eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
25.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
956 ویدیو
595 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
3880881.mp3
11.24M
|⇦•در مکتب حسین.. علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── در مکتب حسین این نکته بارزه سینه زن حسین هرگز نمی‌کشه دست از مبارزه سر و پا زخمی ولی می‌مونیم فقط ما پای علی می‌مونیم سینه زن کرب و بلا نباید یه ثانیه خونه نشین بمونه حرف امام جامعه نباید یه لحظه هم روی زمین بمونه «نحن انصار ابی عبدالله» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .
. |⇦•از حرم زینب بیا.. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── از حرم زینب بیا اکبر به میدان می‌رود از تنم جان می‌رود نور چشمان تَرَم با کام عطشان میرود از تنم جان می‌رود علی! به تو دل بسته بابا علی! کمی آهسته بابا علی! رفتی تو ز دست بابا علی! ای جوان رشیدم علی! برو نور امیدم علی! دیگر از تو دل بریدم «علی جانم، ای جانم ای جانم» *تازه این صداها که گرفته میشه...خوشگل میشه... صدات که می‌گیره تازه، نمیدونی از کجا ارث می‌بری...میومد کنار قبر پیغمر با قد خمیده، حضرت زهرا، می‌گفت:"فَقَد اِنخَمَدَ صَوتی" دیگه صدام در نمیاد بابا... بذا صدات اینطوری بگیره* در میان حلقه ی شمشیر تنها شد علی ارباً اربا شد علی، ارباً اربا شد علی مثل پیغمبر که بود و مثل زهرا شد علی ارباً اربا شد علی، ارباً اربا شد علی علی! بگو آخر چه ها شد پر از تن تو کربلا شد چرا اعضایت ز هم جدا شد علی! مگذار این چنیم غمت بزند بر زمینم تو را باید در عبا بچینم «علی جانم، بابا جان بابا جان» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
3880882.mp3
18.36M
|⇦•از حرم زینب بیا.... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
. |⇦•جوانان عالم فدایت... علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید مهدی ●━━━━━━─────── "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن..." كه هستي حسيني تو يا حيدري علي يا همان شخصِ پيغمبري جوانان عالم فدايت شوند كه تا صبح محشر جوان پروري *چه جواني داشت ابي عبدالله،  نگاه به علي اكبر مي كرد كِيف مي كرد، هر پدري به جوانش نگاه كنه كِيف ميكنه...* جمالت تمامِ كتابِ خداست به كوثر قسم مي خورم كوثري نبي نيستي و نبي خلقتي خدا نيستي و خدا منظري علي خوانمت يا نبي گويمت ندانم كه هستي علي اكبري بلند اختران خاكِ راهِ تواند شهيدان شهيدِ نگاهِ تواند *شهيدان ما علي اكبري رفتند، علي اكبري اومدن توي ميدون، وقتي علي اكبر از بابا پرسيد: آيا ما برحقيم؟ آيا حق با ماست؟ وقتي به شهادت مي رسيم دينمون سالمِ"أَفَلَسْنا عَلَى الْحَقِ" ابي عبدالله فرمود: آره پسرم، ما بر حقيم...* فروغ خدا در تجلّاي تو سلام پيمبر به سيماي تو حَسَن خويش را ديد در حُسن تو حسين محو تماشاي تو * ابي عبدالله چه جوري نگاه مي كرد علي اكبر رو؟ وقتي گفت:" أَفَلَسْنا عَلَى الْحَق" ابي عبدالله نگاه شُكر كرد به علي اكبر، وقتي ميخواست اولين بار بره ميدون، نوشتن ابي عبدالله دست به محاسنش گرفت، توعرب رسمِ، ميگن: وقتي عرب مستأصل ميشه، نگران ميشه، دست به محاسنش ميگيره و راه ميره، اولين باري كه علي اكبر ميخواست بره ميدون، نوشتن ابي عبدالله" فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ حَسْرَةً" با حسرت نگاهش كرد، علي اكبر رفت ميدان و برگشت، بار دوم نگاهش سخت تر شد" ثُمَ‏ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْه" یک نگاه از سر نا امیدی و دل کندن  به علی اکبر انداخت، همه ي اينها يه طرف، يه نگاه ديگه هم كرد منتظر باش...* به چشم علمدارِ كربلا قيامت كند قد رعناي تو مزار تو پايينِ پايِ حسين دلِ داغدارِ پدر جاي تو به زخم جبينِ تو اعجاز شد كه قرآن ز فرق سرت باز شد *خيلي شبيه بود شهادتش به ابي عبدالله، خيلي زياد، هم تو كلمه هاي مقتل، هم تو وا‍ژه هاي روضه، علي اكبر كسي جرات نكرد تن به تن بياد مقابلش، همون كاري كه با حسين كردن، دست جمعي حمله كردن، حريف نمي شدن... خود ابي عبدالله مُعرفيش كرد: خدايا! كسي رو دارم مي فرستم كه شبیه ترین فرد خَلقاً و خُلقاً و مَنطقاً به رسول خدا بود، تا دشمن فهميد علي داره مياد، گفتن: پسرِ بزرگِ حسينِ، گفتن: همين جا كارِ حسين رو تموم كنيم، لذا حمله كردن... يه وقت علي اكبر نگاه كرد ديد فقط اونه كه داره شمشير ميزنه و ميكُشه، مرحوم شوشتري ميگه: علي اكبر برگشت، ديد باباش رو بلند وايستاده، فهميد هنوز بابا از بچه اش دل نكنده، علي اكبر برگشت، مي دونه آب نيست، اما برگشت باباش رو بغل كنه، سير باباش رو ببينه،"هات لِسانَک" چند جا ابي عبدالله شرمنده شده، يكي از اون جاهايي كه شرمنده شد كنار قنداقه ي علي اصغر بود كه بچه رو زيرِ عبا گذاشت، ان شاءالله هيچ مردي شرمنده زن و بچه اش نشه، يكي ديگه از جاهايي كه حسين شرمنده شد اون جايي بود كه علي اكبر گفت: بابا! تشنگي امانم رو بريده"يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي" ابي عبدلله گفت: بابا بيا بغلم، يادته يه روزي توي مسجد رو دامنم نشسته بودي، يادته هوس انگور كردي؟ شاخه ي انگور رو دادم دستت، يادته گفتم: ان شاءالله هيچ روزي نياد از من چيزي بخواي نتونم فراهم كنم؟ اما امروز حسين شرمنده شد، زبان به زبان علي گذاشت، هر دو گريه كردن، بابا تو كه از من تشنه تري بابا...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── بار دوم رفت ميدان، ميداني رفت ديدني، اين روضه خوندنش خيلي سخته، اما اين اشكاي شما باعث ميشه راحت آدم حرفش رو بزنه، وقتي شمشير زد مُرَّة بْن مُنْقِذ به فرق علي اكبر، بارها شنيديد، خودش رو انداخت رو گردن اسب، اسب تعليم ديده است، آموزش ديده است، بايد سوارش رو از ميدان جنگ دور كنه، لذا وقتي علي اكبر خودش رو انداخت رو گردن اسب، نوشتن خونِ سرش چشماي اسب رو گرفت، اسب به جاي اينكه بياد عقب، رفت وسطِ لشكر دشمن، ابي عبدالله ديد اون وسط گرد و خاك بلند شده، رفت روي بلندي، جلو دَرِ خيمه قرار نداشت، خانوم سكينه از كنار باباش تكون نخورد، ميگه: دستم تو دستِ بابام بود، يه لحظه ديدم وسط ميدان گرد و خاك شد، يه صدايي اومد" اَبَتاه!..." بابا! بيا... خانوم سكينه ميگه: "قَد أشرَفَ عَلَی المَوت" چشماي بابام رو نگاه كردم سفيدي چشماش پيدا شد، هنوز علي اكبري نديده، اِرباً اِربا نديده، لخته خون نديده، بدن پاشيده نديده، يه صدا شنيد: بابا! بيا، دست و پا گم كرد، ركاب رو گم كرد، يه جوري خودش رو رسوند، روضه ي علي اكبر از اينجا به بعد شروع ميشه، رسيد بالاسَرِ علي اكبر، ابي عبدالله از بالاي ذوالجناح، ننوشتن پايين اومد، نوشتن:" سَقَطَ عَنِ الفَرَس " از ذوالجناح افتاد زمين، تصور كن يه آقايي رو دوتا زانوهاش داره راه ميره، اولين بار بود صداي گريه ابي عبدالله اينجور بلند شد" صاحَ الإِمام سَبعَ مَرّات: وَلَدي!..." يعني داد ميزد:پسرم! تا صدايِ حسين بلند شد، عُمرسعد گفت: اين صدايِ حسينِ، الان لشكر بهم ميريزه، چيكار كنيم؟ همه رو جمع كردن دورِ حسين، شروع كردن كف زدن، هلهله كردن، واي.... داشتن ميخنديدن به اربابِ ما، حسين....* پاشو عصايِ دستِ بابا پاشو عليِ اِرباً اِربا * "اِرباً اِربا" فقط برا علي اكبر اومده، "اِرباً اِربا" تفسير داره، يعني نانجيبا عجله داشتن، وقت نداشتن، يه جوري زدن بدن پاشيد، اما برا حسين وقت داشتن، سه ساعت توي گودال، اي حسين...* پاشو عصايِ دستِ بابا پاشو عليِ اِرباً اِربا تنت چه درهمه واويلا *صاحب روضه ي امشب خودِ حضرت زهراست، ميگن: كربلا رفتيد چند كارو انجام نديد، تو حرمِ اباالفضل روضه ي آب نخونيد، ميگن: شب جمعه كربلا روضه ي علي اكبر نخونيد، آخه مادرش زهرا كربلاست، ميگن: تو حرم ابي عبدالله بچه شير نديد...* پاشو يه فكري كن برا من رسيده عمه بينِ دشمن به گريه هام دارن ميخندن *نشست ابي عبدالله، سَرِ علي اكبر رو بلند كرد آروم بشه نشد، بدن متلاشي شده، خدا رحمت كنه مرحوم سيد مهدي قوام رو، ميخواست روضه ي علي اكبر بخونه، ميگن: تسبيح در آوُرد از جيبش، گفت: اين تسبيح اگه نخش سالم باشه، هر جاي اين مجلس بيوفته پيدا ميشه، اما اگه پاره بشه، هر تيكه اش يه جا بيوفته، ديگه سخته جمع كردنش، قربونت برم حسين جان! يه نگاه كرد ديد همه ي خاك پُرِ علي اكبر شده، ابي عبدالله ديد نميتونه بدن رو جمع كنه، صورت رو صورت علي گذاشت، ديگه سر بلند نكرد، همه گفتن ديگه كارِ حسين تموم شده، يه دفعه ديدن خواهر داره مياد، زينب به سر زنان، خودش رو رسوند، حسين صورت رو صورتِ، حسين رو بلند كرد، دست حسين رو گرفت، مقتل ميگه: زينب خودش رو كامل انداخت رو بدنِ علي اكبر، اينجا يه جا بود خودش رو انداخت رو بدن، يه جايي هم گودال قتلگاه، خودش رو انداخت رو بدن حسين... اي حسين... اما يه فرقي داشت، فرقش رو بگم با هم ناله بزنيم، اگه اومد بالا سَرِ علي اكبر، خودش رو انداخت رو بدنِ علي اكبر، حسين بلند شد، گفت: جوانان بني هاشم بيان، كمك كنن، همه ي مَحرم ها زنده بودن، زينب رو كمك كردن، حسين رو كمك كردن، اما تو گودال قتلگاه هيچ مَحرمي نبود، شمر اومد، سنان اومد، با تازيانه زينب رو جدا كردن، اي حسين...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
Mirdamad 1402 shab08 a.mp3
26.47M
|⇦•جوانان عالم به فدایت.... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد
. |⇦•وقتی که دید موج... علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── "یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبی بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ''  خدا رحمت کنه همه ی پیر غلاما، پدر مادرامون شهدامون، اونایی که با ما همچین شبی می‌خوندن...* سقای دشت کربلا اباالفضل اباالفضل اباالفضل دستش شده از تن جدا اباالفضل اباالفضل *دست نداره اما هر کی در خونه ش دستشو دراز کنه دیگه دستش محتاج درِ خونه ی دیگری نمیشه...* وقتی که دید موج عطش بی حساب شد در بین خیمه همهمه ی آب، آب شد وقتی نگاه کرد به طفل رباب و دید از فرط تشنگیش چنین غرق خواب شد شمشیر را گذاشت سپس مَشک را گرفت سقای اهل بیت چنین انتخاب شد بر روی شانه های خود انداخت مَشک را اذن از حسین خواست و پا در رکاب شد سوی شریعه یک نفس و با شتاب رفت پشت سرش هم اشکِ حرم پر شتاب شد وقتی رسید دست در آب فرات برد تصویر خشکیِ لب ارباب قاب شد گفت ای فرات! هیچ خبردار گشته ای یک قطره از تو حسرت طفل رباب شد؟ *شروع کرد با آب حرف زدن، بعضیا میگن وقتی آب رو آورد بالا خواست بخوره یاد خیمه ها افتاد نه والله، خواست با آب حرف بزنه بگه خیلی بی وفایی، تو خیمه بچه ها دارن بال بال میزنن، مگه میشه عباس از آقاش غافل باشه..* دیگر نبود جای درنگ و نشستنی پُر شد که مَشک از آب زمانِ شتاب شد *زودی مَشکشو آب کرد گفت زودی برسم به خیمه.. مگه خبر نداری سکینه عموشو صدا زد مشک خالی بهش داد، همچین که برگشت گفت رباب خیالت راحت، قول عمو نشد نداره، مگه میشه عموم اباالفضل...* *هی به خودش می‌گفت عباس مادرت یه عمر اینجوری تربیتت کرده، برا همچین روزی، عباس یادته شب بیست و یکم بابات علی، دست تو رو تو دست حسین گذاشت، بجنب بچه ها دارن بال بال می‌زنن...* برگشت پر امید ولی در میان راه تیری رسید و حیف تمامش خراب شد خالی شد و قطره به قطره امید او آبی که بود سهم سکینه، سراب شد فرمود که مرا بزنید و نه مشک را خیلی در آن میانه اباالفضل عذاب شد *دست نداشت، اما با دندوناش مشکو گرفت، گفت هر جور باشه باید خودتو برسونی به خیمه، میخوای بدونی چرا هر ناامیدی درِ خونه ش میره امیدش ناامید نمیشه؟ برا اینکه طعمشو چشیده..* تیری به مشک و تیر دگر هم به چَشم خورد از اسب واژگون تنِ عالیجناب شد دستش به خاک بود و به نامردی اش زدند دیگر عمود آمد و فصلُ الخِطاب شد *مرحوم قزوینی هم آورده، وقتی یه روضه خون روضه میخوند گفت: تیر به چشم عباس زدن، چطور از اسب واژگون شد.. ایراد گرفت از این روضه خون، میگه همچین که روضه تموم شد رفتم خوابیدم خواب آقام اباالفضل رو دیدم، فرمود: چرا به این روضه خون اینطور گفتی..خیلی سخت تر از این حرفا بوده، می‌خوای خودم برات بگم؟ مشکو آب کردم، خود عباس داره روضه میخونه..دستامو بریده بودن، خدا نیاره یه خاری تو چشمی بره، وقتی صدمه به چشم می‌خوره اول دستتو زود رو صورتت میذاری، تیر به چشمش زدن، هر چه کرد نتونست تیرو دربیاره، فرمود: دو تا پاهامو جمع کردم، ته پیکانُ بگیرم تیرو بیرون بیارم، یه وقت حس کردم یه پایی اومد رو پاهام، گفت: بلند شو، مگه تو عباس نیستی؟ از ترسِ تو لشکر من خوابشون نمی‌بره، صدا زد نامرد وقتی اومدی که من دست ندارم، گفت تو دست نداری ولی من دارم، چنان عمود به سر زد، آی حسین... یجور به فرقش زد، همه ی سرا رو بالا نیزه زدن، فقط سر عباس دیگه رو نیزه بند نمی‌شد، سر عباسو به پهلو زدن، تو خیمه بچه ها منتظرن، الان عمو میاد، رباب ساکتش کن، هنوز به علی نگفتی عمو رفته آب بیاره...؟* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
02-roze (1).mp3
20.97M
|⇦•وقتی که دید.موج...... علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
. |⇦•از همه پهلوون تره... حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── از همه پهلوون تره عموم ابالفضل برا بابام یه لشکره عموم ابالفضل رفته بودش با آب بیاد به خیمه با شتاب بیاد تو راه چی اومد به سرش، عموم اباالفضل چی بگم آخه با نامردی زدنش سپرِ مشکِ آبه آخر بدنش نیزه زار آمده ام یا تو پر از نیزه شدی شنیدم از غم قلبش آکنده شده شنیدم خیلی خیلی شرمنده شده از وقتی که رفته آروم، نبوده خیمه افتاده دیگه رو زمین عمود خیمه دیگه تموم شد همه چی، من بگم از علقمه چی کاش نبینه تو آتیش و تو دوده خیمه نبینه از زخمای بیگانه پُرم نبینه وقتی دارم سیلی میخورم نبینه نامحرم ها رو تو حرمش توی دست دشمن افتاده عَلَمِش :محمدرسولی *یکی از علما می‌فرمود: میدونی اباالفضل هم که تو گودی افتاده بود به دو دلیل گفت حسین جان منو سمت خیمه ها نبر.. یکی اینکه از روی سکینه خجالت میکشم. دوم اینکه آقا وقتی منو بخوای بیرون بیاری میفهمن علمدارت زمین افتاده، میترسم به خیمه ها حمله کنن... ابی عبدالله دید آروم آروم داره گریه میکنه.. گفت: اباالفضلم عزیز دلم پاشو.. گفت: آقا گریه ام برای خودم نیست من که غلام شمام شما سرِ منو به دامن گرفتی ساعتی دیگه تو گودال کسی نیست سر شما رو به دامن بگیره... حالا میخوام بگم یا اباالفضل سر حسینو به دامن نگرفتن دست به دست گردوندن نیزه به نیزه گردوندن، گاهی این سر می افتاد، تو تنور بردن، عاقبت تو خرابه بردن....حسین...... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
02-roze (2).mp3
13.43M
|⇦•از همه پهلوون تره...... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
. |⇦•برخیز ای ستون... علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── برخیز ای ستون حرم وقت خواب نیست با من بیا به خیمه نیازی به آب نیست شیرازه ات کجاست؟ مفاتیح پاره ام این برگ های پاره، عزیزم کتاب نیست بازیِ عشق را تو شروع کرده ای ولی بازیِ نیمه کاره نه جانم، حساب نیست وقت غروب بعد تو و قاسم و علی دیگر برای ناقه ی زینب رکاب نیست آن لحظه لااقل تو ز جا خیز و خود بگو بی رحم، جانشینِ النگو طناب نیست حرفی بزن عزیز دلم دق نده مرا این مشک پاره پاره برایم جواب نیست *امام حسین از صبح هر کسی رو که آورد تو خیمه ی دارالحرب به حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: خواهرم آروم گریه کن زنها رو هم بگو آروم گریه کنن دشمن شاد نشیم.... یه وقت زینب نگاه کرد دید حسین اومده جلو خیمه ی ابالفضل داد میزنه، گفت داداش چی شده قربونت برم، چرا داری داد میزنی؟ خودت گفتی همه آروم گریه کنن دشمن شاد نشیم، صدا زد زینب عباسمو کشتن، برو گوشواره از گوش بچه ها دربیار، خلخالا یادت نره.... آه غروب عاشورا دیدن یه دختر داره می‌دوه هی میگه بابا گوشم درد میکنه، وای بر خیمه های بی عباس.... حاجت دار دستت بیاد بالا با تمام وجودت صدا بزن حسین..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
03-roze.mp3
12.12M
|⇦•برخیز ای ستون...... علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
. گفتم حسینُ، ناله کشیدم با اذن زهرا، مشکی پوشیدم گریه شد کارم، سینه زنِ یارم با زینب می خوانم، با زهرا می بارم لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله .. با چشم گریان، بر روی دارم با کام عطشان، جان می سپارم چشمم به راهت، کو آقا سپاهت یابن الزهرا گشته، کوفه قتلگاهم لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله .. کوفه هم آقا مثلِ مدینه بغض علی را دارد به سینه آمده لشکر بهرِ علی اصغر میریزد در صحرا جسم علی اکبر .. لبیک ثارالله ، یا اباعبدالله شب دوم آید از اینجا . بوی جدایی حاجی زهرا . شد کربلایی می رسد از راه . باسینه ای پر آه دلنگران زینب . همراه ثارالله حسین ثارالله یا اباعبدالله آید به گوشم . بادیده تر از این حوالی . صدای مادر جان عباسم . می دانی احساسم من روی گیسوی . تو خیلی حساسم حسین ثارالله یا اباعبدالله با چه شکوهی . حجابم کامل پایین آمدم . ز عرش محمل واویلا آن دم . که با قامتی خم محمل نشین گردم . همراه نامحرم حسین ثارالله یا اباعبدالله نوحه شب سوم کنج خرابه . شد عرش اعلا خوش آمدی ای عزیز زهرا ای قرار من . چشمم شده روشن سر تو بگذارم . آهسته بر دامن مهربان بابا یا اباعبدالله کردم نوازش . با گریه مویت چیزی نمانده از ماه ِ رویت شکل هلالی . دارم یک سوالی بدون گوشواره . گوشم شده خالی مهربان بابا یا اباعبدالله گم شدم آن شب . تا در بیابان گفتم یا زهرا . با چشم گریان دیدم یک بانو . دستش روی پهلو مرا بغل می کرد . با ورم بازو مهربان بابا یااباعبداله نوحه شب چهارم دو‌بچه شیر از ‌. اولاد جعفر قربانی های . دختر حیدر این دو رزمنده . دل ز عالم کنده تانشود مادر . یک لحظه شرمنده یا ذبیح الله یا اباعبدالله بر دوش اینها . کرده حمایل شمشیری مادر . با ابوفاضل آبرودارند . چون حیدر تبارند جای زینب اینها . راهی پیکارند یاذبیح الله یااباعبدالله ز میدان آمد. تا حسین دلخون زینب نیامد . از خیمه بیرون یعنی برادر . گریه نکن دیگر این دو جوان من . قربانی اکبر یاذبیح الله یااباعبدالله نوحه شب پنجم بوی مدینه . دارد شمیمم عبدالله هم من . ابن الکریمم من جگردارم . ارث جمل دارم ده ساله ام اما . شیر هر پیکارم جانم حسن جان . جانم حسن جانم بودم اسیر دستان عمه تا مرکب آمد . جانب خیمه دستم کشیدم . سوی تو دویدم گیسویت را دست . یک بی حیا دیدم یاذبیح الله یااباعبدالله دستم سپر شد. بر حنجر تو افتادم بی دست . بر پیکر تو گشتم در غوغا . دست و‌پاگیر اینجا از تو جدا کردند . بانیزه جسمم را یاذبیح الله یااباعبدالله نوحه شب ششم ماه حرم شد . از خیمه عازم سقا صدا زد. جانم به قاسم بت شکن آمد. کفن به تن آمد باسربند سبزِ . جانم حسن آمد جانم حسن جان . جانم حسن جانم نقش بازویش. ذکر جاء الحق با یک ضربه زد . گردن ز ازرق بر پا شد طوفان . شد فاتح میدان نعره کشید عباس . ایوالله عموجان جانم حسن جان جانم حسن شادی سر آمد . بی بال پر گشت کوته رفت اما . کشیده برگشت می زد دست و پا . روی خاک صحرا سینه شکسته شد . چون مادرش زهرا یا ذبیح الله یا اباعبدالله شب هفتم ششماه یارِ نارک گلویم خون گلویت . شد آبرویم ای علی جانم . می لرزد دستانم آهسته برایت . لالایی بخوانم لای لای علی جان . لالایی علی جان یکی دوتا نیست . این لحظه دردم با چه رویی من . خیمه برگردم درخیمه مادر . منتظرت اصغر روی سینه من . پاره شده حنجر لای لای علی جان لالایی علی جان آماده کردم . یک قبر کوچک می آید از راه . مادر کودک تو سربلندی . حق داری می خندی مهلت نشد بابا . چشمت را ببندی لای لای علی جان لالایی علی جان شب هشتم با چه وقاری . مانند حیدر روی به میدان .علی اکبر ای همه هستم . محاسن بر دستم حرز یا زهرا بر . بازوی تو بستم یاعلی اکبر جانم علی اکبر تا ناله کردی . خود را ساندم بهتر بگویم . خودرا کشاندم بگو کجایی . تو‌پخشِ صحرایی پیش نگاه من . تو اربااربایی یاعلی اکبر جانم علی اکبر نیزه کشیدم . از پهلوی تو افتاده بودم . بی جان روی تو ای نامرتب. جانم شده برلب از تو جدایم کرد . گریه کنان زینب برخیز علمدار . پشتم شکسته تیر سه شعبه . چشم تو بسته ای علمدارم . بی کس و بی یارم بارفتنت عباس . خورده گره کارم یاابوفاضل جانم ابوفاضل افتاده دستت در بین راهم خیره به جسمت . مانده نگاهم خوش قد و بالا . پاشیده ای حالا گوید کنار تو . یاولدی زهرا یا ابوفاضل جانم ابوفاضل بعد تو زینب . در اوج غربت آماده گردد. بهر اسارت خیمه بلوا شد . روی دشمن وا شد برخیز و کاری کن . خواهرم تنها شد .👇
. رخصت بده كه خيمه ی ماتم به پا كنيم پيراهن سياه به تن با شما كنيم آيد صدازغيب كه قد قامت العزا رخصت بده اقامه ی بزم عزا كنيم بگذار بازيارت ناحيه ی تو، باز دل را محیط غصه و ماتم سرا كنيم درحد ما كه نيست وليكن خداكند برگريه های روز وشبت اقتدا كنيم دوكاسه اشك ويك دل خونين زداغ را آورده ايم نذر غم كربلا كنيم موعود هل اتی چه شود يك مُحّرمی توروضه ای بخوانی وما جان فداكنيم برما بخوان توروضه ی شيب الخضيب را تاگريه برحسين سرازتن جداكنيم «تكليف انتقام شهيدان به دوش توست »1 ای منتقم برای ظهورت دعا كنيم ماه محّرم است «وفایی» به ناله گفت باناله های خويش قیامت به پاكنيم .
. خون می‌رود به صفحه گر املا کنم تو را نامت بزرگ بود و نشد جا کنم تو را یاغی نی ام ترحمی ای پادشاه حُسن گردن کشیده‌ام که تماشا کنم تو را آب از سرم گذشته، عصایی بزن به آب یک دم بیا که حضرت موسی کنم تو را خون مرا بگیر به گردن، مرا بکش تا زیر تیغ سجده‌ی اعلی کنم تو را کنجی برای خلوت شب‌های من بده تا گریه‌ای به وسعت صحرا کنم تو را بر مردگان کوی تو باید دخیل بست یعنی قیاس کی به مسیحا کنم تو را بندم بزن که چینی عمرم شکسته است جامم بده که ساقی دلها کنم تو را از روزگار خیر ندیدم بدون تو خیرات، جان خویش چو حلوا کنم تو را سنگینی غمت به تغافل مرا فکند لعنت به من اگر ز سرم وا کنم تو را ✍ .
هلا ای جسم من ای خفته ای زندانیِ دیوار فقط با مرگ از این خواب سنگین می شوی بیدار فراری از تمام مردم دنیا مسیرم خورد به قبرستان به شهر مردمِ آرام و بی آزار می اندیشم به آرامش به خوابی خوش درون خاک جهان ! ای بختک بی انتها دست از سرم بردار به سر شوق رهایی داشتم از این جهان اما نفس در سینه ام اصرار کرد اصرار کرد اصرار به ساز خود مرا رقصاند و بی تنبوره رقصیدم جهان این مست لامذهب ، جهان این پیر لاکردار جهان آری چه فرقی می کند با سیب یا گندم فریبم داد با درهم فریبم داد با دینار جهان این استخوان خوک در دست جذامی ها جهان این مثل آب بینی احشام، بی مقدار جهان یک روز در صفین ، جهان یک روز بر منبر فریبم داد با قرآن فریبم داد با دستار جهان نگذاشت تا روز دهم در کربلا باشم چه فرقی می کند حالا شوم تواب یا مختار جهان این نخ نمای رنگ و رو رفته ولی گاهی شبیه چادر مادربزرگم می شود گلدار جهان این تیره ی خاموش روشن می شود آری محرم ها که می کوبم سیاهی بر در و دیوار همان وقتی که اشکی می چکد در روضه از چشمم همان وقتی که می گویند از گودال از مسمار همان وقتی که در مشّایه خوابم برد روی خاک دلم آن خواب را می خواهد آن رویای بی تکرار عمود آخر است و چشم های خیس من بسته است به گوشم می رسد اهلا و سهلا مرحبا زوار جهان پایان خوبی با حسین ابن علی دارد تو تنها گریه کن در روضه ، باقی را به او بسپار جهان زیبا جهان زیبا جهان زیبا جهان زیباست جهان با حضرت زهرا جهان با حیدر کرار انالحق شَطْح منصور است روی دار اما ما علیٌ حق به لب داریم همچون میثم تمار.... .
. میاد صدای نوحه و عزا و شور و همهمه صدا صدای گریه‌ی مخدرات حرمه قیامتی به پا شده ماه غم و عزا شده آجرك الله علی محرمه محرمه دوباره غرق ماتمه دل همه حَیّ عَلَیٰ الْعَزا میاد زِ مأذنه دوباره جبرئیل ، با گریه داره به سر در جنان کتیبه میزنه میرسم این شبا تا خدا با حسین ذکر عالم شده یاغریب یاحسین بند دوم نیمه‌ی شب‌ شده ولی تو کوچه ها در به درم من از جفای کوفه و مردم اون با خبرم شهر برام چون قفسه ، سفیر تو چه بی کسه! کاش بدستت نرسه ، نامه‌ی من تاج سرم تو سینه هاشون پر بغضه یاحسین از علی و آلِ علی کینه دارن نامه نوشتن که بیا کوفه ، ولی برای کشتن تو نیزه میارن کوچه کوچه شده ذکر من واحسین شهر کوفه نیا یاغریب یاحسین بند سوم با لب تشنه میزنم تو رو صدات پسر عمو با دسته بسته گریه می‌کنم برات پسر عمو اینا که قاتلِ مَنَن ، سنگ به زن‌ها میزنن دل نگرانم چه کنن ، مخدرات پسر عمو؟ به کوفه روی ناقه‌های بی جهاز یروز میاد با دست بسته کاروان بجای عباس و علی اکبرت به همره حرمله و شمر و سنان خواهرت بین شهر میشه تنها حسین میزنه ناله‌ی یاغریب یاحسین 👇
. چقدر غریبونه نشستی ای غریب مادرم غصه نخور فدای غصه‌های تو اهل حرم شکسته حرمتت حسین ، گرفته صورتت حسین فدای غربتت حسین گریه نکن تاج سرم توهم دلت گرفته از کرب و بلا غم به دل من و تو آوار شده یکاری کن برای قلب خواهرت ببین به غصه‌ها گرفتار شده... می‌دهد بوی خون خاکِ این سرزمین اشک چشم من و حال من را ببین یاحسین.... خداروشکر سایه‌ی تو هنوز بالاسرمه خداروشکر که خواهرت هنوز هم محترمه حرم پر از جوش و خروش ، هاشمیون همه به گوش خداروشکر علم بدوش برادرم کنارمه کم نشه سایه‌ات از سرم برادرم الهی خواهر به فدات حسین من نمیشه از کرب و بلا بریم همه؟ بخاطر مخدرات حسین من فکرشم میکُشه زینبُ یا أخا اینکه تنها برم بی تو از کربلا یاحسین... بدون تو از این جهان و زندگی سیرم حسین اگه یروز نبینمت بدون که می‌میرم حسین یابن امیرِمومنین ، از روی نیزه ها ببین چجوری با حال حزین ، از کربلا میرم حسین اهل سقیفه خیلی نامردن همه به حال بعد تو میخندن أخا شبیه بابای غریب‌ِمون علی دستای خواهرت رو میبندن أخا بعد تو قسمتم میشود غصه باز میروم کوفه بر ناقه‌ی بی جهاز ✍ مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
. ۲۱ ماه به خون نشسته‌ی خاکیِ آسمون من رفتی نگفتی دخترم دق می‌کنه بدون من سری به ویرونه زدی خوش اومدی خوش اومدی ای سر در طشت طلا ای سر غرق خون من کشته‌ی دور از وطنی یا أبتا شهیدِ بی پیرهنی یا أبتا برات بمیره دخترت بابا حسین مثل خودم بی کفنی یا أبتا خرابه روشن از روی بابا شده نیمه‌شب ، گمشده عمه پیدا شده بند دوم نمیره از خاطر من غصه و ماتم و عذاب مخدرات به سلسله میون مجلس شراب چوب یزید خیره سر بر لب عطشان پدر سر پدر به طشت زر ، محاسنش به خون خضاب قاری خونین دهنی یا أبتا مَنِ الذِی أیتَمَنی یا أبتا؟... با لب تشنه سر بریدن ز تنت تشنه‌ی صد پاره تنی یا أبتا ای سرِ خیرزان خورده ، بابا حسین یک شب اینجا بمان پیش من یاحسین بند سوم شبی که افتادم زمین از روی ناقه بی هوا می‌دیدم از دور که گریه می‌کنی رو نیزه ها قافله رفت و شب رسید ، عمه رقیه رو ندید دید منُ زجرِ پلید ، کاش نمیدید أبتا... رسید و چنگ زد به گیسوی من و... یجوری زد شکست ابروی من و... خبر داری با ناسزا لگد می‌زد؟! شکسته استخوان پهلوی من و... میکشید روی خاک وحشیانه منُ... می‌زد از کینه با تازیانه منُ... ✍ مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
. بند اول دلِ شکسته اومدم یا رحمت الله نظری حرِّ گنه‌کارو تو کِشتیِ نجاتت می‌بری؟ ببین که پائینه سرم ، پیشِ تو آقای حرم چی میشه از راه کرم این دل مارو بخری؟ دعا کن ای کریم زاده‌ی کریم خدا ببخشه حرِّ رو سیاه‌ِ تو همون خجالت زده از اهل حرم همون که از جفا گرفته راهِ تو رو نگردان ز من یابن زهرا حسین دست من رو بگیر یا کریم یا حسین بند دوم به قلب خسته و دلی شکسته و به شور و شین سلام من به اون مخدرات و فخر عالمین دارم به دل رازِ مگو ، کردم به جانب تو رو به دختر علی بگو ، حرّ و حلال کنه حسین نگاهِ ترسیده‌ی دختران تو قاتل حرّ بن ریاحیه حسین بزار بریزه خونِ حُر قبل همه بروی خاکِ دشت ماریه حسین هر نفس می‌زنم من دم از مرتضی من غلام توام شاهِ کرب و بلا دو نور دیده من و قبول کن برادرم بزار که بالا بگیرم سرم رو در بینِ حرم اینا ز نسلِ جعفرن ، دو بچه شیرِ حیدرن به جان نثاری حاضرن برات غریب مادرم هستی زینب بفدای غربتت برات بمیره کاشکی خواهرت حسین دوتا جوون من فدائی شمان... یه تار مو کم نشه از سرت حسین ای به قربان تو جان عالم أخا این دوتا جان من نذر جان شما مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇