بداههای تقدیم به فاطمهی رقیه سلامالله علیها:
چگونه شرح باید داد وصف الحالِ آن پا را
که داغ آبله سوزاند قلب سنگ خارا را
اسارت واژهٔ خردیست وقتی پیش این دنیا
گرفته دست های تو به بازی خاک صحرا را
مگر خورشید را بر روی نی دیدی که بعد ازآن
نمیخواهد ببیند چشمهایت صبح فردا را؟
نسیم از سوی طشت لالهگون آمد بهسوی تو؟
که همچون گل گشودی باز آغوش تمنا را؟
همیشه جای تو بوده در آغوش حسین اما
گرفتی در بغل آخر سر خونین بابا را
درون خانهی خود از خرابه روضه میخوانیم
که یادت میکند آباد این ویرانهی
مارا
#عاطفه_جعفری
https://eitaa.com/Maddahankhomein
زمینه_ پدرجان_ دل شب تو با سر... .mp3
2.73M
سبک:زمینه سوزناک زبانحال بیبی رقیه خاتون(سلام الله علیها)...
#شب_سوم_محرم
پدرجان
دل شب تو با سر کنار رقیهت رسیدی
بگو روی نیزه تو آیا عمومو ندیدی
پدرجان
پدرجان
شبیه موهای تو سوخته موهای رقیه
شبیه لبای تو خشکه لبای رقیه
پدرجان
پدرجان
مثه مادرت فاطمه دست به دیوار میگیرم
شبا قبل خوابیدن از بین مو خار میگیرم
پدرجان
پدرجان
من از زجر نامرد و از حرمله شاکی هستم
یهجوری زدن تازیونه که از پا نشستم
پدرجان
سلام ای بی سرم بابا
ببین زخمه سرم بابا، ببین معجر ندارم
کجاست عباس نامآور
بمونی بیکس و یاور، پدر باور ندارم
یه روزی یادته بابا
منم مو تا کمر داشتم، ولی حالا ندارم
یه جفت گوشواره داشتم من
کنار خود قمر داشتم، ولی حالا ندارم
حسین جانم حسین جانم
#کربلایی_مجید_رضانژاد
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5985822167256796390.mp3
4.59M
#واحد_سنگین #شب_سوم
#حضرت_رقیه.س
#بنداول
چی بگم از سختیای قافله
کاش بابا جون بالای نی نبودی
هی عقب افتادم و هی رسیدم
پیش چشمم هی بودی هی نبودی
بااینکه سوخته موهات هنوزم
از همه باباها سری
بیا باهم حرف بزنیم
حرفای بابا دختری
رو نیزه دست دشمنی
ولی بابایی منی
من الذی ایتمنی
بابا بابایی
#بنددوم
شنیدم یه شهری تو راهمونه
کاش یکم با ماها مهربون باشن
کاش بفهمن که ماهم مسلمونیم
کاشکی مرهم واسه زخممون باشن
الهی که نذارن که چشمی
آروم بباره با خودش
کاشکی یه دختر واسه من
چادر بیاره با خودش
سنگینه دست دشمنو
سنگینه گوشای منو
خوب بلدن سنگ زدنو
بابا بابایی
#بندسوم
منو باز پیدا کنی یه شب بابا
خودتو هرجوری که شد برسون
تاول پامو فراموش می کنم
اگه باز بیای بریم به خونه مون
بیا بریم یه جایی که هیشکی
حرفی از آشوب نزنه
وقتی که قرآن میخونی
روی لبت چوب نزنه
برای رگای حنجرت
سوختگی موی سرت
میمیره آخر دخترت
بابا بابایی
#سعیده_کرمانی
#سعید_حمیدیانفر
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5965268940564210330.mp3
2.42M
#محرم_زمینه
#شهادت_حضرت_رقیه_س
🏴بند اول:
این روزا حال دخترت گفتن نداره
شب ها روی خاک خرابه سر میذاره
از بس دویدم توی صحرا نا ندارم
سهمم کتک میشه تا اسمت رو میارم
هم معجرم سوخت
هم پیکرم سوخت
بابا تو آتیش، موی سرم سوخت
سوختم، تا که زجر اومد پیشم بابا
با اشک، میزدم همش تو رو صدا
دائم، کتکم میزد آخه چرا؟؟!
بابا، (دل تنگ تو هستم۳)
🏴بند دوم:
بابا کجا بودی چه قد دیر اومدی تو
حالا که اینجوری شدم پیر اومدی تو
انقد بهم سیلی زدن ابروم شکسته
من هم شبیه مادرت پهلوم شکسته
قدم خمیده
موهام سفیده
بابا رقیت، دیگه بریده
بابا، از رو ناقه افتادم زمین
بابا، دندونه شکسته مو ببین
بابا، شده غصه با دلم عجین
بابا، (دل تنگ تو هستم۳)
🏴بند سوم:
از روزی که رفتی سفر حالم خرابه
بابا بیا من رو ببر از این خرابه
دیگه نمیخوام توی این دنیا بمونم
درد سرم، زخمه تنم، بُرده امونم
ای مهربونم
آروم جونم
ببخش گرفته، لکنت زبونم
از تو، میخوام با همین چشای تَر
بابا، نری تنهایی بازم سفر
میری، تو رو به خدا منم ببر
بابا، (دل تنگ تو هستم۳)
شعر: #محمد_حسین_لطفی
#یاحسین(طاها تحقیقی)
#سید_مرتضی_پیرانیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
enc_16281528117490811189288.mp3
853.7K
بازم چایی روضه دم کردی♫♪
حسینیه ها رو حرم کردی
بساط غمت رو عَلَم کردی♫♪
عَلَم روی دوشه علمداره
عقیله عجب عزتی داره♫♪
خدا عزتش رو نگه داره
خدا اکبرش رو نگه داره♫♪
خدا اصغرش رو نگه داره
خدا دخترش رو نگه داره♫♪
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5902318468195158081.m4a
1.3M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
پیشمظلوم دوّم محرّم ورود کاروانِ حسینی به کربلا
مولاتی اُمّالمصائب مولاتی اُمُّالمصائب
احترامت باشد واجب مولاتی اُمّالمصائب
بر اَسداللّهِالغالب مولاتی اُمّالمصائب
یاد آور فاطمه و .... مولاتی اُمّالمصائب
علیِ ابنِ ابیطالب مولاتی اُمّالمصائب
سیّدتی اُمُّالبُکاء سیّدتی اُمُّالبُکاء
آئینهیِ حُسنِ زهرا سیّدتی اُمُّالبُکاء
خطبههایت مثلِ مولا سیّدتی اُمُّالبُکاء
صبرِ تو باشد دلیلِ.... سیّدتی اُمُّالبُکاء
حفظِ بیرقِ عاشورا سیّدتی اُمُّالبُکاء
عقیلةُالعرب زینب عقیلةُالعرب زینب
ستونِ روضه و مذهب عقیلةُالعرب زینب
بر لبِ تو ذکرِ یارب عقیلةُالعرب زینب
نوحهِیِ اربابِ بیسر عقیلةُالعرب زینب
شد امان از دلِ زینب عقیلةُالعرب زینب
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5902318468195158085.m4a
2.89M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحهیِ زمینه دوّم محرّم ورود کاروان حسینی به کربلا سبک تنها ثروتِ من.....
میکوبه رو زمین شیرِ دین عَلمو
داره میکُشه این دلهره حرمو
گرد و خاکایِ این صحرا قاتلمِه
روضهخونِ حسین آتیشِ دلمِه
تو این صحرا
چرا پیچیده برادر بویِ سیب
نَمون اینجا
شومِه فکرِ سپاهِ نانجیب
میره بالا
پیش چشمِ حرمِت شیب الخضیب
بِنفسی اَنت ثاراللّه وَابنَ ثارِه
تو نباشی زینب میشه آواره
وای از کربلا/۴/
سخته حتّی واسهَم بشنوم روضهَتو
میمیرم ببینم سرِ بر نیزهَتو
دلواپسیِ من خنجر و حنجره
دلواپسیِ تو خیمه و معجره
دیگه نگو
از تهِ گودالِ بلا حسین
گِره به مو
میخوره چنگِ بیحیا حسین
وای پشت وُ رو
چرا میشه تنِت با پا حسین
بِنفسی اَنت ثاراللّه وَابنَ ثاره
زیرِ سُمها پیکرِ پاره پاره
وای از کربلا/۴/
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5902318468195158083.m4a
2.24M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحهیِ زمینه دوّم محرّم ورود کاروانِ حسینی به کربلا سبکِ صفایِ زندگیم.....
عجب خاکِ عجیبیه
چه بویِ خوشِ سیبیه
از اینجا ببرم حسین
چه صحرایِ غریبیه
میترسم از هلهلهیِ لشکر
میترسم از نگاهِ این مردم
نگاهشون مثلِ اوناست که جمع....
کرده بودن درِ خونه هیزم
اِی غریبِ مادرم حسین/۴/
از نفس زدنِت نگو
دیگه از پیرْهنِت نگو
نگو که چطوری میشه
پشت وُ رو بدنِت نگو
چطوری باشم و ببینم که....
نَفَس نفس میزنی تو گودال
چنگِ حرامیا میره سمتِ....
معجرم و گوشوارهیِ اطفال
اِی غریبِ مادرم حسین/۴/
عَلم رو شونهیِ یَلِه
دشمنت وِلْ معطّله
علمدار بخوره زمین
اَمان از چشمِ حرمله
از چشمِ هیزِ دشمنات اِی وای
از خیمهیِ مُخدَّرات اِی وای
ناله بزن برا اَسیریمون
حسین قتیلَ العبرات اِی وای
اِی غریبِ مادرم حسین/۴/
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
4_5976507538537975037.mp3
2.68M
#امام_زمان_واحد
#مناجات_محرمی
قرار دل بیشکبیم سلام
امام زمان غریبم سلام
میدونمصدامو داریمیشنوی
حبیبم سلام
سلامم به غمهای بی انتهات
بهخونگریههای رَوون از چشات
تو مظلومتری از حسین شهید
بمیرم برات
پریشونحال و غمگینی
پای روضه که میشینی
ماها میشنویم امّا تو
مُصیبتهارو میبینی
کِی میشه گمشدهی خیمهنشینم؟
بین این گریهکُنا تورو ببینم؟
قدّ یک لحظه کنار تو بشینم
یاصاحبالزمان ادرکنی
_
نمیذاری که حَبطشِه اعمال من
تو دلواپسی واسه احوال من
رسیده چقدر خیر تو دائماً
به امثال من
تو داری هوای دل زار مو
جلو میبری با دُعات کارمو
تو نورانی کردی با یادت خودت
شب تارمو
دوسِت دارم بی اندازه
غمت دنیـامو میسازه
بَدم امّا خاطر جمعم
که آغوشت واسم بازه
چه عذابی بدتر از ندیدن تو؟
یعنی میشه دیگه با رسیدن تو؟
طِی بشه دربدری کشیدن تو...
یاصاحبالزمان ادرکنی
#محمد_قاسمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
488.5K
زمینه شب سوم
طبقو برگردونید برید؛ ازتون من خواهش میکنم
قول میدم صدای گِریَش نیاد، من خودم آرومِش میکنم(۲)
رهاش کنید
جایِ این فکری به حالِ تَرَکِ لباش کنید
فکری به جایِ زنجیرِ روو دست و پاش کنید؛رهاش کنید
توی اِزدحام زدنش/مجلس حرام زدنش/
گفت بابا میخوام،زدنش زدنش زدنش
تا چشاشو بست زدنش/دندوناش شکست زدنش
چند تا مردِ مست،زدنش زدنش زدنش
رحم کن سَرو بِبَر
دختره بی طاقته
آااه یادگاریه
دست من امانته (۲)
🥀
مگه این دختر چندسالشه ، که موهاش اینجوری شد سفید
غیر باباش ازتون چی میخواد ؟ واسه چی انقدر زجرش میدید؟
تو رو خدا
یه مسلمون مگه پیدا نمیشه بین شما؟
خودتون دختر دارید آخه بی مروتا، تو رو خدا
خواب بودی توو خواب، زدنت/مجلس شراب زدنت/تا که گفتی آب، زدنت زدنت زدنت
بی سوال جواب، زدنت/ بی حساب کتاب زدنت/ آخ برا ثواب زدنت زدنت زدنت
دست رو دلم نذار
از بابات خبر نگیر
آه میکُشی منو
دست روی کمر نگیر
🥀
من ازین تنهایی دلخورم، منی که با درد هم بازی ام
من بابامو میخوام هرجوری هست، به سر بریدهشم راضی ام
منو زدن
بوی نون داره میاد چی شده مهربون شدن؟
کی غذا خواستم عمه؟ بگو بابامو بدن، منو زدن
افتادم زمین زدنم/ پاهامو ببین زدنم/ به بابام نگین زدنم زدنم زدنم
هی میرن میان میزنن/ هرچقد میخوان میزنن/ خولی و سنان میزنن میزنن میزنن
من بابامو میخوام
حرف من کجاش بده؟
من بابامو میخوام
طاقتم سر اومده
#جواد_قمری
#داود_رحیمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#ورود_کاروان_به_کربلا
حجاج رسیدند به دنبال حسین
مبهوط تماشا شده اند آل حسین
انگار دگرگون شده احوال حسین
خاکی شده بدجور پر و بال حسین
با اشک به سجده رفته بر درگه عشق
در کرب و بلا، وادی و منزلگه عشق
ره باز کنید آمده فخر دو سرا
باید که بنازد به خودش کرب و بلا
از راه رسیده است ناموس خدا
آن دختر شیرین سخن آل عبا
دردانه ی شاه آمده بر شانه ی ماه
لاحول و لا قوة الا بالله
در حال خوش کودکی اش رفته به خواب
شش ماهه ی ارباب در آغوش رباب
می چرخد عمو دور حرم مثل عقاب
هستند تمام مشک ها مملو آب
یک لحظه گلوی کوچکی تشنه نماند
در کل مسیر، کودکی تشنه نماند
رحمت به ابالفضل و به جود و کرمش
رحمت به نگاه نافذ و محترمش
آرامش زینب شده با هر قدمش
هستند حسینیان به زیر علمش
طفلان حرم که مست عطر یاس اند
آرام همه در کنف عباس اند
این قافله ی عشق پیمبر دارد
بوی نفس حضرت مادر دارد
در معرکه ها، شیر دلاور دارد
یک مرد به نام علی اکبر دارد
در هر نفسی بود رکاب زینب
باید به علی گفت نقاب زینب
حال همه را گفته ام اما زینب
روزش شده در کرب و بلا همچون شب
جانش ز غم و غصه رسیده بر لب
افتاد از آه و گریه کردن در تب
بر هر دو لب حسین، چشمش را دوخت
با روضه ی هاهُنا... دل زینب سوخت
می گفت حسینش، غم عظمی اینجاست
داغی که از آن سوخته طه اینجاست
آن ذبح که گفتند فَدَینا... اینجاست
ای خواهر من، جدایی ما اینجاست
پایان ندهد به اشتیاقِ من و تو
هرچند که اینجاست فراق من و تو
ای خواهر من، کشته ی امیال شوم
از تشنگی ام خسته و بی حال شوم
مذبوح و شهیدِ ته گودال شوم
زیر سم ده اسب لگدمال شوم
پیراهن خونی مرا غصب کنند
بالای سنان، رأس مرا نصب کنند
باید که جفا ببینی و صبر کنی
سرهای جدا ببینی و صبر کنی
یک کرب و بلا ببینی و صبر کنی
گودال مرا ببینی و صبر کنی
باید که بلا را بپذیری، بروی
باید که بدون من اسیری بروی
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_س
#امام_حسین_ع
ای مسلمانان سه سالم بیش نیست
یک دل صد ساله چون من ریش نیست
یک نفر گوید که بابایم کجاست
تا ببیند او که این احوال ماست
گویمش تا معجر من را ربود
دشمن از وقتی که پهلویم نبود
گویمش از مجلس ابن زیاد
گیسوان عمه در دستان باد
گویمش از ترس سوق بردگان
از جنود دیو و جور ساربان
جای دست زجر نیلی گشته است
گل نما اما ز سیلی گشته است
ای پدر شیرین زبانت را زدند
میزبانانت پدر خیلی بدند
ای پدر مانند زهرا گشته ام
کو به کو صحرا به صحرا گشته ام
خارها رفته است در پاهای من
صد گل نیلوفری دارم به تن
سخت از مرکب پدر افتاده ام
مرگ را اکنون دگر آماده ام
آن نوازش های تو بابا کجاست
درد بی بابا شدن بر من رواست؟
ای عجب دشمن غذا آورده ای؟
یا سری از تن جدا آورده ای؟
وای این سر مال بابای من است
وای این بابای زیبای من است
تو بیا این بار در آغوش من
با سه ساله دختر خود کن سخن
آنکه کرد این کار را بابا بگو
تا شوم با خشم بی حد سوی او
کرده ریشت را چه کس با خون خضاب
نقش رویت را نمود این سان خراب
گردنت را آنکه این سان رگ برید
خیزران بر روی لبهایت کشید
ای پدر با تو که آورد این ستم
رفت از یاد آنچه بودم از الم
ای پدر همراه خود من را ببر
جز تو من چیزی نمی خواهم دگر
#سید_عسکر_رئیس_السادات
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#شعر_انتظار
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل
🔸کوچههای کنعانی🔸
بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی
اگر قدم بگذاری به چشم بارانی
بیا که بیتو نیامد شبی به چشمم خواب
برای تو چه بگویم از این پریشانی؟
چرا کنم گله از روزهای دلتنگی؟
تو حال و روز دلم را نگفته میدانی!
نه دل بدون تو طاقت میآورد دیگر
نه تو اگر که بیایی همیشه میمانی
چه کرده با دل من داغ، دور از چشمت
چه کرده با دلم این گریههای پنهانی
ببین سراغ تو را هر غروب میگیرم
قدم قدم من از این کوچههای کنعانی
نسیم مژدۀ پیراهن تو را آورد
نسیم آمده با حال و روز بارانی
نسیم آمده با عطر عود و خاکستر
نسیم آمده با نالهای نیستانی
بیا که دختر تو نیست ماندنی بیتو
بیا که کُشت مرا این شب زمستانی!
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_ع_خرابه_شام
از اینرو دختری بابایی ام من
که دستانم فقط در دست او بود
ازاین رو دختری خوشبخت بودم
که جایم روی زانوی عمو بود
خرابه نیست جای دختر شاه
که جای او حریر قصر نورست
سر نی نیست جای شاه عالم
که جای شه سریر قصر نورست
پدر بگشای یکدم چشم خود را
به گیسوی پریشانم نظر کن
ز آتش گیسویم کز، معجرم سوخت
پدر یک امشبی با من سحر کن
مرا میداد زجر آن ضجر کافر
کتک میزد مرا در دشت و هامون
زگیسویم کشید و بر زمين زد
که شد این صورتم غرقابه ی خون
به روی خار با پای برهنه
به من شلاق و گاهی مشت میزد
کمک حالم چو میشد عمه زینب
سنان ما را به قصد کشت میزد
ز سویی خنده های شمر و خولی
میان قافله میکشت ما را
ز سوی دیگری از بهر آزار
نگاه حرمله میکشت ما را
کنون بخت بدم بین ای پدر جان
خرابه گشته جای دختر تو
به بزم من طبق آورده اند و
میانش تحفه ای شد از سر تو
بگو روی و محاسن از چه خونین
گلویت را چرا از کین بریدند
یتیمم از چه در طفیلی نمودند
تنت را از چه رو گرگان دریدند
رقیه هستم و باب الحوائج
ملیکه، دخت شاهنشاه عشقم
کنار عمه جانم تا قیامت
ملیکه، شاه بانوی دمشقم
#جواد_کریم_زاده
@Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#زبان_حال_حضرت_رقیه_س
روضه خوان! از غصهام از ماتمم از غم بخوان
رحم کن بر گریهکنها، روضه را نم نم بخوان
سیلیِ محکم نخوردی و نمیفهمی مرا
سینه زن میفهمدم، این روضه را محکم بخوان
روضه خوان! من از تو ممنونم ولی پیش عمو
لطف کن از روضههای معجر من کم بخوان
دم به دم با سینهزنهایم، خودت هم دم بگیر
روضههای کوفه تا شام مرا از دم بخوان
داغهایم را شمردی یک به یک، یک داغ ماند
روضهی از اربعین جا ماندنم را هم بخوان
✍ #محسن_ناصحی
@Maddahankhomein
#غزل #روضه
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
بعد از تو هر کس گفت «بابا» گریه کردم؛
با خاطرات مشک و سقّا گریه کردم
با خنده رفتم کربلا اما از آنجا
تا شام را صحرا به صحرا گریه کردم
هجده عزیزم را به روی نیزه دیدم
با خاطراتم هر قدم را گریه کردم
در کربلا و کوفه و دروازهی شام
نام تو را بردند هر جا گریه کردم
گفتم تو را قدر دو دنیا دوست دارم
زیر لگد قدر دو دنیا گریه کردم
از کاروان وقتی که جاماندم، برایت
با هر نفس همپای زهرا گریه کردم
دیدم رباب آهسته دارد میکشد باز،
بر خاک با انگشت، دریا ، گریه کردم...
از داغ گوش و گوشوار و زخم پهلو
تا درد دست و تاول پا گریه کردم
تا پیش چشم ساربان بغضم ترک خورد
بر صورتم زد بیشتر تا گریه کردم
زجر لعین با یک طبق سمت خرابه
با نیشخند آمد من امّا گریه کردم
#میثم_کاوسی
@Maddahankhomein
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#مناجات #غزل
هر کس به کسی داده دل و ما به رقیه
دلخوش شدهایم از همه دنیا به رقیه
هرجا گره افتاد به کارم پدرم گفت
یا رو به ابالفضل بزن یا به رقیه
شد آینهی حضرت زهرا و رسیدهست
ارثیه از او أم أبیها به رقیه
از بس که گرفتند شفا از حرم او
باید که بگویند مسیحا به رقیه
تا اینکه گره واشود از کار خلایق
باید که قسم داد خدا را به رقیه
مانند رکابی که دلش بند نگین است
دلبسته شده شانهی سقا به رقیه
او جان خودش را سر عشقش به پدر داد
دلدادگی اصلا شده معنا به رقیه
با دلهره شد صبح، شبش بین خرابه
آشفته شده بعد عمو خواب رقیه
یک شهر تماشاگر اشکش شده بودند
حاشا که کسی داد تسلا به رقیه
#میثم_کاوسی
@Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#دودمه_شب_سوم_محرم
گرچه در شام ولی در حرمت جا شدهام
یااباعبدالله یااباعبدالله
هفتمین گوشهی ششگوشهی بابا شدهام
یااباعبدالله یااباعبدالله
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۱۷)
#یاشبیر
@Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_سوم_محرم_حضرت_رقیه_سلامالله
شب ویرونه که با گریه چراغونی میشه
من که هق هق میکنم خرابه بارونی میشه
هِی میخوام نشون بدم بابا که هیچیم نشده
ولی سرفهام میگیره کُنج لبم خونی میشه
بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی
بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی
می می میشه که نفس مو موقع صحبت نگیره
سر سرو پایین یتیمی از خجالت نگیره
ب ب بچهها بهم بهم می می میخندیدن
الهی د دختر یتیمی لکنت نگیره
بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی
بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی
من که درگیر توام غیر تو گیری ندارم
اگه تو پیشم باشی درد اسیری ندارم
من دیگه بزرگ شدم نشون به این نشونی که...
بعد تو چند روزه که دندون شیری ندارم
بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی
بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی
وضع ما رو میبینه هرکی از اینجا رد بشه
نمیخوام گریه کنم برای عمه بد بشه
شنیدم زجر اومده حرفمو آروم میزنم
نکنه نشونی خرابه رو بلد بشه
بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی
بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی
نمیشه که پا بشم تا به سر و روم برسم
عمه نشنوه باید به زخم بازوم برسم
نمیتونم که نفس پیش تو راحت بکشم
نمیدونم چطوری به داد پهلوم برسم
بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی
بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی
مشکل از چشام که نیست نمیبینه ، نیمه شبه
من میخوام ببوسمت مشکل ما زخم لبه
معلومه کارِ فقط یکی نبوده بابا جون
چقده رگای حنجره تو نامرتبه
بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی
بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی
میشه که بگی دیگه موهامو شونه نزنن
میشه که دعام کنی با هر بهونه نزنن
میشه که بیای پیشم صحبت کلفَت نکن
سر قیمتِ اسیرا دیگه چونه نزنن
بو دلِ شَبدَه بِویرانه گَلیبسَن یارالی
بو نَ دُنیادی بابا سَن یارالی من یارالی
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۱۷)
#یاشبیر
@Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_سوم_محرم_حضرت_رقیه_سلامالله
عاقبت دروازهی ساعات وقتی باز شد
قافله در ازدحامِ میزبانش گیر کرد
با طنابی دورِ گردن دخترک ترسیده بود
در شلوغیها شبیه عمهجانش گیر کرد
از صدای عمه پیدا کرد راهش را ولی
حیف در زنجیر ، پای ناتوانش گیر کرد
وای از شام از مسیرِ کوچههایش بارها
موی او در پنجهی پیرزنانش گیر کرد
هُل شد آمد که بگوید : بآ... بابا داشتم
بیشتر با خندهی طفلان زبانش گیر کرد
این یکی هول داد او را آن یکی زد پشتِ پا
تا نفَس در سینهی هِقهِق کُنانش گیر کرد
عاقبت خرما و نانی سهم او شد تا که خورد
خورد سنگی... در گلویش تکهنانش گیر کرد
ای بمیرد زجر، زخمِ پهلویش سر باز کرد
آه دردی لابلای استخوانش گیر کرد
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۱۷)
#یاشبیر
@Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل سوّم محرّم حضرت رقیّه سلام اللّه علیها
کنجِ ویرانه علمدارِ حرم خواهم شد
دخترم عزّتِ بیتِ پدرم خواهم شد
آهِ سردم یَقهیِ توطئه را میگیرد
یارِ او با غم و سوزِ جگرم خواهم شد
شام را کربوبلایِ دگری خواهم کرد
نینواییِ دو چشمانِ ترم خواهم شد
کاخ را با نفسم بر سرشان میریزم
وَ تقاصِ سرِ بالایِ سرم خواهم شد
نوهیِ حیدرم و آیِنهیِ زهرایم
آبرویِ اسداللّهِ حرم خواهم شد
کفِ پایم پُرِ خار است ولی در روضه
خارِ چشمِ عدویِ ستمگرم خواهم شد
پایِ سر عمرِ گلِ سرخ به سر میآید
اوّلین شهیدهیِ طوفِ حرم خواهم شد
عمّهجان ندبه بخوان تا به وصالش برسیم
من که مهمانِ یَمِ شاهِ کرم خواهم شد
📄۱۴۰۳/۴/۱۷
#غزل #سوم_محرم #کربلا #دمشق #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
@Maddahankhomein
#سوم_محرم
#شهادت_رقیه_خاتون_ع
سیلی از واژه های درد آور
میکشد با قلم به میدانم
قصه ای از تبار عاشورا
میزند شعله در دل و جانم
شرح حال ستاره ای کوچک
که دلش پیش آسمان مانده
داغ خورشید روی دستانش
میکند هر نفس پریشانم
میروم بی دریغ و پی در پی
سمت راهی که کاروان رفته
دردها را به چشم میبینم
آخر قصه را نمیدانم
بامن از کربلا به شام آمد
روی نیزه سری که بالا بود
تا نگهبان کاروان باشد
تا از این غم به لب رسد جانم
پای رفتن نداشت دختر عشق
باید اما صبورتر باشد
صحبتش با سر پدر این بود
شده ای در خرابه مهمانم؟
روی نیزه چه خوب میدیدی
صورتم جای تازیانه شده
چوب ها با کمال بی شرمی
می خورد بر دهان و دندانم
نیستی تا دوباره آغوشت
جای امنی برای من باشد
بر سرم دست مهربانت نیست
آه بابای مو پریشانم
من تمام تو را طلب کردم
پیشکش پیش من سر آوردند
خون خشکیده گلوی تو شد
گل سرخی به روی دامانم
تو اجابت کن آرزویم را
کاش من را به آسمان ببری
امر فرما تو حضرت خورشید
دختری تحت امر فرمانم
#
سر خود را گذاشت روی زمین
تا کمی طعم خواب را بچشد
و در آغوش خود کشد سر را
لذت آفتاب را بچشد
عاقبت هدیه ای که آوردند
بی قرارانه صبر و تابش برد
گریه دیگر نمیکند انگار
دخترک تا همیشه خوابش برد .
#معصومه_سادات_اسدیان
@Maddahankhomein
یارقیه مددی
چنان از غم دوری افسرده بودم
که از داغِ تو سخت پژمرده بودم
سپر گر نمیکرد عمه خودش را
همان عصر روز دهم مُرده بودم
فقط خون دل بود و اشک دو دیده
غذایی اگر هم که من خورده بودم
گرسنه نخفتم شبی در اسارت
که هر شب پدرجان، کتک خورده بودم
حسابش ز دستم برون گشته آخر
که من اینقدَر زخم نشمرده بودم
حلالم کن امشب اگر شکوه کردم
دلم تنگِ تو بود، آزرده بودم
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
۲ محرم ۱۴۴۶
۱۸ تیر ۱۴۰۳
@Maddahankhomein