.
#شور
#حضرت_رقیه_شور
الهی الهی ، مسافرم رسیده
الهی الهی ، اومد سر بریده
الهی الهی ، گلوشو کی دریده
بابایی بابایی بابا بابا بابایی
الهی الهی ، یه روزه خوش ندیدم
الهی الهی ، چقدر بلا کشیدم
الهی الهی ، از زندگی بریدم
بابایی بابایی بابا بابا بابایی
الهی الهی ، داره می لرزه دستام
الهی الهی ، توون نداره پاهام
الهی الهی ، کبوده زیر چشمام
بابایی بابایی بابا بابا بابایی
الهی الهی ، میون کوچه بازار
الهی الهی ، رقیه دیده آزار
الهی الهی ، افتاده دستم از کار
بابایی بابایی بابا بابا بابایی
الهی الهی ، مسافرم رسید دیر
الهی الهی ، رقیه شد زمین گیر
الهی الهی ، سه سالگی شدم پیر
بابایی بابایی بابا بابا بابایی
الهی الهی ، خراب شه این خرابه
الهی الهی ، حاله دلم خرابه
الهی الهی ، نفس برام عذابه
بابایی بابایی بابا بابا بابایی
الهی الهی ، به هیچ کسی نگفتم
الهی الهی ، لکنت زبون گرفتم
الهی الهی ، زخم زبون شنفتم
بابایی بابایی بابا بابا بابایی
#عباس_قلعه ✍
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
👇
.
#حضرت_رقیه_شهادت
قرار نبود این همه دیر بیای
وقتی رقیه بشه پیر بیای
قرار نبود که توی شهر شام
به دست غم بشم اسیر بیای
دیگه این پهلو برام پهلو نمیشه
دیگه زندگی بی عمو نمیشه
میگه غصه نخور عمه زینب اما
مویی که سوخته که دیگه مو نمیشه
ای وای بابا بابا بابا...
تنت که رفت زیر سم ستور
سرت که شد مهمون تنور
گفتم دیگه تموم میشه غمات
گفتم شده چشم بد از تو دور
آرزوهای منو نقش بر آب کرد
زحمتای راهب و یزید خراب کرد
به سری که شسته با گلاب راهب
قاتلت بی احترامی با شراب کرد
ای وای بابا بابا بابا
با اینکه من تو کل این سفر
صدبار زمین افتادم بابا
سر تو که افتاد روی خاک
همون موقع جون دادم بابا
خدا لعنت کنه اون نامرد شامی
سنگ برداشت و سر ، سر تو شرط کرد
به خدا نمیگذرم از اون کسی که
سرتو آورد و تو خرابه پرت کرد
ای وای بابا بابا بابا
#علی_سلطانی ✍
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
.👇
.
#زمینه
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه_زمینه
اومدی بالاخره دعام گرفت
انقدر صدات زدم صدام گرفت
میدیدم سنگ میزنن به سمت تو
عمه دستشو جلو چشام گرفت
من میدونم که زمین خورده سرت.....بمیره دخترت
جای نیزه مونده روی حنجرت..... بمیره دخترت
بابا حسین...
آرزوهامو باید که خاک کنم
از غم تو خودمو هلاک کنم
با همین دست شکسته کاش بشه
خاک و خون از صورت تو پاک کنم
منِ نیمه جون چکار کنم برات... رقیه بفدات
داره خون میریزه از زخم لبات... رقیه بفدات
بابا حسین بابا حسین
وقتشه اینجا منو بغل کنی
دوست دارم بابا منو بغل کنی
دستامو بزور دارم باز میکنم
بدنت کو تا منو بغل کنی
دستامو رو چشم زخمیت میکشم//فدای تو بشم
رگای بریدهته پیش چِشم// فدای تو بشم
بابا حسین....
#عبدالزهرا ✍
.👇
.
#نوحه_سنتی
#حمایی
ما وارثان پرچم حسینیم
رزمندهء مُحرّم حسینیم
پا در رکابِ - فرزند حیدر
الله اکبر - الله اکبر
ما سربلند دورانیم ، با ثارالله/با ثارالله
در گوش عالم میخوانیم ، یا ثارالله/یا ثارالله
بستیم با تو عهد و پیمان
سر از ما و از تو فرمان
یابن فاطمه حسین جان
سلام ما به مسلم ابن عقیل
در نهضت حسینی اول قتیل
آنکه به کوفه - زد نعره یکسر
الله اکبر - الله اکبر
قربانی عاشورا شد ، بین کوفه/بین کوفه
مانند حیدر تنها شد ، بین کوفه/بین کوفه
با لبهای خشک و عطشان
گفتا با دو چشم گریان
یابن فاطمه حسین جان
میزد صدا ای شاه نینوایی
اینجا ندیدم غیرت و حیایی
افتاده کوفه - دنبال معجر
الله اکبر - الله اکبر
بنگر طناب دارم را ، یابن الزهرا/یابن الزهرا
تا که نرفتی زیر پا ، برگرد آقا/برگرد آقا
این کوفه ندارد ایمان
دارد حرص قتل مهمان
یابن فاطمه حسین جان
👇
.
.
#نوحه_سنتی_حماسی
#حضرت_رقیه
من وارث قیام زینبینم
با قامت خم لشکر حسینم
خیبر شکستم، با اذن حیدر
الله اکبر، الله اکبر
هستم علمدار زینب
(یار زینب)۲
همرزم پیکار زینب
(یار زینب)۲
من فاطمه نشانم
همراه کاروانم
با صاحب الزمانم
..........
#طفلان_حضرت_زینب
بردار بار دوش خواهرت را
ببر دو تا سرباز لشکرت را
خواندم رجزها، با اذن مادر
الله اکبر، الله اکبر
تسبیح من گاه و بیگاه
(یا ثارالله)۲
پشت و پناهم در این راه
(یا ثارالله)۲
هم دردی و هم دوایی
اینجا شد چه کربلایی
بستیم دل به هم دو تایی
........
#حضرت_عبدالله
عبداللهم، میراث مجتبایم
من آخرین سرباز کربلایم
گفتم حسن جان، در بین لشکر
الله اکبر، الله اکبر
دارم به لب ذکری دائم
(مثل قاسم)۲
باید بجنگم با ظالم
(مثل قاسم)۲
دستم سلاح پیکار
پای رکاب سردار
شد پرچم علمدار
.......
#حضرت_قاسم
من قاسم بن الحسنم عموجان
آماده ام با کفنم عموجان
نامه گرفتم از دست مادر
الله اکبر، الله اکبر
دارم چه از اصغر کمتر
(جان حیدر)۲
رزمنده ام مثل اکبر
(جان حیدر)۲
نورم که ازل شناسم
مستم من، عسل شناسم
شیرم، پس جمل شناسم
..........
#حضرت_علی_اصغر
قنداقه ام تا شد کفن حسین جان
شد دشمن تو ریشه کن حسین جان
شد مثل اکبر، دردانه اصغر
الله اکبر، الله اکبر
سرباز گردان یارم
(در پیکارم)۲
جانم به قربان یارم
(در پیکارم)۲
شش ماهه شدم چه کامل
موجم در میان ساحل
استادم ابوالفضائل
........
#حضرت_علی_اکبر
با ذکر زهرا آمدم به میدان
گفتم علی جان و زدم به میدان
کشته ی جنگم، شد حداکثر
الله اکبر، الله اکبر
من شبه پیغمبر هستم
(حیدر هستم)۲
من صفدر لشکر هستم
(حیدر هستم)
روبرویم صد چو مرحب
یا حسین گفتم مرتب
حرز من دعای زینب
........
#حضرت_عباس
بارقه ی حرب حسین اباالفضل
یا کاشف الکرب حسین اباالفضل
شیوه ی رزمش، شبیه حیدر
الله اکبر، الله اکبر
ای ماه تاسوعا عباس
(سقا عباس)۲
دریای عاشورا عباس
(سقا عباس)۲
دارد از علی رشادت
از ام البنین شجاعت
از زهرا ولی خجالت
......
#گودال
آمده موسم غم و جدایی
من شده ام زینب کربلایی
بوسم گلویت، بجای مادر
الله اکبر، الله اکبر
سردار عاشورای من
(مولای من)۲
دین من و دنیای من
(مولای من)۲
کارم را مکش به جنجال
می جنگم میان گودال
فکری کن برای خلخال
#رضا_دین_پرور ✍
👇
.
#زمزمه #زمینه
#گودال #قتلگاه
#شب_دهم_محرم
کمت کردن
با هم دیگه سنان و شمر و خولی درهمت کردن
میگن بعد سه روز داهاتیا تورو جمت کردن
کمت کردن
غریب بودی
تو قتلگاه زیر چکمه ی شمر نا نجیب بودی
بگو چرا که از آب فرات تو بی نصیب بودی
غریب بودی
این همه رفت و آمد تو مقتل نکنید
اگر میخواید بِبُرید معطل نکنید
حسین جانم ۵
__
چه خوشحالن
تموم پیرمردا با عصا راهی گودالن
همه تو فکر غارت النگوهای اطفالن
چه خوشحالن
لگد خوردی
تو دست و پا زدی و ضربه ی آخرو بد خوردی
تو گودال بلا هرچی که خوردی از حسد خوردی
لگد خوردی
ریختن سرت تو گودال برای پیرهنت
یکی شده حسین جان زیر و روی تنت
حسین جانم ۵
#سبک_کمت_کردن
#میثم_میرزایی
.............
.
#زمزمه #زمینه
#پنجم_صفر #شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#سبک_کمت_کردن
چه رویایی
برا تشییع جنازم آخرش اومدی بابایی
میشه یه بار دیگه برای من بخونی لالایی
چه رویایی
نبودی و...
یادم نمیره هیچ وقت دیگه بازار یهودی و
میبینی روی صورت من آثار کبودی و
نبودی و...
بردن عروسکامو عمو بو نبره
بسه دیگه، فقط کاش النگو نبره۲
حسین جانم ۵
--------------------------------------
نمی بخشم
اونی که نیمه شب دنبالم اومد و نمیبخشم
همون که تا میگفتم بابا، میزدو نمیبخشم
نمیبخشم
پرم سوخته
مثه محاسنت ببین که موهای سرم سوخته
گل سری که واسم خریدی با معجرم سوخته
پرم سوخته
حالا که اومدی ،نا مرتب اومدی
چشمام کم سوئه بابا چرا شب اومدی؟
حسین جانم ۵
#میثم_میرزایی✍
مشابه سبک زیر خوانده میشود
..............
.
#زمینه #زمزمه
شهادت #امام_حسن مجتبی علیه السلام
میاد اشکام
میخواستم تو رو خونه ببرم جونی نداشت پاهام
میگفتم که الان داد میزنم تا برسه بابام
میاد اشکام
دلم شد زار
میبینم خونِ پیشونی تو مونده روی دیوار
اگه چشات میبینه از روخاک گوشوارتو بردار
دلم شد زار
تا نیومده پاشو بگیر دست منو
کجا میری عزیزم میبینی حسنو؟؟؟
بند ۲
چشام تر بود
تو کوچه گفتم ای کاش که قدم یه کم بلند تر بود
دیدم که زیر پای وحشیا چادر مادر بود
چشام تر بود
شدم پرپر
تو رو یه جوری زد که افتادی روی زمین با سر
دیدم که صورتت سیاه تر از چادرته ، مادر
شدم پرپر
یک مرد نبود تو کوچه بگه این یه زنه
گوشواره با یه سیلی نباید بشکنه
حسن جانم ۵
#میثم_میرزایی✍
#سبک_کمت_کردن
#هفتم_صفر #شهادت_امام_حسن
#بیست_و_هشت_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر
...............
.
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله ابن الحسن علیه السلام
محن داره
میخوام همه ببینن که چه لشکری حسن داره
باید سریع برم تا که عمو جون به بدن داره
محن داره
چه بلوا شد
یه چشم به هم زدن تو قتلگاه چهل نفر جا شد
ببین دست منم حالا دیگه شبیه سقا شد
چه بلوا شد
عمه چجوری چادر بذاره رو تنت
دیدم که نیزه هارو شکستن تو تنت۲
حسین جانم۵
______
دم آخر
دیدم چجوری توی قتلگاهت افتادی با سر
نشست رو سینه ات و یکی میگفت ای غریب مادر
دم آخر
جسارت شد
تو رو غ یب گیر آوردن و پیکر تو غارت شد
ازین معرکه سهم خواهرت فقط اسارت شد
جسارت شد
موهای تو رو از پشت اومد دس بگیره
میگم عمه سرت رو بیاد پس بگیره
حسین جانم ۵
............
#زمزمه
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس #دهه_محرم
غمت سخته
برام دیدن فرقِ پره خون و درهمت سخته
تک و تنها تورو به خیمه ها بیارمت، سخته
غمت سخته
ای امیدم
پاشو بریم حرم که جواب رباب و من میدم
تا افتادی، برا غارت گوشواره ها ترسیدم
ای امیدم
روی خاک بیابون نشسته قمرم
پاشو ببین داداش جون شکسته کمرم
حسین جانم ۵
چه غم باره
که بی عمو شدن سیلی شمر و حرمله داره
النگوهارو میبرن حالا این اولِ کاره
چه غم باره
زمین خوردم
تا مشکت و دیدم برا رباب هزار دفه مُردم
پاشو بازم علم بگیر ببین دستاتو آوردم
زمین خوردم
داره به اشک چشمام میخنده حرمله
رو نیزه ها سرت رو میبنده حرمله
حسین جانم ۵
#میثم_میرزایی ✍
..........
زمزمه زمینه
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
قدم خم شد
عصای پیریمو ببین که با چه زحمتی جمع شد
من هربار که شمردمت یه تیکه از تنت کم شد
قدم خم شد
برو باشه
گمون نمیکنم این همه اکبر تو عبا جاشه
میام کنار هم بچینمت دوباره میپاشه
برو باشه
حالا چطور بیارم به خیمه تنتو
دیدم از روی مرکب زمین ریختنتو
حسین جانم۵
___
علی جانم
مثه برگ خزون ریخته توی دشتی علی جانم
با پا رفتی ولی تو عبا برگشتی علی جانم
علی جانم
شدی پرپر
چکار کنم با یک عبا و با صد تا علی اکبر؟
علی اکبر من بودی شدی چندتا علی اصغر
شدی پرپر
جمع کردن تو از خاک شده دردسرم
عمه منو میاره تورو اهل حرم
حسین جانم
............
.👇