eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
812 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۱۴۰۴ مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها نشانت دادم ای لب سوخته، لبهای زخمی را تو هم پنهان مکن از دخترت، سیمای زخمی را ترک های لبم، بابا که می گویم به درد آید فدایت می کنم اما همین نجوای زخمی را سرم آنقدر،سنگ از این و آن خورده که یادم نیست کجا گم کردم آخر بار، من بابای زخمی را مرا هر کس که می بیند دلش می سوزد الا زجر که طعنه می زند این دختر تنهای زخمی را تو یادت هست چندین مرتبه از نیزه افتادی و من بر خاک دیدم آن سر زیبای زخمی را؟ خودم را وعده ی آغوش گرمت داده بودم من چه خواهی کرد امشب این من و رؤیای زخمی را؟ فدای گیسویت این گیسوان سوخته بابا فدایت می کنم این جان سر تا پای زخمی را ✍ .
4_5976475102944956381.mp3
زمان: حجم: 2.18M
فاطمه ی خون خدا رقیه خدیجه ی کربوبلا رقیه تو کودکی شدی تو از لیاقت مدرس حجب و حیا رقیه ای ناجی امامت مهد نجابت نور هدایت   بی بی تو صاحب مقامی خورشید شامی بنت الامامی  بی بی ای جانم رقیه .... 🌸🌸🌸🌸🌸 قبله ی قلب اولیا رقیه کوثر دیگر خدا رقیه اسم تو جون میده به اهل هیئت شور دم سینه زنا  رقیه ای گوهر معظّم بانوی مریم روح مُحرم   بی بی تو فاطمه خصالی اوج جلالی شرط کمالی بی بی ای جانم رقیه... 🌸🌸🌸🌸🌸 مجری عدل مرتضی، یامهدی منتقم کربوبلا، یامهدی با انتظار فرج تو وَلله میشه قبول طاعات ما، یا مهدی ای وارث پیمبر صمصام حیدر خونخواه مادر، مهدی تو رهبره قیامی نور الْاَنامی حُسن ختامی، مهدی    ای جانم یا مهدی.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
. یار اگر کار مرا امروز و فردا میکند دانه دانه دارد از کارم گره وا میکند من خود اسباب عقب افتادن کار خود ام من خرابش میکنم او هم مدارا میکند هر که باشد به خدا جز مهربان مولای من جور دیگر با من بی آبرو تا میکند خواستم عاشق شوم دیدم که لایق نیستم او ولی من را میان عاشقان جا میکند عشقِ یوسف قعر زندان را بهشتش میکند کاخ ها را نیز زندان زلیخا میکند خسته بودم که به ایوان نجف بردم پناه بچه کم می آورد تکیه به بابا میکند میپرستم آن خدا را که خدای حیدر است آن خدایی که مرا محتاج زهرا میکند شخص زهرا عهده دار دوست داران علی ست او محبان را در آتش نیز پیدا میکند بچه ام تب کرد به خانم سه ساله رو زدم نسخه‌ی ما را رقیه خانم امضا میکند آی مردم کار دست دختر ارباب ماست ناز دختر پیش بابا خوب غوغا میکند ناز دختر بچه را شمر و سنان بر هم زدند استخوان گونه با سیلی ترک وا میکند وای از آن لحظه که در هول و ولای دختران بین صحرا زجر دختر بچه پیدا میکند ناز دختر بچه را عمه برایش میکشد شانه ای با موی آتش خورده دعوا میکند یک ذرّه التفات به چشم ترم کنید من آمدم که توبه کنم، باورم کنید! حتی به زور راه ببندید روی من.. پاسوزِ سالیانه ی پشت درم کنید نزدیک خاک قبر شده صورتم دگر.. تا وقت هست خاک حرم بر سرم کنید گر حکم کرده اید بسوزم! پس از عذاب.. آبِ فرات قاطی خاکسترم کنید زهرا به فکر گریه کنان حسین هست خانم اگر گذاشت مرا کیفرم کنید! من راضیم که سنگ سیاه علی شوم در شوره زارهای نجف گوهرم کنید جاروکشِ حیاط علی میشوم فقط در آستان شاه نجف قنبرم کنید امشب سفر به کرببلا مزه میدهد مارا مسافران هوای حرم کنید آقای من کفن نشده! پس زمان مرگ.. یک بوریا قواره ی این پیکرم کنید ارباب زیر خنجر قاتل به ناله گفت ذبحم کنید و رحم بر این خواهرم کنید گودال بهتر است!بمانید دور من! سرنیزه را دوباره در این حنجرم کنید شلاق اگر که هست بکوبید بر تنم با تازیانه جسم مرا پُر ورم کنید این آخرین پیام به آل امیه است غارت بس است در حرم من رقیه است! ✍ ..... باز شد در با نسیم آبرومندانه ات نیمه شب دلخسته ای شد وارد میخانه ات بنده ی پیمان شکن، پیمانه هایت را شکست سالها شد خرج عصیان آنهمه پیمانه ات آشنا و دوست که خیلی به درد من نخورد کاش میشد نامم عبدِ از همه بیگانه ات با ضررهایی که کردم باز هم مُفتی بخر من چه دارم که بگیری؟! ... این یقه، بیعانه ات جای رد کردن، کمی هم پیله کن امشب به من سوختن در قرب تو، شد حسرت پروانه ات من یکی که خیلی از مادر خجالت میکشم با گناهم آمدم تا خانه ی ریحانه ات کاش می شد زیر ایوانِ نجف گریه کنم کاش می شد، می شدم من واقعاً دیوانه ات یاعلی! بیخود نمی چسبد گدایت بر ضریح بسکه می چسبد به جان، انگور دانه دانه ات هرچه یادم رفته جز نام حسین بن علی خانه آباد است با او سائل ویرانه ات من فدای خواهرش، فرمود در گودال خون سعی کردم که نبیند چنگ را دردانه ات شمر خنجر را کنار انداخت، سر را ول نکرد خرد شد با چکمه هایش هم سرت، هم شانه ات ✍ ......... . شمیم عفو خدا بر مشام می آید برای زخم گناه التیام می آید اگر چه بندگی ام ناقص است و ناچیز است ز سوی حضرت حق فیض عام می آید بخواه هر چه که خواهی از آستان کریم دوباره مرغ اجابت به بام می آید ملائکه همه چشم انتظار ما بودند ز عرش و فرش طنین سلام می آید اگرچه طعمه شیطان برای مومن هست اگرچه نفس به همراه دام می آید... بناست پاک شود نامه ی گناهانم اگر که از منِ شرمنده نام می آید شدم غریب در این قعرِ چاه تنهایی برس به داد خدایا! صِدام می آید؟... چه روشن است دل من در این شب تاریک برات رفتن تا کربلام می آید و تا دوباره بگرییم از غمی جانکاه گریز مرثیه از سمت شام می آید گرسنه است به ویرانه دختری اما ز خانه ها همه بوی طعام می آید... رسید عطر مناجات و گَردِ غم رفته به شوق بخشش یارم چنین دلم رفته یقین که اشک پشیمانی اش زیاد شود هر آن کسی که به قربان دوست کم رفته امان از این لبِ از فیض توبه جا مانده امان از این دلِ در خواب دم به دم رفته: خدا که هست! چرا رفته در پی خلقش صمد که هست! چرا در پی صنم رفته گناه کرده ام و قلب من شده تاریک گناه کرده ام و نور صورتم رفته نظیر ماه مبارک کجا کنم پیدا! درنگ اگر کنم این وقت مغتنم رفته زمان پاک شدن شد، تمامی اسباب برای توبه مهیاست، روی هم رفته! حسین گفتم و راهم دوباره شد هموار بس است هر چه دلم بین پیچ و خم رفته دوباره با منِ هجران کشیده همدرد است هر عاشقی که شب جمعه ای حرم رفته ✍ .
. ورود کاروان به کربلا نموده منزل به کنج صحرا قافله ی عزیز زهرا خیمه و خرگه نموده برپا قافله ی عزیز زهرا رسیده زینب از ره پر از تلاطم طواف خیمه اش همه چو ماه و انجم عزیز زهرا زکربلای پر بلا اعوذ بالله ... برادرانت غیور و مردند غصه مخور خواهر خوبم بر صف اعدا مرد نبردند غصه مخور خواهر خوبم حبیب و جون و عون و اصحاب وفادار اکبر و قاسم و ابوالفضل علمدار خواهر خوبم زکربلای پر بلا اعوذ بالله .... ساقی لشکر میر و دلاور برس به حال دل زینب خیمه بپاکن برای خواهر برس به حال دل زینب علم بگیر و بین خیمه ها گذر کن رجز بخوان و از حرم دفع خطر کن اخا ابا الفضل زکربلای پر بلا اعوذ بالله شعر‌و‌سبک: .............. علیه السلام دلم گرفته چه بی شکیبه به خاطر من بیا برگرد میا به کوفه که پر فریبه به خاطر من بیا برگرد تمام شهر کوفه پر شده ز کینه چه آتشی غمت حسین زده به سینه پسر عمو جان میا عزیز فاطمه پسر عموجان ..... اگر که آیی شوی تو مضطر به خاطر من بیا برگرد شوی زکینه به خون شناور به خاطر من بیا برگرد از این محل به آن محل خانه به خانه به کوچه های کوفه گشته ام روانه پسر عموجان میا عزیز فاطمه پسر عموجان ..... نمانده راهی در این زمانه به خاطر من بیا برگرد عدو گرفته تو را نشانه به خاطر من بیا برگرد میا حسین من به خاطر سه ساله که از جفای کعب نی شود چو لاله پسر عموجان میا عزیز فاطمه پسر عموجان شعر‌و‌سبک: ........ سلام الله علیها در این خرابه شدم پریشان بیا پدر که بی قرارم دلم گرفته کجایی ای جان بیا پدر که بی قرارم بیا ببین پدر شدم شبیه زهرا رخم کبود و مو سپید و قامتم تا کجایی بابا یا ابتا یاابتا حسین مظلوم ...... خوش آمدی ای سر بریده خون ز رخت چرا چکیده سرت شکسته رگت دریده خون ز رخت چرا چکیده چه ظالمی به کودکی کرده یتیمم ز دوری ات پدر ببین حال وخیمم عزیز زهرا یا ابتا یاابتا حسین مظلوم ....... محاسن تو شده پر از خون الهی که برات بمیرم دو چشم نازت شده پریشون الهی که برات بمیرم پی ات دویده ام پدر به دشت و هامون شکسته پر رسیده ام به کنج ویرون عزیز زهرا یاابتا یا ابتا حسین مظلوم شعر‌ و‌سبک: ............. . طفلان حضرت زینب سلام الله علیها دو پور جعفر دو سبط احمد دلاوران کوی زینب دو نور سرمد عون و محمد دلاوران کوی زینب نوبتشان رسیده و غرق نیازند به ذکر یاحسین و در سوز و گدازند عزیز زهرا حسین من حسین من حسین مظلوم ..... برادر من عزیز طاها دار و ندار من فدایت بده اجازه به حق زهرا دار و ندار من فدایت مزن تو دست رد به سینه ای برادر به حق مادرم،حسین، به جان خواهر عزیز زهرا حسین من حسین من حسین مظلوم ...... یکی به رزم و یکی رجز خوان بیارید آیینه و قرآن به اذن دایی راهی میدان بیارید آیینه و قرآن امیری یا حسین شده ذکر دمادم ذکر همه عالمیان آدم و خاتم عزیز زهرا حسین من حسین من حسین مظلوم شعر‌و‌سبک: ............ . بن الحسن علیه السلام دگر ندارم طاقت دوری دست مرا رها کن عمه نمی توانم کنم صبوری دست مرا رها کن عمه یکی به دشنه دیگری به نیزه و تیر عمو فتاده بر زمین عدو شده شیر عمو حسین جان عمو حسین عمو حسین عمو حسین جان ....... در این کشاکش به رمز ایمان حامی آخر تو هستم به کنج گودال عموحسین جان حامی آخر تو هستم اگر که کودکم ولی به شور واحساس نمودم اقتدا به سرداری عباس عمو حسین جان عمو حسین عمو حسین عمو حسین جان ...... ندارم از کین هراس و باکی عمو ببین غرق نیازم نبینی هرگز ز من تباکی عمو ببین غرق نیازم من از قفس پریده ام به عشق جانان به قرب حق رسیده ام عموحسین جان عمو حسین جان عمو حسین عمو حسین عمو حسین جان شعر‌و‌سبک: ........... . بن الحسن علیه السلام برس به دادم بران فرس را عموی خوب و نازنینم ز پشت مرکب فتادم از پا عموی خوب و نازنینم ببین که قد کشیده ام زجور اعدا شدم شبیه اکبر تو اربا اربا عمو حسین جان عمو حسین عمو حسین عمو حسین جان .... رسیده وقت وداع آخر معطلم نکن عموجان به حق بابا به اشک مادر معطلم نکن عمو جان نظر نما به چشم تر عموی خوبم ببین وصیت پدر عموی خوبم عمو حسین جان عمو حسین عمو حسین عمو حسین جان ....... به نوجوانی یه لشکرم من کجایی ای ازرق شامی چو شیر میدان دلاورم من کجایی ای ازرق شامی بیا حریف تو منم عدوی نامرد بیا که گردنت زنم عدوی نامرد هزار ماشا الله عمو حسین عمو حسین عمو حسین جان 👇
به نام خدا ┄┅═✼✵𖠇✵✼═┅┄ جانَــه حسینـین قیــزی جانانَه دور عشـق حسین ، شمعینه پروانَه دور گــؤل یارانیــب گلشـــن پیغمبــرَه باغ بهشتَـــه گــؤلِ ریحــانَــه دور گؤلْ قدمی عرشَه سالوب زمزمه شرم و حیا بحرینَه ، دُردانَه دور عالَمَــه گَلمَــز بِئلَـــه باب المـــراد درگهی هر ، دردَه دواخــانَه دور باب حوائج ، اَلـی مشکــل گشا سفره سی معنایِ کرمخانَه دور خورداجا اَلدَن نَه کرامت یاغیر وارث دستــان کـریمــانَـه دور اؤچ یاشی وار ، سینه سی دریا ولی علم و ادب درسینَــه فرزانَه دور زینب و زهــرادَن آلیب دَرسینی عالِمـــهٔ مکـتــب ریحــــانَه دور راحتی جانِ حسینــدور بوقیــز عمه سینَــه شمع حرمخانَه دور کربوبلانیـن گؤزَل آهـو سیدی اشکِ تری گوهـــر یکــدانَه دور گؤل یؤزؤنَه مادری زهرا کیمین رَدّی قالان ، سیلیِ خصمانَه دور عمر کمیندَه ، غم دوران گؤرؤب سینَه سی سوزان ،دیلی غمخانَه دور واردی اَیاقلاردا تیکان یارَه سی تورش اولونان خارمغیلانَه دور مادرَه بَنــزَر  یارالــی پیکـــری یـاس کبـــودِ دل ویــرانَه دور اِیلَه دیر آبــاد آدی ویرانــه نی همّتــی زهرا کیمی مردانَه دور شهر دمشقیــن مَهِ تابانیــــدور گؤل حـرمی درگَه شـاهانَه دور دردون اگر اولسا یاپوش دامنیــن چون آدی هردردَه ، شفاخانَه دور ┄┅═✼✵𖠇✵✼═┅┄ 📝رقیه سعیدی(کیمیا) ┄┅═✼✵𖠇✵✼═┅┄
. دنیای منه رقیه، رویای منه رقیه شیرینی زندگی، آقای منه رقیه ای سلاله ی اباعبدالله باغ لاله ی اباعبدالله عمرمون فدای تو بی بی جان ای سه ساله اباعبدالله خاتونِ اباعبدالله، هم خونِ اباعبدالله اسمت میکنه ماها رو، مجنون اباعبدالله واللهِ تویی شیرین تر، از جون اباعبدالله یا رقیه مولاتی .......... ذکر هر لبه رقیه، ماه هر شبه رقیه پرچمدار فتح شامِ، عمّه زینبه رقیه ای ترانه ی اباعبدالله نور خانه ی اباعبدالله ای فرشته ی اباعبدالله نازدانه ی اباعبدالله زهرای اباعبدالله، دنیای اباعبدالله خنده ت علت لبخند، زیبای اباعبدالله جنگیدی توو شام و کوفه، هم پای اباعبدالله یا رقیه مولاتی ✍ محرم ۱۴۴۷ ه.ق .👇
. فَابکِ عَلی' رقیه، که او را چه بد زدند فَابکِ عَلی' رقیه، که بر او لگد زدند منزل به منزل عاطفه اَش غرق آه شد هر جا رسید کعبِ نِئی سدّ راه شد وقتی شبیهِ مادر سادات شد مفید از بسکه ضربه خورد، چو او قامتش خمید کوچک ولی بزرگِ حرم شد، ز داغ و درد تاثیرِ اوست، بیشتر از صد هزار مَرد از بسکه دید محنت و غمهای عالمین شد پیر راهِ قافله زینب و حسین حالا که اینهمه اثرش جاودانه شد مانند فاطمه به تنش تازیانه شد تا گفت یاعلی، کتکی خورد بیشتر یافاطمه که گفت، چَکی خورد بیشتر هر بار، ذکرِ یااَبَتا یاحسین گفت سیلی جواب او شد و بَد ناسزا شِنفت خسته نشد از اینهمه دردی که میچشید خسته شد از کنایه‌ی زشتی که میشنید مویی که بارها دلِ باباش، آب شد در دستِ زجر، گیسوی پُر پیچ و تاب شد از فَرطِ ضربه ها، که دهانش بخون نشست دندان و لَثّه‌ها و زبانش بخون نشست لَحنَش ز لَحنِ فاطمه زینت گرفته بود شیرین زبانِ قافله، لُکنَت گرفته بود برگشته بود، لهجه‌ی بابایی گفتنَش داداشی است، عاشقِ لالایی گفتنَش بر نیزه رَاسِ کودکِ شش ماهه را که دید غَش کرد و طفل، شیوه‌ی لالایی اَش ندید در آخرِ مسیر، شد از یک پدیده شاد بابا ز نیزه خم شد و یکباره بوسه داد این بوسه را دوباره سحر در خرابه دید وقتی سری، به دیده‌ی تر در خرابه دید بعد از یکی دو دردِ دل، انگار جان گرفت در آخرین نفَس، لبِ بابا نشان گرفت لب های پاره پاره، به اشکش که شُسته شد چشمانِ خسته اَش به پدر بود و بسته شد ✍ .
. _گفتگو با عمه زینب در دل خرابه زمین به آسمون بره،یا آسمون بیاد زمین آروم نمیگیرم دیگه،بابائی مو‌میخوام‌ همین شبای دوری از بابا تا سحر هق هق میکنم اگه نیاد تو بغلم ،نمی خوابم، دق می کنم تو شاهدی که دخترا، زبون درازی میکنن خسته میشن، از سر لج دوباره بازی میکنن دست همو میگیرن و‌ می پرن و تاب میخورن اَدامو در میارن و با قد خم آب میخورن گرسنمه تو‌ جمعشون ، از غذای لذیذ میگن از عمو‌دورم که بهم ،خارجی و‌کنیز میگن معجرِ روی سرمو ، یه مرد پرغرور کشید نمیدادم گوشواره مو، یکی اومد به زور کشید لاله ی گوشمو ببین ، خونی که لخته بسته و شبیه مادرت شدم پهلویی که شکسته و میبینی روضه خون شدم ، گریه کنم رو‌نیزه هاس تسبیح این شبای من ، بابا بابا بابا باباس به شوق دیدنش شب سردو تحمل میکنم موهای سوخته مو ببند،دردو تحمل میکنم دندونای شکستمو یه جوری پنهون میکنم یه فکری هم برای این لبای پر خون میکنم ولی بگو جلو بابام قد خم و‌چکار کنم؟ زخم سرم ، تاول پام‌، این ورم و چکار کنم؟ تو هم دیگه نمی شنوی صدای آه و ناله رو دردسرت شدم ببخش،حلال کن این سه ساله رو .
. دیگه برام تو آسمون یه دونه هم ستاره نیست چشای من بد میبینه لبای تو ک پاره نیست عروسکام مثل خودم بد جوری آواره شدن بابا درست میبینی تو گوشای من پاره شدن خوش اومدی عزیز من خوش اومدی قرار من حیف دخترا نمیبینن تو اومدی کنار من من هر جا گفتم بابایی با تازیونه زدنم جون تو ، من رقیه ام فقط کبوده بدنم دلم گرفته بابایی خسته شدم اسیر شدم به قد خم خرده نگیر منم مث تو پیر شدم سر تو روی نیزه ها ماه تو آسمونمه ی چی میخواستم بگمت بابایی رو زبونه سرت رو دیدم تو تنور دلیل بغض و نالمه راست و حسینی بِم بگو میخوره من سه سالمه ؟ ✍ .
. اولای این سفر ، خاطره هاش تو ذهنمه روی شونه ی عمو بازی می کردم یادته؟ کنار محمل ما میومدی توی مسیر هی میگفتی دور دخترم بگردم یادته؟ چادرِ نمازی که خودت خریدی برا من پیرهن گلدارم و ، النگوهامو یادته موهای بلندمو اون روزا که نسوخته بود شونه میزدی برام، گل موهامو یادته حالا اومدی تو ویرونه ، اونم این دل شب باید این تلخی دوری رو برام عسل کنی جای این سکوتی که رقیه رو پیر میکنه خوبه که دستاتو وا کنی، منو بغل کنی من سرشکسته تو ، هزار تا بوسه میزنم به همه نشون میدم ، میگم که بابای منه بغل من بابایی ، از سر نیزه بهتره اینجا هیشکی تو رو با سنگ و عصا نمی زنه نفسم در نمیاد بخوام باهات حرف بزنم تو چشات زل میزنم ، تو درد و از چشام بخون میبینی چی مونده از دختر دردونه ی تو لکنت زبون و چند تا تیکه پوست رو استخون راستی بابا تو بگو، از اون شب تنور بگو دلم و آروم کن و، اسم منو صدا بزن دوباره رفتی رو نیزه به عمو بگو بیا یه سیلی تو صورت این زجر بی حیا بزن بابای قشنگ من ، قربون این زخم لبات نمیخوای به داد من ،تو این غریبی برسی نمیزارم دیگه از تو بغلم جایی بری تو فقط مال منی ،نمیدمت به هیچ کسی آخرای عمرمه برام دعا کن بابایی گفتم از لبات و یادم اومد از بزم شراب یکی گفت "اُسکتی یا جاریه" و دلم گرفت اونجا که دستای ما رو بسته بودن با طناب .
با نام مستعار گره باز می کند مشهورِ ناشناس که اعجاز می کند مردم رقیه‌اش بشناسند از نخست زیرا که هرچه قفل، دمی باز می کند او فاطمه ست فاطمه صغرای اهل بیت آنجا که پیش طشت پدر ناز می کند روزی که هجر یار برایش تمام شد تدریس وصل بر همه آغاز می کند علامه است در دل علمیۀ حسین تفسیر فجر را چه خوش ابراز می کند مهدی شناسی‌اش شده معروفِ عارفان این عارف از خرابه چو پرواز می کند ✍️مجیدطاهری
. سلام الله علیها ▪️بنداول▪️ تموم شد انتظارم خوش اومدی بابایی ممنونتم به اینجا سری زدی بابایی هر جوریم که باشی تو بهترین بابایی حتی تو لحظه هایی که روی نیزه هایی (می خوام رو پات بخوابم تموم بشه عذابم این غم بی حسابم) ▪️بنددوم▪️ خون لباتو امشب اشکای من می‌شوره رفتی کجا رو موهات خاکستره تنوره هر جای صورتت رو که می بینم شکسته پیش کی بودی بابا زخم تو رو نبسته وا کن برام چشاتو تنگه دلم براتو بریده کی رگاتو (می خوام رو پات بخوابم تموم بشه عذابم این غم بی حسابم) ✍ 👇