای عمه هامو یادم نمیره/ رو نی سر بابامو یادم نمیره / مصیبتای شامو بند اول: خیلی سخت بود/که ببینم/ به اسیری میبرن اهل حرم رو خیلی سخت بود/ که ببینم/ با غل و زنجیر بستن خواهرم رو خیلی سخت بود / که ببینم / چشم نامحرم سوی حرم میفته خیلی سخت بود / که ببینم / از رو ناقه داره همسرم میفته یادم نمیره/ دستای در طنابو یادم نمیره/ اشک چش ربابو یادم نمیره / اون مجلس شرابو بند دوم: خیلی سخت بود/ که ببینم / دست ناموسمو با سلسله بستن خیلی سخت بود/ که ببینم/ شامیا میگن اینا خارجی هستن خیلی سخت بود/ که ببینم/ خواهرم رقیه رو با گوش پاره خیلی سخت بود/ که ببینم/ صورتش نیلی ، کف پاش پره خاره یادم نمیره/ آتیش و خیمه گاهو یادم نمیره/ طفلان بی پناهو یادم نمیره/ جسم تو قتلگاهو بند سوم: خیلی سخت بود/ که شنیدم /داره قران میخونه رو نیزه بابام خیلی سخت بود/ که شنیدم/ دشمنا به ما میدادن سب و دشنام خیلی سخت بود / که شنیدم / خنده های حرمله پیش ربابو خیلی سخت بود/ که شنیدم / صحبت از کنیزی تو بزم شرابو یادم نمیره/ نمک به زخممونو یادم نمیره/ اون چوب خیزرونو یادم نمیره/ لبای پر ز خونو .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
متن روضه 1 🔸عالم همه محزون و پریشان حسین است 🔸شام است ولی شام غریبان حسین است شام غریبان حسینه... شب یتیمی بچه های حسینه... شب بی برادری زینبه... امشب مصیبت خیلی سنگینه... امشب زمین و آسمان برا حسین گریه میکنند... دیگه روضه خون نمیخواهی... زیر لب آروم آروم بگو... وای غریب حسین... وای مظلوم حسین... 🔸از خـون جگـر لالـه فشـانید کـه امشب 🔸در مقتل خون، فاطمه مهمان حسین است امشب مادرش فاطمه میاد کربلا... 🔸زینب نگهش بر قـد خم‌گشتۀ زهرا 🔸زهرا نگهش بـر تن عریان حسین است هی به بدن بی سر حسینش نگاه میکنه... ناله میزنه... اشک میریزه... میگه وای غریب مادر حسین... وای مظلوم مادر حسین... 🔸اگر کشتند چرا آبت ندادند 🔸چرا زآن دُرّ نایابت ندادند حسین جان... 🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند 🔸کفن بر جسم صد چاکت نکردند خواهرها.. امشب با مادرش زهرا هم ناله شید... با زینب کبری هم ناله شید... خدا میدونه امشب زینب کبری چه حالی داره... 🔸امان از دل زینب 🔸چه خون شد دل زینب الله اکبر... در نصف روز... جلو چشماش... همه عزيزانش رو سر بریدند... 🔸چه خون شد دل زینب خدا به داد دل زینب برسه... چه حالی داره وقتی میبینه... یه طرف بدن بی سر حسینش... توی گودی قتلگاه... یه طرف دستهای قلم شده عباسش.. کنار شط فرات... یک طرف بدن قطعه قطعه علی اکبر... یه طرف بدن فرزندانش غرقه در خون روی زمین کربلا... یه طرف دیگه هم خیمه های سوخته و...بچه های یتیم سیلی خورده... خدایا چکار کنه زینب... با اينهمه مصیبت... 🔸چه خون شد دل زینب این زن و بچه های یتیم رو جمع کرده... داخل یه خیمه ی نیم سوخته... هم پرستار امام سجاده... هم زن و بچه های یتیم رو آروم میکنه... مجسم کن... هر کدوم از این بچه ها یه زبانحالی دارند... اما... همه درد دل هاشون رو به زینب میگن... یکی میگه عمه جان زینب بابام حسین کجاست... وقتی میرفت خیلی تشنه بود... آیا بهش آب دادند یا نه... یکی میگه خانوم جان زینب... عمو جانم عباس کجاست.. یکی میگه زینب، ببین گهواره علی اصغر خالیه... امان... امان... یکی جای تازیانه ها رو نشون میده... یکی صورت سیلی خورده اش رو نشون میده... یکی ميگه عمه جان زینب نبودی ببینی من آتیش گرفته بودم... 🔸امان از دل زینب 🔸چه خون شد دل زینب چی کشید زینب... از یک طرف مصیبت برادر... از طرفی هم مصیبت اسارت... امام سجاد فرمودند... شام غریبان, اونقدر مصیبت برا عمه ام زینب سنگین بود... دیدم عمه جانم نماز شبش رو نشسته خواند... (رايتها تلک الليله تصلي من جلوس) منبع: فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفي. ص 641. زبان حال خانوم زینب کبری است... 🔸سه غم آمد به جانم هر سه یکبار 🔸غریبی و اسیری و غم یار آخ... برادر خوبم حسین... 🔸غریبی و اسیری چاره داره 🔸ولی آخر کشد ما را غم یار الا لعنت الله علی القوم الضالمین -
57071_139869101330_724211.mp3
818.3K
▪️نوحه شب دوازدهم محرم قافله بین صحرا آه و واویلا سوی کوفه میرود زینب کبری یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا... ناقه های بی جِهاز و اشک جاری اهل بیت و غربت و گریه و زاری یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا... مادرانِ بی پسر آه و واویلا دخترانِ بی پدر آه و واویلا یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا... امشب گرید بر آنها چشم زمانه کودکان و ضربه های تازیانه یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا... فردا به کوفه شود غوغای محشر بر نیزه قرآن خوانَد سبط پیغمبر یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا...
43660_1397630225432_379842.mp3
474K
▪️نوحه ایام اسارت روم به سوی کوفه غریب و زار و تنها فتاده ام برادر میان سیل غمها حسين حسین حسین جان... به خاک این بیابان بمانده پیکر تو به همرهم بیاید. بروی نی سرتو حسین حسین حسین جان... شده ز بعد هجرت نصیب خیمه غارت امان ز ظلم دشمن امان از این اسارت حسین حسین حسین جان... به کوفه ای که حیدر نموده است امیری میان آشنایان مرا برند اسیری حسین حسین حسین جان...
نوحه دروازه کوفه قرآن من از روی نی خواندی تو آيه بر محمل من با سرت كردي تو سايه هلال يك شبم، خواهرت زينبم مظلوم حسين جان... پر خون و پر خاكستري اي ماه زينب هستي به روي ني چراغ راه زينب اي همه هست من، بسته شد دست من مظلوم حسين جان... تو از فراز نيزه ها بردي دلم را حلاّل مشكلها تو حل كن مشكلم را ببين تنهائي ام، من تماشائي ام مظلوم حسين جان...
120.3K
کربلایی هادی صالحی
به روی نیزه دلواپس؛ میایی پا به پایِ من فدایِ چشم های تو! نکن گریه برایِ من برای اولین بار است بی تو میروم جایی اگر منزل به منزل میشود غم آشنایِ من نشسته بر دلم داغت، شده از آهِ پی در پی؛ شبیه خیمه های سوخته، حال و هوایِ من به دستِ ساربان هر لحظه می بینم عقیقت را همان که بارها با آن اجابت شد دعایِ من نمی گوید کسی در قافله پیش ِ رباب از آب ولیکن حرمله(لع) لاجرعه می نوشد! خدایِ من... دلم خون است امّا خنجرش را شمر(لع) آورده تمام ِ راه را با خنده، پیش چشم هایِ من سپر بودم برای او، زمین خوردم! به جبرانش... رقیه(س) آمد و با گریه فوراً شد عصایِ من بیا دورم کن از اینجا، میان خیلِ نامحرم؛ سرِ بازار، در أنظار، هرگز نیست جایِ من دعایم کن! بلایای جدیدی پیش ِ رو دارم دعایم کن که این «شام» است؛ اصلِ کربلایِ من! مرضیه عاطفی
آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت آخری نیست بر این گریه‌ی بی پایانت آب می‌بینی و طفل و گل و سقا و جوان بیشتر می‌شود انگار غم پنهانت زهر هرچند که یک روز به دادت آمد تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت غیر زینب چه کسی درد تو را می‌داند که چه آورده خرابه به دل ویرانت سخت سوزاند دلت را غم آن جسم کبود خواهرت بود که جان داد روی دامانت زخمی بزم شراب است دلت؛ بیخود نیست که چهل سال نکرد اشک دوا، درمانت.. ✍