eitaa logo
عشق‌دیرینه💞
22.1هزار دنبال‌کننده
146 عکس
102 ویدیو
0 فایل
تو، شدی همون زیباترین تجربه♥️🖇️ تبلیغاتمون😍👇🍬 https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 #هر‌گونه‌کپی‌برداری‌حرام‌است‌‌وپیگرد‌‌قانونی‌و‌‌الهی‌دارد‌حتی‌با‌ذکر‌نام‌نویسنده❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️😍سلام سلام سورپراز داریم براتون بچه ها وی آی پی راه اندازی شد😍😍 تو وی آی پی ۲۰۰ پارت جلو تر هستیم و روزانه ۵ پارت براتون قرار میدیم تا ۱ ماه آینده هم تو وی آی پی تموم میکنیم رمان رو بدو تا دیر نشده🥹 برای دریافت وی آی پی مبلغ ۴۲ هزار تومن رو به شماره کارت زیر واریز کنید
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده بزنید رو کارت کپی میشه فیش واریزی رو به آیدی زیر بفرستید👇 @admin_part پارت اول رمان امواج عشق😌👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/24023
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وشصت_وپنج باحرص درحالی که دندون هامو روی هم فشار میدادم پاسپ
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 صندلی هارو یه جوری هماهنگ کرده بودم که صحرا کنار من بشینه اما خانم خودشو کنار آرشاویر جا کرده بود و اصلا هم به من توجهی نداشت!! میون دندون های کلید شده گفتم: _همگی طبق شماره صندلی هاشون نشستن؟ آرشا که مشغول خوردن بود با دهن پر گفت: _نه منو صحرا شماره صندلی هامون فرق داره! فرشته_ شماره مهم نیست.. نشستیم دیگه! میثم که انگار دل خوشی از فرشته نداشت با جدیت گفت: _نمیشه اسم ها طبق شماره ها تو سیستم ثبت شده شاید اتفاقی افتاد آرشا بلند شو سر جای خودت بشین! صحرا ازجاش بلند شد وگفت: _فقط شماره صندلی من فرق داره وبدون حتی نگاه کردن به من اومد و کنار دستم نشست! لبخند پیروزمندانه ای زدم و کم کم همه ی مسافر ها سرجاهاشون مستقر شدن و خدمه ها مشغول توضیحات شدن! بازم لجبازی های صحرا و حرص خوردن های من! عمدا تاکمر خم شده بود و با آرشا مشغول خوش وبش بود که عصبی آرنجمو کوبوندم به پهلوش وگفتم: _بس میکنی یا نه؟ آخ آرومی گفت و برگشت وبا تعجب نگاهم کرد! _چی رو بس کنم؟ خم شدم سمتش و آروم کنار گوشش گفتم: _به نفع خودته که مسخره بازی هاتو تموم کنی! _مثل خودم آروم اما بالحن حرص دراری گفت: _متوجه منظورت نمیشم! _صحرااااا _ببین من باتو کاری ندارم توهم سعی کن توکار من دخالت نکنی وگرنه به فرشته جون میگم جیزت کنه! ای خدا.. آخه تا کی باید با این بچه سروکله بزنم! آخه این کی میخواد بزرگ بشه!!! هم خنده ام گرفته بود هم دلم میخواست تیکه تیکه اش کنم.. _داری اشتباه میکنی.. حقیقت باچیزی که تو دیدی کاملا فرق میکنه! برات توضیح...... میون حرفم پرید وگفت: _واسه چی باید به من توضیح بدی؟ توواسم ارزشی نداری که خودمو درگیرت کنم حالا هم ساکت باش نمیخوام صداتو بشنوم! اومد خودشو عقب بکشه که دستشو گرفتم بیشتر به سمت خودم کشیدمش ومیون دندون های کلید شده ام گفتم: _اون روی سگ منو بالا نیار! _مثلا بالا بیاد چی میشه؟ _نظرت چیه به بقیه بگیم دیشب کجا بودیم؟؟؟ @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥
رمان عشق دیرینه در وی آی پی تمام شد😍😍 دوستان عزیز کانال وی آی پی عشق دیرینه کامل بارگذاری شده زودتر بخرید تا افزایش قیمت نزدیم😍😍 کسانی که مایل به خرید وی آی پی هستن مبلغ ۴۰ هزار تومن رو به شماره کارت زیر بفرستن
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده فیش واریزی رو هم به آیدی زیر بفرستید۰🙃💞 @admin_part پارت اول عشق دیرینه👇👇👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/15718
عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #225 دستش رو به طرفم آورد یهو پیامکی به تلفنش اومد پوف کلافه ای کش
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 سرمو تکون دادم و زیر لب به آرومی گفتم : _باشه _آفرین دختر خوب حالا شد ..... ناخودآگاه سرم رو روی شونه اش گذاشتم و چشام رو بستم وجودم سراسر آرامش شد .... میخواستم این لحظه رو تو تک تک سلول هام حک کنم آرشام هم سرش رو تکیه داد به سرم .... و زیر لب آروم شروع به خوندن آهنگ کرد: _سوگیلیم سویرم گیزلتمیرم کی گئدیرم همیشلی گتمیرم کی چشام پر اشک شده بود آرشام چرا این آهنگ رو خوند؟ آهنگی که برام پر از غم بود ؟ عشقی که با این آهنگ شروع شد آخرش چی میشه؟ شاید آرشام بدون منظور این آهنگ رو خوند سعی کردم افکارم رو پس بزنم.... آرشام دستام رو گرفت..... رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وشصت_وشش صندلی هارو یه جوری هماهنگ کرده بودم که صحرا کنار من
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 صحرا: باچشمای گرد شده فقط نگاهش کردم.. یعنی اونقدر دیونه اس که از رابطه ی خودش حرفی بزنه؟؟ امکان نداره! اما نه.. از این دیونه همه چی برمیاد! سکوت وتعجبمو که دید نگاهشو ازم گرفت و سرشو به صندلی تکیه داد و چشماشو بست! خب این یعنی چی؟ یعنی اونقدر جدی هست که تهدیدشو عملی کنه؟ اگه بگم تمام مدت توی سکوت وبهت حرفش بودم دروغ نگفتم... واسه چی این کارو بامن کرد؟ که ازم حق سکوت بگیره و خودش هرکاری دلش خواست بکنه؟ هم فرشته رو داشته باشه هم منو؟ به صورتش نگاه کردم.. میدونستم بیداره اما چشماشو بسته.. ازش بدم میومد.. آشغال عوضی حتی صبرنکرد چندساعت از باهم بودنمون بگذره بعد... با یادآوری صبح کله ام داغ کرد.. نگاهمو ازش گرفتم و محکم پلک هامو روی هم فشار دادم.. دست خودم نبود.. داشتم تو آتش عشقش میسوختم و خاطرات دیشب به شعله میکشید آتش لعنتی رو!! چرا این کارو بامن کرد؟ یعنی فرشته راست میگفت؟ یعنی مهراد من داره بابای بچه ای میشه که مادرش من نیستم.. یادم اومد چطوری جگرگوشه امو نابود کردم.. یادم اومد چطوری پاره ی تنشو ازش گرفتم و داغ به دلش گذاشتم.. پلک هامو بادرد وفشار بیشتری روی فشار دادم.. دست هام مشت شده بود وگرم شده بود.. اون حق نداره بابای بچه ی کس دیگه بشه.. نه خدایا خواهش میکنم نذار.. لبم لرزید.. ناخن هام داشتن گوشت دستمو پاره میکردن.. @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥
عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #226 سرمو تکون دادم و زیر لب به آرومی گفتم : _باشه _آفرین دختر خو
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 بوسه ای رو دستم زد ....... روی دستم خیس شده بود....... قطره اشک آرشام رو دستم گویی میرقصید آرشام با صدای دورگه ای گفت: _پریا مطمئن باش تا آخر عمرم دوستت خواهم داشت هیچ وقت تو زندگیت ازم متنفر نشو..... فقط بدون که تو اولین و آخرین عشق زندگیم هستی ... به فکر فرو رفتم چرا این حرف ها رو بهم میزد ؟ متعجب بهش نگاه میکردم ..... با چشمان اشکی گفتم: _من هیچوقت ازت متنفر نمیشم......... آرشام دیگه حرفی نزد .... انگار هر دو به فکر فرو رفته بودیم... با صدای در هر دو سریع از جامون بلند شدیم آرشام دستم رو گرفت و به طرف میزی که کنار دیوار بود رفت رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وشصت_وهفت صحرا: باچشمای گرد شده فقط نگاهش کردم.. یعنی اونقد
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 صدای نگران مهراد باعث شد از جهنمی که توش بودم بیرون بیام.. _صحرا؟ صحراا بابغض چشم هامو باز کردم وبهش نگاه کردم.. _چی شده؟ چرا میلرزی؟ به بقیه نگاه کردم.. همه خواب بودن.. مگه چقدر مشغول فکرکردن بودم.. بازم صدای مهراد.. _صحرا باتوام.. دستشو زیر چونه ام گذاشت وصورتمو به طرف خودش چرخوند وبا نگرانی پرسید _چته قربونت برم؟ تا دهن باز کردم حرف بزنم بغضم شکست.. آروم گریه کردم و با گریه گفتم: _چرا این کارو کردی؟ بادیدن اشک هام عصبی شد و نگران تراز قبل پرسید: _چرا گریه میکنی؟ من چیکارکردم مگه؟ بخاطر صبحه؟ نذ‌اشتی واست توضیح بدم که.. بابا بخدا... نتونستم سکوت کنم.. دست خودم نبود.. من مهرادو دوستش داشتم.. نتونستم ازش نپرسم.. حرفشو قطع کردم وبا گریه وصدایی شبیه پچ پچ گفتم: _داری بابای بچه ی اون میشی؟ باشنیدن حرفم اخم هاش توهم رفت و با تعجب وچشمای گرد گفت: _چیییی؟؟؟؟ _میدونم داری بابا میشی.. میدونم فرشته ازت بار داره.. میدونم.. ناباور سرشو برگردوند وبه فرشته که غرق خواب بود نگاه کرد.. به طرف من برگشت وگفت: _چرت میگه.. باور نکن.. دروغه.. _باور نکنم؟ خودم تو ب.غ.لت دیدمش.. خودم دیدم لعنتی دستاشو دور طرف صورتم گذاشت و مجبورم کرد بهش نگاه کنم.. _منو ببین.. بخدا قسم همه چی سوتفاهم بوده.. بهت دروغ گفته.. قول دادی باورم کنی صحرا.. زیرحرفت نزن.. بهم اعتماد کن بهت قول میدم پشیمونت نمیکنم.. @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥
عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #227 بوسه ای رو دستم زد ....... روی دستم خیس شده بود....... قطره
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 پشت میز قایم شدیم..... انگار کسی داشت سعی میکرد در رو باز کنه بعد گذشت دقایق کوتاه در باز شد ..... و قامت مهران در لابه لای در نمایان شد ..... با خوشحالی از پشت میز بیرون اومدیم .... مهران با دیدنمون گفت: _زود باشید .... بعد از انبار بیرون اومد .... ما هم پشت سرش بیرون اومدیم مهران قفل در رو دوباره بست با قدم هایی بلند سالن تاریک رو پشت سر گذاشتیم و به سالن کارگاه رسیدیم هیچ کس نبود با تعجب روبه مهران گفتم: _پس بقیه کجان؟ مهران با چهره ای که معلوم بود به فکر فرو رفته گفت: _صمدی گفت یه جشن بزرگ قراره فردا برگزار بشه رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀
❤️😍سلام سلام سورپراز داریم براتون بچه ها وی آی پی راه اندازی شد😍😍 تو وی آی پی ۲۰۰ پارت جلو تر هستیم و روزانه ۵ پارت براتون قرار میدیم تا ۱ ماه آینده هم تو وی آی پی تموم میکنیم رمان رو بدو تا دیر نشده🥹 برای دریافت وی آی پی مبلغ ۴۲ هزار تومن رو به شماره کارت زیر واریز کنید
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده بزنید رو کارت کپی میشه فیش واریزی رو به آیدی زیر بفرستید👇 @admin_part پارت اول رمان امواج عشق😌👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/24023
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وشصت_وهفت #پارت۲ صدای نگران مهراد باعث شد از جهنمی که توش بو
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 _قسم بخور باهاش نبودی.. جون منو قسم بخور که هیچوقت...! _کلافه دندونشو روی لبش کشید وپلک هاشو روی هم فشار داد! _آخه این چه سوالیه که تو میکنی؟ دنبال چی میگردی صحرا؟ چرا دنبال بهونه میگردی که ازم دوری کنی؟ شکافتن قبر گذشته چه سودی به حال توداره؟؟؟ قلبم تیر کشید.. چه جوابی واضح ترازاین؟ پس...! _چطور تونستی؟ _صحرا! _خواهش میکنم هیچی نگو.. من حالم خوب نیست! _د آخه لعنتی حال منم خوب نیست! _حال تو با چندنفر خوب میشه؟ سحر؟ ترلان؟ فرشته؟ صحرا؟ کدومشون؟ اونقدر آروم حرف میزدیم که صدامونو کسی نمی شنید! بدون حرف فقط نگاهم کرد.. غم تو نگاهش بود.. اما غم روی دل من اونقدر زیاد بود که زیادی هاش از چشمم بریزه! دلم میخواست بهم اطمینان بده که فرشته باردار نیست اما انگارخودشم به این موضوع شک داشت! خدایا کجایی.. خواهش میکنم بیا ویه کاری کن @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥
رمان عشق دیرینه در وی آی پی تمام شد😍😍 دوستان عزیز کانال وی آی پی عشق دیرینه کامل بارگذاری شده زودتر بخرید تا افزایش قیمت نزدیم😍😍 کسانی که مایل به خرید وی آی پی هستن مبلغ ۴۰ هزار تومن رو به شماره کارت زیر بفرستن
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده فیش واریزی رو هم به آیدی زیر بفرستید۰🙃💞 @admin_part پارت اول عشق دیرینه👇👇👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/15718
عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #228 پشت میز قایم شدیم..... انگار کسی داشت سعی میکرد در رو باز کن
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 کارکنان اینجا رو برد تا کمکشون کنه آرشام_به مناسبت چی ؟چرا یهو همچین تصمیمی گرفتن؟ مهران_میگفت قراره یک مهمون بیاد نمیدونم ولی این مهمون هر کی هست فرد مهمیه .... الان هر سه تامون به فکر فرو رفته بودیم یعنی این مهمون کی بود .... باید آماده هر اتفاقی بودیم مهران_فردا باید حواسمون خیلی جمع باشه نباید کوچکترین خطایی داشته باشیم .... حتما نقشه بزرگی دارن..... که اینطوری برای این جشن برنامه ریزی کردن _حالا نقشه ما چیه ؟ مهران_شنود و دوربین به خودتون وصل میکنید باید هر کدوم بی سیم مخفی تو گوشمون داشته باشیم تا تند تند به همدیگه گزارش بدیم رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀
❤️😍سلام سلام سورپراز داریم براتون بچه ها وی آی پی راه اندازی شد😍😍 تو وی آی پی ۲۰۰ پارت جلو تر هستیم و روزانه ۵ پارت براتون قرار میدیم تا ۱ ماه آینده هم تو وی آی پی تموم میکنیم رمان رو بدو تا دیر نشده🥹 برای دریافت وی آی پی مبلغ ۴۲ هزار تومن رو به شماره کارت زیر واریز کنید
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده بزنید رو کارت کپی میشه فیش واریزی رو به آیدی زیر بفرستید👇 @admin_part پارت اول رمان امواج عشق😌👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/24023
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وشصت_وهشت _قسم بخور باهاش نبودی.. جون منو قسم بخور که هیچوقت
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 اگه یه ذره دوستم داشتی بهم فرصت میدادی که خودمو ثابت کنم! قطره اشکم روی دستش چکید.. _تمام عمرمو بخاطر بی اعتمادیت گریه کردم! به چشمم نگاه کرد و با غم توی صداش شبیه به پچ پچ گفت؛ _دوستم داری؟ فقط نگاهش کردم.. چقدر چشمای عشقم قشنگه.. مژه های بلند فر خورده اش دل هر سنگی رو آب میکرد.. چطور میتونه با داشتن این چشم ها به دوست داشتنم شک کنه؟؟؟ _داری؟ بی توجه به تمام بدی هاش.. به فرشته وهر زنی که تو زندگیم آورد پلکمو که پرازاشک بود روی هم گذاشتم و زیر لب گفتم: _خیلی! بهش نگاه کردم.. به لب هام خیره بود.. اومد خودشو نزدیک کنه که سریع عقب کشیدم.. دیگه بهش اجازه نمیدم.. پای زندگیم درمیان بود ! زیرلب لعنتی گفت و دست هاشو کلافه به صورتش کشید! _ازاینجا که رفتیم.. به مقصدمون که رسیدیم.. نمیخوام ببینم.... با نشستنش دستش روی لبم حرفم نیمه تموم موند! _هیششش! از ندیدن و دوری حرف نزن.. چطوری میتونم نبینمت وقتی قلبمو توی مشتت گرفتی _اما این ممکن نیست.. هرچقدرم دوستت داشته باشم تا تلکیف خودتو اون با اون زن معلوم نکنی حق نداری بهم نزدیک بشی.. _چه تکلیفی صحرا؟ از اینجا که بریم اون میره راه خودش منم راه خودم.. ازاولشم چیز مهمی بین ما نبوده! پوزخند زدم.. _اما خودش اینو نمیگه @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥
رمان عشق دیرینه در وی آی پی تمام شد😍😍 دوستان عزیز کانال وی آی پی عشق دیرینه کامل بارگذاری شده زودتر بخرید تا افزایش قیمت نزدیم😍😍 کسانی که مایل به خرید وی آی پی هستن مبلغ ۴۰ هزار تومن رو به شماره کارت زیر بفرستن
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده فیش واریزی رو هم به آیدی زیر بفرستید۰🙃💞 @admin_part پارت اول عشق دیرینه👇👇👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/15718
عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #229 کارکنان اینجا رو برد تا کمکشون کنه آرشام_به مناسبت چی ؟چرا ی
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 به همشون نزدیک میشیم..... تا ازحرفاشون به یک سرنخی برسیم این مهمونه با من ،....... آرشام تو حواست شش دنگ به مرد ها باید باشه ، پریا تو هم باید از بین حرفای زن و بچه های اونا به یه سرنخی برسی منو آرشام سری به نشونه ی تایید تکون دادیم و دیگه حرفی نزدیم مهران _خب دیگه تا دیر نشده بریم..... صمدی هم تا الان شک کرده.... من بهشون گفتم پریا یه چند تا خرید داشت رفتین بازار مواظب باشین شما هم سوتی ندین تو راه یه چند تا وسایل میخریم تا شک نکنه سری تکون دادیم.... منو آرشام به طرف ماشین آرشام رفتیم مهران هم سوار ماشین خودش شد ماشین رو روشن کرد و حرکت کردیم رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀
❤️😍سلام سلام سورپراز داریم براتون بچه ها وی آی پی راه اندازی شد😍😍 تو وی آی پی ۲۰۰ پارت جلو تر هستیم و روزانه ۵ پارت براتون قرار میدیم تا ۱ ماه آینده هم تو وی آی پی تموم میکنیم رمان رو بدو تا دیر نشده🥹 برای دریافت وی آی پی مبلغ ۴۲ هزار تومن رو به شماره کارت زیر واریز کنید
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده بزنید رو کارت کپی میشه فیش واریزی رو به آیدی زیر بفرستید👇 @admin_part پارت اول رمان امواج عشق😌👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/24023
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وشصت_ونه اگه یه ذره دوستم داشتی بهم فرصت میدادی که خودمو ثاب
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 _مطمئنی نمیخوای برسونمت؟ درحالی که چمدون سنگینمو روی زمین میکشیدم گفتم: _آره دستت درد نکنه میخوام یه کم تنها باشم! _میخوای بامهراد بری؟ برگشتم وچپ چپ به آرشا نگاه کردم.. _اگه بخوام بااون برم واسه چی باید بهت بگم نمیرم؟ _باشه خب نخورمنو حالا.. فردا میای شرکت دیگه؟ از ته دل آه کشیدم وگفتم: _نمیدونم! بادیدن مهراد و فرشته که دوشا دوش هم راه میرفتن و سوار ماشین شدن قلبم شروع به تند تپیدن کرد! خدایا چرا نمیتونستم در کنار این مرد به آرامش برسم!!! چرا؟؟؟؟؟؟؟ سمانه هم تندتند به سمتم اومد وگفت: _باماکه نمیای بدو برو سوار شو میثم واست آژانس گرفته! لبخندی زورکی زدم وبغلش کردم.. باصدای بچگونه گفت: _دلم برات تنگ میشه عشقم زود زود بهم سربزنیا! خندیدم... _چشم. منم دلم برات تنگ میشه عزیزم! میثم_ خب بریم دیگه هوا داره تاریک میشه صحرا جان فردا رو نمیخواد بیای واسه خودت استراحت کن! لبخندی به این همه مهربونی زدم وبه سمانه که وفادار ترین شوهرو داره یه لحظه حسودیم شد.. کاش مهراد منم مثل میثم تنها زن زندگیش من بودم! سوار تاکسی شدم و کم کم از فرودگاه شدم.. @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥
رمان عشق دیرینه در وی آی پی تمام شد😍😍 دوستان عزیز کانال وی آی پی عشق دیرینه کامل بارگذاری شده زودتر بخرید تا افزایش قیمت نزدیم😍😍 کسانی که مایل به خرید وی آی پی هستن مبلغ ۴۰ هزار تومن رو به شماره کارت زیر بفرستن
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده فیش واریزی رو هم به آیدی زیر بفرستید۰🙃💞 @admin_part پارت اول عشق دیرینه👇👇👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/15718
عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #230 به همشون نزدیک میشیم..... تا ازحرفاشون به یک سرنخی برسیم ا
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 تو مسیر خونه آرشام جلوی یه پاساژ بزرگ نگه داشت و چند تا وسایلی که درواقع نیازمون نبود خریدیم سریع سوار ماشین شدیم وقتی داشتیم خرید میکردیم مهران رفت گفت اون زودتر از ما میره تا شک نکنن ساعت نزدیک ۶ عصر بود که به خونه رسیدیم همه جا پر بود از کارگر هایی که داشتن کار میکردن با چشمایی از حدقه بیرون زده بهشون نگاه میکردم صمدی با دیدن ما به طرفمون اومد.... آرشام با اخم دستام رو محکم گرفت از اینکارهاش خندم میگرفت ....... از طرف دیگه وقتی میدیدم انقدر حواسش بهم هست..... از خوشحالی میخواستم بال بال بزنم صمدی نگاهش گره خورده بود رو دستامون به خودش اومد و سریع با اخم گفت: رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀
❤️😍سلام سلام سورپراز داریم براتون بچه ها وی آی پی راه اندازی شد😍😍 تو وی آی پی ۲۰۰ پارت جلو تر هستیم و روزانه ۵ پارت براتون قرار میدیم تا ۱ ماه آینده هم تو وی آی پی تموم میکنیم رمان رو بدو تا دیر نشده🥹 برای دریافت وی آی پی مبلغ ۴۲ هزار تومن رو به شماره کارت زیر واریز کنید
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده بزنید رو کارت کپی میشه فیش واریزی رو به آیدی زیر بفرستید👇 @admin_part پارت اول رمان امواج عشق😌👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/24023
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وهفتاد _مطمئنی نمیخوای برسونمت؟ درحالی که چمدون سنگینمو روی
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 2ساعت توی راه بودیم تا بالاخره تاکسی جلوی خونه ام ایستاد و با خوشحالی کرایه رو حساب کردم و به سمت خونه پرواز کردم.. سعی کردم به اون دونفر فکرنکنم و به آرامش خونه ام فکرکنم وخداروشکر کنم واسه نعمت بزرگی که بهم داده.. به خونه که رسیدم اول خونه رو گرد گیری کردم و بعد یه دوش طولانی با آب داغ داغ خودمو مهمون کردم.. به هرجای بدنم که دست میکشیدم یاد دست های مهراد میوفتادم.. هم غرق لذت میشدم هم تنفر.. بافکر کردن به اینکه بااون عفریته بوده دلم هول میشد! موهامو همونطوری خیس توی حوله پیچیدم وسرماخوردیگمو بی محلش کردم.. دلم یه غذای مفصل میخواست و دلم لک زده بود واسه قرمه سبزی.. به ساعت نگاه کردم 10شب بود.. یعنی میتونستم درست کنم؟؟ هرچقدر سعی کردم دلمو قانع کنم نشد و آخرشم با کمک زود پز و کلی سروصدا ایجاد کردن قرمه سبزی وسالاد شیرازی درست کردم و ساعت 12 شب آماده شد! یه عالمه واسه خودم غذا کشیدم و آماده خوردن شدم که زنگ صدای زنگ واحد باعث شد از ترس چشمام گرد بشه.. ترسیده به ساعت نگاه کردم.. کیه که زنگ پایینو نزده و مستقیم وارد آپارتمان شده!! @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥
رمان عشق دیرینه در وی آی پی تمام شد😍😍 دوستان عزیز کانال وی آی پی عشق دیرینه کامل بارگذاری شده زودتر بخرید تا افزایش قیمت نزدیم😍😍 کسانی که مایل به خرید وی آی پی هستن مبلغ ۴۰ هزار تومن رو به شماره کارت زیر بفرستن
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده فیش واریزی رو هم به آیدی زیر بفرستید۰🙃💞 @admin_part پارت اول عشق دیرینه👇👇👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/15718
عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #231 تو مسیر خونه آرشام جلوی یه پاساژ بزرگ نگه داشت و چند تا وسای
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 _دیر اومدین ....... آرشام کیسه های تو دستش رو بالا آورد و گفت: _چند تا وسایل نیاز داشتیم رفتیم خریدیم صمدی سری تکون داد و چیزی نگفت آرشام دستام رو کشید و به طرف اتاقمون رفتیم همین که وارد اتاق شدیم و در رو بستیم آرشام با حالت جالبی..... صداش رو مثل مال صمدی کرد و با قیافه با نمکی گفت : _دیر اومدین..... کسی نیست بهش بگه مرتیکه عوضی به تو چه ...... خوب کردیم مگه تو فضولی؟ شیطونه میگه بزنم لهش کنم دلم خنک بشه از خنده داشتم ریسه میرفتم ..... همین که برگشت و چهره ی خندان منو دید ناخودآگاه خندش گرفت........ رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀
❤️😍سلام سلام سورپراز داریم براتون بچه ها وی آی پی راه اندازی شد😍😍 تو وی آی پی ۲۰۰ پارت جلو تر هستیم و روزانه ۵ پارت براتون قرار میدیم تا ۱ ماه آینده هم تو وی آی پی تموم میکنیم رمان رو بدو تا دیر نشده🥹 برای دریافت وی آی پی مبلغ ۴۲ هزار تومن رو به شماره کارت زیر واریز کنید
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده بزنید رو کارت کپی میشه فیش واریزی رو به آیدی زیر بفرستید👇 @admin_part پارت اول رمان امواج عشق😌👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/24023
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وهفتادویک 2ساعت توی راه بودیم تا بالاخره تاکسی جلوی خونه ام
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 توی چشمی رونگاه کردم و بادیدن مهراد هم خیالم راحت شد هم عصبی شدم.. واسه چی اومده بود؟ دلم نمیخواست فکر اشتباهی درباره ی من بکنه.. توهمین فکرهابودم که زنگ دوباره به صدا دراومد وباعث شد که بترسم وسرم محکم بادر برخورد کنه.. اوووف خدا بگم چیکارت کنه آبروم رفت.. دررو باز کردم و بادیدن لبخندش حرصم گرفت.. البته حقم داره بخنده از پشت در هم میشد نوع ترسیدنم رو تصور کرد.. _سلام.. _سلام! این وقت شب؟؟؟ اینجا چیکار میکنی؟؟ اخم بین ابروهاش نشست وگفت: _کاراشتباهی کردم؟ ای بابا.. این چه طرز سوال پرسیدنه آخه.. _انتظار نداری که دعوتت کنم داخل؟ ابروی بالا انداخت و با نگاهی خاصی که انگار شیطون شده بود گفت: _نه نیازی نیست خودم میام داخل.. این حرفو زد و باکمال پرویی منو کنار زد و وارد خونه شد! چشمام گرد شد.. چه رویی داره این بشررر.. سعی کردم گیج بازی رو کنار بذارم وبه خودم بیام.. به لباسم نگاه کردم.. تیشرت یشمی وشلوار برمودا مشکی.. خوب بود! صدای متعجبش باعث شدازفکر بیام بیرون.. _ داشتی شام میخوردی؟ بدون حرف عاقل اندرسفیهانه نگاهش کردم.. _رنگت پریده چیزی شده؟ بازم باهمون نگاه بهش نگاه کردم که جدی شد وادامه داد؛ _منتظر کس دیگه ای بودی؟ _نه! _اما..... بی حوصله در رو بستم و حرفشو قطع کردم_ سرما خوردم! به سمتم اومد و توی نیم قدمیم ایستاد گفت؛ _ اگه ناراحتی برم! _غروب همه حرفامو واضح بهت گفتم مهراد..اما انگار جدی نگرفتی.. نمیخوام دیگه عذاب بکشم وفکرکنم این حقم باشه! دستمو گرفت وگفت: _موضوع حاملگی چرت وپرتی بیش نبود و حتی اونقدر ترسیده بود که حرفشو انکار کرد و ادعا داشت که اون حرفو نزده.. تکلیف ازاین روشن تر؟ دیگه دلیل دوری کردنمون واسه چی بود؟؟ _اما من به راحتی ها باور نمیکنم و باید بهم مدرک نشون بدی ازهمه مهتر باید بدونم بعداز طلاق دادن من رابطه ات با ترلان تاکجا پیش رفته و.... میون حرفم پرید و عصبی گفت: _این دیگه چه مسخره بازییه؟؟ سنگ ازاین بزرگ ترنبود جلوی پا بندازی واسه دوری کردنت؟ ترلان ازاولشم نقشه بود و هیچوقت واقعیت نداشت.. درست مثل آرشا @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥
عشق‌دیرینه💞
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 #امواج_عشق #232 _دیر اومدین ....... آرشام کیسه های تو دستش رو بالا آورد و گف
🍀🌸🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀 🍀 و آروم آروم با چشمانی که شیطنت توش موج میزده به طرفم اومد همینطوری که بهم نزدیک میشد با خنده میگفت : _آره خانم شما بخند ولی وقتی زدم کشتمش گریه نکنی ها با تته پته گفتم: _کی من خندیدیم ؟ آرشام چشاش رو ریز کرد و گفت: _بچع قول میزنی ؟ شونه هام رو بالا انداختم و با خنده جواب دادم: _هر جور راحتی فک کن.... که یهو آرشام یل قدم بلند سمتم برداشت فاصله اش رو باهام خیلی کم کرد.... و زیر لب خیره به لبام گفت: _پس هر طور که میخوام فک کنم آره؟ باشه پس الان نشونت میدم با شنیدن این حرفش سریع خواستم فرار کنم که مانعم شد رمان آنلاین میباشد❌ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨@Sekans_Eshgh ✨ ✨✨✨✨✨✨✨ 🍀 🌸🍀 🍀🌸🍀 🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸🍀
❤️😍سلام سلام سورپراز داریم براتون بچه ها وی آی پی راه اندازی شد😍😍 تو وی آی پی ۲۰۰ پارت جلو تر هستیم و روزانه ۵ پارت براتون قرار میدیم تا ۱ ماه آینده هم تو وی آی پی تموم میکنیم رمان رو بدو تا دیر نشده🥹 برای دریافت وی آی پی مبلغ ۴۲ هزار تومن رو به شماره کارت زیر واریز کنید
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده بزنید رو کارت کپی میشه فیش واریزی رو به آیدی زیر بفرستید👇 @admin_part پارت اول رمان امواج عشق😌👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/24023
عشق‌دیرینه💞
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 #رمان_عشق_دیرینه #سیصد_وهفتادودو توی چشمی رونگاه کردم و بادیدن مهراد هم خیالم راحت ش
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 حرصم گرفت با عصبانیت به طرفش رفتم وفاصله رو کامل پرکردم وگفتم: _من آرشا رو ثابت کردم و تا ازخودش نپرسیدی و کتکش نزدی حقیقتو نفهمیدی حتی از یک قدمی من هم رد نشدی.. اونقدر جدی بودی که نمیشد دوست داشتنتو حدس زد.. انتظار داری با اون سابقه ی خرابت حرفاتو باور کنم؟ انتظار نداشته باش مهراد خان چون باور نمیکنم و تلاش بیهوده.... خدایا چطور میتونم جلوی خودمو بگیرم درحالی که این مرد تمام احساسمو به یک باره تو مشتش میگیره! قبل از اینکه کنترل مغزمو ازدست بدم با صدایی که یه کوچولو بالا رفته بود گفتم؛ _مهراد برو بیرون.. همین الان برو بیرون! فاصله ای که عقب کشیده بودمو با قدم هاش پر کرد وبانگاهی خاص که مخصوص مهراد بود گفت؛ _ببین.. قلبت داره برای من میزنه.. از چی فرار میکنی؟ _آره قلبم برای تومیزنه اما تاوقتی میزنه که بهم ثابت کنی اون زن حامله نیست و... دستموگرفت.. روی قلبش گذاشت.. بازهم فراموش کردم حرفمو.. _صدای قلبمو میشنوی؟ فقط نگاهش کردم.. داشتم توی آتیش عشقش پرپر میزدم.. _میشنوی صحرا؟ 5ساله که هرثانیه اش واسه تو میزنه.. _اما این توبودی که درخواست طلاق دادی.. اونقدر عقب رفتم وجلو اومد که به دیوار چسبیدم و تن مردونه اش توی دیوار محاصره ام کرده بود.. دستمو که روی قبلش بود توی مشتش فشار داد وگفت: _هیس.. گذشته ی لعنتی رو تموم کن.. من یه دکتر روانشناس دارم که ازوقتی پای اون برگه ی لعنتی رو امضا کردم همراهم بوده تا الان.. ونداد دوستمه و ازعشقم به تو همه چی رو میدونه.. خواهش میکنم بیا چند جلسه بریم مشاوره و تموم کنیم این شک و شبهه هارو... @Sekans_Eshgh 😌😘😍❤️‍🔥
رمان عشق دیرینه در وی آی پی تمام شد😍😍 دوستان عزیز کانال وی آی پی عشق دیرینه کامل بارگذاری شده زودتر بخرید تا افزایش قیمت نزدیم😍😍 کسانی که مایل به خرید وی آی پی هستن مبلغ ۴۰ هزار تومن رو به شماره کارت زیر بفرستن
6063731160771326
مهدی محمد علی زاده فیش واریزی رو هم به آیدی زیر بفرستید۰🙃💞 @admin_part پارت اول عشق دیرینه👇👇👇 https://eitaa.com/Sekans_Eshgh/15718