🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸 در وصف شهدا بخش دوم
✍ ️حقیقت این است که در این دنیا، همیشه کسانی هستند که با کمال میل حاضرند، جایشان را با شما عوض کنند!
🍃مثلا مثل شما نفس بکشند، راه بروند،زندگی کنند.و هیچ گله ای از وضع بد معشیت خود هم نداشته باشند!
🍃 اما حاضر نیستند جانشان را بدهند.
چرا ؛!؟چون جان است دیگر!! پول بخواه می دهد؛!! اما جان !! نه شرمنده!✋😁
🍃مگر چه شده ؟ از کسی ،چیزی شنیده ؛! اگر شنیده پس چرا اینقدر تلاش میکند.
🍃مگر نه آن است که باید بگذاریم و برویم؛!
آورده اند، شخصی فقط آرزو داشت یکبار دیگر برگردد ، تا بخاطر همه آن ناشکری ها عذرخواهی کند ! از همه حلالیت بگیرد.
🍃نمی دانم ... آیا️کسی می تواند به او کمک کند ؟اما دیگر علاجی نیست ، خیر ،نمی شود ، ؛!️اصلا غیر ممکن است !✋😔
🍃ای داد و بیداد ...اینجا را ببینید
ترجمه ️سوره ی مؤمنون، آيات ۹۹ و ۱۰۰:
🍃(گويد) پروردگارا! مرا (به دنيا) بازگردان تا شايد به تدارك گذشته عمل صالحی بجای آورم. (به او خطاب میشود كه) هرگز نخواهد شد !
🍃اما می شود طوری دیگر هم رفت؛!
🍃بدون غصه، !
🍃بدون چشم داشت!
🍃 حتی بدون بازخواست. !
🍃واقعا امکانش هست ؛!بله که می شود ؛!
🔰یک کلام شهادت! آخه چرا شهادت ؟!
چون #شهادت بلوغ و کمال انسانیت است برای در آغوش گرفتن مرگ ،قبل از آنکه به سراغ آید.#پاداشی است برای خوبان عالم ، جهت زندگانی جاوید.
🍃برای آنان که به این شیوه رهسپار آن دیار می شوندغوغایی بپاست #شهدا-در-نزدیکی- شما-رخ-نمایان-خواهند نمود شهدا را می گویم.
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال فرصتی عنایت فرماید.
🌸والعاقبه للمتقین
🌸 دعا بفرمایید ✍ نبی زاده
🌷شهید #محمد_علی_گنجی_زاده دربخشی از وصیت نامه معنوی خود آورده اند:
🍃به عنوان فردي از آحاد ملت مسلمان به مسئولين امر تذكر میدهم كه هميشه در جهت اسلام و قرآن باشيد و هيچ مسئله و روشي شما را از هدف و جهتي كه داريد منحرف ننمايد و در كارهايتان نيت خود را خالص نمائيد. اين را در نظر بگيريد كه همه ما انسانهایي ناقص ... هستيم و احتياج به هدايت و ولايت مستقيم قرآن كه اكنون زبان آن امام خميني(ره) است، داريم و هرگز خود را از او دور نكنيم که به كفر و عصيان میرسيم و در دنیا و عقبی جزو خاسرین خواهیم بود.
🍃با چنین دیدگاهی قبول نمودند به عنوان پرورش دهنده نیروهای انقلابی آموزش
آنان را بعهده گرفته که نه فقط یه چریک و رزمنده تکاور تربیت نماید که با آموزش تخریب به رزمندگان و تفکر انقلابی نیروهای استشهادی در این راه تقدیم این آب و خاک نماید.
🍃این چنین تفکرات در شهید #آقا_رضا_ملکیان نیز موج میزد . هرچند دوران کوتاهی سپری شد و آنان نتوانستند به چشم خود سر منشاء خیری که شده بودند را به عینه مشاهده نمایند . اما :
🍃روحیات شهادت طلبانه و مثال زدنی ایشان هم به نوبه خود چشمگیر و قابل تحسین است. همرزمان شهید چنین میگویند:
🍃هر جا نياز به داوطلب جهت شناسايي بود، رضا داوطلب می شد .ودرعمليات آزادسازي قله ی شمشير، شجاعت ورشادت خاصی از خود
نشان داد.
🍃رضا به همراه حسين مجد در عمليات گيلان غرب درتنگه حاجيان كه عراقی ها عمليات ايذايی انجام ميدادند مسئوليت از بين بردن حركات ايذايی دشمن را به عهده گرفته بودند كه در اين كار موفق هم
شدند.
🍃از سایر برکات خیر این شهید تربیت نیروهای آموزش دیده و رزمنده تراز امام و انقلاب با کمک شهیدان قمی و گنجی زاده و... برای رزم در نقاط صعب العبور کردستان و غرب کشور بو د. این نیز مُیسر نبود مگر با ذهنی عاشق و تغییر یافته و نزدیک به معبود.!
🍃شاید یکی از معنوی ترین افراد مثال زدنی تیپ شهید #علی_آقا_قمی بودند. با جثه ای کوچک، نحیف و صدمه دیده از حرکات پر شور قبل از انقلاب اسلامی و با محدودیت جسمانی شدید،! اما قابل تحسین ، فردی که اگر شهید نمی شد ، به نظرم حیف می شد، کسی که قلبش برای ائمه اطهار (ع) و امام می تپید و اهل توسل و توکل، نواقل و تعهد و شب زنده داری بود.
🍃 باید هم با تیر ضد انقلاب به سینه به درجه رفیع شهادت نائل می گشت تا همگان بدانند که هدف تیر بلا شدن ،خواهان می خواهد و بس ،؛!
🍃روحیات علی آقا و پشتکار مثال زدنی سبب شده بود ،تا در سخت ترین شرایط عملیات نوک پیکان عملیات قرار گیرد.
🍃شب عملیات در اواخر آذر ماه ۱۳۶۱ عبور از رودخانه و در شرایطی که هوا برفی و چندین درجه زیر صفر بود را هم خودم و هم گردان تحت فرماندهی ایشان در دو نوبت پشت سر هم و در یک شب تجربه کرده ایم .و این با آن جثه نحیف و محدودیت جسمانی آن شهید والا مقام سنخیتی نداشت . اما به قول خودشون:
🍃اینجا شربت میدن ،اون هم از نوع #شهادت همه را شیفته و مجذوب خودشون نموده بودند. این سر منشاء خیر نیز باید با ذهنیتی خلاق به این درجات می رسید.
🍃ودر یک کلام ، زمانی که همه این روحیات و رشادتها و ...را کم کم جمع و ذخیره نموده ،مشاهده می کنیم ،به مرور زمان با آن آموزشهای الهی و معنوی شاگرد تراز اول امام خامنه ای مدظله العالی سردار سرلشگر شهید محمود کاوه فرمانده دلاور لشگرویژه شهدا منتقل و با همت و تلاش چند ساله این شهید والا مقام ، سبب رشد و شکوفایی یگانی مثال زدنی و قابل تحسین به نام لشگر ویژه شهدا گردید.
🍃فرمانده کاوه سر منشاء خیر و برکت برای اسلام؛ انقلاب ؛ منطقه و دفاع مقدس گردید. که خود مطالب دیگری را در پی خواهد داشت .
🍃بنا بر این هیچ چیز به جز یک ذهن تغییر یافته قادر نخواهد بود موجی عظیم ایجاد و هدایت نماید تا سیلی خروشان را به سر منزل مقصود رساند. امام شهدا چنین نمود و سرمشق عشق دلاور مردان هشت سال دفاع مقدس گردید.
🍃می توانیم حتی پس از شهدا نیز با ذهنی به مراتب ساخته تر ، شکیل تر، تغییریافته تر و با دلیل و برهان، حسن ظن و تحول و تعالی بخشی از آنچه به دلیل تصمیمات خواسته و یا ناخواسته برخی از عزیزان و مسئولین تلاش شده تا به شکلی حداقلی تدوین و به یادگار بماند ، به شکلی باور نکردنی و با همدلی و بصیرت لازم با تغییراتی که به مرور شکل خواهد گرفت مجددا به منصه ظهور رسد.
🍃به نظرم دلسرد نباید شد، باید راه حلی متقن یافت و تلاش کرد، یقیناً با توکل به ایزد منان و یاری شهدا و ذهنی پویا خداوند نیز به این یاری همرزمان برکت عنایت می نماید.تیپ ویژه ای تا آخر پای کار می ایستد و پافشاری مینماید. ✋🌸😊
✍این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خدا بخواهد.
🌸 والعاقبه للمتقین
🌸دعابفرمایید ✍نبی زاده
🌺#_یک_آیه_ولایی_
🌺یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَ هِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلَّآ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَفِرُونَ
🌺مى خواهند نور خدا را با دهان هایشان خاموش سازند، ولى خداوندجزاین نمىخواهد که نور خود را به کمال برساند، هرچند کفّار، ناراحت باشند.
🌺 #سوره_مبارک_توبه_آیه_شریف ۳۲
🤔🌷عجب حکایتی شده بود حذف نام مقدس شهدا از معابر،!میخواستند، اسم شهید وشهادت رو در نطفه خاموش کنند.
👈🌷دوباره شهرمان بوی #شهید و #شهادت خواهد گرفت، و ان شاءالله عطر آن نوید بخش مستضعفین خواهد شد.
🌺والعاقبه للمتقین
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدالله 🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🍀خاطرات بیادماندنی ✨این قسمت
🌷#شهادت-ناصر-کاظمی
✨ وقتی به #روستای «بادین آباد منگوره رسیدیم، همان شب اول موفق به پاكسازی روستانشدیم و بخشی از آن، از طرف عراق، در تصرف #ضدانقلاب باقی ماند. به همین دلیل خطی دفاعی جلوی روستا، پشت به جاده درست کردیم و همان جا سنگر زدیم.
✨آن روز توپخانه پشتیبانی خوبی نداشت و آن طور که باید از ما حمایت نکرد. «#ناصر-کاظمی» فرمانده تیپ، ابتدا از «#کاوه» خواست برای رسیدگی به این موضوع به «پیرانشهر» برود و می خواست با این کار او را عقب بفرستد.
✨ «#کاوه» قبول نکرد. «#کاظمی» گفت: «پس تو یه سری بزن به خطهایی که تثبیت شدن، ببین بچه ها مستقر هستن یا نه. من برم پیرانشهر، زود برمی گردم.» او خداحافظی کرد و به همراه «#عباس-ولی-نژاد» و «#سبقت-الله- مقدم» با يك جیپ که بی سیم نداشت و شیشه اش هم خوابیده بود، به طرف «پیرانشهر» رفت.
✨من صبح با يك «استیشن» آمده بودم اما آن را به «بادین آباد منگور» نیاورده و در پادگان روستای «#قلموت-آباد» پارکش کردم. «#کاوه» صدایم زد .
و سراغ استیشن را گرفت. بهش گفتم کجاست.گفت: «دیشب اون جارو با آرپی جی زدن ، برو ماشینوبردار ببر پادگان پیرانشهر، صبح با #کاظمی برگرد بیا.»
✨با ماشین های گذری به «پادگان قلموت آباد» ارتش رفتم. استیشن را برداشتم و آمدم پادگان «پیرانشهر». ماشین را جلوی ساختمان فرماندهی گذاشتم و رفتم داخل.
✨لحظاتی بعد «#ولی-نژاد» وارد شد. حال #دگرگونی داشت. بدون مقدمه گفت: «#دیدی-کاظمی-هم #شهید-شد!»
✨گفتم: «چی؟» گفت: «#کاظمی-شهید شد. مغزم قفل کرده و چیزی جز این نتوانستم بپرسم: «شما که جلوتر از من راه افتادین. کجا #شهید شد؟» جواب داد: «یه کم که از شما دور شدیم، سر#سه-راهی-نمینچه، نرسیده به جاده اصلی پیرانشهر - سردشت از لابه لای درخت های سپیدار، یه #خشاب رومون خالی شد، یه تیر #مستقیم خورد توسر#کاظمی، یه تیر هم خورد به #مقدم.» گفتم: «الان کجان؟» گفت: «بیمارستان پیرانشهر.»
✨سریع به اتفاق او به طرف بیمارستان حرکت کردیم. رفتم بالای سر #کاظمی، هنوز #زنده بود و #نفس داشت. داد زدم: «این که هنوز زنده ست. پس چرا کاری نمیکنین؟» یکی از عوامل بیمارستان گفت: «این جا کاری نمیشه کرد.» تماس گرفتیم هلیکوپتر بیاد. آن شب #هلیکوپتر-نیامد و#ناصر-کاظمی» #فرمانده-تیپ-ویژه-شهدا» به همراه «#سبقت-الله-مقدم » مسئول واحد #مخابرات #تیپ به #شهادت رسیدند.
✨شبانه آمدیم پادگان، ولی به «#کاوه» حرفی نزدیم. فردا صبح، من و #مهدی- اصغرزاده» مأمور شدیم تا خبر #شهادت «#کاظمی» را به #کاوه بدهیم. کار بسیار سختی بود. «#کاوه» و «#کاظمی، مانند دو روح در يك بدن بودند. علاقه ی به #خصوصی به هم داشتند و همین، کار ما را سخت تر می کرد.
✨به «اصغرزاده» گفتم: «هرچی فکر میکنم، توی خودم نمی بینم بتونم از پس این کار بر بیام ،کار، کار خودتان، من نمی تونم،!! اصغر زاده هم قبول کرد به روستای بادین آباد منگوره که رسیدیم، «#کاوه» تا چشمش به ما افتاد، پرسید: کو #کاظمی؟» #اصغرزاده» دست گذاشت روی شانه «#کاوه» و
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌷 مقام محمود
🌷چهره های نورانی داشتند. به هنگامه دعا ونیایش و زیارت عاشورا از خدا ، مقام محمود ودر رکاب حضرت بقیه الله را خواهان بودند. شهدا را می گویم ...
🌷ما که متوجه نبودیم چه میخواهیم ، دعا میخواندیم و میرفتیم پی کار و زندگی جنگی خودمان ، آنها را تنها می گذاشتیم با هزار تمنا و خواهش خودشان با خدا ...
🌷حاضر نبودن خدشه ای به روابط خود با خدا ، و سلسله مراتب بندگی و فرماندهی بزنند ، چه رسد به دوستی و رفاقت با همرزمان ، شهدا را میگویم...
🌷آن روزها به سرعت گذشت تند تر از آنچه فکرش را میکردیم. اما هنوز پاشنه پای آنها بر روی همان یک لنگه می چرخد.
🌷اعزام مجدد ، با بسیجی های بی ترمزرفتیم جبهه دوست و رفیق پیدا کردیم شدیم برادر، اصلا این کلمه از زبان هیشکی نمی افتاد.و ما درهمین اولین کلمه از بی نهایت کلماتی که بین مان رد و بدل میشد،ماندیم و مدام ،درجا زدیم.
🌷همین برادر و برادرگفتن ها یکی پس از دیگری رفتند وجایشان شد شهید و شهیدان و شهادت دادند و حسینی شدند. حالا از اون عرش به زمین مینگرند و شاهدند برآن اعمال و رفتارمان که چه می کنیم و چه می شود سرنوشتمان...
🌷از دفاع مقدس فاصله گرفتیم و با تمام سختی و مشقتی که بود گذشتیم و سرگذشت را در نهان خود حفظ نمودیم. آنها رفتند و ما جاااااماندیم .شهدا را می گویم.
🌷مدتها گذشت به فکر نبودیم که چه بر سر آزادگان آمده،آمدند و پس مدتی آنانی که جراحتی و صدمه ای داشتند رهسپار دیار عشاق شدند.و ما باز هم جاااااااماندیم .
🌷 کارشناس خبره ای شده بودیم، تحلیل زدیم که آقا باید کار زینبی کنیم ، نشد ، دست بسته شدیم در دنیا ، در دنیا،اهل منزل و عیال و فرزند شدیم و دستمان روز به روز بسته تر...هی به خودمان نوید میدادیم راه شهیدان بازاست، روزگاری شد که آنان نیز قطاری رسیدند... و در جایگاه خود جای گرفتند و ما جااااااا مانده ها در فکر...
🌷بعضی ها کار و کاسبی پیدا کردند و شاغل شدند و هنوز وقتی به یکی از همان برادر ها ی قدیمی میرسیدیم میگفتند بوسنی،افغانستان، لبنان، عراق، و...هستیم ، دیری نپایید آنان را در قامت شهیدان دفاع مقدس و خیل شهدا یافتیم و به استقبال رفتیم و مااااا همانطور در جا زدیم و جاااااا ماندیم.
🌷مدتی گذشت،نه؛ مدتها می گذرد و گفتند جایی لازمت داریم آنقدر در پیچ خم اداری گیر کردیم تا اینکه نشد،! البته ما همپا هم نبودیم.نمیدانم چرا فکر میکنم در سر نوشت ما نوشته اند،تو اصلا از اولش هم مرد میدان و کار زار نبودی که بخواهی به آن سوی جاده رفاقت و برادری به پرواز درآیی و بگویند او نیز ...در سرنوشت من هنوز نوشته ای به چشم می خورد با این عنوان جامااااانده ... و شهدا شاهدند که تلاش موثری هم نکردم. درغیراینصورت با چنین وضعیتی روبه رو نبودم.
🌷روزی او بر فراز قله ی ۲۵۱۹ به پرواز در آمد، همه ی آنچه در اين وجیزه را برایتان نوشتم را بوسید و گذاشت زمین و گفت: من می دانم ، به من نیاز هست آن بالا و هم قطاران را هم با خود نبرد، هرکه پا داد از قبل و در حین عملیات هم گام شد با او فکر نکنید آنهایی که جلوتر یا عقب تر در آن شب با او بودند و برگشتند فاصله چندین کیلو متری داشتند،خیر اگر روز بود می فهمیدید که لشگری همچون زنبوران عسل گرد ملکه بودند و به قامت شهدا...
🌷با زبان بی زبانی دعوت هم کرد بروند و سایر نقاط را در آن شب بیادماندنی عملیات کربلای دو بگیرند. هر فردی بنا به تخصص و مسئولیت خود اقدامی کرد، گوشه کاری را گرفت و نقش خود را به خوبی ایفا کرد. اما خیلی ها از همان شب به بعد با صد زخم و جراحت جااااااا ماندند. ونشد آنچه طالب آن بودند.
🌷((همان شب از کنار هر مجروح به سادگی نگذشت؛ نشست و دل داد و دلدادگی کرد. امید داد و نوید فتح و ظفر ،...در آن شب تاریک مجروحی ساده دل و اهل خراسان که از شب قبل عملیات بر زمین منطقه عملياتي در سینه کش ارتفاع جامانده او را شناخت گفت: البته که می شناسمت توکافه ای... فرمانده لشگراوبا تبسم تلخی گفت : دست آخری کافه چی هم شدم .))
🌷این چنین بود ؛:برادر ارشد و فرمانده ما در آن شب پر کشید و همرزمان خود را تنها و بی یاور گذاشت و برتعداد بیشمار جااااماااااندگان از خود افزود.
🌷#کاوه را میگویم با تمام پسوند هایش، چهارمین فرمانده شهید لشگرویژه شهدا سردار سر لشگر پاسدار #محمود_کاوه به زاده ی یکم خرداد ماه ۱۳۴۰ #شهادت یازدهم شهریور ماه ۱۳۶۵ همان که تلاش میکرد تا همانند نامش به مقام محمود دست یابد.
🌷عجیب هم نبود ، بسیار تلاش؛پایداری و اصرارنمود،برحضورش در نوک وپیشانی،رزمندگان دلاورگردانهای خط شکن لشگرش ودست یافتن به آرزویش#شهادت وشاهد بودن براعمال جاااامااااندگان لشگرش! و بدست آوردن مقامِ #محمود هم نامِ اسمش!
🌸والعاقبه للمتقین
🌸دعابفرمایید✍ نبی زاده
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
🌸خاطرات بیادماندنی ✨این قسمت
🌷🌷روحانی شهید
📒دفتر اول :✨شرایط عمومی منطقه
🍀شهریور ماه ۱۳۶۱ است، آن روزهای شکوهمند خود را مرور نمایید.
🍀فرماندهان تیپ ویژه شهدا در صدد بر آمده اند تا با یاری رزمندگان نوجوان و جوانان انقلابی ، مؤمن ، متعهد و جهادی از جای جای میهن اسلامی با یورشی برق آسا و جانانه و بی امان جاده استراتژیک پیرانشهر به سردشت و حاشیه آن تا نقطه صفر مرزی را از لوث وجود عناصر درد منش ، ضد انقلاب داخلی و خود فروخته ی بیگانه پاکسازی و امنیت را مجددا به این خطه از میهن اسلامی باز گردانند.
🍀از تاریخ ۱۳۶۱/۶/۶ علی رغم هشدارهای مشاوران نظامی ارتشی در منطقه و استان ،فرماندهان تیپ ویژه شهدا با اعتماد به نفس در خور تحسین و با تجربیات ،جنگ در سقز، بوکان، شاهین دژ، مریوان، پاوه و... همچنین روحیه جهادی وصف ناشدنی فرماندهانی هم چون محمد#بروجردی، ناصر #کاظمی، محمود#کاوه، محمد علی #گنجی-زاده زواره ،علی #قمی کردی ،#ملکیان، صفت الله #مقدم و...
🍀روستاهای چیانه ، هنگ آباد ، با دین آبادمنگور را پاکسازی نمایند در همین مرحله از عملیات #ناصر-کاظمی ،#صفت الله-مقدم، #ملکیان در حین درگیری عملیاتی و کمین ضد انقلاب به درجه رفیق #شهادت نائل آمدند.
🍀علی رغم ضربات شدیدی که تیپ ویژه شهدا بر پیکره ی ضدانقلاب مستقر در روستاهای منطقه وارد نموده ،اما ضد انقلاب با حضور اندکی که دارند، اقدام به کمین و مین گذاری جاده های مواصلاتی می نمایند، پایگاههای ارتش علاوه بر استقرار در روستاهای هنگ آباد، بادین آباد ،ترکش و... روزانه مسیر را مین روبی نموده، حتی برابر گزارش نوبه ای قرارگاه مقدم ارتش در تاریخ ۱۷ شهریور سه عدد مین درمسیر جاده اصلی پایگاه ترکش کشف و خنثی می گردد.
🍀به نظر می رسید برادران ارتشی نیز کمر همت بسته اند تا با استقرار کامل در منطقه ضمن وارد آوردن ضربات نظامی کمک و یاور تیپ ویژه شهدا باشند.
📕دفتر سوم: ✨جهاد اعتقادی هم 🌷شهادت در بر دارد.
🌷در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۶۱ حجه الاسلام والمسلمین #عباس_رنجبری به همراه ستوان #علیرضا ذاکر وگروهبان دوم #میر_هادی_میر_حسینی و سرباز وظیفه همراه #حسن_پیشدادیان در ادامه سرکشی ها به پایگاههای ارتش در جاده ای نزدیک به پایگاه ترکش ارتش به کمین ضد انقلاب افتاده و ضمن درگیری ،به اسارت درمی آیند.
🌷پایگاه ارتش در سلسله مراتب فرماندهی به سرعت درخواست بالگرد کبری و پشتیبانی می نماید و هم زمان از تیپ ویژه شهدا نیز درخواست کمک می شود ،اماپس از چند ساعت از یافتن این عزیزان قطع امید می نماید .
🌷دیگر دیر شده است.!!
😈ضد انقلاب درد منش این عزیزان را سه روز تمام زیر انواع شکنجه می گذارد. و از هیچ آزار و اذیتی و... کوتاهی نمی کند. با
🌷سوزاندن سیگار روی بدن آغاز نموده،
صدمات بدنی فراوانی وارد می نماید
🌷 سپس پوست کندن این عزیز و ...
🌷در نهایت مثله کردن
🌷درنهایت تیر باران این روحانی نستوه و مجاهد فی سبیل الله را به آرزوی دیرینه خود که #شهادت است می رسانند.
🌷بر پیکر این شهید والا مقام به جز آثارشکنجه بیش از #۱۵۰ تیر نیز مشاهده گردیده است، پیکر مطهر این شهید و همراهان در تلاشی مضاعف و پس از #پانزده-روز در جنگل های اطراف منطقه به دست می آید.
🌷آذربایجان و شهرستان مرند و روستای گلین قلعه به داشتن چنین فرزندان برومندی افتخار می نماید.
🌷نمی دانیم در این چند روز اسارت بر این #شهید و سایرهمراهان چه گذشته است؛! اما در این ایام محرم حسینی تنها جمله ای که می توان پس از سالها عنوان نمود، شاید این کلمات باشد.
🌷امان از دل زینب وای مادر ،!!
🌷🍀#جهاد همچنان ادامه دارد ،
😈 نسل جدید دژخیمان پس از سالها با عنوان داعش وجندالسلام و ... مجددا تداعی بخش آن دوران گردیده است.
🍀🌷روزگاری را که رزمندگان کردستان مظلوم بارها و بارها آن را تجربه و درک نموده اند سبب می گردد که هرگز اجازه ی برگشت به آن دوران و چنین افراد ناپاک و پلیدی داده نشود . تا مجددا گوشه ای از خاک میهن اسلامی دچار چنین مصیبت عظیمی گردد.
🌸والعاقبه للمتقین🌸
🌸نبی زاده
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸 #الهی_شهید_شی؛!
✍ این روزا،همرزما در حق همدیگر مانند دوران هشت سال دفاع مقدس موضوعی را یاد آور میشوند و در واقع دعا میکنند تاهمرزم او به توفیق شهادت دست یافته و تکه کلام ودعایشان برای جا مونده هایی مثل حقیر شده؛ «الهی شهید شی»!
🍃یادم افتاد آقا جواد نظام پور فرمانده دلاور گردان ذوالفقارهم چنین کلامی ورد زبانش بود البته نمیدونم چه جوابی درخورتحسین برایش یافت خواهد شد ،لااقل حقیر برایش دعایی در همین اندازه و قواره پیدا نکردم !
🍃اما تجربه ای که دارم اینه که تا شبیه ترین؛به این بخش از دعا نشویم،اجازه ی ورود بدین شکل امروزی را نخواهیم یافت. و به هر شکل غیر ممکن و دست نیافتنی خواهد بود.
🍃اما در دورانی نه چندان دور انسانهایی رو یافتم که در سرما.وگرمای طاقت فرسای کردستان ،شمالغرب و جنوب کشور در هشت سال دفاع مقدس و حتی پس از آن ؛ شبانه به نماز شب ایستادند و درگمنامی و تاریکی شب چنان با معبود خود روبه رو شدن که عاقبت خداوند باری تعالی تک تک آنان را از روی زمین چید و آسمانی شان نمود. مثل برادر زراعتکار و خیلی از همرزمان شهید دیگرمان...
🍃شاید خودمان هم گاهی حالمون اونقدر خوب بوده که چنین اتفاقاتی به ما هم روکرده باشه؛اما ما خیلی ساده خرابش کرده ویا همین روزها هم خرابش میکنیم و با اشتیاق ازش دور میشیم.! نمی دونم تجربه کردید؛یا نه؛!؟
🍃یادم میاد، گاهی همون موقع ها به خیلی چیزها رسیدیم ،اما نتونستیم نگه داریمشان و محو داشته های دنیایی خودمان شدیم و این شور و اشتیاق از ما گرفته شد.؛ ! یادتون هست میگفتن حفظ پیروزی از خود پیروزی سخت تره؛! فقط که برای جنگ نبوده ؛ شاید توفیق داشتیم ،تا سر مرز شهادت هم پیش رفتیم اما نشد که بشه ؛! چرا ؛؟ به خودمون بر میگرده ؛!
🍃تازه وقتی فهمیده بودیم که متوجه نشدیم مدتی هست،که چه چیزباارزشی رو ازدستش دادیم؛!حتی گاهی اتفاق افتاده که زندگی برامون سخت میشه و ما هم مدام سخت ترش میکنیم. شاید حال و روز بعضی از جانبازان با خانواده خودشون این شکلی باشه،! شاید هم تحمل کردیم و نم پس ندادیم ،مثلا روایتی هست که همرزمی داشتیم به نام فرامرز فتحی با ۷۲ ماه جبهه روایت هست که هفت سال حافظه اش رو از دست داد، با حقوق ماهانه ۵۰ هزار تومان کمکی از کمیته امداد زندگی میکرد. تازه یک فرزند طلبه هم به جامعه ما تحویل داده... خدا رحمتش کنه...
🍃نمیدونم شاید روایت ما هم این شکلی باشه؛!شاید؛آرامش داریم،و خودمون ناخواسته خرابش میکنیم ،اما به هر حال این اشتباهات دانسته یا ندانسته در زندگی همه هست ،! امااگه بدونیم یکبار زنده ایم و فقط یکبار زندگی میکنیم ، فرزندان ما هم به این شکل به پدر و مادر شون نگاه میکنن. اون نوشته دخترم چنین مضمونی داشت.
« #بعد_ها_فهمیدم_که_مادر_و_پدرم_فرشته_اند»
🍃حکايت من و شما ؛! حکايت، گمشده ایست که در بيابان لم یزرعی،بدنبال نشانی از#شهادت ؛ می دود؛ آری برادرم ، #دردی از اعماق قلبم هست که چنین نجوا هایی سر می دهد؛!وحال من و شما درچنین روزهایی، چنین است ؛!این روزها دیگه همه میدونند وفهمیدیم که #شهيد_نشویم آخرش میميریم ... ترسم هم ازهمینه، که پايان عمر من و بر روی آخرین صفحه ی شناسنامه مهر #فوت_شد! را به جای به درجه رفیع #شهادت نائل گشته؛ بزنند.!
🍃البته گفته باشم ، شهید شدن نمیتونه اتفاقی باشه قبلا" هم در این مورد نوشتم. اینطور هم نیست که بگیم:گلوله ایی در رفت و خورد و شهیدشد؛نه اینطور هم نیست ؛!
🍃شھید هم رضایت نامه داره هم رضایت نامه اش رو؛اول از همه آقامون امام حسین علیهالسّلام و علمدارش ابوالفضل العباس سلام الله علیها امضا میکنند، تازه بعدش هم نیاز به مھُر تاییدی داره که#حضرت_فاطمه-زهرا سلام الله علیها باید پاش بزنند ؛!
🍃همرزمان عزیزم همه میدونن و هم به چشم دیدن که شھیدقبل از همه چیز؛ دنیاشو به قربانگاه برده.!اصلا"شهید مدتی زیر نگاه مستقیم خدا زندگی کرده...بنابر این#شھادت_اتفاقی_نیست...
🍃بلکه سعادتیست که نصیب هر شخصی نشده و نمیشه.و اصولا" تاشهیدانه زندگی نکنی نمیتونیم شهیدانه بمیریم؛!!
🍃همرزمان ورفقای عزیزم می دونید؟! چقدرسخته ، چقدر درد ناک و بغض آلوده ؛!؟که آخر اين قصه اين طور تمام شه وبگن: #مُــــرد، کار این همرزم هم امروز #تمام_شد؟!
🍃خدا نکنه در روز موعود شهدا و همرزمان و رفیقان شهیدمان ما و شما رو به هم نشون بِدن؛ بگن ،ببینید ، آخر این رفیقمان هم نشد، تا #شهادت قسمتش شه.! الهی ، الهی شهید شی در غیر اینصورت الهی الهی شهیدی ، همرزمی راضی باشه ازت و شافی باشه برایت تا کافی باشه برایت✋🌷💖
🌸این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خداوند متعال بخواهد.
🌸فاعتبروا یا اولی الابصار
🌷 #خوبان_عالم_دعا_بفرمایید✍ نبی زاده
🌸هوالحکیم
🌸امام خمینی رحمت الله علیه 💖
🌸راستى اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدى با جهانخواران حل نكنند و لا اقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟
🌸هم اكنون اگر امريكا يك كشور اسلامى را به بهانه حفظ منافع خويش با خاك يكسان كند، چه كسى جلوى او را خواهد گرفت؟
🌸 پس راهى جز #مبارزه نمانده است، و بايد چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصا امريكا را شكست، و الزاماً يكى از دو راه را انتخاب نمود:
🌸يا #شهادت. يا #پيروزى. كه در مكتب ما هر دوى آنها #پيروزى است
📚صحيفه امام خمینی (ره) ج۲۱ص ۸۳
🌷اللّهُمَّصَلِّعَلی مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد🌷
🌷 أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌷
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
💫خاطرات بیادماندنی ✨این قسمت
🌷انتخابی امام حسین (علیه السلام)
💖ماه #شعبان از راه رسیده بود. به #حاج-آقا گفتم: «اگه میشه، چند روزی بریم تهران و این ایام جشن و شادی رو توی تهران باشیم.»
✨ قبول کرد و ما را به تهران فرستاد. | چند شب از آمدن مان به تهران نگذشته بود که #شب در عالم خواب، آقا #اباعبدالله #الحسین ( علیه السلام) را دیدم که به خانه ی ما آمده بودند و دنبال #چیزی می گشتند.
✨از ایشان پرسیدم. «آقا! اینجا دنبال چی می گردین؟»
✨ایشان فرمودند: «من اومدم چیزی رو از شما بگیرم!» گفتم: «آقا، اختیار دارین! این چه فرمایشیه که می کنین؟ زندگی ما #متعلق به #شماست.»
✨ در همین گیر و دار از خواب پریدم. معنی تعبیر خواب را نیافتم. تا چند روز با خودم فکر می کردم که ما چه چیز با #ارزشی داریم که امام حسین صلوات الله عليه) آن را از ما #می-طلبد.
✨ بعد از چند روز #حاج-آقا پیغام فرستاد که «بیاین #ارومیه، میخوام شما رو ببینم.» رفتیم ارومیه و او را دیدیم.
✨ حال و هوای #خاصی داشت. بعد از رفتن او به #ذهنم-خطور کرد که نکند #امام-حسین (صلوات الله عليه) او را از ما #طلب کرده است.
✨#دلشوره ی عجیبی گرفته بودم.
🌷✨#چند روز بعد #خبر #شهادت #حاج-آقا را برایم آوردند.
🌷راوی همسر سرلشگر پاسدار شهید محمد بروجردی فرمانده تیپ ویژه شهدا🌷