eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
✨به نام خدا 🍃پس از پایان جنگ دفاع مقدس،مردم در گوشه کناره مینشستند و میگفتند اگر بار دیگر شود کسی حاضر نخواهد بود برای دفاع از کشور و راهی شود،با آغاز جنگ و عراق و حمله تروریست های داعشی به حریم آل الله(ع) دلاوران زیادی راهی میدان نبرد شدند و ثابت کردند که این حرف ها یاوه گویی بیش نیست و در هر شرایط و زمانی از اعتقادات مقدس خود دفاع میکنند. 🍃مدافعانی که نظر کرده بودند و غیرتشان اجازه نمیداد پای وحشی خویان به حرم عمشان زینب (س)باز شود.گویا میرفتند که باز قافله حسین(ع)را یاری کنند.همچو شهیدان پر شور و عشق؛و در این راه هیچ چیز مانعشان نبود. چنان که این راه،راه است♥️ 🍃تشدید درگیری بین جبهه اسلام و تکفیری ها در سوریه و ، قرار عاشقان بسیاری را ربوده بود و شهید ابوالفضل راه چمنی نیز یکی از این عاشقان بود🕊 🍃دلاوری که فرماندهی تیپ زینبیون را بر عهده داشت و در فرماندهی منش و رفتار موج میزد گویی همان ابراهیم است تنها با نامی دیگر. 🍃روحیه ی خستگی ناپذیر این شهیدان رد پاییست برای رسیدن به سعادت ابدی الگویی با باور های مقدس و آرمان زندگی بی ، ریاضت تدریجی برای رسیدن به است💔 ✍نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ٢ اسفند ۱٣۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱٨ فروردین ۱٣٩۵ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای ارمبویه تهران 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃باد که می‌وزد، عطر لاله های خفته در خاک میان شهر می‌پیچد. و چشم‌های منتظر، هشیار می‌شوند که شاید عزیزشان در راه است. 🍃این انتظار سالیانِ سال طول می‌کشد حتی شاید و مادری در میان این انتظار با وصال فرزندشان‌برسند و برای همیشه ساکن آسمانها شوند. 🍃سید سجاد هم از همان لاله های خفته میان خاک بود که دوسال مهمان ماند و تمام این دوسال را پدر و مادرش در انتظار سپری کردند. 🍃جوانِ رشیدشان‌، در راه دفاع از ناموس آل‌الله_علیم‌السلام_ و میان حق علیه باطل به سوی آسمان پر گشود. پسری دلیر و شجاع که از ابتدا عشق را در سینه داشت‌و همین عشق او را به قتلگاهِ عاشقان رساند. همان جایی که سر بر دامان ، به دیدار معبود می‌روند. 🍃اما انتظار همیشه ماندنی نیست! و سید سجاد بازگشت. آمد برای روشنیِ چشم مادرش و برای قوتِ قلب پدرش. آمد تا شهر بویِ گیرد و همگان بدانند هنوز هم هستند عباس هایی که برایِ دفاع از زینب_علیه‌السلام_ جان را سپر کنند♥️ ؛فدایی حرم🕊 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۵ آذر ۱٣٧۰ 📅تاریخ شهادت : ٢۱ فروردین ۱٣٩۵ 🥀مزار شهید : بهشت فاطمه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ 🍃بهار، مفتخر به داشتنِ توست. بیست و ششمین روزِ خرداد را به نامت آذین بسته اند تا در قلب بهار درخشان و جاودانه بمانی♡ 🍃تربیت شده در خانواده ای . پدر و مادری حسینی که تربیتشان ذره ذره را با تو عجین می‌کرد! 🍃زیرِسایه مادرِ عالم، در مدرسه مشغول طلبگی شدی! با عشق درس می‌خواندی! طوری که راهِ ده ساله را، هشت ساله به پایان بردی و شدی شاگردِ مکتبِ بزرگان🌺 🍃خوش‌رویی، ، دوری از ، جاذبه قوی بود برای جذب . طبق فرمایش رهبری، زندگی‌ات آمیخته ای بود از ، . 🍃پدر دو دختر بودی، بشری و فاطمه، و همین مهرِ پدری نگذاشت لحظه‌ای بی‌تفاوت از ظلمی که به بچه ها و مظلومان می‌شود بگذری! دل نازک بودی! طاقت شنیدن ناله های جانسوز کودکان و را نداشتی پس دخترانت را به مادرشان و هر سه را به حضرت ارباب سپردی و راهی شدی. 🍃در گوش مادر زمزمه کردی: "نمی‌توانم در کنار و فرزندانم باشم در حالی که در مقابل چشم سوریه و عراق، والدینشان سر بریده می‌شوند"😔 🍃کار خوب، تدریس، حقوق و زندگی آرام، هیچکدام پایِ رفتنت را سست نکرد! گویی آن سوی مرزها، چیزی انتظارت را می‌کشید که تو به وصلش بال و پر می‌زدی. 🍃به قولِ خودت رفتی تابه "حاصل آموخته هایت" برسی. در "سی و یکمین" روز فروردین رها شدی. در روزِ میلادِ مولایت، امامِ باقر (ع)؛ اولین روز ماه رجب. 🍃گفتی زحمت پیکرم را به کسی نمی‌دهم و چند سالی است که پیکرِ پاکت، مهمانِ سرزمینِ شام است. در "دَرعا" مانده ای. گویا توانِ دل کندن از و بانویش را نداری! 🍃هرجا خوشی همانجا باش اما. اینجا دو دختر چشمِ به راهِ آمدنت نشسته اند. بشری بعد از شنیدن خبر پروازت کرد! تبی که هیچ دکتری علت و درمانی برایش نداشت! دکتری گفت: تبِ بی‌پدری است. ببریدش، خودش خوب می‌شود. تبِ جسمش قطع شده اما تبِ دلش...؟ گمان نکنم😔 🍃، برگرد و تنها یک بغل، بابایشان باش ؛ پدر دختران🌺 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۲۶ خرداد۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت: ۳۱ فروردین ۱۳۹۴ 🥀مزار یادبود: قم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨بسم الله الحبیب 🍃شهید علیرضا قبادی دلها بود و سلیمان ، این را گلهای بی قرار پادگان گرمدره و رزمندگان سوری خوب می دانند، او عاشقی بود که تا آخرین نفس به وعده شیرین معبودش ایمان داشت. 🍃ازقدیم گفته اند تخریب چی ها راه رسیدن به معبود را خوب بلد هستن، راهی که از میان میدان نفس می گذرد. 🍃دلی رئوف داشتن که مرز نمی شناسد از حقوق خودش برای خانواده هدیه تهیه میکرد ،ان ها را مانند خانواده خود می دانست😍 🍃 نقطه حساسی است که همه شهدا آن را رعایت میکردنند. هنگام اصابت گلوله به پایش، دکتر برای خارج کردن گلوله باید شلوارش را پاره میکرد راضی به پاره کردن شلوار نشد. اینگونه افراد عندربهم یرزقون می شوند🕊 🍃در گوشه ای از وصیت نامه گهربارش امده است که: {برای هرکس فرصتی پیش می اید، فرصتی برای اینکه بفهمد در کدام قرار دارد ، سپاه خیر یا شر} یارفیق ! درانتخاب سپاهمان، را به ما هدیه کن. 🍃بیست و هفتم همان ماه تولدش، شجاعانه برای شکار مین ها عَلَم تخریب را بلند کرد. دشمنان، خصمانه توانایی مبارزه با ایمانش را نداشتند. ناجوانمردانه از پشت وارد قلبش شدند و علیرضا را از مادرش جدا کردند💔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۵ اردیبهشت ۱٣۶٧ 📅تاریخ شهادت : ٢٧ اردیبهشت ۱٣٩۶ 🌷محل شهادت : دمشق 🥀مزار شهید : کرج _امام زاده محمد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃اینبار می‌خواهم از او بنویسم، از زاده اردیبهشت! برای سرداری که از کردن خسته نمیشد. از اویی که عظمت روحش قلمم را متحیر ساخته؛ منش جوانمردانه اش مرا شرمنده خود کرده و و شجاعتش روی همه معادلات ذهنم خط قرمز بزرگی کشیده است. 🍃آشنای غریبی که راه و رفتارش نشأت گرفته از خط و جلوه گر لبخند خدا بر زمین بود. زاده بهار هزار و سیصد و چهل و پنج؛ پدرش به واسطه اینکه در محرم به دنیا آمده بود نامش را محرمعلی نهاد. 🍃محرمعلی مراد خانی، که از دوازده سالگی پا در رکاب انقلاب آماده جان‌بازی بود ، آماده . به اینجا که میرسم خسته و ناتوان می‌مانم، در دایره لغاتم کلمه ای پیدا نمیشود که جهد و تلاشش را توصیف کند. 🍃اصلا در محضر سی سال پاسداری کردن از حریم و انقلاب، کلمات خجل زده‌اند و کنار هم قرار نمی‌گیرند. حقیقتا تاریخ گواه همه چیز است! و قلم ناتوان و سرگشته... 🍃اینجا اعجاز تاریخ است که همه را حیران خود میکند ، تاریخی که در سینه‌اش های محرمعلی در کلانتری نوزده مهرآباد را حک‌ کرده و هرگز از یاد نمی‌برد فرماندهی گردان مکانیزه لشکر ۲۵، فرماندهی گردان امام رضا تیپ ۳ امامت و... 🍃افتخاراتش طوماری می‌شود که قدمت مبارزاتش را به رخ می‌کشد و این پایان نداشت مگر با آسمانی شدنش. شاید مبارزه تن به تن و جانانه اش در میدان با رفتن جسمش زیر خاک و روحش در آسمان پایان یابد. اما نام نیکش به یادگار خواهد ماند! 🍃چون هنوز رجزخوانی‌اش در قلب در گوش تاریخ مانده است و هربار محرمعلی های دیگری از این رجز جان می‌گیرند و آماده خدمت می‌شوند. و تاریخ پر است از مردانی که با شهادتشان تولدی دوباره رقم می‌زنند! ✨ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ اردیبهشت ۱٣۴٧ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آذر ۱٣٩۴ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : گلزار شهدای تنکابن 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 ⚘به مناسبت سالروز ⚘شهید_روح_الله_کافی_زاده ⚘تاریخ تولد : ٢۶ /۶/ ۱٣۵٩ ⚘تاریخ شهادت : ۱۵ /۲/ ۱٣٩٢ 🕊⚘محل شهادت : سوریه ⚘مزار شهید : گلزار شهدای نجف آباد ‌---------------⚘•؛❁؛•⚘--------------- همیشه اولین ها، در خاطره تاریخ  پر رنگ ترند. زمانی که همه فکر می کردند راه شهادت بسته است و مملکت در آرامش است زیر پوست کشورمان خبرهایی بود. ‌---------------⚘•؛❁؛•⚘--------------- خیلی ها خبر نداشتند به پای این گل هایی پر پر می شوند که کمی دورتراز کشورمان سینه هایشان را سپر کرده اند! ‌---------------⚘•؛❁؛•⚘--------------- شاید خیلی ها هم در خبر نداشتند تا اینکه خبر پیچید نوجوان خجالتی روزهای دور و جوان  برومند سپاه ، هم او که اهل بود و بابای مهربانِ  "حسین مهدی و اسما" داوطلبانه به رفته تا نامحرم وارد حرم عقیله بنی هاشم(ع) نشود. ‌---------------⚘•؛❁؛•⚘--------------- و در همان اولین اعزام موقع تعمیر یک تانک، گلوله ای به سر پر شورش نشسته و باعث  شده تا لاله ای جدید در  گلزار شهدای نجف آباد بروید. ‌---------------⚘•؛❁؛•⚘--------------- حالا مزار شهید ۳۳ ساله ، "روح الله کافی زاده "مأوای دل گرفتگان است و زیارت کنندگانش از او برای قیامتشان می جویند از اویی که نامش به عنوان اولین شهید نجف آباد ثبت شد بر سینه تاریخ. باشد تا دستگیر تک تک ما نیز باشند ان شاالله. 🍂ختم صلوات امروز برای سلامتی وتعجیل درامرفرج صاحب الزمان عج الله......وهدیه به روح بلند شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃می‌گویند برات اگر می‌خواهی، دخیل به امام رضا(ع) ببند. عجیب تمامِ کربلاییها نمک گیرِ معرفتِ حضرت سلطان هستند نمونه اش حسن! 🍃متولد یک روزِ گرم شهریور در ، در همسایگی امامِ رئوف‌...دومین پسر خانواده شش نفره قاسمی دانا و عجیب برای مادر، این پسر با بقیه فرق داشت♡ 🍃معرفتش، اولین جرقه تمام رفاقت هایش بود...اصلا هرکه به او جذب می‌شد، مریدِ خون گرمی و معرفتِ بی حسابش بود. مریدِ علی (ع) و آلِ علی بود...سَنَدَش؟ پیرهن سیاهی که به نشانه عزا، تمام و صفر، همسفرِ روضه ها و هیئت هایش بود. 🍃اینبار به جای کربلا؛ براتِ را از حضرت سلطان گرفت. عازمِ شهرِ عشق شد...ارادتش به خاندانِ عصمت، گلوگیرِ آسایش و آرامشِ دنیایی اش بود و اصلا حسن مردِ ماندن نبود... همیشه از خدا میخواست مرگِ با عزتی داشته باشد و چه عزتی بالاتر از شهادت؟؟❤️ 🍃شوق به در چشمانش شعله می‌کشید و کیست که بتواند پرستویِ عاشقِ پرواز را از بال و پر بیندازد جُز معشوقی که سرش را به دامن گیرد؟! 🍃صبح ولادتِ مولایش (ع) غسل شهادت کرد. مدح مولایش را خواند و بال و پر گشود. چون شیر به میدان زد. پرواز نزدیک بود و حسن هر لحظه بیشتر از زمین کنده می‌شد...😞 🍃در ۱۹ اردیبهشت، در سرزمینِ ، با گروهی هشت نفره در عملیاتی که نامِ امام رضا(ع) بر رویش می‌درخشید به آسمان پرواز کرد. 🍃حسن با معرفت بود. هنوز هم هست. دلتنگش می‌شود و او مرهَم به این دلتنگی. مادر حسن را در گوشه و کنار خانه حس می‌کند، مادر است و عطر حضورش را لمس می‌کند، مادر است و دلخوش که عاقبتِ دردانه اش، ختم به خیر و عزت شده است🌺 🍃حال حسن آسمان نشین است. به همان اندازه با معرفت‌. و همچون آقایش حسن(ع) با کرامت، گره ها باز می‌کند... با حسن ها کارها دشوار نیست💚 ✍️نویسنده : 🍂به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲ شهریور ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳.حلب 🥀مزار شهید : خواجه ربیع مشهد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨سید حسن نصرالله: شهید (بدرالدین) عهد کرده بود یا شهید از سوریه بازگردد یا پیروز... 🍃شهید مصطفی بدرالدین متولد ۶ اوریل ۱۹۶۱ که به نام های و سامی عیسی، الیاس صعب نیز شناخته می‌شد. مسیولیت بخش نظامی حزب الله را بر عهده داشت و جانشین محسوب میشد. 🍃وی سال ۱۹۸۲ هنگامی که از زندان کویت آزاد شد و و مبارزاتی خود را آغاز کرد همواره از سوی سازمان های جاسوسی رژیم صهیونستی و آمریکا و انگلیس تحت تعقیب قرار داشت و بار ها از عملیات ترور جان سالم به در برده بود. 🍃شهید بدرالدین دارای شخصیتی بسیار سختگیر در امر انضباط و آموزش بود در همین حال دورن حزب الله از او به عنوان یک کار کشته و بسیار حرفه ای یاد میشد. 🍃به طوریکه گفته میشود او میتوانسته همزمان با دو تفنگ شلیک کرده و به هدف بزند. در زمینه‌ تاکتیک های نظامی نیز وی دارای هوش بسیار بالایی بود. 🍃روز جمعه ۱۳ مه ۲۰۱۶ ایستگاه تلوزیونی المنار وابسته به گروه حزب الله لبنان گزارش کرد مصطفی بدرالدین از فرماندهان ارشد شاخه نظامی این گروه در به شهادت رسیده است. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٧ فروردین ۱٣۴۰/ ۶ آوریل ۱٩۶۱ 📅تاریخ شهادت : ٢٢ اردیبهشت ۱٣٩۵/ ۱٣ مه ٢۰۱۶ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : بیروت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٩ آبان ۱٣۵٣ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : خانطومان 🥀مزار شهید : تهران 🕊͜͡☁️🌷☁️͜͡🕊 🍃🌷وقتی و رفتارش را میدیدند، باورشان نمیشد او نظامی باشد مردی از جنس مهربانی، از تبار آسمان ها... 🕊͜͡☁️🌷☁️͜͡🕊 🍃🌷شهید مدافع حرم رضا خرمی متولد ٢٩ آبان۱٣۵٣ از تهران در خانواده متدینی بدنیا امد، اهل بود و احترام زیادی به پدر مادر خود میگذاشت. واین دو، راه های رسیدنش به شهادت بودند... 🕊͜͡☁️🌷☁️͜͡🕊 🍃🌷رفتارهایش زمینی نبود! به قول همسرش اگر به طبیعی از دنیا میرفت حیف میشد. وقتی همسرش از او میپرسید "اگر شوی من چکار کنم؟ میگفت مگر خون من از بقیه شهدا رنگین تر است؟" شهدای زیادی هستند که حتی پیکرشان هم برنگشته و تنها با نابودی رژیم اسرائیل میتوان به پیکرشان دسترسی پیدا کرد... 🕊͜͡☁️🌷☁️͜͡🕊 🍃🌷برای آسایش خانواده اش هرکاری را که میتوانست انجام میداد. از همبازی شدن با ابوالفضل چند ماهه تامَحرَم راز رضوانه بودن. همه از کارهایی بود که از صمیم انجام میداد. 🕊͜͡☁️🌷☁️͜͡🕊 🍃🌷از ابتدای جنگ در میدان رزم بود. در میدان همیشه همرزمان خود را که زخمی شده بودند به عقب بر میگرداند. دوماه رجب و شعبان را روزه گرفت تا شهادت نصیبش شود و سر انجام در ۱٢ خرداد سال ۱٣٩۵، بر اثر افنجار ماشینِ حامل مواد منفجره و آوار شدن ساختمانی که ایشان در آن بودند، به فیض شهادت نائل آمد. 🕊͜͡☁️🌷☁️͜͡🕊 برای سلامتی امام عصرعجل الله... ارواح مطهرشهداوامام شهدا 🌷صلـــــــــــــــوات🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❇️بسمہ رب الحق❇️ ❣ازدواج_شهدایی❣ شب عروسی هنگام برگشتن ازاتلیه ، آقا به من گفتند اگر موافق باشید قبل از رفتن پیش مهمانها ، اول برویم خانه خودمان و رابا هم بخوانیم ، یک دونفره و این هم درحالی بود که مرتب خانوادهامون به ایشان می زدند که چرا نمی آیید ، مهمانها منتظرند ، من هم گفتم قبول ، فقط آنها باشما ایشان هم گفتند مشکلی موبایلم را برای یک ساعت می گذارم روی صدا تا متوجه نشویم بعد با هم به پر از مهر و رفتیم و بعد از نماز به پیشنهاد ایشان یک عاشورای دلچسب دو نفره خواندیم و بنای زندگیمان را با بنا کردیم و به عقیده من این زیارت عاشورایی بود که تا حالا خوانده بودم و من شب بیشتر به اخلاص و معنویت پی بردم و خواندن کار همیشگی بود . و شام با تمام وجودشان می خواندند و سفارششان هم به من همین بود که هیچ موقع خواندن را فراموش نکن که من هرچه دارم از همین است ، حتی از هم که تماس می گرفتند مرتب این موضوع را یادآوری می کردند . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠تاریخ تولد : 1345/05/27 🔰محل تولد: تهران 💠تاریخ : 1396/07/29 🔰محل شهادت: دیرالزور - 💠وضعیت تاهل: متاهل با 3 فرزند 🔰محل مزار شهید: - بهشت معصومه (س) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊 پیکر مطهر «شهید مدافع حرم امید اکبری» از شهدای 🥀 پس از ۶ سال کشف و شناسایی گردید 🌾«شهید مدافع حرم امید اکبری» از رزمندگان بود که در سال ۱۳۹۵ در دفاع از حرم حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و درگیری با گروهک‌های تروریستی تکفیری و داعش در به شهادت🌷 رسید و پیکر مطهرش در منطقه بر جای ماند. 🍂در جریان عملیات‌های اخیر تفحص شهدا در ، پیکر مطهر شهید اکبری کشف و از طریق انجام آزمایش DNA🌡 شناسایی گردیده است. 💠مراسم وداع با پیکر این شهید، (پنجشنبه) ساعت ۱۰ صبح در حسینیه معراج شهدای تهران برگزار شد. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید حمیدرضا زمانی🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨یا ارحم الراحمین 🍃نه نظامی بود، نه س.پ.ا.ه.ی! تراشکار ساده ای که دل در گرو عشقِ اولاد داشت. دل را تراشکاری کرده و قصری ساخته بود بهر خاندانِ محمد(ص). در یکی از شب های مهتابیِ خدا به سمت همسرش رو کرد و از بی تفاوت بودنش نسبت به حرم و اوضاع گله کرد. همان شب گلچین شد! لباس رزم پوشید و عزم جهاد کرد. به که رسید آرام گرفت؛ نفس میکشید و هر نفس، راه قلبش را طی میکرد؛ به جانش مینشست و جگر سوخته از فراقش را تسکین میداد. 🍃به همه گفته بود در آشپزخانه کار میکند تا مبادا دل نگران شوند، اما خانواده اش نیز میدانستند حمیدرضا آدمِ یکجا نشستن نبود. همین هم شد، رفت و آمد هایش زیاد شد و سیمش به آن بالایی وصل تر. لباس تک سایز ، در تن حمیدرضا جای گرفت و مهر به پیشانی اش خورد... 🍃 سه ماه دیگر قرار بود برای دومین بار پدر شود اما میان سیم های خاردار نفسش اسیر نشد و کودک ندیده اش را به سه ساله ی سپرد. پس از شهادت به خواب مادرش رفته و گفته بود: "فرزندم را به شما میسپارم، مواظبش باشید." از آن پس بود که مادربزرگ یادگار پسرش را همنام کرد تا او هم افتخاری شود پیشکش عمه ی سادات(س) ... 🍃بار آخری هم که به حلنا، دختر بچه اش، زنگ زده بود قول داده بود؛ حال هر که برایش عروسک میخرد چشم برهم میگذارد و با ناز دخترانه اش میگوید: "من نمی خوام بابام قول داده وقتی برگرده برام عروسک میاره". صبور باش حلنا! با حمیدرضا برادرت، راه پدر را در پیش بگیر و منتظر روزی بمان که پدر دست در دست (عج) به برمیخزد. صبور باش دختر جان، پدرت در راه است... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٧ اسفند ۱٣۶۵ 📅تاریخ شهادت : ٣ آبان ۱٣٩٣ 🕊محل شهادت : کربلا 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⭐️✨⭐️✨⭐️✨⭐️✨⭐️ 💫دوست داشت برود ولی پدرش اجازه نداد❌ 💫همه کارهایش را کرده بود و عجیب دوست داشت برود که نشد. و قسمتش این بود در به شهادت برسد🕊🌷 ✍🏻به روایت مادر 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
"شهید مدافع حرم درباره میان‌بر رسیدن به عاقبت بخیری چه گفت؟" 🔸شهید مدافع حرم محمود رادمهر معروف به « لشکر ۲۵ کربلا» آبان‌ماه سال ۱۳۹۴📆 به مدت ۵۸ روز به‌ همراه برادرش؛ محمدرضا برای نخستین‌ بار به رفت و در مرحله دوم نیز ۱۴ فروردین‌ماه سال ۱۳۹۵ به جبهه مقاومت اعزام شد. سرانجام در ۱۷ اردیبهشت‌ماه همان سال در به شهادت رسید🕊🌷 🔹این شهید در وصیت‌نامه‌اش📜 درباره میان‌بر شدن نوشته است: اگر می‌خواهید دنیا و آخرتتان تضمین شود و از مصائب آخر الزمان در امان باشید و عاقبت بخیر شوید، بصیرتتان را افزایش دهید. اطاعت از را بر خود واجب بدانید✅ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃حسرت واقعی یار بودن در عاشورا در دل مدافعان حرم جا خوش کرده است که از صمیم قلب «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم» را زمزمه می‌کنند و حال که دست یاری به سویشان است کوتاهی نمی‌کنند. و آنان را گاهی به پای سیاست می‌گذارند و گاهی به پای پول و گاهی به پای تعصب بی‌جا... 🍃به گمانم اهل زمین، هنوز در شهر پا نگذاشته‌اند و نبض محبت حسین و اهل بیت را در قلبشان حس نکرده‌اند. اما کاش بنشینند پای قصه منصورها و دست از قضاوت بردارند. 🍃حتی در لحظه‌هایی که عرق جبین جمع‌شده از کار را پاک می‌کرد به یاد بود. شبانه و هق‌هق‌های سحرگاه سبب شد از رزق الهی که صبح‌ها ملائک تقسیمش می‌کنند بهترینش نصیبش شود. در برگ‌هایی از تقویم زمان که خبر تهدید حرم‌های خواهر و دختر ارباب بود، دلش هوایی شد. 🍃چشم بر هم گذاشت و ناگاه پای دلش، پای عقلش را راهی کرد. چشم باز کرد و خود را در حرم امام رضا دید. مگر می‌شود دل دخیل‌بسته به شبکه‌های دست خالی برگردد؟ 🍃در میان بی‌تابی‌های کودکانش و دل‌نگرانی همسرش به رسید. همسرش گریه کرد و گفت برگرد. وقتی منصور از و شرمندگی قیامت گفت، دست و پای همسرش لرزید و گفت: منصور بمان و دفاع کن. 🍃آرام کردن چهار کودک که دلتنگ پدرشان هستند سخت است؛ اما سخت‌تر لحظه‌ای است که بخواهی برایشان از شهادت بهترین تکیه‌گاه زندگیشان بگویی و چشم‌های منتظرشان را ناامید کنی. 🍃منصور را خواهر خرید اما به گمانم روضه‌ی آتش پشت در، آنقدر دل او را گرفتار کرده بود که تن زخمی‌اش را در آتش انداختند و ذره‌ذره سوخت. شاید هم روضه آتش کشیدن خیمه‌ها و سوختن معجرها کار دستش داد. 🍃هرچه که بود پیکرش سوخت و امان از دل همسرش که حسرت آخرین دیدار سیمای مرد زندگی‌اش بر دلش باقی ماند... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢ خرداد ۱٣۶۰ 📅تاریخ شهادت : ۲۰ آبان ۱٣٩٢ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : قبرستان امام زاده هادی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📸عکس| #شهید_مسعود_عسگری 🌷 #سالروز_شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰می گویند خدا را آفرید که گوشه ای از وجود خودش بر روی زمین باشد تا وقتی بنده ای را به زمین و اهلش هدیه🎁 کرد، او را به رسم امانت به آغوش مادر بسپارد. اصلا عشق واقعی♥️ همان محبت عزلت نشین دل . 🔰مسعود عسگری درآغوش پر مهر مادری بزرگ شد که آرزوهای بسیاری برای داشت. دوست داشت او را در لباس دامادی ببیند و هروقت برق چشمانش😍 خبر از آرزویش داشت، مسعود می گفت: "هروقت رسید خودم می گویم." 🔰مادر در ندایی از دل پسر برای دیدن دامادی اش و پسرش در انتظار ندایی از اهل آسمان💫 برای رسیدن به 🔰مقدمات را فراهم کرد و راهی شد. بی قراری مادرش شروع و هر بار با برگشتنش قرار به دل بی قرار💗 برمی گشت. در هر وداع او را امیدوار می کرد به دیدن دوباره اش اما آخرین بار گفت منتظرش نباش❌. دل مادر کاسه آبی شد که از چشمانش ریخت😭 و بدرقه راه پسرش شد. 🔰قلب مادر در تلاطم دریای نگرانی بی تاب و مسعود قدم به قدم به شهادت🌷 نزدیک تر شد. بدن مسعود با برخورد توپ تکه تکه شد. آنطرف حس مادری کار دست مادرش داد و اوهم تکه تکه ترک خورد💔 و شکست. چشم پسر فدا شد و چشم مادر به در خشک شد. دستش قطع شد و مادر دست شست از برگشتنش. پاهای مسعود قطع شد و زانوان لرزید. 🔰خدا اش را پس گرفت و صبر را به دل داغدار مادر عطا کرد. را که شنید محکم ایستاد. در مراسم وداع با دیدن بدن اربا اربا فرزندش به یاد جوان اشک ریخت و با دیدن دست جدا شده مسعود به یاد کربلا ناله زد😭 🔰آرزوی دامادی اش بر دل ماند. اما داغ سنگین نشسته بر قلب مادر به بهای فرزندش آرام شد♥️ ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۸ شهریور ۱۳۶۹ 📅تاریخ شهادت: ۲۱ آبان ۱۳۹۴ 🕊محل شهادت: حلب_سوریه 🥀مزار شهید: بهشت زهرا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_سیدمصطفی_موسوی #سالروز_شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃دقیقا بیست سال و سه روزت بود که بر نقش پروازت را نگاشتی اما اینبار رسم الخط عاشقی تو فرق می‌کرد. در این روزها که شهر پر است از حرف و از کمتر کسی انتظار می‌رود تنها حرف نباشد، تو حرف نبودی ؛ آری دهه هفتادی بودی اما نه مثل بقیه. تو فرق داشتی اما هرکسی این را نمی‌فهمید. نمیدانستند میخواهی به قلب تلاویو حمله کنی. 🍃 همه از معرفت شهادت چیزی نمی دانستند.شهادت به سن و سال نیست که اگر بود پیش از آن و هم بودند. 🍃شهادت مرد میدان و مبارزه می خواهد.شهادت گذشتن از دام های دنیا می خواهد برای رسیدن به بامهایش و این کار هرکسی نیست.باید بگذری بگذاری و بروی. 🍃اینجا سر آغاز رسیدن است رسیدن به ؛ همان یکتای ناب هستی همان که کسی حتی فکر رسیدن به او را هم نمیکند اما عزیز همان خدا شد. 🍃میگفت من برای آمدنم به برنامه ریزی کرده‌ام همانطور که برای حضورم در کرانه باختری... 🍃معلوم است کسی با این اهداف ازآنِ زمین نیست.‌‌همراه و همسفرسید مجتبی، سید ابراهیم و بود و تا پایان سفر باهم رفتند تا جای خالیشان مانند سوز سرمای زمستان اعماق وجودمان را بخشکاند. ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۱۸ آبان ۱۳۷۴ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آبان ۱۳۹۴ 🕊محل شهادت‌: حلب سوریه 🥀مزار شهید: گلزار شهدا.قطعه ۲۶ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 🍃مصمم بودن را از چشم هایش می‌خوانی، گویا خیال این را در سر دارد که با چشم هایش و را فریاد بزند و با همان چشم ها، میان میدان دشمن کند. 🍃فرقی ندارد پا در بگذارد یا راهی شود؛ هر جا که باشد مرغ دلش، شوق دارد و همان برق رجز میان هایش کافیست تا تن لشکری را به لرزه درآورد. 🍃امین سربندی! الحق که نام وظیفه لایق اوست؛ هر کسی را توانِ به دوش کشیدن این نام نیست و او به خوبی در مسیری گذاشت که منتهی به پرستو شدنش بود. 🍃شهادتت مبارک سرباز وطن🍃 ✍️نویسنده: سالروز 📅تاریخ تولد : ٢١ مرداد ١٣٧۶ 📅تاریخ شهادت : ٢۴ آبان ١٣٩۶ 🕊محل شهادت : شازند 🥀مزار شهید: روستای سرسختی سفلی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃بسم رب الشهدا🍃 🍃کنار مزارش نشسته و سردش را لمس می‌کند. چه مزار عزیزش را می‌نگرد. گویی نمی‌خواهد باور کند اینجا اوست. به قاب عکسی که در آن عزیزش ثبت شده بود خیره می‌شود. به چشمش نیش می‌زند، است. 🍃دلش می‌خواهد بنشیند و سالهای باهم بودنشان را با هم مرور کند. سالهایی که کنار نفس می‌کشید. از روزی که هم‌ نفسش در پا گذاشت تا زمانی که با هم آشنا شدند همه را از ذهنش می‌گذراند. اینکه محمد جواد هدیه و نظر کرده عقیله بنی‌هاشم بود. اینکه از همین نشانه می‌شد تا ته راه را خواند. 🍃ته راه می‌دانی کجا بود؟ همه گمان می‌کردند ته راه جایی بود که محمدجواد به ندای زینب (س) تا رفت. اما نه! محمدجواد تا آخر خط رفت ولی برگشت! به قاعده بیست ثانیه روح از تنش جدا شد و فهمید شهید شده اما بند تعلق کامل از هم گسسته نشده بود که برگشت. 🍃فهمید یک جای کار می‌لنگد آن هم این دنیاست، مثل تعلق خاطر به و فرزندانش، یا شاید دعای همسرش که می‌خواست یک بار دیگر فقط او را ببیند. هرچه بود این برگشت زمینه اش را فراهم آورد و دیگر محمد جواد آن آدم سابق نبود، بود! 🍃چهره‌اش، رفتارش، گفتارش همه و همه تو را یاد می‌انداخت و این شهید بودن شد آنچه که باید! ته راه اینجا بود، پایان خط با توفیقی که نصیب هرکس نمی‌شود. و امروز ششمین سالی‌ست که از می‌گذرد. ♡سالگرد پروازت مبارک♡ پ.ن: گفته خود شهید به همسرش. ✍️نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ١ فروردین ١٣۶٢ 📅تاریخ شهادت : ٢۵ آبان ١٣٩۴ 🕊محل شهادت : سوریه، حلب 🥀مزار شهید : شاهین شهر، گلزار شهدای محله حاجی آباد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_بابک_نوری🌷 #سالروز_شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃به یاد آن روزی، که لابلای هوای گرگ و میش صبح، میان مزه شیرین هوای پاییز🍂 سیمای عاشقانه ات تا ابد بر لوح نقش بست. 🍃بابک نوری، شهیدی که معروف شده بود به ، مانند نام خانوادگی اش، چهره اش💖 زبانزد بود... 🍃شاید آن اشک های😭 شاعرانه برای مولای ، هرکدام همچو منشور، پرتویی از رنگین کمان🌈 را بر چهره اش نقش میبستند. 🍃پرستوی عاشقی که سرزمین های غرب، با آغوش باز پذیرای اقامتش بودند، اما بلیط📨 در دستانش، گذر و یکطرفه ای بود به . زمین، نردبان صعودش بود و آسمان، دل مشغولی اندیشه اش. 🍃شرط گزینش آزمون سبکبالان، زیبایی رخساره دل♥️است. غافل از آنکه هم ظاهر و هم باطن تو، هردو مملو از زیبایی حضور بود. تو مجوز پرواز🕊 گرفتی و ما نیز که مفتخر بودیم به سیمای مزین، با قلب تاریکمان دوباره جاماندیم و و جاماندیم... ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد: ۲۱ مهر ۱۳۷۱ 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۹۶ 🥀مزار شهید: رشت 🕊محل شهادت: بوکمال سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzade
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_رسول_خلیلی🌼 #سالروز_شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃باران نرم نرمک به تن شهر میزند و جان درختان را جلا میدهد. گوش کن! چه عاشقانه در گوش مردم این شهر میکند. میشنوی؟ پیغام آسمانیان را برایمان آورده. هر قطره اش دنیایی از حرف های ناگفته با خود دارد. 🍃اولین قطره ای که روی دستم میچکد پیکی‌ست که خبر از آورده از اولین های هفت سال پیش. آن موقع که هیاهوی گوش زمانه را کر کرده بود، کفتارها به گرد زوزه می‌کشیدند زمان غرش شیران بود. 🍃اولین هایی که رفتند و صدای شان آهسته در این حوالی پیچید خبر پروازشان هم آهسته به گوش بعضی ها رسید. کوچ ابوخلیل نیز آهسته رخ داد، در ، آن زمان که صدای پای به گوش می‌رسید. 🍃قطره های دیگر خبر از شقایق های دیگر می‌آورند ولی من هنوز گوش سپردم به نوای همان قطره اول. بوی پیچیده در این حوالی، بوی . 🍃قطره میخواهد آخرین گفته هایش را هم بر دلم حک کند که میگوید: تا نباشی شهید نمی‌شوی‌. دنباله اش هم مرا بیتی مینوشاند: منزل وصل پس از رد شدن از است وصل اگر می‌طلبی روی خودت پا بگذار. 🍃همه ‌معادلاتم را همین یک بیت بهم می‌ریزد کسی آهسته در گوش دلم نجوا میکند: رسول زمین...آقا رسول صدایمان را داری؟ اینجا زمین‌گیر شدیم کاری بکن، میشنوی چه میگوییم؟ ♡ ♡ ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۲۰ آذر ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۹۲ 🥀مزار شهید: بهشت زهرا 🕊محل شهادت: حلب، سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_مهدی_قاضی_خانی🌺 #سالروز_ولادت🎀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃دخترک کنار باغچه نشسته بود و قصه می‌گفت ها چشم شده بودند و او را به دقت می‌نگریستند، گنجشکک روی زمین نشسته بود تماما گوش شده بود و تک تک حرف های را به ذهن می‌سپرد. سرو سایه انداخته بود روی سرش که آفتاب کمتر او را بیازارد🌴 🍃صدای دخترک بلند نبود اما به گوش رسید که از انتظارش گفت، از اینکه شاید پدر راه خانه را گم کرده و سرگردان است، قرار است برگردد منتها از تا اینجا راه زیاد است، گم شده... کاش راه را پیدا کند که کاسه لبریز از انتظار شده😔 🍃آسمان شنید و بغض کرد، دلش باریدن گرفت، نرگس ریخت و شکست و دخترک همچنان از سخن میگفت از بابا . 🍃قلم نیز بغض کرد، از حسرت * و انتظاری که پایان نداشت از روح آسمانی که جسمش در زمین سکنی گزید بهر تسلای دل همسر و فرزندانش و آه حسرت کشید از حرفی که روی کاغذ میرفت و حق مطلب را ادا نمی‌کرد😓 🍃رزم‌آورانی که میروند و مشق جنگ میکنند، با ره آسمان می‌پیمایند و زمینینان را نظاره گرند اینها قصه ایست به تأسی از واقعیت قصه هر بار تکرار میشود اما نه!♡ 🍃انتظار دختری برای پدر، آرمانی که به ختم می‌شود، عقیده ای که را خط مقدم انقلاب و بداند، هرگز تکراری نمیشود بلکه هربار دل من و تو را تکان میدهد. 🍃دل را صیقل دهیم تا آیینه عشق شود و منعکس‌کننده نور حق تا نشانی خانه یار را گم نکند و بلد راه شود بلد راه عاشقی، راهی که پایان ندارد. مسیری که منتهی به است و مهدی و امثال آن روشنایی همین مسیر را گرفتند که در نور خلاصه شدند❣ ✨ *نهال: اسم دختر شهید♡ ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۲۸ آبان ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت: ۱۶ آذر ۱۳۹۴‌ 🥀مزار شهید: زیبا شهر قرچک، گلزار شهدای بی بی زبیده 🕊محل شهادت: خانطومان_سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃وقتی و رفتارش را میدیدند، باورشان نمیشد او نظامی باشد مردی از جنس مهربانی، از تبار آسمان ها... 🍃شهید مدافع حرم رضا خرمی متولد ٢٩ آبان۱٣۵٣ از تهران در خانواده متدینی بدنیا امد، اهل بود و احترام زیادی به پدر مادر خود میگذاشت. واین دو، راه های رسیدنش به شهادت بودند... 🍃رفتارهایش زمینی نبود! به قول همسرش اگر به طبیعی از دنیا میرفت حیف میشد. وقتی همسرش از او میپرسید "اگر شوی من چکار کنم؟ میگفت مگر خون من از بقیه شهدا رنگین تر است؟" شهدای زیادی هستند که حتی پیکرشان هم برنگشته و تنها با نابودی میتوان به پیکرشان دسترسی پیدا کرد... 🍃برای آسایش خانواده اش هرکاری را که میتوانست انجام میداد. از همبازی شدن با چند ماهه تامَحرَم راز رضوانه بودن. همه از کارهایی بود که از صمیم انجام میداد. 🍃از ابتدای جنگ در میدان رزم بود. در میدان همیشه همرزمان خود را که زخمی شده بودند به عقب بر میگرداند. دوماه رجب و را روزه گرفت تا شهادت نصیبش شود .... زمینی شدنت مبارک مدافع عمه ی سادات(س)🌻 ✍نویسنده: 🌷 🎀 📅تاریخ تولد: ٢٩ آبان ۱٣۵٣ 📅تاریخ شهادت: ۱۴ خرداد ۱٣٩۵ 🕊محل شهادت: خانطومان 🥀مزار شهید: تهران 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃علاقه به قرائت قرآن، نماز نافله و تقید به ؛ اینها اشتراکاتِ همه آنهایی است که دنیا را رها کرده و رفته اند! 🍃آنقدر برایشان مهم است که حتی برایِ بعد از خود نیز به ما می‌کنند که:"مسجد، و جماعات، مخصوصاً نماز اول وقت، قرائت قرآن کریم با معنی هر روز «را» ترک نکید، با جماعت باشید«که» دست خدا با جماعت هست."* 🍃به گمانم بیش از همه چیز؛ نماز اول وقت است که دستگیرشان شده و پلی ساخته از اینجا به سویِ ابدیت. 🍃 می‌فرمایند: " فضیلت اوّل وقت بر آخر آن، همانند فضیلتی است که آخرت بر دنیا دارد"* 🍃و از نظر آنها این کوچک تر و پست تر از آن است که بخواهند برایش وقتی صرف کنن و همین امر، آنها را به سویِ خدمتِ هرچه بیشتر به خلق، سوق می‌دهد. 🍃آزادخشنود، اویی که پس جنگ هم از پای نَنِشَست و در "گروهِ توپخانه ۵۶ یونس" خدمتش را ادامه داد تا وقتی که تعرضِ به حریمِ آل‌الله، او را به کشاند. 🍃به عنوانِ مستشار نظامی و داوطلبانه، به سوریه اعزام شد. خدمت کرد؛ و به دست تکفیریهای ملعون؛ به آرزویش رسید. خاکِ حماه، او به سویِ آسمان بود🕊 آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند، آیا بُوَد که گوشه چشمی به ما کنند؟! 🌹 *بخشی از وصیت‌نامه شهید. *(ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 36) ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ٢٩ آبان ۱٣۴۱ 📅تاریخ شهادت : ٨ فروردین ۱٣٩۶ 🥀مزار شهید: گلزار شهدای کوهنچان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh