eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
809 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•اگرچه از میِ لطفت... وتوسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شبِ ششم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اگرچه از میِ لطفت سبو سبو بردم همیشه از تو ندانسته آبرو بردم اگر چه آب به نام تو پاک شد اما ببخش نام تو را گاه بی وضو بردم که گفته است پس از مرگ دستِ من خالیست؟ که من به شوقِ تو در خاک آرزو بردم لباسِ مشکی من بیرق عزایِ شماست من این نشان را با خویش کو به کو بردم غذایِ خانۀ من هم غذایِ حضرتی است چقدر لقمه از این سفره در گلو بردم به راحتي ز تو دل مي برم چرا كه من از علاقه ي تو به نام حسين بو بردم سیاه بود دلم اشک روضه پاکش کرد چه خیرها که ازین آب شستشو بردم یتیم بودمُ پرسید هر که از پدرم به افتخار فقط نام از عمو بردم
|⇦• می رود مثل حسن... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ خود امام زمان در زيارت ناحيه مقدسه اينجوري سلام ميدن" اَلسَّلامُ عَلي القاسمِ بنْ اَلْحَسَنِ بنِ عَلّي اَلمَضرُوبُ عَلي هامَتِه، اَلمَسُلوبُ لامَتُه" دل از حسين برده بود قاسم، پشت سر علي اكبر ابي عبدالله گريه كرده بود، براي اباالفضل هم گريه كرده بود، اما فقط براي قاسم بود كه دست به گردنش انداخته بود، اينقدر دوتايي گريه كردن "حَتّىٰ‌ غُشِيَ‌ عَلَيهِما" هر دوتا غش كردن روي زمين افتادن... قاسم اول هر كاري كرد اجازه بگيره عمو اجازه نداد، ابي عبدالله مي فرمود: تو يادگارِ داداشم حسن هستي، نميتونم جوابش رو بدم، قاسم با چشم گريون برگشت تويِ خيمه، نجمه خاتون مادرش ديد قاسم گوشه ي خيمه زانوي غم بغل گرفته داره زار زار گريه ميكنه، مادر برات بميره، چرا داري گريه ميكني؟ عرضه داشت: هر چي به عموم گفتم، اجازه نداد برم ميدان... اما ديد مادر اصلا نگران نشد، آروم رفت يه بقچه اي رو گذاشت جلوش، آروم گره هارو باز كرد، يه نامه اي رو برداشت بوسيد، گفت: اينو بده دستِ عموت حسين، محاله ديگه نذاره بري ميدان، قاسم گفت: مگه چيه اين نامه؟ صدا زد: اين نامه ي بابات امام حسنِ، نوشته: حسين جان! كربلا خودم نيستم جونم رو فدات كنم، اما بچه هام رو بذار ميدان برن، اينا بايد فداييِ تو بشن... امشب يه چشمت بايد برا آقا ابي عبدالله اشكبار باشه، يه چشمت هم برا امام حسن گريه كنه، امشب رو يه جور ديگه اي حضرت زهرا دوست داره، وقتي نامِ امام حسن مياد، بي بي ميگه: جانم حسن...* می رود مثل حسن، حیدر دیگر باشد انتقام نَفَسِ خسته ی مادر باشد همه ی جنگ سرِ دشمنیِ با علی است بی نقاب آمده تا که خودِ حیدر باشد ذوالفقاری ست دوباره به سر مرهب ها قاسم ابنِ پسرِ فاتح خیبر باشد سیزده ساله ولی خوب به او می آید که به فرزندِ علی مالک اشتر باشد *همه ايستادن دارن جنگ نمايانِ قاسم رو ميبينن، استادِ جنگش اباالفضل ايستاده رويِ يه بلندي، هر دونه از دشمنارو كه قاسم رويِ زمين ميندازه صدا ميزنه:" لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه" ماشاالله قاسم! جانم حسن، حريف طلبيد توي ميدان، عُمرِ سعد به ارزق شامي گفت: برو... گفت: برا من بده، من جنگاورم توي عرب، يكي از بچه هام رو مي فرستم كار رو تموم كنه، خيالت راحت، چهار تا پسر آوُرده ارزق شامي، اولين پسرش رو وارد ميدان كرد، با يه ضربه ي قاسم، رو خاك افتاد، بچه ي دوم هم همينطور، هر چهارتا رو جلوي چشم باباش به درك فرستاد...* آرزو داشته تا چند صباحی دیگر ضرب تیغش به ابوالفضل برابر باشد نوجوانیِ ابالفضل به صفین شده کشته هایش ولی امروز فراتر باش *يه وقت ديدن ارزق شامي خودش رو رسوند ميدون، با يه كينه اي، با يه غضبي، گفت: خودم داغش رو به دلِ مادرش ميذارم...* ازرق شام نفهمید که در محضرِ او لحظاتی ست که می چرخد و بی سر باشد *خود ارزق رو هم روي زمين انداخت...* آنچنان میمنه و میسره را ریخت بهم همه گفتند که شاید علی اکبر باشد کسی از ضربه ی تیغش به سلامت نگذشت اجل کوفه و شام است و مقدر باشد حسن کردی .
|⇦• دستت افتاده، لب افتاده... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *نانجيب گفت: گناهِ اولين و آخرين به گردنم باشه اگه داغش رو به دلِ مادرش نذارم... عَمر بن سعد اَزُدی قسم خورد، گفت: ميرم سر از بدنش جدا ميكنم... يه عده كربلا عثماني مذهب بودن، كينه داشتن جنگ جمل از امام حسن، تا قاسم گفت: "إن تنکرونی فأنا ابن الحسن" ديدن يك به يك نميتونن حريفِ قاسم بشن، همه دورش رو گرفتن، اينقدر سنگ بر بدنِ قاسم زدن، توي اين سنگ باران كسي كه نه خود داره و نه زره داره، وقتي سنگ ميزنن بايد جلوي صورتش رو بگيره، در همين حين يه نانجيبي با شمشير و نيزه زد، قاسم رو از روي اسب انداخت، يه وقت صداش بلند شد: عموجانم!... حالا ابي عبدالله خودش رو به عجله رسونده، اما چه لحظه اي حسين رسيد، ديد نانجيب بالا سرِ قاسم نشسته، همين عَمر بن سعد اَزُدی نانجيب موهاي قاسم رو گرفته، ميخواد سر از بدنش جدا كنه، يه وقت ابي عبدالله مثل باز شكاري خودش رو رسوند، دست نانجيب رو با شمشير قطع كرد، صداي نحس عَمر بلند شد، قومش اومدن اين نانجيب رو نجات بدن، همه با اسب ها اومدن، يه وقت ديد يه صداي ضعيفي از مابينِ سپاه اسب ها بلند شد، عمو جان! ديگه شكلِ مادرت شدم، استخوان هاي سينه ي من هم شكست... همه بايد يه جوري ارث ببرن از فاطمه، چرا كه دوميِ ملعون به معاويه نوشت، اومدم پشت در صداي نفس كشيدن هاي فاطمه رو ميشنيدم چنان با لگد به در زدم، صداي شكستن استخوان هاي فاطمه رو شنيدم... لذا هم قاسم استخوانهاش شكست، هم ابي عبدالله...* دستت افتاده، لب افتاده و سر افتاده عمویت دیده تو را و ز کمر افتاده همه با چکمه ی جنگی ز تنت رد شده اند ! بس که امروز تنت بین گذر افتاده پشت لب های تو دیگر پسرم سبز شده روی خشکیِ لبت خون جگر افتاده چشم های حسنیِ تو نه بسته ست نه باز ! هر کسی دیده تو را یاد پدر افتاده باز انگار علی رفته اُحد برگشته باز انگار رویِ فاطمه در افتاده ! *اگر توي گودال ده اسب رو نعل تازه زدن، ديگه ابي عبدالله هم جون نداشت و هم سر نداشت، اما قاسم افتاده، ابي عبدالله اومد بالا سرش...گفت:* آسمانی شده ای که پُر ماه است عمو به رویت سُمّ فرس ها چقدر افتاده مشتری های تو با سنگ خریدند تو را عسلت ریخته و شیشه دگر افتاده … سید پوریا هاشمی *شب عاشورا ابي عبدالله جايگاه رو داره به همه ي اصحاب نشون ميده، ديدن قاسم از جا بلند ميشه، عمو جان! منم فردا هستم بينِ اينها، فرمود: آره هستي قربونت برم... دوباره بلند شد: عموجان! منم كشته ميشم؟ ابي عبدالله سئوال كرد: قاسم جان! مرگ در نظرِ تو چه جوريه؟ سريع گفت: "اَحلَی مِنَ العَسَل"... ابي عبدالله فرمود: هم تو كشته ميشي و هم شيرخواره ي من شهيد ميشه، يه وقت از جاش بلند شد قاسم، گفت: مگه پاشون به خيام باز ميشه؟.. فرمود: آري چون هيچ مردي توي خيمه ها نمونده....*
|⇦• چشماتو وا نكن... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ چشماتو وا نكن، خجالتم نده به كي بگم كه چي سَرِ تو اومده كرب و بلا پُر از بويِ حسن شده اندازه ي عمو، قدت بلند شده دامادِ كربلا، تنت مثل عسل رو خاك كشيده شد حنا گذاشتي و دونه دونه همه رگات بريده شده از دور كه اومدم عمو شنيدم تو دشت صدايِ اُستخون شكسته وقتي رسيدم به تنِ تو ديدم داداش حسن بالا سرت نشسته حسن! آه، آه... *ميگن: قاسم مثلِ مرغِ بِسمِل پا روي زمين ميكشيد، مرغ رو وقتي سر از بدنش جدا ميكنن هي دست و پا ميزنه، آروم ميشه دوباره دست و پا ميزنه، اينو ميگن مرغِ بسمل...* يتيمِ كربلا، غريبي مو ببين جلو چشام نكش، پاهاتو رو زمين عمو بميره كاش براي غربتت تمومِ سنگاشون خورده به صورتت از گُل هم اينجوري گلاب نميگيرن كه از تنت عمو! از نعل اسباشون يكي شده تنت با جوشنت عمو! رو سينه ي شكسته ي تو دارم زخمِ عميقِ مادر رو مي بينم با ديدن خون رويِ نعل اسبا خونِ رويِ ميخِ در رو مي بينم واي مادرم! مادرم!.. *بچه ي اي كه پاش به ركاب اسب نمي رسيد، ابي عبدالله وقتي بدن قاسم رو بلند كرد، پاهاش روي زمين كشيده ميشد، ديگه استخواني توي بدنِ قاسم سالم نمونده بود، بدن رو آوُرد خيمه ي دارالحرب، گذاشت كنارِ بدنِ علي اكبر، ابي عبدالله ما بين اين دو بدن نشسته بود، به سينه ي شكسته ي قاسم نگاه مي كرد، مي گفت: واي مادرم! مادرم... به پهلوي دريده ي علي اكبر نگاه ميكرد، صدا ميزد: واي مادرم، مادرم...
وتوسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ◼️◼️◼️◼️ تو نگفتی که جوان مُرده عمویی دارم این زمین خورده ترین مَرد جهان را چه‌ کنم نامنظم زدنِ قلب مرا می‌بینی نامنظم شدنت بُرده توان را، چه‌کنم *میدونی چرا بدنش نامنظم شد؟ وقتی صداش بلند شد عمو‌جان! روایت میگه ابی عبدالله مثل باز شکاری خودش رو رسوند بالاسر قاسمش. اما چه صحنه ای دید؟! تصور کنید وقتی یه طعمه ای رو‌زمین میوفته کفتارا دورش حلقه می زنن، دید این کفتارا دور قاسم رو‌گرفتن، هر کسی داره با یه چیزی میزنه. یکی داره نیزه میزنه، دورش رو گرفتن دارن می چرخن دور قاسم. یکی میگه نوبت منه، ابی عبدالله اومد دید یه نانجیبی شمشیر آورده بالا میخواد بزنه، زد دستش رو انداخت. یهو دید از اون دور اسب سوارا دارن‌ میان میخوان نجاتش بِدن. ابی عبدالله عقب کشید این اسب سوارا انقدر رو بدن قاسم تازوندن روایت میگه صدای خرد شدن استخوانها می آمد.. یاد کدوم‌ لحظه افتادی؟ اون لحظه ای که مادرش پشت دَره، داره ناله میزنه نمیذارم بیاین، خونه، خونه ی منه اذن می خواد. اون نامرد همه ی توانش رو ریخت تو‌ پاهاش چنان با لگد به در زد...* اینهمه نعل...در اینجای کم و...عمقِ زیاد گیرم این سینه شود خوب دهان را چه‌ کنم :حسن لطفی گلم‌زوده واسه پرپر شدن شکستی بدجور آیینه ی حسن میپاشی بیشتر دست وپا نزن عمو‌جونم با هر سرفه خون می ریزه از لب تو آغوشم‌غرق خون شد پیکرت با، سنگ و تیر و نیزه گل بارون شد گفتی ابنُ المجتبایی هرچی شد که از اون شد سرِ تو ریختن، با بغض وکینه تقاص عشقِ علی همینه به تو رسیده، ارث از مدینه سرِ شکسته، خِس خِس سینه بمیرم درد بی حد می کِشی نفس هاتو خیلی بد می کشی زیر سم اسبا قد می کشی عمو جونم قاسم قاسم من گُمت کردم میون نیزه های این لشگر آه‌وناله ات گم شده تو سر صدای این لشگر مونده روی پیکرِ تو رَدِّ پای این لشگر دور تو‌جمع اند، هزار تا قاتل بهم‌می خندن یه مشت ارازل برا تنفس خوردی به مشکل پُر از هلالی، ای ماه کامل ◼️◼️◼️◼️
. |⇦•هوای کربلا.... علیه السلام اجرا شده محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── امان از آن ساعتی که، حسین با عجله اومد بالا سر عزیزِ برادرش قاسم، شیخ جعفرشوشتری میگه: حسین خم شد قاسمو بغل گرفت، یادته گفتم پاهاش به رکاب اسب نمی‌رسید..شیخ جعفر میگه حسین بغلش گرفت، سینه به سینه، سر آویزان، خواست بیاد سمت خیمه ها دیدن پاهای قاسم رو زمین کشیده میشه.. شیخ جعفرشوشتری میگه: دو تا دلیل داره که پاهاش رو زمین کشیده میشه. یا اینکه بدن انقدر زیر سم اسب ها بوده، یا اینکه امام حسین با قد خمیده قاسمو برگرداند... ای جانم حسین! با چه حالی ابی عبدالله آورد سمت خیمه، صدای شیوَن زن و مرد بلند شد...* هوای کربلا پُر از عطرِ داداشه شاید کنارِ قاسمش نشسته باشه خبر رسیده به حرم هر جوری هست باید برم شاید اگه دیر برسم سرش جدا شه چجوری قاسم قاسم قاسم زدنت که به هم ریخته این طور وضعِ بدنت چی داری میگی قاسم، آروم به عموت پُرِ سنگه آخه واسه چی شده موت هیچی تو این عالم سخت تر از این نیست بخوای روضه بخونی، بخوای بگی پسر آقاتو چه کردن، بخوای بگی آقاتو مظلوم گیر آوردن....* می‌ذارمت پیش تنِ علیِ اکبر گمون کنم که از علی شدی بلندتر قربون دو تا پسرم صدای نجمه ست تو حرم زبون گرفته و می‌گه، عزیز مادر با چه حالی آوردم آخر بدنو دوباره تشییع کردم انگار حسنو توی اون لحظه که بودی تو بغلم تازه شد داغِ مادر بازم تو دلم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•عجب قیامتی... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── غوغا شده عجب قیامتی بر پا شده غوغا شده تو قلب معرکه بلوا شده اومد از تو حرم بیرون، بزنه به دلِ میدون بچه شیر جمل قاسم، یه هوایی به سر داره حالا عازم پیکاره، با صدای اَنا القاسم ای نوجوون خیمه ها الوداع الوداع ای یادگارِ مجتبی الوداع الوداع فَاللهُ خَیر حافِظا الوداع الوداع ای جانِ من، زره نداره و پوشید کفن ای جانِ من، چه جنگی میکنه اِبنُ الحسن این صدای یه شیر مَرده، که بیابونو پُر کرده من از آل علی هستم، کیه مرد نبرد اینجا میشه کشته همین حالا، با اشاره ی یک دستم من ذوالفقار حیدرم یا علی یا علی من یک تنه یک لشکرم یا علی یا علی من اَرزقُ سر میزنم یا علی یا علی غوغا شده چه گرد و خاکی تو صحرا شده غوغا شده وقتِ زیارت بابا شده مث ماه بنی هاشم، چه قدی کشیده قاسم توی خون دست و پا میزد، همه جاشه پُرِ نیزه ولی باز میخوره نیزه، عمو جونو صدا میزد ای نوجوونِ غرق خون الوداع الوداع پَر میزنی تا آسمون الوداع الوداع اِناّ الیه راجعون الوداع الوداع : .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
@babolharam_net07-zamine.mp3
زمان: حجم: 5.8M
|⇦•قمر اومد... ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ای جان، همه گفتن خبر اومد دیدن از تو حرم قمر اومد ای جان، تو رشادت، مَثَل اومد پسر فاتحِ جَمل اومد چه شیر نری داره، امام حسن چه دلاوری داره، امام حسین اومده علمدارِ امام حسن کنارِ علمدارِ امام حسین به قد و بالاش ماشاءالله به روی زیباش ماشاءالله رجز میخونه بین لشکر بجای باباش ماشاءالله «حسن...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .