eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 #توکل_به_خدا و #مردم_داری دو توصیه شهید 🌷ما چند نفر بودیم که مدام با #شهید_محمد_کیهانی ارتباط نز
#شهید_کیهانی همیشه دوست داشت #خیرش به همه برسه، آخرین لحظات می گفت بچه ها بیایید یه #قول بدیم به همدیگه هر کی زودتر شهید شد بقیه رو هم #شفاعت کنه. #شهید_محمد_کیهانی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_کیهانی همیشه دوست داشت #خیرش به همه برسه، آخرین لحظات می گفت بچه ها بیایید یه #قول بدیم به ه
3⃣3⃣9⃣ 🌷 💠حلاوت_میدان_نبرد 🌷محمد چهار بار به سوریه اعزام شد. دو ماه به دو ماه می‌رفت و می‌آمد. آخرین اعزامش سه ماه طول کشیده که در اواخر روزهای حضورش در جبهه مقاومت اسلامی شد. 🌷هر زمان که از برمی‌گشت از آنجا و از حال و هوای بچه‌ها برایمان صحبت می‌کرد. از رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی که از همه برای اهتزاز پرچم اسلام و دفاع از امنیت مرزهای اسلام گذشته بودند. 🌷وقتی محمد می‌آمد به ایشان می‌گفتم: عزیزم دیگر به منطقه نرو! ما دیگر دوری‌ات را نداریم. محمد اما در جواب حرف‌های من می‌گفت: آنجا یک دارد که نمی‌توانم از آن بگذرم. 🌷حلاوتی که در منطقه و میدان نبرد علیه هست در هیچ جای دیگر نیست. لحظاتی غیرقابل توصیف. محمد برایم یک ساده زد. برای اینکه ما شرایط ایشان را کنیم. 🌷محمد می‌گفت: شما وقتی در حال فیلم مورد علاقه‌‌تان از تلویزیون هستید و من به اصرار از شما می‌خواهم که دست از مشاهده بردارید، شما قبول نمی‌کنید و می‌گویید ما فیلم را دوست داریم و کنید تا فیلم تمام شود. 🌷خب همسر عزیزم من هم آن فیلم که در میدان نبرد است را دوست دارم. مانند فیلم است و می‌گذرد، نباید بگذاریم از دست ما برود. محمد برایمان از همرزمان و دوستان شهیدش از عزت و آنها می‌گفت. 🌷محمد خیلی داشت تا در فول کفریا باشد. ایشان در آزاد‌سازی نبل‌ و الزهراء حضور مثمرثمری داشتند. محمد می‌گفت من می‌خواهم در آزاد‌سازی فول کفریا هم باشم، چون اینها مردم مظلوم هستند. نمی‌‌توانم که نباشم. من می‌گفتم محمدجان دیگر بس است. اما محمد به می‌اندیشید و خدا هم توفیق جهاد را بارها به او عطا کرده بود. 🌷 شادی روحش 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مولای_من...💖 ای کـه همـه #نگاه مـن خورده گــره به روی تـــو تا نـرود #نفــس ز تــن پا نـکــشـم ز #کــوی تـــو #اللهُمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَـــرَج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_5791731371084875009.mp3
4.65M
🔊 #منبر_مجازی 🎧 #بشنوید | #موعظه 👣 آیا فرج نزدیکه؟ ☢ جامعه ما مبتلا به سه غده سرطانیست، دروغ، نفاق، ریا! 🎙حجت الاسلام #دانشمند 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
هفت هزار میلیارد دلار در خاورمیانه خرج کردیم ... با هواپیمایی که چراغهایش خاموش بود و تمام شیشه هایش پوشیده بود در تاریکی محض و با اسکورت چند جت، در عراق نشستیم ... ترسناک بود ... من برای حیثیت ریاست جمهوری نگرانم. من نگران بانوی اول آمریکا هستم. من تا به حال سوار هر هواپیمایی با سایزهای مختلف شده بودم، اما هیچ وقت چنین تجربه ای نداشتم ! وقت آن است که برگردیم و پولها را خرج کشور خودمان کنیم! حرف های ترامپ، ۲۶ دسامبر ۲۰۱۸، ۵ دی ۹۷ #تحقیر_ترامپ✌️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹روایت قابل تامل سردار سلیمانی از قانون اخراج رزمندگان زیر۱۵سال از جبهه #غرق_فشنگ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❌مسؤلین با دقت بخوانند❌ #شهید_دکتر_چمران: توی کوچه پیرمردی رو #دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود...
حمیدیه، روستای ده خدا، تابستان 1359، و نیروهایش بعد از یک عملیات پارتیزانی خستگی را از تن به در می کنند 📸 : بهرام محمدی فرد 🍃🌺🍃🌺 وقــــتی عــــقل شـــــود و عــــشق عــــاقل آنــــگاه مـــــی شوی... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کارفرهنگی همیشه واجب است حتی اگر سردار مجنون و فاتح #خیبر باشی سردار مخلص و متواضع #شهید_ابراهی
🍃🌺🍃🌺 ❣ #شهید_ابراهیم_همت: براےاینکہ خداوند رحمتش شامل حال ما بشہ باید #اخلاص داشتہ باشیم. ❣ #شهید_ابراهیم_هادی: مشکل کارهای ما این است کہ براے #رضای همہ ڪار میکنیم بہ جز #خدا. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: 💖🇮🇷 اکنون با نسلی مواجه هستیم که ایمان، استعداد، شکوفایی و اقتدار او از نسل اول است و برای عقب راندن دشمن از نسل های قبل هستند. ✨همت ها، خرازی ها، باکری ها، برونسی ها، چیت سازیان ها و هزاران جوان دیگر، انسانهای معمولی بودند که جنگ آنها را به های عظیم و چهره های ماندگار و های درخشان تبدیل کرد.🌹🍃 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رهبر_انقلاب: 💖🇮🇷 اکنون با نسلی مواجه هستیم که ایمان، استعداد، شکوفایی و اقتدار او از نسل اول #بیشت
🔰 : 💠 ‌ 🔻 ‌یک نکته است که ما زندگی شهیدان را، را، برای جوانهایمان، برای نسلهای رو به آینده‌مان تصویر کنیم، کنیم، به آنها نشان بدهیم که ببینند چه بود و چه شد. ‌ 🔹چون که در واقع دفاع مقدّس بود، این یک‌چیز کوچکی نبود؛ ما هنوز هم بعد از گذشت سالها، ابعاد مهمّ این جنگ را درست برای مخاطبین خودمان کنیم؛‌ ‌‌ 🔸️ ‌یک جنگ بین‌المللی بود علیه حاکمیّت اسلام، علیه ؛ یک جنگ این‌جوری بود.‌ ‌‌ 🔹️ ‌حالا قلّه‌ی آن و به‌اصطلاح سرِ نیزه را آن بی‌عقلِ بعثیِ قرار داده بودند وَالّا پشت‌سر او، عقبه‌ی او دیگران بودند؛ کسانی که به او کمک میکردند، کسانی که به او راه نشان میدادند، کسانی که وسایل کار او را برایش فراهم میکردند؛ اگر یک وقتی هم احتمالاً میشد، میکردند که نگذارند ضعیف شود؛ ما با یک چنین جنگی مواجه بودیم.‌ ‌‌ 👈 ‌اینهایی که توانستند کشور را از یک چنین بلیّه‌ای بدهند، چه کسانی بودند؟ این برای ما مهم است. اینها چه کسانی بودند که توانستند کشور را نجات بدهند و در وسط میدان بروند؟ اینها است. ‌‌ 🔺️ ‌بنابراین این یک نکته است که بایستی این جوانها برای روشن باشد. ۹۵/۷/۵ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢هیچ وقت مانع رفتنش نشدم، #دلتنگش بودم اما ته دلم راضی بودم به شهادتش، واقعا #حقش بود. 💢خودشم همیشه
🔺‌آخرین عکس خانوادگی😔 وقتي مي‌رفت مأموريت مي‌گفت از همه بيشتر دلم براي تنگ مي‌شود. آخر همه شما را مي‌شنوم و با شما صحبت مي‌كنم، اما محمد امين كه صحبت كند. دلم برايش مي‌شود. ‌ سفارشش به من هميشه و هميشه اول اول وقت و دوم حفظ به بهترين شكل و سوم تابع محض ماندن بود. ‌ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔺‌آخرین عکس خانوادگی😔 #هميشه وقتي مي‌رفت مأموريت مي‌گفت از همه بيشتر دلم براي #محمدامين تنگ مي‌شود.
4⃣3⃣9⃣ 🌷 💠از زبان رفیق شهید: 🍃🌹چند روز قبل از شهادت یه خورده بود. می‌گفت ناصر(اسم مستعار فرمانده گردان) ببین باز من نبودم.😔 حقیقتا شهادت بود. نه به حرف باشه! نه! به عمل😇 🍃🌹خان طومان کمین خوردیم. جنگ سختی شد. آتش بسیار 🔫💣 علیرضا صدام زد ناصر، حبیب شده، آنقدر آتش دشمن سنگین و در دشمن بودیم که نمی‌تونستم بلند شم برم بالای سرش😔 🍃🌹از همون پایین پا، مچ پای حبيب رو گرفتم، دیدم هنوز بدنش . علیرضا گفت ناصر اگه چند متر بريم عقب یه ساختمان هست. می‌تونیم موضع بگیریم و مجروح رو درمان کنیم. 🍃🌹گاز استریل و باند رو گذاشتم رو زخم حبیب. عليرضام یکی از بچه‌های زخمی رو که خیلی هم وضعش مساعد نبود گرفت راه افتادیم یه چند متری که اومدیم دیدم علیرضا صدام میزنه ناصر ناصر، و کلی از بچه‌ها اينجا افتادن رو خاک.😔 گفتم وضعیتشون چطوره. گفت کابلی هنوز می‌کشه. 🍃🌹علیرضا گفت ناصر من می‌مونم تو برو.من مثل علیرضا حقیقتا دیدم. یکی ، یکی . این دوتا بی‌نظیر بودن. هم از نظر ایمان و هم از نظر شجاعت. 🍃🌹علیرضا گفت برو ماشین بفرست که ما شهدا و مجروحان رو بیاریم. اصرار... چاره ای نبود ارتباط با عقبه نداشتیم.😔 راه افتادم، یه گردنه کوچيک بین ما فاصله بود. اومدم عقب کل فاصله ما باهم صد تا دویست مترهم نبود که علیرضا...😔 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصویری | ویژه👌👌 مکالمات بیسیم #شهدای_خانطومان ➕ صحنه هایی ازنبرد در #خانطومان➕ مصاحبه #باشهیدان: حاج رحیم کابلی، حبیب ا...قنبری محمودرادمهر، سیدرضا طاهر، محمدتقی سالخورده، حسین بواس، رجایی فر، علیرضا بریری، رضا حاجی زاده #حتما_ببینید👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسران_شهدا همدیگه روبا لفظ #جــان صدا میزدیم فامیل اعتراض میکردن که بهترنیست شماتوی جمع به هم #خا
🌺 دوران پنج شنبه که از مدرسه می آمدم، دست به کار می شدم. تا منصور برسد، را برق می انداختم. حیاط را آب و جارو می کردم و به در می ماند تا او برسد.غذا را مادرم می گذاشت. یک بار که منصور آمد، مادرم نبود. دلم می خواست یک چیز و جالب برایش همین دیروز از رادیو طرز تهیه یک را شنیده بودم. همان را پختم. سوپ به نظرم عجیب بود؛ فقط آب بود و برنج و سبزی. هر چه فکر کردم، نفهمیدم چه کم دارد. بعد که مادرم آمد و غذا را توی قابلمه دید، گفت: «حمیده، چرا توی این غذا نریختی؟ این که هیچی نداره! منصور چیزی بهت نگفت؟» منصور نه تنها چیزی بهم نگفته بود، بلکه با خورده بود و کلی هم کرده بود! 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
آسمان فرصت پرواز بلندیست ولے ، قصہ این است چه اندازه ڪبوتر باشے ۱۵دی سالروز پرواز فرماندهان #شهید_منصور_ستاری #شهید_مصطفی_اردستانی #شهید_سیدعلیرضا_یاسینی و تعدادی از همرزمانشان گرامےباد. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
004 Delbasteye Eshgh.mp3
9.75M
مـداحےتایمــ|🎤 دلبستـه عـشـ❤️ـق وصله دنیانیستـ زندگـے زنـدگـے خـتـم به #شهـادتـ نشـود زیـبا نـیسـتـ{😔} #زمـینـه 🎤🎤 #مـهـدی_رسـولی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠💠 #پیامبران و #مهدویت(29) به نظر می رسد منشأ دست کم بخشی از این گونه اطلاعات، مطالبی است که
❣﷽❣ 💠💠 و (30) 7⃣ آغاز و 💢بنی اسرائیل که بود؟ قوم برگزیده ای که بنا بود به رهبری یکی از بزرگترین پیامبران تاریخ با سازماندهی ای بی نظیر بر سرزمین فلسطین به عنوان چهار راه جهان دست یابد و از آن جا دین خداوند را که همان اسلام است جهانی نماید، 💢یا قومی که به عنوان عبرت در تاریخ برای یاران آخرالزمانی پیامبر آخرالزمان بخش عمده ای از راه را پیموده و در انتها به دلیل عدم درک حساسیت موضوع و دلبستگی به دنیا پس از سازماندهی و کسب آمادگی برای انجام مأموریت حزب الله تبدیل به حزب شیطان شد؟ 💢واقعیت این است که هر دو وجه صحیح می نماید. این قوم در ابتدا و به ویژه در دوران غیبت شایستگی های قابل توجهی از خود نشان داد ولی در ادامه دچار اختلاف و نفاق و انحراف شد و همان گونه که خداوند بارها به ایشان تذکر داده بود، بر سر ایمان و مأموریت خود نایستاد و سرانجام تبدیل به یکی از حلقه های مهم تکمیل تاریخ آخرالزمان شد که در قرآن کریم بیشترین ذکر از آنان به میان آمده و به مسلمانان مطالعه تاریخ آنان بارها تذکر داده شده و در عین حال در قالب روایات پیش بینی شده که تمامی اتفاقات و ابتلائات این قوم در میان امت اسلام نیز تکرار خواهد شد تا آن زمان که امت آخرالزمان از این جریانات و موارد مشابه آن عبرت گرفته و از آزمایش الهی سربلند بیرون آیند. 💢به هر حال اگرچه پیش از خروج بنی اسرائیل در زمان زندگی در مصر هم خرده گیری های قوم بر موسی علیه السّلام آغاز شده بود، اما آن سوی آب و در اردوی آمادگی، به دلیل حاکمیت شرایط خاص، انحرافات و خروج از حوزه ولایت-که رمز اصلی آخرالزمان است-رفته رفته بیشتر شد. 💢 این انحراف طیفی از خرده گیری در مورد: ❗️آب و غذا را ❗️تا درخواست از پیامبر خدا برای قراردادن بتی جهت پرستش قوم در بر می گیرد، ❗️از پرسش های بی مورد و سر بر تافتن از امر ولی در داستان ذبح بقره ❗️تا درخواست همراهی با موسی علیه السّلام در جریان تلقی وحی در کوه طور برای آزمایش موسی علیه السّلام و کسب یقین به صداقت او ❗️و سرانجام درخواست دیدن خداوند به چشم سر که نخستین رگه های حس گرایی و تجربه گرایی در میان این قوم است. 💢این رویکرد بعدها تبدیل به معضلی جدی در راه توسعه دانش از طریق محدود نمودن راه های شناخت به حس و تجربه شد که متأسفانه هنوز هم گلوی جهان معاصر را به شدت می فشرد. 🔻🔻🔻 . . . 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_6003561705039201108.mp3
8.75M
#سفر_پرماجرا ۹ ✍دنیا سرشار از آرزوست این طبیعت دنیاست. آرزوهایی را برگزین؛ که تا ابــد با تــو همراه هستند. آنوقت؛ تو برنده ی میدانِ دنیایی👆👆 🎤🎤 #استاد_شجاعی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#توکل_به_خدا 👌 🍃داشتیم با ماشین از #روستایی برمی گشتیم🚙 که ماشینمون نزدیک روستای مادر حاج حمید، بنز
✍ #خاطرات_شهدا 📝 حاج حمید قبل رفتن به دوستانش گفت بریم عراق شهید❣ بشیم و گرنه می مونیم یه سال دیگه با یک سکته ای قلبی چیزی می میریم حیفیم اگه شهید نشیم🍃🌹 #شهید_سیدحمید_تقوی_فر🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📜 #خاطره_شهید اجازه نمے داد #پشت_سر ڪسی حرف بزنیم. مےگفت: «اگر مشکلی هست،روے ڪاغذ بنویس و بہ آن شخ
5⃣3⃣9⃣ 🌷 💠 🍃با سید رفته بودیم حمام عمومی. سید دستش را در آورد و کنار حوض گذاشت. آب را پاشیدم سمت حوض. رنگ از چهره سید پرید. او به دنبال انگشترش می گشت. انگشترش را برده بود داخل چاه. دیگه کاری نمی شد کرد. به شوخی به سید گفتم تو نباید به مال دنیا باشی. 🍃گفت: «راست میگی ولی این همسرم بود؛ خانمی که ذریه (س) است. اگر بفهمد همین اوایل زندگی هدیه اش را گم کردم بد می شود.» روز بعد به همراه سید راهی شدیم در حالی که ناراحتی در چهره اش موج می زد. 🍃دو روز ما تمام شد. سوار بر خودروی سپاه راهی تهران شدیم. ناخودآگاه نگاهم به دست سید افتاد. خواب از چشمانم پرید. دستش را در دستانم گرفتم. با تعجب گفتم: «سید این انگشتره!!» خیلی آهسته گفت آروم باش. انگشتر خود خودش بود. من دیده بودم که سید یه بار به زمین خورد و گوشه نگین این انگشتر پرید. خودم دیدم که همان انگشتر به داخل فاضلاب حمام افتاد. حالا انگشتر در دست سید بود. 🍃با تعجب گفتم تو رو خدا بگو چی شده؟ اما سید حرفی نمی زد و بحث را عوض می کرد. اما این موضوعی نبود که به سادگی بشود از کنارش گذشت. سید را حق مادرش دادم. گفت چیزی را که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن و حتی اگه تونستی بعد از من هم به کسی نگو چون تو را به خرافه گویی متهم می کنند. 🍃سید گفت: «من آن شب به خانه رفتم. مراقب بودم همسرم دستم را نبیند. قبل از خواب به مادرم شدم. گفتم مادر جان بیا و آبروی من را بخر. بعدش طبق معمول سوره را خواندم و خوابیدم. 🍃نیمه شب بود که برای بیدار شدم. مفاتیح من بالای سرم بود. مسواک و انگشترم روی مفاتیح بود. رفتم وضو گرفتم و نماز شب شدم. رفتم سمت مفاتیح تا انگشترم را دستم کنم . یکباره با دیدم دو تا انگشتر روی مفاتیح هست. با تعجب دیدم همان انگشتری که در حمام دانشکده تهران گم شده بود روی مفاتیح قرار داشت. با همان نگینی که گوشه اش پریده بود، نمی دانی چه حالی داشتم.» 📚کتاب علمدار 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#نقشه_های_نقش_بر_آب ✍ #رهبر_انقلاب: نقشه‌های آمریڪا در مورد ملّت ایران لو رفتہ؛ نقشه‌ای ڪه بتوانند آن را عمل بڪنند و ضربہ وارد ڪنند دیگر ندارند، هر ڪاری ڪه می توانستند ڪرده‌اند ، نقشه‌های آینده‌شان هم لو رفتہ است. 🗓۱۳۹۷/۰۹/۲۱ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
 🍂حجت #عاشق_شهادت بود 5سال قبل از شهادتش🌷 اتاقش را با عنوان ⇜"حجره شهید حجت رحیمی " مزین نمود☺️ و با
باهمان چهره خود درس دادی 😊درسی بانگاهت با تمام پاکی ات کاش باشی😍و چقدر خوب است که من شاگردت شوم راه شهادت❤️را نشانم دهی😔 خطاهایم را بگویی 👉 تذکری دهی 👉 دفتر زندگی تو پر بود 👈از یاد خدا☝️نقش بسته بود ❤️ در آن اما دفتر زندگی من پر شده از خطاهایی در زندگی 😢و هرروز سعی و تلاش برای از بین بردن خطاهای قبل😢... با شهادت ❤️زندگی زیبا شود عاشقی با سوختن معنا 😍شود 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh