واحد؛ ای شهیدم حسین.mp3
2.35M
#نوحه_حضرت_ام_البنین_س
#واحد
🔹ای شهیدم حسین🔹
آسمان بیقرار از نوایش شده
یا مدینه دگر نینوایش شده
هر کسی دیده او را کنار بقیع
همدم گریه و روضههایش شده
غم و اندوه و غربت حاصلش بود
دو چشم تار زينب قاتلش بود
نيفتاد از لبش نام حسينش
اگر چه داغ سقا بر دلش بود
«ای عزیزم حسین
ای شهیدم حسین»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا که شد روضهخوان دختر فاطمه
تا که خواند از اباالفضل و از علقمه
گرچه شد تازه داغ دل او، ولی
داشت با زینبش زیر لب زمزمه:
مزن آتش به جانم نور عينم
مخوان از ماهِ مَـقطُوع اليَدَينم
بخوان از غربت دلبند زهرا
حسينم وا حسينم وا حسينم
«ای عزیزم حسین
ای شهیدم حسین»
شاعر: #یوسف_رحیمی
نغمه پرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
2. از آن موقعی.mp3
2.99M
#روضه_حضرت_ام_البنین_س
#گریز_به_حضرت_اباالفضل_ع
#مرحوم_کوثری
از اون موقعی که این کاروان از مدینه بیرون آمد ، اُم البنین ( سلام الله علیها ) ، می آمد کنار قبرستان بقیع صدا میزد دیگه به من اُم البنین نگویید
دیگر مرا اُم البنین نخوانید
دیگر مرا به این سِمَت ندانید
من نبودم کربلا ،
ببینم با عباسم چکار کردند ؟
ولی برام خبر آوردن ،
دست هاشو از بدنش جدا کردند ..
. واویلا ...
چه موقعی رو این بی بیِ مُجلّله ،
در نظر داشت ؟
همان موقعی که « «لَمّا قُتِلَ الْعَبّاسُ بانَ الْانْکِسارُ فى وَجْهِ الْحُسَیْنِ »
در زیارت نامه اش بخوانیم : « أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً » مظلوم شهید شدی
آقاجان ، ... چون در میدان شجاعت ،
اگه از یک طرف دشمن بیاد ،
دفاع برای شجاع خیلی آسانه ،
اما درباره اباالفضل داره : « وَ حَمَلُوا عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ » ... از همه طرف حمله شد به اباالفضل ، ... یاالله ...
عرض کنم یا نکنم ، برادرها ، دیده اید آدم از بالای بلندی ،
بخواد رو زمین بیاید ،
باید این دستها رو جلوی صورت بگیره ، با صورت نیاد به روی زمین ، ... یاالله ...
ابالفضل که دست در بدن نداشت ، بمیرم ، یه وقت دیدند آقا با صورت ، به روی زمین ..
ای اهل حرم
میرو علمدار نیامد
علمدار نیامد ، علمدار نیامد
« حسین ... »
سقای حسین سید و سالار نیامد
علمدار نیامد ، علمدار نیامد
« حسین ... »
وَ قَتَلْ عَبَّاسْ ، وَ سَقَطَ الْعَبَّاسْ ، وَ سَقَطَ الْعَبَّاسْ ...
4_5974338026002716736.mp3
3.36M
#روضه_حضرت_ام_البنین_س
#آقای_کافی
یه روز علی ع تو مسجد بود...
قنبر برای حسین آب بیار...
#روضه_حضرت_ام_البنین_س
#مدح_حضرت_امالبنین_س
ای روشنای خانهی حیدر پس از زهرا
کاملترین و بهترین همسر پس از زهرا
ایثار از رفتار و الطاف تو میجوشد
مهر و محبت از دل صاف تو میجوشد
هر چند در عالَم علی را کفو و همتا نیست
هر چند همتایی برایش غیر زهرا نیست
اما علی گمگشتهاش را در تو پیدا کرد
آری خدا پای تو را در خانهاش وا کرد
در تو حیا و عفت و بذل و شجاعت دید
در قلب تو یک آسمان عزم و شهامت دید
پرواز کرده این دلم تا تربتت امشب
دست توسل میزنم بر ساحتت امشب
دست تو لبریز از کرم، سرشار از بذل است
هر کس گدایت هست کارش با ابالفضل است
بانو تو را در عالَم خلقت شبیهی نیست
هم رتبهی عِلمت در این دنیا فقیهی نیست
بانو خدا خیرت دهد خیرآفرین بودی
عمری تسلای امیرالمؤمنین بودی
روزی که سوی خانهی مولا سفر کردی
آن روز که رخت عروسی را به بر کردی
برداشتی آرام سوی خانه گامت را
کوچه به کوچه میگرفتند احترامت را
قبل از ورودت لحظهای در پشت در ماندی
با یاد زهرا گریه کردی فاتحه خواندی
بُردی به سمت آسمان دست دعایت را
گفتی خدایا من کجا و خانهی زهرا؟
گفتی خدا لبریز از عشق و امیدم کن
جان علی در پیش زهرا روسپیدم کن
اول، کلامی با حسین و با حسن گفتی
زانو زدی در محضر زینب سخن گفتی
گفتی که اینجا آمدم قصدم عزیزی نیست
باور بفرما نیتم غیر از کنیزی نیست
من آمدم اینجا برایت خادمه باشم
عمری کنیز بچههای فاطمه باشم
بانو همه دیدند بر عهدت وفا کردی
الحق که در بیت علی حق را ادا کردی
در تو خدا ظرفیت بسیار را میدید
فانی شدن در حیدر کرار را میدید
آخر خدا هدیه به تو ماهی منور داد
چون لیلهی قدر از هزاران ماه بهتر داد
مولا که دید از شوق داری در بغل عباس
فرمود با گریه: و ما ادراک ماالعباس
بانو عَلَم در مُشت عباس تو میچرخد
عالم سرِ انگشت عباس تو میچرخد
بانو گره خورده به کار ما، گشایش کن
امشب بیا ما را به عباست سفارش کن...
✍ #مجتبی_شکریان
|⇦•تو آسمان ادب...
#روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها به نفسِ حاج عباس واعظی
سلام ما به تو ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو ای مریم چهار مسیح
سپهر نورفروز سه اختر و یک ماه
عجب نه خوانم اگر مادرت به ثارالله
سلام بر تو و ابناء و شوهرت مادر
به عطر دامن عباس پرورت مادر
ادب به قامت زهرایی ات قیام کند
وفا به غیرت عباس تو سلام کند
اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی
به چشم آل پیمبر عزیز زهرایی
تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمه ای
تو آسمان ادب را همیشه قائمه ای
*جان عالم فدای شما بانو و فرزندان شما به ویژه عباس شما... شما امضا کن حرم عباس شما، عباس عزیز شما امضا کنن کنار قبر ویران شما عرض ادب کنیم..خانم بزرگواری که شاعره بود و شعر می سرود و میخوند و روضه می خوند و گریه می کرد و افشا گری می کرد به همین خاطر به نقلی با عسل مسموم کردن این خانم رو و به شهادت رسوندن.انشا الله حرم بسازیم براش از باب العباس وارد شیم کنار قبر این بی بی*
بهشت شیفته ی چار لاله ی یاست
کلید باب حوائج به دست عبّاست
هزار قافله دل پای بست فرزندت
نشانِ بوسه ی مولا به دست فرزندت
*عباس رو بغل گرفت مولا ام البنین منتظره ببینه چه واکنش و عکس العملی آقا نشون میدن دید حضرت دستای عباس رو میبوسن و گریه میکنه آقا ایرادی داره این دست ها؟ نه.. میشه بگین چرا گریه می کنین؟ فرمود: همین دست ها رو یه روز کربلا از بدن جدا می کنن*
نبودم نه دیدم که محشر به پا شد
شنیدم دو دست تو از تن جدا شد
میدونم که خیلی خجالت کشیدی
صدای عمو آب رو وقتی شنیدی
*همه میومدن برا خداحافظی توی مدینه هر کی حرفی میزد یکی به ابی عبدالله می گفت: آقا نرو قربونت برم.. مگه کوفیا رو نمیشناسی؟ یکی میگفت: آقا لااقل زن و بچه ها تو نبر..اما خانم ام البنین اومد صدا زد حسینجان عزیزم سلام منو به مادرت زهرا برسان.. (اون جمله ای که میخوام بگم و همه عرض ادب کنن..) خیلیا آمدن مادر پسری خداحافظی و وداع کردن. اباالفضل اومد مقابل مادر ام البنین تا اومد جلو خانم خودشو عقب کشید..عباسم مگه نمیبینی حسین داره نگاه می کنه مگه نمیدونی حسین مادر نداره.....«حسین.....»
4_5810013655294546264.mp3
12M
.
درود خداوند و سلام پاکان بر روح بلند بانویی که دلش تا همیشه در کنار نهر علقمه سوگ نشین است.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾•
حالا که بايد مثل يک مادر بيايم
يارب! کمک کن از پس آن بر بيايم
داغي مباد از سوز نامم گر بگيرد
خاموش، بايد مثل خاکستر بيايم
شبنم چه خيری می رساند بعد دريا؟!
سخت است بی پروا پس از کوثر بيايم
بايد شب و روز از خدا عزّت بخواهم
تا اندکی شايد به اين همسر بيايم
*حالا امیرالمومنین جواب میدن...*
بانوی من! بانو! شما امالبنينی!
آرامش حيدر! يقين کن بهترينی
بيهوده نامت حک نشد بر طالع من
تو از کرامات کرام الکاتبينی
با عشق پا در خانه ی غربت نهادی
با اينکه می دانی چهها بايد ببينی
اصلا به ميدان آمدی تا عاشقانه
تا پای جان داغی پس از داغی ببينی
حرف مصيبت شد، هوای روضه دارم
ای ذاکر اولاد حيدر! می نشينی؟
من تشنهام، تو تشنهای، زيباست آری
حال و هوایِ روضه ی عباس داری
بغضِ خودت را می خوری و می نشينی
از چهرهات پيداست خيلی بيقراری
گاهی نگاهی می کنی آن سوی خانه
داری شهيدانِ علی را ميشماری؟
ای آسمان ابری ام! چيزی نمانده است
تنها شوی و بر شهيدانت بباری
*بی بی ام البنین سال ۶۴هجری از دنیا رفتند.عاشورا اول سال ۶۱ هجری بوده.یعنی وقتی ام البنین از دنیا رفت نه زینب زنده بود و نه رباب....خیلی ها از دنیا رفته بودند..اما من میگم:اینجا ام البنین تنها نشد...وقتی قافله رسید مدینه؛بیرون شهر زین العابدین کاروان رو نگه داشت؛پیاده بشید،اتراق کنیم.آقا،بشیر رو صدا زد.ای بشیر! پدرت شاعر بود.آیا مثل پدرت،بهره ای از شعر داری یا نه؟ بله آقا...برو خبر اومدن قافله رو به مردم بده.بشیر آمد،صدا زد: "الجامِعه الجامعه "مردم همه جمع بشید.مردم تعجب کردند.خبری شده اتفاقی افتاده؟همه آمدند.بی بی ام البنین آمد.گفتند: قاصد امام حسینه. قاصد لشگره.بی بی ام البنین صدا زد: بشیر! از حسینم چه خبر؟ بشیر عرضه داشت:بی بی چهارتا پسر داشتی؛ خدا بهت صبر بده.بشیر! از حسینم چه خبر؟بی بی جان! عباسِ تو کنار نهر آب،دستاشو بریدند.از حسینم چه خبر؟ بی بی جان عمود آهن به سرش زدند.بشیر از حسینم چه خبر؟
" اولادی و مَن تحت الخضراء کلُّهم فِداء لِابی عبدالله "بچه هام و هر چی زیر این آسمان کبوده،فدای حسین...حالا دیگه بشیر باید خبر رو بده.اگر میخوای از حسین،بشنوی،بگم"يا اهل يثرب لا مقام لكم بها..."مردم! مدینه دیگه جای موندن نیست."قتل الحسين فادمعى مدرار" حسین رو کشتند،همه گریه کنید.همه ناله بزنید...یه جمله دیگه گفت:" الجسم منه بكربلا مضرج"بدنش روی خاک گرم کربلا افتاده بود.آیا این آخر ماجرا بود؟ نه.." الراس منه على القناه يدار"سرش رو شهر به شهر می بردند...همه ناله بزنند: حسین...یه وقت صدا زد:بشیر! "قد قَطَّعتَ نیاطَ قلبی"بشیر! بند دلم رو پاره کردی....من میگم: ام البنین اینجا تنها شد.*
#قسمت_پایانی
ای آسمان ابری ام! چيزی نمانده است
تنها شوی و بر شهيدانت بباری
می بينمت روزی که حيران و پريشان
از خانه بيرون آمدی در انتظاری
تير خبرها می خورد یک یک به قلبت
تير چهارم هم رسيد و بردباری
اما فرو می ريزی از آن تير آخر
داغی که آن را بر دل خود می گذاری
آه ای بشير! آه اي بشير! آه از حسينم
نفرين به شمشيری که زد بر دست ياری
می بينمت می باری و می خوانی آرام
ای روضهخوانِ روزهای سوگواری:
مردم! به من ام البنين ديگر نگوييد
دیگر مرا ام البنین نخوانید
واویلا...واویلا...
زیرا که من دیگر پسر ندارم
واویلا...واویلا...
من خيمهای هستم که افتاده عمودم
من سوختم چون خيمههای کربلايی
خاکسترم، از هم گسسته تار و پودم
آنقدر می سوزم که دنيا را بگيرد
من نوحه می خوانم تمام نوحه فخر است
هم گريه و هم شکر دارم در سجودم
«ويلي علي شبلي» که میگفتند افتاد
دستش، سرش، مشکش، تمامی وجودم
#شاعر: انسیه سادات هاشمی
بی بی جانم! دستاشو بریدن،به چشمش تیر زدن، عمود آهن به سرش زدن، عباست با صورت به زمین افتاد...بی بی جان! من رو ببخش یه اتفاقی افتاد..وقتی صدا زد:" یا اخا ادرک اخاک "تا امام حسین برسه؛فاصله ای بود...نشستن کنارش...میگم و ترجمه نمی کنم. از روی کینه، سر فرصت."قطعوا یدیه و رِجلیه، حَنِقَاً علیه"گفت دیگه سوال نکن چرا قبرش کوچیکه....*
بعضی از این شهدا رو میارن؛ از اون سرو رشید، اندازه یه بقچه میدن به پدر و مادر...
اگر دریا نمی گنجد به کوزه
با چه اعجازیمیان چفیه پیچیدند
جسم پهلوان ها را...؟!
همینقدر بگم: از اون جسم رشید چیزی نموند. هنوز اندک رمقی داشت. آقا آمد بالای سرش...اول سعی کرد این بدن رو جمع کنه...صدا زد:"یا اخی! ماتُرید مِنّی ؟! "میخوای با من چه کنی؟! منو به خیمه ها نبری...*
.
VafatHazratOmolbanin1400[10].mp3
16.7M
ㅤㅤ▷ㅤㅤ
وفات بانویی که «وفا» اولین درس زندگی و «شجاعت» عالی ترین سرشت همسری اش بود بر شما تسلیت!
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#حضرت_عباس_ع_شهادت
نشستم در بقیع اشکی بریزم
شنیدم علقمه رفتی عزیزم
شنیدم کودکان بیتاب بودند
تو بودی و همه بیآب بودند
شنیدم از عطش افتاده بودند
به دستت مشکِ خالی داده بودند
الا ای ماه! بی شمشیر رفتی
میان روبهان چون شیر رفتی
صدایت میزنم با اشک، عباس
به جای نیزه بُردی مشک، عباس
شنیدم مشک بردی بر نگشتی
هزاران تیر خوردی بر نگشتی
شنیدم مشک، زیر آب بردی
در اوج تشنگی آبی نخوردی
الا مادر به قربان تو عباس!
جدا کردند دستان تو عباس!
شنیدم راه نخلستان گرفتی
شنیدم مشک بر دندان گرفتی
شنیدم مشکِ آبت تیر خورده
شنیدم پیکرت شمشیر خورده
الا ایکه دل از من بُرده چشمت
شنیدم که شده آزرده چشمت
شنیدم کردهای غوغا اباالفضل
کنارت آمده زهرا اباالفضل
الا ای عُمْر مادر! ای جوانم!
جوانم! مهربانم! پهلوانم!
شنیدم بعد تو غوغا شد عباس
عزای زینب کبری شد عباس
پیِ تو رویِ تَل اطفال رفتند
همه اهل حرم از حال رفتند
شنیدم دشمنان خوشحال بودند
همه دور و بر گودال بودند
شنیدم زینت اطفال بردند
حسینم را تهِ گودال بردند
در آن ساعت کجا بودی اباالفضل؟
به زیر نیزهها بودی اباالفضل؟
من از بعد حسین، همراهِ زهرا
زنم ناله: حسینا وا حسینا
✍ #مجتبی_شکریان
#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
آهم چرا از سوز هجرت آتشین نیست
قلبم چرا چون قبل از دوری غمین نیست
تو نیستی! من بی خیال بودن تو
بی عارم و از ننگ داغی بر جبین نیست
من را همیشه در بدی میبینی اما
دیگر شرار قهرت آقا در کمین نیست
حق میدهم از من، تو برداری نظر را
میدانم از لطف تو سهمم بیش از این نیست
انقدر که غیر از تو را با چشم دیدم
چشمم دگر با گریه در روضه قرین نیست
دیگر ندارم انتظار دیدنت را
تقدیر این آلودهدامن اینچنین نیست
تنها مسیری که نجات من در آن است
جز کربلای روزهای اربعین نیست
::
روضه بخوانم! مادری جانسوز میگفت
بعد از حسین ام البنین، ام البنین نیست
✍ #محمدعلی_بیابانی
@navaye_asheghaan
#سوریه
#امان_از_شام
نمیدیدم الهی دور تو مشتی حرامی را
نمیبخشیم یا زینب! یهودیهای شامی را
صدای گریه از دروازهی ساعات میآید
شنیدم از دم دروازه بوی تلخکامی را
حرم امروز زیر چکمهی ناپاک سفیانیست
کجا پنهان کنم در سینه این بیاحترامی را
امان از شام، امان از شام را تکرار میکردم
دوباره یادم آمد سنگهای پشتبامی را
::
تصورکن که یکسو خیمهگاه و یکطرف دشمن
تو در این انتخاب امروز میچسبی کدامی را؟
✍ #عباس_شاه_زیدی
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
🏴 مرثیه منسوب به #حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ
تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ
واى بر تو ای مدینه! مرا ديگر مادر پسران مخوان
كه مرا به ياد شيران بيشهام میاندازى
كانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ
وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ
من پسرانى داشتم که به خاطر آنان مرا امالبنین میخواندند
ولی امروز دیگر پسری ندارم
أرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى
قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ
چهار پسر که مانند عقابهای کوهسار بودند
و با بريده شدن رگ حيات، به مرگ پيوستند
تنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ
فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعا طَعِينَ
بر پیکر بیجان آنها نیزهها به ستیزه برخاستند
و همه آنان از زخم نیزه به خاک افتادند
يا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا
بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ
اى كاش میدانستم آیا چنان که خبر دادند؛
عباس من دستش قطع شده است؟
📗 ادب الطف، ج۱، ص۷۱
#حضرت_عباس_ع_شهادت
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
میخواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نمنم به خروش آیم و هِقهِق بنویسم
دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
در هر قدمت هر نفست جلوۀ ذات است
وصف تو فراتر ز شعور کلمات است
در حسرت لبهای تو لبهای فرات است
عالم همه از این همه ایثار تو مات است
از علقمه با دیدۀ خونبار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت
دلها همه مست رجز گاه به گاهت
هر چند تو بودی و عطش بود و جراحت
دلواپس طفلان حرم بود نگاهت
سقای ادب جلوۀ ایثار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
افتاد نگاه تو به مهتاب، دلش ریخت
وقتی به دل آب زدی آب، دلش ریخت
فرق تو شکوفا شد و ارباب، دلش ریخت
با سجدۀ خونین تو محراب، دلش ریخت
صد حیف که آن یار وفادار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
انگار که در علقمه غوغا شده آری
خونبارترین واقعه برپا شده آری
در بزم جنون نوبت سقا شده آری
دیگر پسر فاطمه تنها شده آری
این قافله را قافلهسالار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
ای علقمه از عطر تو لبریز، برادر!
ای قصۀ دست تو غمانگیز، برادر!
بعد از تو بهارم شده پاییز، برادر!
برخیز! حسین آمده برخیز! برادر!
عباسترین حیدر کرار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
✍️ #حسین_علاءالدین
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند
همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند
واژه در واژه نوشتند و قیامت کردند
صاحبان نفس اینگونه روایت کردند
گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت
ماه از میسره، خورشید هم از میمنه رفت
ناتوانم که مجسم کنم این همهمه را
پسر اُمبنین و پسر فاطمه را
پرده افتاده و پیدا شده یک راز دگر
سر زد از هاشمیان باز هم اعجاز دگر
گفتم اعجاز! از اعجاز فراتر دیدند
زورِ بازوی علی را دو برابر دیدند
شانه در شانه دو تا کوهِ سراسر محشر
حمزه و جعفر طیار، نه، طوفانیتر
شانه در شانه دو تا کوه، خودت میدانی
در دلِ لشکرِ انبوه، خودت میدانی -
که در آن لحظه جهان، از حرکت افتادهست
اتفاقیست که یکبار فقط افتادهست
ماه را من چه بگویم که چنین است و چنان
«شاه شمشاد قَدان، خسرو شیریندهنان»
رود، از بس که شعف داشت تلاطم میکرد
رود، با خاک کفِ پاش تیمم میکرد
ماه اگرچه همهٔ علقمه را پیموده
«غرقه گشتهست و نگشتهست به آب آلوده»
رود را تا به ابد، تشنهٔ مهتاب گذاشت
داغ لبهای خودش را به دل آب گذاشت
میتوانست به آنی همه را سنگ کند
نشد آنگونه که میخواست دلش، جنگ کند
دستش افتاده ولی راه دگر پیدا کرد
کوه غیرت، گره کار به دندان وا کرد
نه فقط جرعۀ آب است که بر شانۀ اوست
چشم امید رباب است که بر شانۀ اوست
چه بگویم که چه شد؟ یا که چه بر سر آمد؟
ناگهان رایحۀ چادر مادر آمد
بنویسید که در علقمه سقّا افتاد
قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد
از تماشای تو مهتاب پر از نور شود
چشم شوری که تو را چشم زده، کور شود
آسمانها همه یکپارچه بارانیِ توست
من بمیرم، عرق شرم به پیشانیِ توست
داغ پرواز تو بر سینه اثر خواهد کرد
رفتنت حرمله را حرملهتر خواهد کرد
عمق این مرثیه را مشک و علم میدانند
داستان را همهٔ اهل حرم میدانند
بعد عباس دگر آب سراب است، سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است، رباب
✍️ #سیدحمیدرضا_برقعی
#حضرت_عباس_ع_شهادت
دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت
لبی به وسعت مهریههای زهرا داشت
کنار علقمه در سجدهگاه چشمانش
نداشت هیچکسی را فقط خدا را داشت
اگرچه قطره آبی میان مشک نبود
ولی کرانهی چشمش هزار دریا داشت
هدر نرفت ز پرتاب چلهها، تیری
امیر علقمه ازبسکه قدّ و بالا داشت
همینکه در وسط گیرودار، گیر افتاد
عمودی آمد و فرقش شکست تا جا داشت
درست وقت نزولش، همه نگاه شدند
رشید بود و زمین خوردنش تماشا داشت
حسین بود و علیاصغر شهید شده
کنار علقمه اما هنوز سقا، داشت...
✍️ #علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
عشاق چون به درگه معشوق رو کنند
با آب دیدگان، تن خود شستشو کنند
قربان عاشقی که شهیدان کوی عشق
در روز حشر رتبۀ او آرزو کنند
عباسِ نامدار که شاهان روزگار
از خاک کوی او طلب آبرو کنند
سقای آب بود و لبتشنه جان سپرد
میخواست آب کوثرش اندر گلو کنند
بیدست ماند و داد خدا دست خود به او
آنان که منکرند بگو روبرو کنند
گردست او نه دست خدائی است، پس چرا
از شاه تا گدا همه رو سوی او کنند
درگاه او چو قبلهی ارباب حاجت است
بابالحوائجش همهجا گفتگو کنند
✍️مرحوم #جودی_خراسانی
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#ام_البنين بودی اگر تا قبل آن روز
از بعد عاشورا دگر #ام_الشهيدی …
✍ #نفیسه_سادات_موسوی
#حضرت_عباس_ع_شهادت
شده تسبيحِ باران: يا اباالفضل
نوای چشمه ساران: يا اباالفضل
اگر که تشنگی جان بر لبت کرد
بگو با کام عطشان: يا اباالفضل
✍ #یوسف_رحیمی
593.6K
#مناجات_امام_زمان_عجج_الله
( عجل الله تعالی فرجه الشریف )
حالا که بی پناه شدم
یابن فاطمه
محتاجِ یک نگاه شدم
یابن فاطمه
با دستِ خویش
آبرویِ خویش بُرده ام
بیچارۀ گناه شدم
یابن فاطمه
تا خواستم زمین بخورم
با دعایِ تو
هر بار رو به راه شدم
یابن فاطمه
عمرم به سر رسید ،
ولی تو نیامدی
خیره به قبلگاه شدم
یابن فاطمه ..
ای کاش همچنانِ شهدا
وقت رفتنم
بینم چو قرصِ ماه شدم
یابن فاطمه
هر بار وقتِ گریه
به غمهای مادرت
در زمرۀ سپاه شدم
یابن فاطمه
یادِ غریبیِ علی و
بُغضِ در گلو
سر در میانِ چاه شدم
یابن فاطمه
مادر ، میانِ کوچه
صدا زد حسن بیا
محتاجِ تکیه گاه شدم
یابن فاطمه
اما بدونِ کرب و بلا
شعر ناقص است
دلخون شبیهِ آه شدم
یابن فاطمه
با گریه بر حسین
عزیزِ تو می شوم
با آنکه روسیاه شدم
یابن فاطمه
هنگامِ روضه
چشمِ مرا گریه باز کرد
راهیِ قتلگاه شدم
یابن فاطمه
قاسم_نعمتی
Hasan Ataei - Moje Parcham (320).mp3
2.91M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
موج پرچم به فرمان ام البنینه
کل عـالم به فـرمان ام البنینــه
🎤 حسن عطایی
#حضرت_ام_البنین