eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
378 ویدیو
228 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5863997417065552103.mp3
2.35M
🚩بند اول: خون مظلوم تو را میخواند (العجل یامهدی ۲) اشک معصوم تو را میخواند (العجل یامهدی ۲) آخرین چاره ی هر بیچاره تکیه گاه گرم هر آواره آه محروم تو را میخواند (العجل یامهدی ۲) تو پناه بی پناهانی مرهم دل پریشانی بر غم قلب یتیمان تو بهترین ملجأ و درمانی درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود «جز تو ای مرد کسی منجی دنیا نشود کاش یک روز بفهمند همه اهل زمین» «نزدیکه روزیکه دم میگیره کل جهان مولانا مولانا مولانا صاحب الزمان» مولانا مولانا مولانا صاحب الزمان 🚩بند دوم: چشم بی خواب تو را میخواند (العجل یامهدی ۲) قلب بی تاب تو را میخواند (العجل یامهدی ۲) ای طراوت بهار بی جان بر لب خشک بیابان، باران تشنه ی آب تو را میخواند (العجل یامهدی ۲) تو امید نا امیدانی ذوالفقار عدل و میزانی مجری نَصْرُ مِنَ الله و وعده ی صادق قرآنی «از پس ابر اگر روی تو پیدا نشود شب ظلمانی ما صبح تماشا نشود» ما بر آنیم که این جمله جهانی بشود! «نزدیکه روزیکه میگه دنیا با یک زبان مولانا مولانا مولانا صاحب الزمان» مولانا مولانا مولانا صاحب الزمان ✍️به قلم: (یاحسین) «تضمین: » https://eitaa.com/Maddahankhomein
صلی الله علیک یااباعبدالله شب جمعه ست ومن وحال وهوای حرمت این دل سوخته وسوز دعای حرمت شب جمعه ست پی وصل تو دلسوختگان می رسند از همه جا زیر لوای حرمت کاش جایی برسدگوشه ی یک صحن به من که مرا جایِ دگر نیست به جای حرمت دل مشتاق تو را نیست تمنای بهشت به خدا رشک بهشت است صفای حرمت تشنه ام تشنه ی دیدار،مرا اذن بده تا لبی تر کنم از کرب وبلای حرمت واژه ها بر سر و بر سینه زنان گریانند در حسینیه ی ای از زمزمه های حرمت چه نیازیست به گفتن که خودت می دانی دل من تنگ شده سخت برای حرمت https://eitaa.com/Maddahankhomein
🍃🏴 در حمایت از فلسطین و تکریم شهادتِ 🏴🍃 آتشی در دلم افتاده و غم شد آغاز عطرِ یک لالهٔ پرپر شده می آید باز مردِ میدانِ شجاعت به زمین افتاده باز از حلقهٔ عشّاق نگین افتاده مقصدش مثل تمام شهدا شد آخر رفت در وادیِ دلدادگی آخر با سر هر که خواهانِ شهادت بشود مجنون است ماندگاریِ اهالیِ جنون در خون است نیمه شب عازم پرواز شد و جان میداد آسمانی شد و دل را به شهیدان میداد عاشقِ حق طلبی بود و مسیرش معلوم بود مانندِ ؛...قوی اما مظلوم رفت در نیمهٔ شب با ترورِ لامذهب دور از خاک وطن آمده جانش بر لب نامش آرامش ، نگرانش هست در جبههٔ حق تا به ابد جاویدان وای بر آن جریانی که خیانت ها کرد بر چنین مردِ جوانمرد جسارت ها کرد وای بر مکرِ نفوذی و به تدبیراتش لعنت الله علیه است یقیناً ذاتَش بینهایت دلمان سوخته! چونکه داریم- پیش از داغِ ، غم ِ داغ؛ تازه ست! چه آشوب شده احوالم هم سوخته قلبش به خدا از این غم دستِ صهیون شده لبریزِ جنایاتی سخت پس از این میشود آغاز مجازاتی سخت کُشت فرماندهٔ نام آورِ با تقوا را کُشت مهمانِ مجاهد وَ عزیزِ ما را مانْد دور از وطن و مقتل او شد تهران کارِ خونخواهی او هست به دستِ ایران گرچه در خونِ خودش غوطه ور و پرپر شد شک نکن پیکرِ اسلام مقاوم تر شد گرچه در خانهٔ ما آمد و مهمان جان داد پس از این سخت وَ قوی تر به نبرد امکان داد چشم داریم به آغازِ فراخوانِ لشکرِ فاطمیون، حیدریون، بسم الله... میدهد خاتمه بر ظلم و ستم؛ فتحِ قدس هست نزدیک به والله قسم فتحِ قدس! https://eitaa.com/Maddahankhomein
🩸اهل «حلب» چه بلایی را بر سر أسرای آل الله، آوردند ... | با ریختن یک قطره از خون سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام، آب چشمه‌ای گوارا، تلخ و مکدّر شد... در نقلی آمده است: 🥀 چون کاروان أسرای آل الله، با سختی و مشقت به شهر «حلب» نزدیک شدند، در نزدیکی آن شهر، چشمه‌ای بود که آب شیرین و گوارایی داشت به نام «یوثمة» (یا «ثریمه»)؛ 🥀 لشکریان نانجیب خودشان به سراغ خوردن آب از آن چشمه گوارا رفتند و اسیران را بر فراز شتران متوقف کردند و سرهای مطهر را بر فراز نیزه ها نهادند؛ 📋 فَجَعَلَ اَولادَ السَفاحِ یَتَفاخَرُ بَعضُهُم عَلیٰ بَعضٍ ▪️آن حرام‌زادگان سُفله، که هر یک نیزه‌ای را به دست داشت، بر یکدیگر فخر می‌کردند. 🥀 اهل حلب شهر را آزین بسته و به استقبال آن حرامیان آمدند؛ حاکم حلب با نهایت عیش و طرب، با طبل و نای و عود به همراه جماعتی از یهود به استقبال آنان آمد. 🥀 آن جماعت نانجیبی که به استقبال آمدند، ابداً شرم و حیا نمی‌کردند و بی‌شرمی و بی‌حیایی را به جایی رسانیدند که راوی گوید: چون به نزدیکی اهل بیت اطهار و اسرای دل فَکار رسیدند، 📋 شَرَعوا یَرمونَهُم بِالحِجارَةِ والمَدَر ▪️شروع کردند به سنگ و کلوخ انداختن بر آن أسرای بی پناه. 🔖 تا جایی که راوی گوید: 📋 واللهِ فَلَم یَبقَ اَحَدٌ مِنَ الْاُساریٰ وَ الرُووسِ اِلّا اَصابَهُ حَجَرٌ و مَدَرٌ ▪️به خدا قسم یک نفر از اسیران و سرهای مطهر، باقی نماند مگر اینکه سنگ و کلوخی به او اصابت کرد. 📋 و اَصابَ حَجَرٌ مِن تِلکَ الْاَحجارِ عَلیٰ رَاسِ الْحسینِ علیه‌السلامُ فَشَرَعَ یَجری مِنهُ دَمٌ عَبیطٌ و سَقَطَتْ قَطرَةٌ مِن ذٰلکَ الدَّمِ عَلیٰ عَینِ الثَریمَةِ ▪️ و یکی از آن سنگ‌ها به سر مطهر امام حسین علیه‌السلام اصابت کرد و از آن سر مطهر ، خون تازه‌ای جاری شد و قطره‌ای از آن خون بر چشمه «ثریمه» افتاد. 🔖 در این‌جا بود که راوی گوید: 📋 و صارَ مائُها مُنکَدِراً فوراً فَلَم یَرَ اَحَدٌ بَعدَ ذٰلکَ صَفاءَ مائِها و ذَهَبَ عَذبُهُ و اِنقَلَبَ لَونُهُ ▪️آب چشمه بلافاصله مکدر شد و پس از آن هیچ کس، پاکیِ آب آن چشمه را ندید و شیرینی آن از بین رفت و رنگ آن تغییر کرد. 📋 فَلَمَّا رَأَتْ زینبُ ذٰلکَ بَکَتْ بُکاءً شَدیداً و قالَتْ: وا اَخاه! ▪️همین‌که حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها این صحنه را دیدند، گریه شدیدی کردند و صدای «وا اخاه» سر دادند. 📋 ثُمَّ ضَرَبَتْ رَأسَها عَلیٰ خَشَبِ الْمَحمِلِ ضَرباً شَدیداً بِحَیثُ جَری الدَمُ مِن تَحتِ مَقنَعِها ▪️سپس سرشان را محکم به چوبه محمل زدند، به گونه‌ای که خون از زیر معجر آن بانوی مظلومه، جاری شد. 📚بحر المصائب ج۷ ص۲۶۱ ✍ جماعتی که به سر نیزه ها نظر دارند نشسته اند زمین تا که سنگ بردارند خدا به خیر کند ، سنگ های بی احساس برای کـودک‌مـان روی نِی خطـر دارند بخوان دو آیه نگویند خارجی هستیم ز ایل و طایفه‌مان کوفیان خبر دارند؟! درست لَعْل لبت را نشانه می‌گیرند چقـدر سنـگ‌زنِ ماهـر و قـدَر دارند دلم شکست, خدا لعنتت کند ای شمر نـگاه کـن هـمه‌ی دختـران پـدر دارند https://eitaa.com/Maddahankhomein
علیه‌السلام 🔹عطر مسیحا🔹 راه گم کردی که از دیر نصاری سر در آوردی یا به دنبال مسلمانی در این اطراف می‌گردی با سکوتت پاسخم را می‌دهی هرچند حق داری خسته‌ای، پیداست قدر چند منزل راه طی کردی خط به خط پیشانی خون‌رنگ تو تفسیر صدها زخم زیر این کوه مصیبت خم به ابرویت نیاوردی در شهیدستان چشمت می‌توان تاریخ غم را دید من یقین دارم که با یحیی در این غم‌نامه هم‌دردی در حضور تو چشیدم لذت پروانه بودن را نیمه‌شب تابیدی و بر دیر ظلمت سایه گستردی شست‌وشو دادی دل آیینه‌ام را، با نگاهی گرم مشکل از دل بود می‌دیدم پر از خاکی پر از گردی هدیه آوردی برایم هر نفس عطر مسیحا را با دم توحیدی‌ات در من دمیدی، زنده‌ام کردی 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
🔹برای چه؟🔹 بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟ افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟ راهب به خیل می زدگان گفت «گِرد نی امشب شده ستاره فراوان برای چه؟»... بر غربتت گریست کواکب که ماهِ دین امشب شده به صومعه مهمان برای چه؟... پرسیده زآن لبان ترک‌خورده از عطش نام تو چیست؟ کشتۀ عطشان برای چه؟ گفتی که زادۀ نبی‌ام، گفت «پس تو را کشتند مردمان مسلمان برای چه؟» آه ای لبت عزیزترین غنچۀ خدا از تو دریغ آمده باران برای چه؟... صورت خضاب کرده‌ای از خونِ خود، چرا؟ موی تو خاکی است و پریشان برای چه؟... این شمع‌ها برای چه هی شعله می‌کشند؟ قندیل‌های صومعه، لرزان برای چه؟ تمثال مریم از چه به محراب، خون گریست؟ چشم مسیح شد به تو گریان برای چه؟... ای در غمت صحایف پیشین گریسته ظلمی چنین بر اشرف انسان برای چه؟ 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
🔹سرّ مگو🔹 کاروان آهنگ رفتن ساز کرد سیر معراجی دگر آغاز کرد کرد از کوفه به شام غم خروج بود تا شامش چهل منزل عروج.. هر زنی با یک جهان اندوه و درد بود پیغام‌آور هفتاد مرد اشک سرخ و جامه چون رخ نیلگون چشم هر یک را هزاران چشمه خون هر اسیری بود پیغام‌آوری بر لبش فریاد خونین‌حنجری.. گشت در هر شهر سرها زیب نی نیزه‌ها در پیش و محمل‌ها ز پی.. :: کهنه دیری بود و آنجا راهبی شعله‌های طور دل را طالبی دیر نه، نه، یک جهان دریای نور او چو موسی بر فراز کوه طور ترک دنیا گفته‌ای در کنج دیر همچو عیسی آسمان را کرده سیر لحظه لحظه سال‌ها در انتظار تا شود دیرش زیارتگاه یار بی‌خبر خود رازها در پرده داشت در تمام عمر یک گم‌کرده داشت.. دید در پایین دیر خود شبی هر طرف تابیده ماه و کوکبی.. آمده از طور موسای دگر در غل و زنجیر عیسای دگر سر به روی نیزه می‌گوید سخن یا سر یحیاست پیش روی من؟.. کرد نصرانی نزول از بام دیر گرد سرها روح او سرگرم سیر دیده بر شمع ولایت دوخته چون پر پروانه جانش سوخته راهب پیر و سر خونین شاه رازها گفتند با هم با نگاه شد فراق عاشق و معشوق طی این به پای نیزه او بالای نی ناگهان زد بانگ بر فوج سپاه کای جنایت‌پیشگان روسیاه کیست این سر؟ کاین چنین خوانَد فصیح وای من، داود باشد یا مسیح؟.. پاسخش گفتند مقصود تو چیست؟ این سر خونین سر یک خارجی‌ست کرده سرپیچی ز فرمان امیر خود شهید و عترتش گشته اسیر.. ریخت نصرانی به دامن خون دل گشت سر تا پا وجودش مشتعل برکشید از سینه چون دریا خروش گفت ای دون‌فطرتان دین‌فروش ثروت من هست چندین بَدره زر در جوانی ارث بردم از پدر در بهای این همه سیم و زرم امشب این سر را امانت می‌برم می‌کنم تا صبح با او گفتگو کز دهانش بشنوم سرّی مگو شمر را چون دیده بر زر اوفتاد عشق سیمش باز در سر اوفتاد داد سر را و ز راهب زر گرفت راهب آن سر را چو جان در بر گرفت برد سوی دیر سر را با شتاب کرد ناگه هاتفی او را خطاب راهب از اسرار آگه نیستی هیچ دانی میزبان کیستی؟ میهمانت میزبان عالم است هرچه گیری احترامش را کم است این که لب‌هایش به هم خشکیده است بحر رحمت از دمش جوشیده است این که زخمش را شمردن مشکل است زخم هفتاد و دو داغش بر دل است گوش شو کآوای جانان بشنوی از دهانش صوت قرآن بشنوی گرد ره با اشک از این سر بشوی با گلاب و مُشک خاکستر بشوی برد راهب عاقبت سر را به دیر تا خدا در دیر خود می‌کرد سیر شد چراغ دیر آن سر تا سحر دیگر اینجا دیر راهب بود و سر.. گفت ای سر، تو محمّد نیستی؟ گر محمّد نیستی پس کیستی؟ ناگهان سر غنچۀ لب باز کرد با نصاری درددل ابراز کرد گفت: کای داده ز کف صبر و شکیب من غریبم من غریبم من غریب گفت: می‌دانم غریب و بی‌کسی گشته ثابت غربتت بر من بسی تو غریبی که به همراه سرت همره آید دست‌بسته خواهرت باز اعجازی کن ای شیرین‌سخن لب گشا و نام خود را گو به من آن امیرالمؤمنین را نور عین گفت: راهب من حسینم من حسین من که با تو هم‌سخن گشته سرم نجل زهرا زادۀ پیغمبرم دیده این سر از عدو آزارها خوانده قرآن بر سر بازارها اشک راهب گشت جاری از بصر گفت: ای ریحانۀ خیرالبشر از تو خواهم ای عزیز مرتضی شافع راهب شوی روز جزا گفت: آیین نصاری واگذار مذهب اسلام را کن اختیار راهب از جام ولایت کام یافت تا تشرف در خط اسلام یافت یوسف زهرا بدو داد این برات گفت ای راهب شدی اهل نجات.. 📝 https://eitaa.com/Maddahankhomein
به نام خدا :صل الله علیک یافاطمه....(تسبیحات) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ صلّ الله علیکَ یاحسین(۴) روی لبهــا/ ذکریاحسین وعاشورا/ عشـــق کربلا روی دلها/ وعــده گاه کربلایی ها/ الله اکبر این چه شورش است که در خلـــق عــالم به پا شده الله اکبـــر این چـــه عشقیـه دلهـــا راهـــیِ کـــربلا شـــده صلّ الله علیکَ یاحسین(۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ اشک چشــمام/ از عشق شما شده دریا/ کاری کن برای من مولا/ روزیم کن یه اربعین آقا/ الحمــــدلله که نوکرتم الحمــــدلله ارباب منی الحمـدلله ازبچگی هام آرام جان بی تاب منی صلّ الله علیکَ یاحسین(۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ دلهـــای ما/ خون میشه باروضه های تو/ اشـــکامون هـــدیه برای تو/ جــــون عاشــــقا فــدای تو/ سبـــحان الله از تـــوفــــان بلا سبــــحان الله تو دشــت کربلا سبحان الله دورازچشم حسین آتیــش افتــــاده توی خیمه ها صلّ الله علیکَ یاحسین(۴) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) https://eitaa.com/Maddahankhomein
:آه گوشواره شکست/بی حیا سیلی زد با هر دوتا دست..... ─‌┅═‎༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ باز دلتنگم خدا شــب جمعـــه هستــــم یـاد کربلا شد دلم راهی تا اون صحن و سرا آه دلتنگم خدا آه ... جانم یا حسین من فقط میگم حرفامو با حسین می بــره مـــا رو تـا کربلا حسین آه جانم یا حسین وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین وای ... از دلتنگیام چقَـــدَر بگـــم از راه دور سلام کاری کن خیــــلی زود کربلا بیام وای ... از دلتنگیام ای ... شاه بی قرین بیقـــراری هــای قلبـــم رو ببیــن چِش به راهــم از راه بیاد اربعین ای ... شاه بی قرین وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین ای .... درمونم حسین شب جمعـــه روضــه می خونم تا ابد پای تو می مـــونم حسین ای .... سامونم حسین وای ... در تاب و تبم ذکر اللهُـــمَّ ارزُقنـــا رو لبــم حَرَمَت رویای هـر روز و شبم وای ... در تاب و تبم وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین/ وای ...جانم یا حسین ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) https://eitaa.com/Maddahankhomein
تقدیم به سردار حماس 🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷 داغهابردل وچون شیربه بمیدان بودی ای هنیئه تو چه دلتنگ شهیدان بودی این بسوزد دل ما را که بقول رهبر پیش ما روز و شبی چند،تومهمان بودی 🇮🇷🏴🇮🇷🏴🇮🇷 از: محمد اسماعیل فضل الهی @Maddahankhomein
🩸دیر راهب و سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام در نقل‌ها آمده است: 🥀 در مسیر شام، هنگامی که سر امام حسین علیه‌السّلام را وارد «قِنَّسرین» کردند، راهبی از صومعه خود متوجه سر مقدس آن حضرت شد و دید نوری از دهان مبارک امام حسین علیه‌السلام خارج می‌شد و به طرف آسمان صعود می‌کرد. 🥀 آن راهب مبلغ ده هزار درهم آورد و سر امام حسین علیه‌السّلام را از آنان گرفت و داخل صومعه خویش نمود. راهب صدایی شنید، ولی صاحب آن صدا را ندید. آن گوینده به راهب می‌گفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آن کسی که از حرمت حسین علیه السّلام آگاه شد. 🥀 راهب سر خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا! تو را به حق عیسی قسم می‌دهم که این سر را مأمور کنی با من تکلم نماید. آن سر تکلم کرد و گفت: ای راهب! چه منظوری داری؟ راهب گفت: تو کیستی؟ فرمود: 📋 أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا الْمَقْتُولُ بِکَرْبَلَاءَ أَنَا الْمَظْلُومُ أَنَا الْعَطْشَانُ وَ سَکَتَ ▪️من پسر محمّد مصطفی هستم؛ من پسر علی مرتضی هستم؛ من پسر فاطمة الزهراء هستم؛ من مقتول در کربلایم؛ من مظلوم و عطشانم! بعد آن سر مقدس ساکت شد. 📋 فَوَضَعَ الرَّاهِبُ وَجْهَهُ عَلَی وَجْهِهِ فَقَالَ لَا أَرْفَعُ وَجْهِی عَنْ وَجْهِکَ حَتَّی تَقُولَ أَنَا شَفِیعُکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَکَلَّمَ الرَّأْسُ ▪️راهب صورت به صورت امام حسین علیه‌السّلام نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نخواهم داشت تا این که بگویی که من روز قیامت شفیع تو خواهم بود. 🥀 آن سر مقدس به سخن آمد و فرمود: به دین جدم محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله بازگرد. راهب گفت: «اشهدُ ان لا اله الا اللَّه و اشهدُ انّ محمدا رسول اللَّه.» 🥀 امام حسین علیه‌السّلام قبول کرد که شفیع وی شود. هنگامی که صبح شد، موکلین آن سر مبارک را با درهم‌ها از آن راهب گرفتند. وقتی به وادی رسیدند، دیدند آن درهم‌ها به سنگ تبدیل شده‌اند! 📚المناقب ج۴ ص۶۰ 📚بحارالانوار ج ۴۵ ص۳۰۳ این چه وضعی‌ست که در این سر و صورت باشد این سر سوخته مملوّ جراحت باشد روضه ی صورت تو دامنه‌اش بس باز است راهب دیر، پی ذکر مصیبت باشد از تنور آمده ای یا ز سر شاخ درخت ؟ هر چه کردند به این رأس جنایت باشد لبت از سنگ ترک خورده و یا چوب زدن ؟ این لب پاره گرفتار چه ضربت باشد ؟ لب و دندان تو مجروحِ عبیدالله است لب و دندان تو زخمی ز جسارت باشد گونه های تو چرا جای کبودی دارد این هم انگار که سوغات تلاوت باشد دِیر من آمدی و مسجد مردم نروی ای مسلمانِ تو عالم ! چه حکایت باشد؟ مریم و آسیه و هاجر و حوا دارند میرسانند زنی را که روایت باشد هودج فاطمه امشب به کلیسا آمد این پریشانی از آداب زیارت باشد دخترت کاش نبیند سر تو اینگونه دختران عاطفه دارند حواست باشد من سرت ریخته ام مشک و گلاب اما حیف دستِ فرزندِ زنا ، ظرف نجاست باشد برو ای سر به سلامت ! برو ای سر به سفر ! هر کجا میروی ای سر به سلامت باشد @Maddahankhomein
حضرت زهرا و حضرت رقیه علیهماالسلام از بعد غیبتت به سر ما چه ها رسید لحظه به لحظه محنت و درد و بلا رسید پایین نرفته آب خوشی از گلوی ما از لحظه ای که پای تو در ذی طُویٰ رسید چندی ست کار ما شده اثبات بودنت بنگر که کار نوکر تو به کجا رسید آقا خودت برای ظهورت دعا نما بنگر که صبر و حوصله ها انتها رسید آمد دوباره یک شب جمعه،نظاره کن مادر کنار مقتل کربوبلا رسید دستی گرفته بر کمر و بین لطمه ها پیش تنی که پُر شده از ردّ پا رسید شد روضه های گودی مقتل مرور و شمر با چکمه روی سینه ی خون خدا رسید شد آسمان کربوبلا تیره، ناگهان خنجر میان حنجر نورالهدی رسید از باب سرخ کردن موی سفید شاه خون از رگ بریده به جای حنا رسید نعش یزیدیان، همه غسل و کفن شدند اما به شاه کربوبلا بوریا رسید پیش رقیه، کاش نمی خورد خیزران وقتی سرش میانه ی طشت طلا رسید آرام شد رقیه میان خرابه چون بر روی دامنش، سر  ِ از تن جدا رسید گفت ای پدر به روی لبت جای بوسه نیست از چه به روی لعل تو چوب جفا رسید بابا ببین که مادر پهلو شکسته ات بهر ظهور منتقمت با دعا رسید ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) https://eitaa.com/Maddahankhomein