⬆️⬆️
4⃣5⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠ماجرای پیکر شهید بی سری که با پدرش سخن گفت.
🔻بخش اول
🔹خبر آورده بودند که یوسف رضا #مفقود شده است. من هم که در منطقه حضور داشتم برای گرفتن خبری و یافتن اثری به #کردستان رفتم.
🔸صبح اول وقت جلوی در تعاون بودم تا ببینم اوضاع از چه قرار است. مسئول #تعاون گفت: نام فرزند شما نه در لیست شهدا است و نه در لیست مجروحین، اینجا ما همه روزه با رادیو نام اسرا را گوش می دهیم نامش در بین اسرا نیز نبود.
🔹پرسیدم در این عملیات، شهدایی بوده اند که شناسایی نشده باشند؟
🔸جواب داد: بیش از 20 پیکر شهید بوده اند که پلاک نداشته اند و همه را به همراه سایر شهدا به سنندج، #سردخانه پشت دریاچه منتقل کرده ایم تا توزیع شوند.
🔹به منطقه رفتم و به سردخانه محل نگهداری شهدا سر زدم، گفتم پسرم مفقود شده و خبردار شدم چند جنازه که هنوز هویت شان #شناسایی نشده در اینجا نگهداری می شود.
🔸گفتم ببینمشون شاید پسرم بین آنها باشد با احترام برخورد کردند و رفتیم تا جنازه ها را ببینیم.
🔹وضع وحشتناکی بود، بدن های متلاشی شده شهدا با اوضاع بسیار دردناکی در کف سردخانه انبار شده بود در میان اجساد بی هویت #یوسف_رضا را نیافتم #ناامیدانه در حال برگشت بودم که جنازه ای که وضعیت درستی نداشت نظرم را جلب کرد
🔸پرسیدم: این پیکر کیست؟ گفتند: آن شهید #پلاک دارد و شناسایی شده نگاهی به پیکرش کردم #صورتش کاملا متلاشی و قابل تشخیص نبود گفتند اهل بابل است.
🔹در حال برگشت به سمت درب خروج بودیم که ناگهان #صدای پسرم را شنیدم که گفت: بابا یوسف رضا اینجاست، دوباره برگشتم همان شهید که گفته بودند اهل #بابل است دوباره صدایم کرد و گفت: #بابا نرو که گرفتار می شوی من یوسف رضا هستم.
🔸هرچه گفتم دوباره جنازه را #بازبینی کنیم قبول نکردند و گفتند ما کار داریم و باید برویم هرچه گفتم بابا پسرم با من سخن گفته. به حرفم گوش نداده و گفتند مگر مرده حرف می زند؟
🔹گفتم شهدا #زنده اند آنها که نمرده اند اما در را بستند و رفتند و گفتند اگر باز هم کاری داری برو پیش مسئول که الان نیست و رفته دنبال گازوییل
🔸من هم همانجا روی پله کانکس های سردخانه نشستم خلاصه تا ساعت چهار روی پله نشستم تا مسئولش آمد کلی خواهش و تمنا کردم تا گفتند باز کنید دوباره جنازه را ببیند
🔹رفتم سر جنازه پلاکش را که در #استخوان سینه اش فرو رفته بود خارج کردیم سپس پیکر را برگرداندم ناگهان دیدم بر روی لباس زیرش نوشته "یوسف رضارضایی"
🔸علی رغم #غم بسیاری که مرا فرا گرفته بود از اینکه پسرم را یافته بودم و از ارتباطی که با او داشتم خوشحال بودم پلاک را هم بررسی کردیم دیدیم یک حروف را به #اشتباه ثبت کرده بودند و پلاک نیز متعلق به یوسف رضا بود.
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مهدی از #شناسایی که آمد نیمه شب بود و خوابید
بچه ها که برای نماز شب بیدار شده بودند او را صدا نکردند چون میدانستند حسابی #خسته است.
اما او صبح که برای نماز بیدار شد با ناراحتی گفت مگر نگفته بودم مرا برای #نماز_شب بیدار کنید؟
دلیلش را گفتند، آه سردی کشید و گفت:
#افسوس شب آخر عمرم، نماز شبم قضا شد..
فردا شب مهدی هم به خیل #شهیدان پیوست.
#شهید_مهدی_سامع🌷
#شبتون_شهدایی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣7⃣ به یاد #شهید_مصطفی_بدرالدین🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
2⃣9⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠شجاعت شهید بدرالدین
🔹شهید مصطفی بدرالدین برادر همسر و جانشین سردار شهید حاج #عماد_مغنیه، فرمانده سابق شاخه نظامی حزب الله بود.
🔸وی از سال 1982 هنگامیکه از زندان #کویت آزاد شد و فعالیت جهادی و مبارزاتی خود را در دوایر حساس امنیتی و نظامی #مقاومت آغاز کرد
🔹او همواره از سوی سازمانهای #جاسوسی اسرائیل، آمریکا و انگلیس تحت تعقیب قرار داشت و بارها از عملیات #ترور جان سالم بدر برده بود.
🔸سازمانهای جاسوسی اسرائیل، آمریکا و انگلیس بر این باور بودند که #شهید_بدرالدین در پس بزرگترین عملیات مقاومت، در #شناسایی و #انهدام شبکههای جاسوسی آنها در لبنان و سوریه و #بازداشت عوامل آنها در این شبکهها قرار دارد.
🔹پس از #ترور شهید عماد مغنیه مسئولیت هدایت و راهبری شاخه نظامی حزب الله را برعهده گرفت. با آغاز بحران #سوریه و ورود آن به مرحله #نظامی، شهید بدرالدین حضور در این عرصه و مبارزه با گروههای #تکفیری را وظیفه خود شمرد.
🔸وی سال گذشته در دیداری #خصوصی به یکی از فعالان رسانهای #لبنان گفته بود: «وظیفه من مبارزه با توطئههای این کشورهاست و مبارزه در لبنان یا سوریه یا هر جای دیگر را جز با در دست گرفتن پرچم پیروزی و یا رسیدن به #شهادت رها نخواهم کرد و در نهایت نیز به #آرزویش رسید و در اردیبهشت سال95 در سوریه به #شهادت رسید.
#شهید_مصطفی_بدرالدین🌷
#شهید_مدافع_حرم_لبنانی
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه2⃣6⃣ 🔹ماموریت ما تمام شد، همه آمده بودند جز «بخشی»، بچه خیلی #شوخی بود، همه پکر بودیم😞،
🌷 #طنز_جبهه3⃣6⃣
💠256 بفرستید
🔹برای اینکه #شناسایی نشیم، تو مکالمات بی سیم برای هر چیزی یک #کد_رمز گذاشته بودیم.کد رمز #آب هم 256 بود.
🔸من هم بی سیم چی بودم .چندین بار با #بی_سیم اعلام کردم که 256 بفرستید.اما خبری نشد. بازهم اعلام کردم برادرای #تدارکات 256 تموم شده برامون بفرستید، اما خبری نمی شد.
🔹 #تشنگی و گرمای هوا امان بچه ها را بریده بود. من هم که کمی #عصبانی شده بودم و متوجه نبودم بی سیم رو برداشتم و با عصبانیت گفتم😡 مگه شما متوجه نیستید برادرا؟ میگم 256 بفرستید بچه ها از تشنگی مردند.😆😆
🔸تا اینو گفتم همه بچه ها زدند زیر #خنده و گفتند با صفا کد رمز رو که #لو دادی.😂 اینجا بود که متوجه اشتباهم شدم و با بچه ها زدیم زیر خنده و همه #تشنگی رو یادشون رفت.😉😃
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ پدر شهید از بچگی از وقتی که یادم میآید، از این #هیئت به آن هیئت محمدحسین توی بغل من بود. خیلی
3⃣6⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
📖برشی از کتاب عمارحلب زندگینامه #شهید_محمدحسین_محمدخانی
🔹چهار پنج نفری راه افتادند شبانه🌘 رفتند برای #شناسایی،صبح عملیات درگیر شدند💥. به روشنایی خورده بودیم یک مقدار کار گره خورد,شش هفت صبح بود که #حاج_عمار شهید شد🕊..
🔸نیروهای #غیرایرانی پشت بیسیم📞 میگفتند:حاج عمار اُستُشهِدَ. سریع از اتاق عملیات گفتیم:حاج عمار شهید نشده❌، حالش خوبه، فقط کمی #جراحت داره
🔹گفتیم مجروح شده که شیرازه کار از هم نپاشد🚫.این نیروها دو #سه سال بود که با حاج عمار کار میکردند، نمیخواستیم #نگرانی در دلشان ایجاد شود.
🔸پشت بیسیم گفتیم:فلانی #نگو حاج عمار شهید شده🌷،نگذار همه نیروها متوجه بشن و #روحیهشون رو از دست بدن.از اینطرف در #اتاق_عملیات غوغایی بود😭
🔹یکی از دوستان از پشت میزش #افتاد کف اتاق، از حال رفت پاهایش را دراز کردیم به هوشش آوردیم و آب قند🍹 دادیم بهش.. .
🔸به فکر💭 این بودیم چه کسی را #جایگزین حاج عمار کنیم. کسی که ⇜جنگنده، ⇜خستگی ناپذیر، ⇜شجاع💪 و ⇜مدیر،باشد و⇜ با نیروها بجوشد👥. واقعا کسی را نداشتیم❌...
#حاج_قاسم_سلیمانی بعد از شهادت حاج عمار🌷 گفت:کمرم شکست
🔹دوستانی که جنازه⚰ حاج عمار رو دیده بودند میگفتند:مثل کسی بوده که روز ها و شب های🌔 متمادی #عملیات کرده و حالا از فرط خستگی😓 خیلی راحت #خوابش برده.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
۲۴ محرم الحرام سالروز شهادت شهید محمدخانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اربأ اربأ را همین اندازه می گــــویم فقط: دشت لبریز از #گُلِ رویِ علی اکبر شده است... ♨️خبر کوتاه
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
🔰به مناسبت #شناسایی پیکرهای دو شهید مدافع حرم
⭕️الهی شکر برای نعمتهای بیکرانی که به ماعنایت فرمودی.
و #شکر که
باردیگر #نعمت بوییدن، لمس کردن نشانه های الهی را به عنایت میکنی...
💢باردیگر فضای آلوده استان، شهر، خیابان، محله مان به عطر #معطرترین انسانها عطر آگین میگردد.
💢باردیگر بزرگترین #ایثارگران قرن رخ نمایی میکنند.
💢بار دیگر بدن های مطهرشان با #رجعت از شام بلا، ناله های کاروان سجادی و زینبی را به گوش و مشام مان میرسانند.
💢بار دیگر در ایام #سوگواری سرور سالار شهیدان و ایام حضور #کاروان_اسرا درشام، ابدان شهیدان به میهن اسلامی ایران می آیند.
💢باردیگر صف آرایی #فرهنگ_عاشورایی شهیدان، جانبازان، ایثارگران درمقابل فرهنگ ابتذال غرب هویدا میگردد.
💢باردیگر آلاله های #مازندران قهرمان درحال بازگشت به دیارمان هستند.
💢بار دیگر پیکرهای دو شهید مدافع حرم شهید #سیدجواد_اسدی و شهید #علیرضا_بریری،
#لشکرظفرمند۲۵کربلا درحال بازگشت به وطن اسلامی هستند
⭕️الهی:
شکر که با رجعت و بازگشت شهیدان عظیم الشان، آرامش، اعتماد به نفس، #تعهد دینی و اسلامی و انقلابی را به ما گوشزد فرمودی.
🔻الهی:
به ما توفیق #قدردانی از حماسه هاو جانفشانی های شهیدان را عنایت فرما.
🔻الهی :
توفیق #شفاعت شهیدان راعنایت فرما.
#الهی_آمین
✍ انصار المهدی
#شهید_سید_جواد_اسدی🌷
#شهید_علیرضا_بریری🌷
#عشق_داره_برمیگرده
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در مسلخ #عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان #زشت_خو را نکشند بیاد #شهید_نوید_صفری🌷 این بیت شعر رو نوشت
2⃣1⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_نوید_صفری🕊❤️
🍃🌹آقا نوید متاهل و #تازه_داماد بودند و خطبه عقد شهید نوید صفری توسط #رهبر معظم انقلاب (به صورت تلفنی) خوانده شد.
🍃🌹از صفات بارز #اخلاقی شهید احترام بسیار زیاد به پدر و مادر، مودب و با حیا، بسیار دلسوز، اهل فکر و صبور، شوخ طبع، بسیار کار راه انداز و توانمند بودند.
🍃🌹شهید نوید صفری که برای انجام #ماموریت سه ماهه به سوریه اعزام شده بودند پس از پایان ماموریت به درخواست خود شهید و با اجازه فرماندهان به #دیرالزور البوکمال اعزام شدند
🍃🌹شهید نوید صفری طی نبرد با تروریست های داعش در شهر البوکمال زخمی و به #اسارت تروریست ها در آمد
🍃🌹طی مدتی خبری از وی نبود تا اینکه با #آزادی کامل شهر البوکمال از لوث تروریست های تکفیری در تاریخ 5 آذر ماه 1396 پیکر مطهر او #شناسایی و مشخص شد که همچون سالار و سرور شهیدان ، مظلومانه به شهادت رسیده و #سر از پیکرش #جدا شده است .
🍃🌹شهید نوید صفری بسیار اهل زیارت بودند و تا جایی که شرایط اجازه می داد به سفر مشهد ، کربلا ، قم و….. می رفتند و شرایط سفر اطرافیان و #نیازمندان را برای رفتن به #زیارت فراهم می کردند.
#شهید_بی_سر
#شهید_نوید_صفری🌷
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آقامهدی هروقت می افتاد توخط #شوخی، دیگر هیچ کس جلودارش نبود. یک وقت هندوانه ای را قاچ کرد، لای آن #ف
2⃣9⃣7⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#مهدی_زین_الدین_رتبه4_کنکور_پزشکی_را_با_دفاع_از_میهن_خود_معاوضه_کرد
🍃🌹 #مادر_شهیدان_زین_الدین گفت: مهدی در #رشته_پزشکی دانشگاه شیراز، با رتبه ۴ پذیرفته شد اما به دلیل حضور در جبهههای حق علیه باطل حفظ ناموس و میهن خود را #مقدّم به تحصیل قرار داد.
🍃🌹بیست و هفتمین روز از دومین ماه پاییز سال ۱۳۶۳، #سرلشکر ۲۵ سالهای به #شهادت رسید که اسمش مهدی و #فرمانده_لشکر_17_علی_بن_ابی_طالب_ع #قم بود، او که #سردار_خیبر لقب گرفته بود، با رفتنش قلب بچههای لشکر 17 را به آتش کشید.
🍃🌹شهید مهدی زینالدین فرماندهی بود که هم از #علم_جنگی و هم از علم #اخلاق اسلامی برخوردار بود. در میدان اسلام و اخلاق، توانا و در عرصههای جنگ شجاع، رشید، مقاوم و پرصلابت بود.»
🍃🌹در آبان سال 1363 شهید زینالدین به همراه برادرش #مجید (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر علیبن ابیطالب(ع) بود) جهت #شناسایی منطقه عملیاتی از کرمانشاه به سمت سردشت حرکت میکنند. در آنجا به برادران میگوید: من چند ساعت پیش #خواب دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم!
🍃🌹موقعی که عازم منطقه میشوند، رانندهشان را پیاده کرده و میگویند: خودمان میرویم. حتی در مقابل درخواست یکی از برادران، مبنی بر همراه شدن با آنها، برادر مهدی به او میگوید: تو اگر #شهید بشوی، جواب عمویت را نمیتوانیم بدهیم، اما ما دو برادر اگر شهید بشویم جواب پدرمان را میتوانیم بدهیم.
🍃🌹فرمانده محبوب، سرانجام پس از سالیان طولانی دفاع در جبههها و شرکت در عملیات و صحنههای افتخارآفرین، در درگیری با #ضدانقلاب شربت شهادت نوشید و روح بلندش از این جسم خاکی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش مأوی گزیند.
#شهیدان_مهدی_و_مجید_زین_الدین🌷
روحشان شاد با ذکر #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 فرصت براش فراهم شد... #گرم بازی بودیم، به مهدی پاس دادن، #فرصت خوبی برای خودش فراهم کرد تو همین #
🌼🌺🌼🌺🌼🌺
💎جواب پدرمان را میتوانیم بدهیم
مهدی به همراه #برادر كوچكترش #مجید كه مسئول اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشكر علیبن ابیطالب(ع) بود جهت #شناسایی منطقه عملیاتی از #كرمانشاه به سمت #سردشت حركت میكنند. موقعی كه عازم منطقه میشوند رانندهشان را پیاده كرده و میگویند: خودمان میرویم. حتی در مقابل اصرار یكی از #رزمندگان مبنی بر همراه شدن با آنها میگوید: تو اگر #شهید بشوی جواب عمویت را نمیتوانیم بدهیم اما ما دو #برادر اگر شهید شویم جواب #پدرمان را میتوانیم بدهیم.
غروب در راه به #كمین ضدانقلاب میخورند. موشك آر.پی.جی به سقف ماشین اصابت میكند و مجید به شهادت میرسد و مهدی پیاده شده تا در #پناهگاهی قرار بگیرد كه از #پشت مورد اصابت #رگبار گلوله قرار میگیرد. فردا وقتی نیروهای خودی میرسند دو نفر را میبینند كه به آنها #تیر.خلاص زدهاند. چندان قابل شناسایی نبودند وقتی #قبض پرداخت #خمس در داشبورد ماشین پیدا میشود مطمئن میشوند كه خود شهید مهدی زینالدین است
#شهید_مهدی_زین_الدین🌹
#شهید_مجید_زین_الدین🌹
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا روز عقــد... زنهای فامیل... منتظر #رؤيت روی ماه آقا دوماد بودن... وقتی اومد... گفتم:
🍂🍂🍁🍂🍂🍁🍂🍂
🔰چند روز مانده بود تا عملیات #بدر، جایی که بودیم از همه #جلوتر بود.
🔰هیچ کس جلوتر از ما نبود، جز #عراقی ها، توی سنگر #کمین ، پشت #پدافند تک لول، نشسته بودم و دیده بانی👀 می کردم.
🔰دیدم یک #قایق به طرفم می آید،🚤 نشانه گرفتم و خواستم #بزنم، جلوتر آمد ، دیدم آقا مهدی است.👤
🔰نمی دانم چه شد ، زدم زیر #گریه،😭 از قایق که #پیاده شد،⚓️ دیدم هیچ چیزی هم راهش نیست، نه #اسلحه ای،🔫 نه #غذایی،🍜 نه #قمقمه ای،🍾 فقط یک #دوربین داشت📷 و یک #خودکار.🖊
🔰 از #شناسایی می آمد. پرسیدم « چند روز جلو بودی؟» گفت « گمونم چهار – پنج روز. »
#شهید_مهدی_باکری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#در_محضر_شهید 2⃣3⃣ سختے ها را تحمـل کنید، این انقلاب بـا نهایـت اقتـدار و توان به انقلاب جهانے امام
🔸علت مفقود شدن جنازه حاج همت🌷 #نداشتن_سر در بدن او بود. چند روز قبل از شهادت #حاج_عباديان مسئول تداركات لشكر يك دست لباس👕 به حاجي داده بود و ما از روي همان لباس توانستيم حاجي را #شناسايي كنيم و پيكر مطر ايشان⚰ را به تهران بفرستيم.
🔸پس از فروكش كردن درگيريها به #دوكوهه و از آنجا هم براي تشييع جنازه شهيد همت🌷 به تهران رفتيم. پس از تشييع در تهران جنازه شهيد همت را بردند به زادگاهش«قمشه»- #شهررضاي سابق- و در آنجا به خاك سپردند.
💢البته در #بهشت_زهرا نيز قبري به يادبود او بنا كردند
#شهید_محمدابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نمونه ای از جنایت #منافقین را در ماجرای شهادت #شهید_طالب_طاهری #بخوانید👇👇 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4⃣9⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠هنوز خیلی ها طالب را نمیشناسند
🔰مشخص نبود کدام يک پيکر⚰ طالب است. #بابا از دکمه متفاوت شلوار👖 طالب که خودش به مامان داده بود تا آن را بدوزد✂️، پيکرش را #شناسايي كرد. البته جاي تركش پشت كمرش هم كه با #اتو سوزانده شده بود در شناسايي طالب كمك كرد. #مادر از وقتي فهميد با اتو طالب را شکنجه كردهاند، بعد از 30سال هنوز دست به اتو نميزند🚫 و با ديدن اتو حالش بد ميشود😔
🔰منافقین که قصد داشتند از طالب و دوستش #اعتراف بگیرند تنها با فریاد #اللهاکبر اللهاکبر او و دوستش👥 مواجه میشوند. عصبانی میشوند😤 و اقدام به انجام #شکنجههای وحشتناک میکنند.
🔰یکی از منافقین به نام #جلال گفت: من با عصبانیت چاقو🔪 را بالای گوش طالب گذاشتم و گوشش را بریدم💔 بعد #بینیاش را بریدم و خون تمام سر و صورتش را گرفت و طالب #بیهوش شد. بعد با میله آهنی⚔ به جانش میافتند. مسعود قربانی، یکی دیگر از منافقین در اعترافاتش گفت: آب جوش♨️ آوردیم روی پایشان که پر از تاول بود ریختیم. در ادامه اعترافات منافق دیگری به نام جواد محمدی با چاقو #چشم طالب را از حدقه درمیآورد😭 پوست بدنش را با چاقو🔪 میکند و بعد با شیشه شکسته #پوست_بدن طالب را جدا میکنند.
🔰خود منافقین از آن همه #استقامت طالب تعجب کرده بودند و میگفتند چطور این جوان #۱۷ساله این شکنجههای وحشتناک🔞 را تحمل میکند. آنقدر آب جوش روی بدن بچهها ریخته بودند که مو و پوست آنها به راحتی از بدنشان #جدا_میشد. حتی وقتی فهمیده بودند که در بدن طالب ترکش💥 وجود دارد با اتو جای ترکش را #سوزانده بودند.
🔰منافقین قبل از تخلیه خانه🏡 تیمی به بدن آن سه نفر #سیانور تزریق میکنند💉 تا کارشان را تمام کنند. بعد بدنشان را با طناب و زنجیر⛓ میبندند و لای چند پتو میپیچند و داخل کیسههای بزرگ #نایلونی میگذارند، سپس با ماشین🚘 توسط یکی از اعضای سازمان به نام خسرو زندی به #باغ_فیض منتقل میکنند. خسرو زندی در اعترافاتش از لحظات آخر حیات #شهید_طاهری و دو همراهش اینطور می گوید:
🔰چالهای🕳 در باغ کندم و هر سهشان را که هنوز #زنده بودند و نفس میکشیدند داخل چاله انداختم و #زنده_به_گورشان کردم😭
#شهید_طالب_طاهری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh