هفت هزار میلیارد دلار در خاورمیانه خرج کردیم ...
با هواپیمایی که چراغهایش خاموش بود و تمام شیشه هایش پوشیده بود در تاریکی محض و با اسکورت چند جت، در عراق نشستیم ...
ترسناک بود ... من برای حیثیت ریاست جمهوری نگرانم. من نگران بانوی اول آمریکا هستم. من تا به حال سوار هر هواپیمایی با سایزهای مختلف شده بودم، اما هیچ وقت چنین تجربه ای نداشتم !
وقت آن است که برگردیم و پولها را خرج کشور خودمان کنیم!
حرف های ترامپ، ۲۶ دسامبر ۲۰۱۸، ۵ دی ۹۷
#تحقیر_ترامپ✌️
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹روایت قابل تامل سردار سلیمانی از قانون اخراج رزمندگان زیر۱۵سال از جبهه
#غرق_فشنگ
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❌مسؤلین با دقت بخوانند❌ #شهید_دکتر_چمران: توی کوچه پیرمردی رو #دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود...
حمیدیه، روستای ده خدا، تابستان 1359، #شهيد_دکتر_مصطفی_چمران و نیروهایش بعد از یک عملیات پارتیزانی خستگی را از تن به در می کنند
📸 #عکاس: بهرام محمدی فرد
🍃🌺🍃🌺
وقــــتی عــــقل #عـــــاشق شـــــود و عــــشق عــــاقل آنــــگاه #شــــــهید مـــــی شوی...
#شهید_مصطفی_چمران🌷
#نامش_همیشه_جاودان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کارفرهنگی همیشه واجب است حتی اگر سردار مجنون و فاتح #خیبر باشی سردار مخلص و متواضع #شهید_ابراهی
🍃🌺🍃🌺
❣ #شهید_ابراهیم_همت:
براےاینکہ خداوند رحمتش شامل حال ما بشہ باید #اخلاص داشتہ باشیم.
❣ #شهید_ابراهیم_هادی:
مشکل کارهای ما این است کہ براے #رضای همہ ڪار میکنیم بہ جز #خدا.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#رهبر_انقلاب:
💖🇮🇷 اکنون با نسلی مواجه هستیم که ایمان، استعداد، شکوفایی و اقتدار او از نسل اول #بیشتر است و #این_نسل برای عقب راندن دشمن از نسل های قبل #آماده_تر هستند.
✨همت ها، خرازی ها، باکری ها، برونسی ها، چیت سازیان ها و هزاران جوان دیگر، انسانهای معمولی بودند که جنگ آنها را به #اسطوره های عظیم و چهره های ماندگار و #ستاره های درخشان تبدیل کرد.🌹🍃
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رهبر_انقلاب: 💖🇮🇷 اکنون با نسلی مواجه هستیم که ایمان، استعداد، شکوفایی و اقتدار او از نسل اول #بیشت
🔰 #رهبر_معظم_انقلاب:
💠 #سبک_زندگی_شهدا
🔻 یک نکته است که ما زندگی شهیدان را، #سبک_زندگی_شهیدان را، برای جوانهایمان، برای نسلهای رو به آیندهمان تصویر کنیم، #ترسیم کنیم، به آنها نشان بدهیم که ببینند چه بود و چه شد.
🔹چون #جنگ_تحمیلی که در واقع دفاع مقدّس بود، این یکچیز کوچکی نبود؛ ما هنوز هم بعد از گذشت سالها، ابعاد مهمّ این جنگ را درست #نتوانستیم برای مخاطبین خودمان #تشریح کنیم؛
🔸️ یک جنگ بینالمللی بود علیه حاکمیّت اسلام، علیه #امام_بزرگوار؛ یک جنگ اینجوری بود.
🔹️ حالا قلّهی آن و بهاصطلاح سرِ نیزه را آن #بدبختِ بیعقلِ بعثیِ #صدّام قرار داده بودند وَالّا پشتسر او، عقبهی او دیگران بودند؛ کسانی که به او کمک میکردند، کسانی که به او راه نشان میدادند، کسانی که وسایل کار او را برایش فراهم میکردند؛ اگر یک وقتی هم احتمالاً #سست میشد، #تقویتش میکردند که نگذارند ضعیف شود؛ ما با یک چنین جنگی مواجه بودیم.
👈 اینهایی که توانستند کشور را از یک چنین بلیّهای #نجات بدهند، چه کسانی بودند؟ این برای #جوان_امروز ما مهم است. اینها چه کسانی بودند که توانستند کشور را نجات بدهند و در وسط میدان بروند؟ اینها #مهم است.
🔺️ بنابراین این یک نکته است که بایستی #رفتارشناسی این جوانها برای #مخاطبین_امروز روشن باشد. ۹۵/۷/۵
#جنگ_نرم
#آتش_به_اختیار
#دست_جوانها_را_دردست_شهدا_بگذاریم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢هیچ وقت مانع رفتنش نشدم، #دلتنگش بودم اما ته دلم راضی بودم به شهادتش، واقعا #حقش بود. 💢خودشم همیشه
🔺آخرین عکس خانوادگی😔
#هميشه وقتي ميرفت مأموريت
ميگفت از همه بيشتر دلم براي #محمدامين تنگ ميشود.
آخر #صدای همه شما را ميشنوم و با شما صحبت ميكنم،
اما محمد امين كه #نميتواند صحبت كند.
دلم برايش #تنگ ميشود.
#بزرگترين سفارشش به من هميشه و هميشه اول
#نماز اول وقت
و دوم حفظ #حجاب به بهترين شكل
و سوم تابع محض #ولايت_فقيه ماندن بود.
#شهید_علیرضا_بریری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#بازگشته_از_خانطومان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔺آخرین عکس خانوادگی😔 #هميشه وقتي ميرفت مأموريت ميگفت از همه بيشتر دلم براي #محمدامين تنگ ميشود.
4⃣3⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠از زبان رفیق شهید:
🍃🌹چند روز قبل از شهادت یه #ترکش خورده بود. میگفت ناصر(اسم مستعار فرمانده گردان) ببین باز من #لایق نبودم.😔
حقیقتا #عاشق شهادت بود. نه به حرف باشه! نه! به عمل😇
🍃🌹خان طومان کمین خوردیم. جنگ سختی شد. آتش بسیار #مهیب🔫💣
علیرضا صدام زد ناصر، حبیب #مجروح شده، آنقدر آتش دشمن سنگین و در #تیررس دشمن بودیم که نمیتونستم بلند شم برم بالای سرش😔
🍃🌹از همون پایین پا، مچ پای حبيب رو گرفتم، دیدم هنوز بدنش #گرمه.
علیرضا گفت ناصر اگه چند متر بريم عقب یه ساختمان هست. میتونیم موضع #امنی بگیریم و مجروح رو درمان کنیم.
🍃🌹گاز استریل و باند رو گذاشتم رو زخم حبیب. عليرضام یکی از بچههای زخمی #فاطميون رو که خیلی هم وضعش مساعد نبود گرفت راه افتادیم
یه چند متری که اومدیم دیدم علیرضا صدام میزنه ناصر ناصر، #کابُلی و کلی از بچهها اينجا افتادن رو خاک.😔
گفتم وضعیتشون چطوره. گفت کابلی هنوز #نفس میکشه.
🍃🌹علیرضا گفت ناصر من میمونم تو برو.من مثل علیرضا حقیقتا #کم دیدم. یکی #علیرضا، یکی #شهید_سالخورده. این دوتا بینظیر بودن. هم از نظر ایمان و هم از نظر شجاعت.
🍃🌹علیرضا گفت برو ماشین بفرست که ما شهدا و مجروحان رو بیاریم. #اصرار اصرار...
چاره ای نبود ارتباط با عقبه نداشتیم.😔
راه افتادم، یه گردنه کوچيک بین ما فاصله بود. اومدم عقب کل فاصله ما باهم صد تا دویست مترهم نبود که علیرضا...😔
#شهید_علیرضا_بریری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصویری | ویژه👌👌
مکالمات بیسیم #شهدای_خانطومان ➕ صحنه هایی ازنبرد در #خانطومان➕
مصاحبه #باشهیدان:
حاج رحیم کابلی، حبیب ا...قنبری محمودرادمهر، سیدرضا طاهر، محمدتقی سالخورده، حسین بواس، رجایی فر، علیرضا بریری، رضا حاجی زاده
#حتما_ببینید👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسران_شهدا همدیگه روبا لفظ #جــان صدا میزدیم فامیل اعتراض میکردن که بهترنیست شماتوی جمع به هم #خا
#عاشقانه_ای_به_سبک_شهدا🌺
دوران #نامزدی پنج شنبه که از مدرسه
می آمدم، دست به کار می شدم.
تا منصور برسد، #خانه را برق می انداختم.
حیاط را آب و جارو می کردم و
#چشمم به در می ماند تا او برسد.غذا را مادرم می گذاشت. یک بار که
منصور آمد، مادرم نبود. دلم می خواست
یک چیز #جدید و جالب برایش #بپزم همین دیروز از رادیو طرز تهیه یک #سوپ
را شنیده بودم. همان را پختم.
#مزهی
سوپ به نظرم عجیب بود؛
فقط آب بود و برنج و سبزی.
هر چه فکر کردم، نفهمیدم چه کم دارد.
بعد که مادرم آمد و غذا را توی قابلمه دید، گفت: «حمیده، چرا توی این غذا
#گوشت نریختی؟ این که هیچی نداره!
منصور چیزی بهت نگفت؟»
منصور نه تنها چیزی بهم نگفته بود،
بلکه با #اشتها خورده بود و کلی هم #تعریف کرده بود!
#شهید_منصور_ستاری🌷
#سالگرد_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
004 Delbasteye Eshgh.mp3
9.75M
مـداحےتایمــ|🎤
دلبستـه عـشـ❤️ـق
وصله دنیانیستـ
زندگـے زنـدگـے
خـتـم به #شهـادتـ
نشـود زیـبا نـیسـتـ{😔}
#زمـینـه
🎤🎤 #مـهـدی_رسـولی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠💠 #پیامبران و #مهدویت(29) به نظر می رسد منشأ دست کم بخشی از این گونه اطلاعات، مطالبی است که
❣﷽❣
💠💠 #پیامبران و #مهدویت(30)
#حضرت_موسی
7⃣ آغاز #اختلاف و #انحراف
💢بنی اسرائیل که بود؟ قوم برگزیده ای که بنا بود به رهبری یکی از بزرگترین پیامبران تاریخ با سازماندهی ای بی نظیر بر سرزمین فلسطین به عنوان چهار راه جهان دست یابد و از آن جا دین خداوند را که همان اسلام است جهانی نماید،
💢یا قومی که به عنوان عبرت در تاریخ برای یاران آخرالزمانی پیامبر آخرالزمان بخش عمده ای از راه را پیموده و در انتها به دلیل عدم درک حساسیت موضوع و دلبستگی به دنیا پس از سازماندهی و کسب آمادگی برای انجام مأموریت حزب الله تبدیل به حزب شیطان شد؟
💢واقعیت این است که هر دو وجه صحیح می نماید. این قوم در ابتدا و به ویژه در دوران غیبت شایستگی های قابل توجهی از خود نشان داد ولی در ادامه دچار اختلاف و نفاق و انحراف شد و همان گونه که خداوند بارها به ایشان تذکر داده بود، بر سر ایمان و مأموریت خود نایستاد و سرانجام تبدیل به یکی از حلقه های مهم تکمیل تاریخ آخرالزمان شد که در قرآن کریم بیشترین ذکر از آنان به میان آمده و به مسلمانان مطالعه تاریخ آنان بارها تذکر داده شده و در عین حال در قالب روایات پیش بینی شده که تمامی اتفاقات و ابتلائات این قوم در میان امت اسلام نیز تکرار خواهد شد تا آن زمان که امت آخرالزمان از این جریانات و موارد مشابه آن عبرت گرفته و از آزمایش الهی سربلند بیرون آیند.
💢به هر حال اگرچه پیش از خروج بنی اسرائیل در زمان زندگی در مصر هم خرده گیری های قوم بر موسی علیه السّلام آغاز شده بود، اما آن سوی آب و در اردوی آمادگی، به دلیل حاکمیت شرایط خاص، انحرافات و خروج از حوزه ولایت-که رمز اصلی آخرالزمان است-رفته رفته بیشتر شد.
💢 این انحراف طیفی از خرده گیری در مورد:
❗️آب و غذا را
❗️تا درخواست از پیامبر خدا برای قراردادن بتی جهت پرستش قوم در بر می گیرد،
❗️از پرسش های بی مورد و سر بر تافتن از امر ولی در داستان ذبح بقره
❗️تا درخواست همراهی با موسی علیه السّلام در جریان تلقی وحی در کوه طور برای آزمایش موسی علیه السّلام و کسب یقین به صداقت او
❗️و سرانجام درخواست دیدن خداوند به چشم سر که نخستین رگه های حس گرایی و تجربه گرایی در میان این قوم است.
💢این رویکرد بعدها تبدیل به معضلی جدی در راه توسعه دانش از طریق محدود نمودن راه های شناخت به حس و تجربه شد که متأسفانه هنوز هم گلوی جهان معاصر را به شدت می فشرد.
🔻🔻🔻 #ادامه_دارد. . .
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_6003561705039201108.mp3
8.75M
#سفر_پرماجرا ۹
✍دنیا سرشار از آرزوست
این طبیعت دنیاست.
آرزوهایی را برگزین؛
که تا ابــد با تــو همراه هستند.
آنوقت؛ تو برنده ی میدانِ دنیایی👆👆
🎤🎤 #استاد_شجاعی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#توکل_به_خدا 👌 🍃داشتیم با ماشین از #روستایی برمی گشتیم🚙 که ماشینمون نزدیک روستای مادر حاج حمید، بنز
✍ #خاطرات_شهدا 📝
حاج حمید قبل رفتن به دوستانش
گفت بریم عراق شهید❣ بشیم
و گرنه می مونیم یه سال دیگه
با یک سکته ای قلبی چیزی
می میریم حیفیم اگه شهید
نشیم🍃🌹
#شهید_سیدحمید_تقوی_فر🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#اخلاص_شهید ✍به روایت دوست شهید من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال #سبزش را روی سرش اند
📜 #خاطره_شهید
اجازه نمے داد #پشت_سر ڪسی حرف بزنیم. مےگفت: «اگر مشکلی هست،روے ڪاغذ بنویس و بہ آن شخص برسان.»
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📜 #خاطره_شهید اجازه نمے داد #پشت_سر ڪسی حرف بزنیم. مےگفت: «اگر مشکلی هست،روے ڪاغذ بنویس و بہ آن شخ
5⃣3⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 #انگشتر
🍃با سید رفته بودیم حمام عمومی. سید #انگشترهای دستش را در آورد و کنار حوض گذاشت. آب را پاشیدم سمت حوض. رنگ از چهره سید پرید. او به دنبال انگشترش می گشت. انگشترش را #آب برده بود داخل چاه. دیگه کاری نمی شد کرد. به شوخی به سید گفتم تو نباید به مال دنیا #دلبسته باشی.
🍃گفت: «راست میگی ولی این #هدیه همسرم بود؛ خانمی که ذریه #حضرت_زهرا (س) است. اگر بفهمد همین اوایل زندگی هدیه اش را گم کردم بد می شود.» روز بعد به همراه سید راهی #مازندران شدیم در حالی که ناراحتی در چهره اش موج می زد.
🍃دو روز #مرخصی ما تمام شد. سوار بر خودروی سپاه راهی تهران شدیم. ناخودآگاه نگاهم به دست سید افتاد. خواب از چشمانم پرید. دستش را در دستانم گرفتم. با تعجب گفتم: «سید این #همون انگشتره!!» خیلی آهسته گفت آروم باش. انگشتر خود خودش بود. من دیده بودم که سید یه بار به زمین خورد و گوشه نگین این انگشتر پرید. خودم دیدم که همان انگشتر به داخل فاضلاب حمام افتاد. حالا #همان انگشتر در دست سید بود.
🍃با تعجب گفتم تو رو خدا بگو چی شده؟ اما سید حرفی نمی زد و بحث را عوض می کرد. اما این موضوعی نبود که به سادگی بشود از کنارش گذشت. سید را حق مادرش #قسم دادم. گفت چیزی را که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن و حتی اگه تونستی بعد از من هم به کسی نگو چون تو را به خرافه گویی متهم می کنند.
🍃سید گفت: «من آن شب به خانه رفتم. مراقب بودم همسرم دستم را نبیند. قبل از خواب به مادرم #متوسل شدم. گفتم مادر جان بیا و آبروی من را بخر. بعدش طبق معمول سوره #واقعه را خواندم و خوابیدم.
🍃نیمه شب بود که برای #نمازشب بیدار شدم. مفاتیح من بالای سرم بود. مسواک و انگشترم روی مفاتیح بود. رفتم وضو گرفتم و #آماده نماز شب شدم. رفتم سمت مفاتیح تا انگشترم را دستم کنم . یکباره با #تعجب دیدم دو تا انگشتر روی مفاتیح هست. با تعجب دیدم همان انگشتری که در حمام دانشکده تهران گم شده بود روی مفاتیح قرار داشت. با همان نگینی که گوشه اش پریده بود، نمی دانی چه حالی داشتم.»
📚کتاب علمدار
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
#ذاکر_اهل_بیت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂حجت #عاشق_شهادت بود 5سال قبل از شهادتش🌷 اتاقش را با عنوان ⇜"حجره شهید حجت رحیمی " مزین نمود☺️ و با
باهمان چهره #معصومانه خود درس دادی 😊درسی بانگاهت با تمام پاکی ات
کاش #معلمم باشی😍و چقدر خوب است که من شاگردت شوم
راه شهادت❤️را نشانم دهی😔
خطاهایم را بگویی 👉
تذکری دهی 👉
دفتر زندگی تو پر بود 👈از یاد خدا☝️نقش بسته بود #شهادت❤️ در آن
اما دفتر زندگی من پر شده از خطاهایی در زندگی 😢و هرروز سعی و تلاش برای از بین بردن خطاهای قبل😢...
با شهادت ❤️زندگی زیبا شود
عاشقی با سوختن معنا 😍شود
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷
#پرپر_شده_راهیان_نور
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
باجناقهایی که شهید مدافع حرم شدند😍😍 3⃣7⃣به یاد #شهید_قاسم_غریب(تصویر راست) #شهید_مهدی_ایمانی(تصویر
🍃 دو ماه قبل از اعزامش گفت :
من برای #سوريه ثبتنام كردهام كه اگر نيازی به من بود بروم.
گفتم: خطری ندارد؟!
مهدی گفت: نه من برای آموزش #تخريب می روم.
🌺 آنقدر به خودش و #تواناييهايش اعتماد داشتم كه رفتنش برايم قابل قبول بود. با اينكه ايشان به خاطر #جانبازیِ چشمش معاف از رزم بود، اما آنقدر كارش را دوست داشت كه با جان و دل #تلاش میكرد.
#شهید_قاسم_غریب (مهدی)
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
6⃣3⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 #شهیــد_امام_زمـانـے
اومد بهم گفت: " میشہ ساعت🕰 4 صبح #بیدارم ڪنے تا داروهام رو بخورم ؟ "
ساعت 4 صبح بیدارش ڪردم،
تشڪر ڪرد
و بلند شد از سنگر رفت بیرون ...
بیست الی بیست و پنج دقیقہ گذشت، اما نیومد ...
#نگرانش شدم؛
رفتم دنبالش و دیدم یہ قبر ڪنده و توش #نمازشب مےخونہ و زار زار گریہ😭 مےڪنہ !😳
بهش گفتم :
" مرد حسابـے تو ڪہ منو نصف جون ڪردے !
مےخواستے نماز شب بخونے چرا بہ دروغ گفتے #مریضم و مےخوام داروهام رو بخورم ؟! "
برگشت و گفت :
" خدا شاهده من مریضم،
چشماے👀 من مریضہ، دلم مریضہ،
من 16 سالمہ!
چشام مریضہ! چون توی این 16 سال #امام_زمان عج رو ندیده ...
دلم مریضہ ! بعد از 16 سال هنوز نتونستم با #خدا خوب ارتباط برقرار ڪنم ...
گوشام مریضہ! هنوز نتونستم یہ #صداےالهـے بشنوم ... "😔😭
#جای_تامل_داره😔
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5782691457064240206.mp3
7M
⭕️ #داستانهای_واقعی
💠داستان یک عهد با امام زمان (عج)
🔺حجتالاسلام #عالی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشق_شهید_همت_بود. یکبار در جلسه خواهران بسیج، دیدم خواهران در یک طرف میز نشسته اند او هم همان طرف
#حاج_قاسم_سلیمانی:
رشادت ها و شجاعت های #شهید_عمار مانند #همت بود؛
عمار مثل پسرم بود.
همیشه برایشان #صدقه کنار می گذاشتم و می گفتم مراقب خودتان باشید
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷
#عمار_حلب
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh