eitaa logo
تأملات طلبگی
1.5هزار دنبال‌کننده
689 عکس
744 ویدیو
22 فایل
⚜️ فَبشِّرْ عِبادِ، الَّذينَ یَسْتمِعونَ الْقَولَ فَیَتَّبعونَ أَحْسنَهُ. (۱۷،۱۸ زمر) 🔊 مطالب دینی، مباحث حوزوی، کلام بزرگان، نقد و تحلیل، علوم انسانی، مسائل سیاسی. ⚖️ نَحْنُ أبْناءُ الدَّلیل نَمیلُ حَیْثُ یَمیلُ. ارتباط با ادمین: @Amirhossein_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ پانزده سوال بنیادی و اولیه که هر مسلمانی باید درباره آنها تدبر و تعمق کند.(۳) 💠 آیا قرآن برای همه مردم قابل فهم بوده و همه موظف اند در حد توان خود در آن تدبر و تعمق کنند؟ (به حکم آیه ۱۸ زمر) یا اینکه فقط اربابان دین و مجتهدین قادر به فهم قرآن میباشند؟ 💠 هنگام اختلاف نظر در امور دین آیات صریح قرآن باید فصل الخطاب باشد یا نظر متولیان دین و احادیث مورد تایید آنها؟ خدا در دو آیه بطور صریح تاکید میکند که هنگام اختلاف در مسائل دینی ، آیات قرآن باید فصل الخطاب باشد. 💠 آیا پیامبر اسلام (ص) معجزه طبیعی و جسمانی داشتند مانند سایر پیامبران از قبیل شق القمر ، زنده کردن مردگان ، حرف زدن با حیوانات و شفای بیماران و ... یا نه؟ در آیات متعددی مشرکان از پیامبر معجزه درخواست کرده و پیامبر خودداری میکردند مانند سوره اسراء. 👇👇 @Taammolate_talabegi
2.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠حضرت حمزه کعبه را با نیزه خود بلند می کند!!! ♦️اخیرا کلیپی در سطح وسیع منتشر شده که یک روحانی در آن داستانی نقل می کند که حضرت حمزه (عموی پیامبر صلی الله علیه و آله) با نیزه خود کعبه را از جا بلند کرده، موجب مسلمان شدن تعدادی از مردم شده اند ♦️فکر نکنم نیاز به نقد چندانی وجود داشته باشد ولی گفتن اینکه این روایت در کتاب تفسیر منسوب به امام حسن عسکری آمده کمی از طنز سخنان جناب خطیب می کاهد 💠پ.ن: معجزات و کرامات حسی و تجربی نقل شده برای شخص پیامبر چندان از اعتبار برخوردار نیست چه برسد به امثال جناب حمزه. به عنوان مثال مهمترین معجزه بعد از قرآن برای پیامبر شق القمر است.قبلا در نقد شق القمر مطلبی در کانال نوشته شده که با جستجوی قابل مشاهده است 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️تاملی در محکمات قرآن . ♦️طبق تصریح آیه 7 سوره آل‌عمران، گفته شده که آیات قرآن دارای «محکم و متشابه» است؛ و دانشمندان اسلامی پذیرفته‌اند که قرآن، دارای آیات متشابه است. از سوی دیگر گفته شده، آیات فاقد معانی روشن و قابل حمل بر وجوه مختلف، یا آیاتی با احتمالات متعدّد، متشابهات قرآن هستند. ♦️ مهم است که بدانیم، خود قرآن مشخص نکرده که کدام آیاتش، متشابه و کدام آن، جزء محکمات است؛ بنابراین، از خود قرآن، نمی‌توان مصادیق آیات متشابه را مشخص نمود. ♦️جدای از نامشخص بودن وضعیت محکمات و متشابهات از قرآن و در قرآن؛ دانشمندان علوم اسلامی نیز تعریف واحدی از متشابه و محکم وجود ندارد. یعنی تعاریف متعدد و متفاوتی از محکمات و متشابهات برای آیات قرآن بیان شده است. 💠نکته 🔹1- اکنون تشخیص مصادیق آیات متشابه و محکم با کیست؟ اگر تشخیص آن با امام(ع) باشد که در حال حاضر دسترسی به وی نیست؛ 🔹2-اگر تشخیص آنها به تمسک از روایات و احادیث، حواله داده شود؛ دو مشکل پیش روی ماست: یک ـ احادیث پیرامون همۀ آیات قرآن سخن نگفته‌اند، و البته مصادیق متشابهات را نیز، روشن ننموده‌اند. دو ـ روایات، منسوب به ائمه(ع) هستند و اساساً معلوم نیست مستند و غیرجعلی باشند. ♦️نتیجه اینکه، تشخیص آیات محکم و متشابه قرآن، با مردم، یعنی عالمان دینی است؛ و هر عالمی با فضای ذهنی و دینی خودش، آیات قرآن را تقسیم به محکم و متشابه می‌کند. ❓سوال 🔹1-آیا می‌توان به قرآنی که نمی‌دانیم کدام آیاتش محکم است و کدام آیاتش متشابه است، استناد کرد و از آن احکام دینی و اجتماعی را استخراج نمود؟ 🔹2- با توجه به این که اکنون تقریبا هیچ آیه‌ای از قرآن وجود ندارد که تفسیر واحدی از آن در دسترس باشد، و همۀ آیات قرآن توسط مفسرین، متعدد یا متفاوت تفسیر شده‌اند؛ آیا با تعریف دانشمندان از متشابه، که آیات فاقد معانی روشن و قابل حمل بر وجوه مختلف یا آیاتی با احتمالات متعدّد را متشابه دانسته‌اند، نمی‌توان استدلال نمود که تمامی آیات قرآن، متشابهات هستند؟ 🔹3- اگر همۀ آیات قرآن را جزء متشابهات بدانیم، آیا قرآن می‌تواند موجب هدایت انسان باشد و روش زندگی را از آن به دست آورد؟ 🔹4-اگر آیات قرآن را روشن و محکم بدانیم؛ این سؤال به وجود می‌آید که چرا فرق متعدد اسلامی، از یک متن واحد، به وجود آمده‌اند؟ و چرا نمی‌توانند بر اساس قرآن، یگانه شوند؟ 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️تاملی بر تشخیص وحی . ♦️گفته می‌شود که انتقال وحی به پیامبران، یعنی وحی تشریعی، به چند صورت روی داده است: 1. صحبت کردن خدا با پیامبرش، بدون هیچ واسطه‌ای؛ چه در خواب و چه در بیداری. 2. از طریق واسطه‌ای غیر بشری؛ یعنی جبرئیل یا فرشته‌ای دیگر، و یا به واسطه یک شیئ؛ مانند وحی بر موسی با واسطه درخت. . ♦️خب، فرض کنید که به شخصی وحی شده و الفاظی را می‌شنود چه با صوت، و چه به درک خصوصی؛ یعنی بدون دستگاه شنوائی. الان که وحی را شنید، چطور متوجه می شود که آیا خداوند با او حرف زد؟ یا فرشته یا یک شیئ؟ به عبارت دیگر، او نمی‌داند کلام خدا و صدای اشیاء یا کلمات فرشتگان، چگونه هستند؛ تا تشخیص دهد صدا یا کلماتی که اکنون می‌شنود یا درک می‌کند، صدا یا کلام کدامیک از آنهاست. . ♦️چند راه برای تشخیص متکلم کلمات وحی وجود دارد: ۱- خود متکلم را ببیند؛ و همزمان، حرف زدنش را بشنود. ۲- بدون رؤیت متکلم، از لحن صدا یا دستور زبان گوینده، و نوع کلماتی که به کار می‌برد، بفهمد که این گوینده کیست یا حداقل، این متکلم با گوینده دیگر، متفاوت است؛ هر چند که در این مدل نیز، فقط تفاوت گوینده معلوم می‌شود، و در این حالت، هویت گوینده مشخص نخواهد شد؛ که خداست یا فرشته یا شیئ دیگر. ۳- متکلم، قبل از صحبت یا همزمان و بعد از صحبت، خودش را در وحی معرفی کند. مثلا بگوید: ای فرهاد ، من جبرئیل هستم؛ یا بگوید من خدا هستم که دارم با تو سخن می‌گویم. . ♦️بنابراین، با توجه به وجود القائات شیاطین و سخن گفتن آنها، و نیز تصورات شخصی و خواب‌های عادی پیامبر(ص)؛ و نیز وجود احادیث قدسی؛ و همچنین وجود انواع وحی، به نظر می‌رسد که کار پیامبر در تشخیص و تمایز آنها، بسیار بسیار مشکل و شاید ناممکن باشد. . ❓سؤال 🔹۱- پیامبر چگونه تشخیص می‌دهد که کدام شنیده، وحی است و کدام وحی نیست؟ و کدام وحی، مستقیم است و کدام غیرمستقیم؟ 🔹۲- وجه تمایز انواع وحی، در قرآن چگونه است؟ چه آیاتی از قرآن، وحی مستقیم در بیداری یا خواب هستند؟ و چه آیاتی از آن، وحی به واسطه فرشته و یا اشیاء هستند؟ 🔹۳- چرا انواع وحی وجود دارد؟ آیا نمی‌شد همه وحی‌ها را خود خدا مستقیم بگوید؟ یا همه را فرشته بگوید؟؛ که نیازی به تشخیص متکلم برای پیامبر، نباشد ؟ 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍ مصادیقی از تاریخمندی در نبی و متن مقدس/ دکتر عبدالکریمی 🔹تکیه بر حیث تاریخی و تاریخمندی بشر و تأکید بر تعلق وی به یک وضعیت تاریخی- فرهنگی خاص به معنای نشان دادن محدودیت های ذاتی بشری و به معنای نشان دادن این حقیقت بسیار ساده است که بشر موجودی همه زمانی و همه مکانی، یعنی خدا نیست. به همین دلیل، فهم وی همواره در وضعیتی معین، یعنی از منظری معین و در چارچوب افق هایی معین و متکی بر مجموعه ای از پیش فهم ها و پیش داوری های آشکار و پنهان رخ میدهد. 🔸حال اگر آیاتی چون «أنا بشر مثلکم» وجه بشری نبی را جدی بگیریم که گریزی نیز جز آن نداریم نتیجه آن صرفا این امر ساده نیست که نبی همچون دیگر انسان ها تغذیه می کرد، می نوشید یا صاحب فرزند می شد، بلکه تمام اوصاف ضروری نحوه هستی انسانی، از جمله حيث تاریخی بشر، نیز بر نحوه هستی وی صادق است. 🔻بدین ترتیب، با توجه به حیث تاریخی نبی، نحوه هستی او و هر آنچه با این نحوه هستی ارتباط دارد، یعنی همه فهم ها، تفسيرها، کنش ها و رفتارهای او، از جمله وحی و متن مقدس که با وی نسبتی دارند، متأثر از زبان، جامعه، فرهنگ و سنت تاریخی ای است که وی در آن رشد و نمو داشته است. برای نمونه ادعای عیسی، در خصوص قریب الوقوع بودن پادشاهی خداوند بر روی زمین، ادعایی است که صرفا بر اساس سنت تفکر آخرالزمانی یهودیان، که عیسی در آن تربیت یافته بود، قابل فهم است و به این معناست که عیسی در بسیاری از مفروضات و صور تفکر زمانه خویش با جامعه یهودی شریک و به بیان صحیح تر، وام دار جامعه خود و سنن فکری آن بوده است. البته این حقیقتی است که در خود کتب مقدس نیز کاملا بین و آشکار است. برای مثال، این که قرآن به زبان عربی است و در آن از بت هایی چون لات و عزی (بت های اعراب) و نه فرضا از ویشنو و شیوا بت هندیان) یا از حیواناتی چون گاو و شتر و نه فرضا از پاندا و پلاتیپوس؛ یا از پدیده ای به نام ظهار (رسم اعراب، و فقط اعراب، مبنی بر اینکه مردی به زنش بگوید «تو همچون مادرم بر من حرامی» و بر اساس همین جمله در روابط زناشویی به زنش پشت کند) سخن گفته شده است، به خوبی رابطه زبان، فرهنگ، جغرافيا، وسنت تاریخی نبی با متن مقدس را نشان می دهد. 👇👇 @Taammolate_talabegi
🔹نقدی از دکتر بیژن عبدالکریمی بر دکتر عبدالکریم سروش 👣رد پای ثنویت نومن و فنومن کانتی و سکولاریزه شدن تفکر دینی و معنوی در قبض و بسط تئوریک شریعت، محمد(ص) راوی رویاهای رسولانه. 👇👇👇👇👇👇👇👇
🔹در اندیشه صاحب نظريه رؤیاهای رسولانه نوعی شکاف متافیزیکی و معرفت شناختی کاملا آشکار دیده می شود: ایشان از یک سو بر عرفان و تفکر دینی و معنوی تأکید می ورزند و از سوی دیگر، برای مثال با توجه به چارچوب کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت و تمایز میان دین و معرفت دینی در این اثر، به ثنویت و دوگانگی نومن و فنومن کانتی تن می دهند. ایشان در دفاع از خویش احتمالا پاسخ خواهند داد که دین و عرفان و فلسفه هریک حوزه های مستقلی هستند که نباید آنها را با یکدیگر بیامیزیم. اما پرسش اینجاست که فرد به منزله «هویتی واحد» بر اساس کدامین حوزه باید تفکر خویش را درباره جهان، خویشتن و نسبت خویش با جهان سامان دهد؟ آیا این دوگانگی و شکاف فرد را در میانه یک مغاک رها نمی کند و این مغاک نهایتا به سیطره یک حوزه بر حوزه دیگر، و عمدتا با توجه به هژمونی تفکر متافیزیکی، در جهت سیطره سکولاریسم، نمی انجامد؟ 🔸به اعتقاد بنده، همین شکاف و دوگانگی متافیزیکی در جریان موسوم به روشنفکری دینی نهایتا به سکولاریسم و سيطره عقلانیت متافیزیکی انجامیده است. دکتر سروش در روزگار جوانی شان، هم ذات دین و هم معارف دینی را اموری مقدس برمی شمردند. اما در میان سالی ایشان و با نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت تحول بزرگی در تفکرشان صورت گرفت، تحولی که برای جامعه ما ایرانیان دستاوردی بسیار چشمگیر لیکن در قیاس با دستاوردهای هرمنوتیک در غرب بسیار متأخربود. ایشان، براساس ثنویت نومن و فنومن کانتی، در نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت برای نومن و ذات دین قائل به حقیقتی قدسی بودند که در بستر فهم مؤمنان به امری انسانی، تاریخی ولذا عرفی و سکولار تبدیل می شود، فهم و معرفتی که در بستر زمان و مکان و در سياق كل معرفت بشری قبض و بسطی تاریخی می یابد. 🔻اما دکتر سروش در گام بعدی تحول اندیشه شان به تدریج از نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت نیز فاصله گرفته، در کتاب بسط تجربه نبوی ، «تجربه دینی ناسوتی بشری» را جانشین «دین مقدس» و « تجربه تاریخی نبوی» را جایگزین «وحی» ساختند. در مرحله بعدی، در مقاله «محمد (ص): رؤیاهای رسولانه» نیز وحی و متن مقدس به رؤیاهای بشری تبدیل می شود. همه اینها مراحل گوناگونی از روند هر چه سکولاریزه تر شدن تفکر دینی و معنوی در اندیشه ایشان است. برای رسیدن به اندیشه ای یکسره سکولارو نیهیلیستیک تنها یک گام مانده است و آن تلقی وحی نبوی به منزله «توهمات نبوی» است. اگر این روان شناسی و سوبژکتیویته تاریخی شخصیت نبی است که خالق صور رؤیایی وحی است،۔ در این صورت، حتی «تصور خدا» نیز چیزی جز حديث نفس و مخلوق ذهن بشری نخواهد بود! 👇👇 @Taammolate_talabegi
تأملات طلبگی
✍️تاملی مختصر بر شق القمر 💠بعد از قرآن مشهورترین معجزه ی منتسب به پیامبر شکافته شدن ماه به دو نیم
✍️دو نیمه ماه بر فراز دو کوه . ♦️شَقُّ الْقَمَر از معجزات منسوب به پیامبر(ص) است؛ که به نقل از برخی روایات، پیامبر در حدود سال اول یا هشتم یا دهم بعثت، و به درخواست برخی مشرکان یا یهودیان مکه، با اشاره انگشت به ماه، آن را به مدت حدود یک دقیقه یا یک ساعت، به دو نیمه قسمت نمودند. ♦️این دو نیمه شدن ماه، با توصیفات بسیار متفاوتی نقل شده است؛ که حتی در برخی از این نقل‌ها آمده است که، هر نیمه ماه بر سر کوهی جایگاه یافته است؛ و یا اینکه کوهی میان دو نیمه ماه نمایان شده است. هر چند که نام این کوه‌ها در روایات، مختلف بیان شده است. وقوع این معجزه، مورد قبول عده‌ای از علمای اسلامی است، و حتی آیات سوره قمر را بر آن تطبیق نموده‌اند؛ هر چند که برخی از اندیشمندان نیز، وقوع این معجزه را نپذیرفته‌اند و اشکالاتی بر آن وارد نموده‌اند. . ♦️روایات شق القمر، هم در منابع شیعی وجود دارد و هم در منابع اهل تسنن. روایات عامه، همگی از جهت سند و دلالت مخدوش هستند، و راویان آنها جز یک نفر، بیننده واقعه شق القمر نبوده‌اند؛ و روایات این یک نفر از این واقعه نیز، از لحاظ متن مضطرب هستند. روایات شیعه نیز همان مشکلات را دارد؛ و در اسناد این روایات، راویانی مهمل، مجهول و ضعیف حضور دارند؛ که برخی از ایشان نیز، زیدی مذهب می‌باشند. . اکنون فرض می‌کنیم که روایات شق القمر، همگی اصیل و معتبر هستند و راویان آنها نیز، همه موثق و راستگو می‌باشند؛ و اساساً این روایات جعلی نیستند. ♦️برای معجزه شق القمر، دو حالت کلی قابل طرح است: 1ـ تصویر دیده شده توسط برخی اندک از افراد همراه پیامبر(ص)، تصویری «سرابی و توهمی» بوده است. یعنی این افراد، یا تصرّف در چشمانشان صورت گرفته است و یا اینکه، با یک واقعه طبیعی (همانند مانع شدن یک جسم جلوی تصویر ماه)، تصوّر نموده‌اند که ماه دو نیم شده است. به عبارت دیگر، زمان‌هایی که ماه بسیار پایین و تقریباً مماس سطح زمین قرار می‌گیرد، اگر شئ‌ای همانند درخت یا کوهی، جلوی تصویر ماه واقع شود، بیننده تصور می‌کند که ماه دو نیم شده است. 2ـ جدا سازی ماه به دو نیمه، واقعی و غیر توهمی بوده است. این رخداد می‌تواند در جداسازی در حد چندین متر و غیر قابل مشاهده باشد؛ و می‌تواند جداسازی در حد چندین کیلومتر و قابل مشاهده باشد. فرض می‌کنیم که امکان دارد ماه (با وجود جاذبه میان کرات و زمین)، به دو نیمه با فاصله چندین کیلومتر تقسیم شود؛ و اساساً معجزه، یعنی همین رخداد خارق العاده. اکنون این سؤالات اساسی به وجود می‌آید که: 1ـ چرا این واقعه بسیار مهم، در بلاد هم افق و با وجود شب مشترک با مکه، دیده و گزارش نشده‌ است؟ 2ـ چرا این واقعه مهم، توسط عدۀ زیادی در همان زمان وقوعِ رخداد مکه، و نیز راویان بسیار زیاد در دورۀ حیات پیامبر(ص)، یعنی در میان مردم حجاز پیش و پس از هجرت ایشان، گزارش و دهان به دهان نگشته است؟ . ♦️در این‌جا، ممکن است گفته شود: الف. زمان رخداد شق القمر، چند ثانیه بوده است؛ و فقط یکی دو نفر که گوش به زنگ بوده‌اند، این واقعه را دیده‌اند؛ و بقیه مردم حواس‌شان به ماه نبوده است، تا بخواهند ببینند و گزارش کنند. ب. اتفاقاً بسیاری از مردم مکه و دیگر بلاد حجاز، این معجزه را دیده‌اند؛ ولی معاندان و دشمنان پیامبر(ص) از ذکر معجزه خودداری نموده‌اند، و از نقل آن توسط دیگران نیز، جلوگیری نموده‌اند. یا اینکه بگوییم، روایات کثیری در این باره نقل شده بوده است، ولی در طی قرون بعدی، همه این روایات از بین رفته‌اند. . ❓سؤال آیا مشرکان و یا یهودیانی که این واقعه را درخواست نمودند، به پیامبر اسلام(ص) ایمان آوردند؟ آیا گزارشی از ایمان‌آوری آنها و یا نقل قول ایشان در رابطه به رخداد شق القمر وجود دارد؟ 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️تاملی در باب تحدی و اعجاز ذاتی قرآن ❓سوالی مهم 🔹آیا عجز ما از ساخت سوره ای مثل قرآن منطقا آسمانی بودن این کتاب را اثبات می کند ؟ قرآن در موارد مختلف مخالفین خود را به هماوردی دعوت کرده که از آن به تحدی یاد می شود.در پنج آیه به بحث تحدی اشاره شده و در هریک به شیوه های مختلفی تحدی شده است. 🔹ممکن است در دوره ای خاص مثلا زمان حیات پیامبر اسلام و یا حتی عصر حاضر کسی نتواند سوره ای مثل قرآن بیاورد اما احتمال تحقق این امر در آینده ای نزدیک یا دور منتفی نیست. حتی ممکن است فردی_خاص که قصد پاسخ دادن به تحدی قرآن را دارد اکنون از ساختن متنی مانند قرآن عاجز باشد اما همین فرد سالها بعد از عهده این کار برآید . 🔹 بنابراین، تقاضای قرآن از مخالفان (که اگر نتوانستید سوره ای مثل قرآن بیاورید باید تسلیم شوید و ایمان بیاورید) درخواستی قابل تامل است . برای اثبات معجزه بودن قرآن،حداقل باید به نحوی اثبات شود که هیچ انسانی در هیچ عصری نتوانسته و نخواهد توانست سوره ای مثل سوره های قرآن بیاورد. در حالی که چنین مدعایی نه تنها قابل اثبات نیست، بلکه از دیدگاه بسیاری از مخالفان موارد نقض فراوانی دارد. 🔹با روشی که قرآن برای اثبات معجزه بودن خود در پیش گرفته است، بسیاری از اندیشمندان، هنرمندان،شاعران، مخترعان، و... میتوانند ادعای پیامبری کرده و آثار خود را معجزه بنامند! 🔹حتی فرض کنیم تا روز قیامت هم کسی نتواند متنی مثل قرآن بیاورد، به لحاظ منطقی نتیجه ای که می توان گرفت اینست که : پیامبر اسلام هزاران سال پیش کتابی آورد که هیچ بشری نتوانست نظیر آن را بیاورد همین و بس! یعنی باز هم وحیانی بودن قرآن اثبات نمی شود. 🔹از نظر عقلی محال نیست که یک انسان باهوش، با اتکاء به استعداد و نبوغ ذاتی و ذوق هنری وادبی خود،اثری را به یادگار بگذارد که تا روز قیامت هم کسی نتواند مثل آن را بیاورد و چون چنین فرض و احتمال معقول است تحدی قرآن باز محل تامل است.به نظر می رسد حتی شکست قطعی مخالفان نیز چیزی را اثبات نمی کند. 🔹خلاصه اینکه "نتوانسته اند" هرگز دلیل بر "نخواهند توانست "نمی کند . حتی اگر معلوم شود که بشر هرگز نمی تواند متنی مثل قرآن بیاورد، فقط غیربشری بودن قرآن اثبات می شود نه الهی بودن آن. چرا که غیربشری بودن معادل یا ملازم الهی بودن نیست. 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️وحی پیشینی ♦️از گذشته دور تاكنون، نظر غالب يا تمام متكلمين و اندیشمندان اسلامی بر آن بوده است كه، پيامبر(ص) به وسيله «ارتباط مستقيم با خداوند، يا به واسطه فرشتگان، یا ورای حجاب»، با خداوند متعال در ارتباط بوده یا سخن گفته است؛ و وحی الهی و قرآن را، از این طریق دريافت كرده است. . ♦️اين فرض يا نظريه قدیمی، اشكالات اساسى متعددی دارد؛ كه برخی از آنها در اديان پيش از اسلام، و نيز میان فیلسوفان متقدم و متأخر، مطرح بوده؛ و هر روز، پیچیده‌تر گشته است. یکی از این اشکالات، چگونگى «ارتباط مجرد و غير مجرد» و نيز، مسأله "سنخيت" میان آنها است. . ♦️براى حل اين مشكل اساسی، "نظريه وحى پيشينى" قابل ارائه است. در اين نوع تبیین از وحى، پيامبر(ص) پس از تولد و در طول دوران زندگى خود، هيچ ارتباطى مستقیمی با خداوند و فرشتگان، و به طور کلی ‌با ماوراء طبیعت، نداشته است. . ♦️وحیِ پیشینی، به این معنا است که؛ پیامبر(ص) در زمان تولد خود، به همراه اطلاعاتی از پیش تعبیه شده و ژنتیکی، به دنیا آمده است؛ یعنی در مغز و حافظۀ خود، حامل کل متن و لفظِ وحی و قرآن، بوده است؛ و در زمان بعثت خود، اولین رخدادِ "یادآوری" برخی از آیات قرآن کریم، برای وی، واقع شده است. پس از آن نیز، بنا به رویدادها و اتفاقات زمانی و مکانی خاص دوران حیاتشان، به مرور، بقیه آیات قرآن، که محفوظ در مغز ایشان بوده است، از حافظۀ مغزِ پیامبر(ص)، برایشان یادآوری شده است. . ♦️نکته اين نظريه وحی پیشینی، با نزول دفعى و تدريجى قرآن، همخوانى دارد. از سوی دیگر، منافاتی نیز با «محتوای قرآن» و «تاریخ قرآن» ندارد 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️زندگی با الگوی اعراب جاهلی . ♦️جزیرة العرب تا قبل از بعثت پیامبر(ص)، آموزه‌های اعتقادی و اخلاقی و نیز، احکام، آداب، رسوم و قوانین اجتماعی خاص خود را داشته است؛ که مردم آن دیار بادیه‌نشین و غیر متمدن پیش از اسلام، به آنها معتقد و پایبند بوده‌اند. وقتی پیامبر(ص) مبعوث شدند، تا حدود 13 سال، اقبالی در میان جامعه خود نداشتند. هنگامی که به مدینه هجرت نمودند؛ تازه، کم کم توانستند میان مردم این شهر جایگاهی بیابند و بر ایشان مسلط شوند. بنابراین، تقریباً 5 سال آخر عمر پیامبر(ص)، دورۀ طلایی تبیین و ترویج شریعت خاص ایشان بوده است. . ♦️در این دوران طلایی، پیامبر(ص) برخی از آموزه‌های اعتقادی و اخلاقی، و نیز، آداب، رسوم و قوانین اجتماعی موجود در جزیرة العرب را تغییر، و برخی را امضا فرمودند؛ و شاید به جای امضا، بهتر است بگوییم نتوانستند تغییر دهند، و یا در اولویت ایشان برای تغییر، قرار نگرفتند. ♦️تغییراتِ پیامبر(ص)، در «عقائد، اخلاق و احکام» آن دوران، بسیار متفاوت رخ داده است؛ بیشترین میزان تغییرات، در عقائد اعراب جاهلی و کمترین تغییرات، در احکام مردم جزیرة العرب واقع شده است. . ♦️اکنون اگر بتوانیم با کنار زدن تحریفات 1400 سال گذشته در دین اسلام، موارد تغییرات و موارد امضایی پیامبر(ص) را به درستی کشف کنیم، سپس می‌توانیم سه رویکرد نسبت به پایه‌های دین، یعنی عقائد، اخلاق و احکام داشته باشیم: 🔹1ـ همه آن آموزه‌های سه‌گانه را منحصر به دوران صدر اسلام و زمان و مکان خاص جزیرة العرب بدانیم؛ که ربطی به آیندگان ندارند. 🔹2ـ همه آن آموزه‌ها را برای همۀ دوران‌ها، و تمامی زمان‌ها و مکان‌ها بدانیم؛ یعنی هر انسانی که بعد از بعثت پیامبر(ص) به دنیا می‌آید، لازم است که پایبند به این آموزه‌ها باشد. 🔹3ـ قائل به تفکیک شویم؛ و بگوییم، آموزه‌های امضایی پیامبر(ص)، مخصوص صدر اسلام و زمان و مکان خاص آن دوره است؛ و تنها، آموزه‌هایی تغییری پیامبر(ص)، شامل همه دوران‌ها خواهد بود؛ که لازم است مردم به آن پایبند باشند. . ♦️اگر قائل به تفکیک آموزه‌های امضایی و تغییری شویم، بیشترین حجم احکام شرعی، آداب، رسوم و قوانین اجتماعی اسلامِ غیر محرّف، ربطی به امروز ما نخواهد داشت. یعنی ما موظف نیستیم به سبک آموزه‌های بدوی 1400 سال قبل، زندگی کنیم؛ و معیارهای زندگی فردی و اجتماعی خود را بر پایه‌های آموزه‌هایِ پیشین اعراب جاهلی، قرار دهیم. . ❓سؤال آیا عقلاً و منطقاً، درست است که قوانین فردی و اجتماعی، با تحول زمانه و گذشت قرن‌ها، تغییر و تحول نیابند؟ 👇👇 @Taammolate_talabegi
✍️معمای سقیفه . ♦️یک سؤال در دین اسلام و تاریخ آن، بسیار مهم است؛ و آن این که: آیا مردم جزیرة ‌العرب، پیامبری الهی حضرت محمد(ص) را پذیرفتند، یا سروری وی به عنوان ریاست قوم عرب را قبول کردند؟ . ♦️با توجه به وقایع تاریخی صدر اسلام، به نظر می‌رسد که، جز عده بسیار کمی از افراد آن دیار، مردم هیچگاه شخص محمد را به عنوان «فرستاده الهی» و شخصی که باید به خاطر مقام الهی‌اش، از وی اطاعت کرد، نپذیرفتند. به عبارت دیگر، محمد را، تنها به عنوان فردی مدیر و مدبر، که اخلاق نیکویی دارد و می‌تواند رییس ایل و قوم عرب باشد، پذیرفتند. . ♦️شاهد این ادعا آن است که، پیامبر(ص) با وجود اخلاق نیک و ارایهٔ نمودن قرآن و شاید داشتن برخی کرامات و معجزات، تا ۱۳ سال نتوانستند موفقیتی در جذب مردم کسب کنند؛ و جز اندکی از بستگان و غلامان و فقیران، کسی پیامبری الهی ایشان را نپذیرفت. پیامبر(ص) وقتی از مکه به مدینه فرار نمودند، سالها طول کشید تا اکثر مردم را به سوی خود و خدای خود جذب نمایند؛ و پس از آن نیز، مردم مکه و دیگر مناطق جزیرة العرب، با زور شمشیر و خونریزی، ریاست وی، و نه فرستادگی او از سوی خداوند را، پذیرفتند. . ♦️پس از آنکه ایشان رییس ایل و قوم عرب شدند و جایگاهشان تثبیت شد، در سال ۱۱ هجری، وقتی هنوز ساعتی از رحلت‌شان نگذشته بود، انصار وی (یعنی همان‌هایی که محمد را به مدینه دعوت نمودند و با آغوش باز از وی استقبال کردند)، جلسه سقیفه را تشکیل دادند؛ تا رییس ایل و قوم عرب را انتخاب کنند. هر چند که در این میان، به خاطر اختلافات سابقه‌دار دو قبیله بزرگ انصار، یعنی اوس و خزرج، آنها نتوانستند رییس قوم برای خود مشخص کنند؛ و ابوبکر و عمر، که بعداً به این جلسه سقیفه ملحق گشتند، از این فرصت دعوای قبیلگی آنها بهره برده، و خود توانستند جانشین پیامبر شوند. ♦️در واقع، دو قبیله اوس و خرج، که بزرگان انصار پیامبر(ص) بودند، به خاطر کثرت جمعیت‌شان و این که آنها محمد را به جایگاه «ریاست قومی» رسانده بودند، خود را ذی‌حق حکومت و جانشینی پیامبر می‌دانستند؛ اما اختلافات قبیله‌ای آنها باعث شد، تا یکی از افراد این دو قبیله، رأی جانشینی پیامبر را نیاورد؛ و همانها، بر سر لحاجت این که، فردی از قوم مقابل نتواند جانشین پیامبر(ص) گردد، بر سر ابوبکر به توافق رسیدند، و به او رأی دادند؛ تا وی جانشین پیامبر گردد. . ❓سؤال 🔹چرا انصار، یعنی علاقمندان به اهل‌بیت(ع) و یاوران اصلی پیامبر(ص)، جلسه سقیفه را برای تعیین جانشینی محمد، تشکیل دادند؟ 🔹اگر آنها اعتقاد داشتند که محمد فرستاده خداست، و مقام او و جانشین او، جایگاه و مقامی الهی است، آیا اقدام به تشکیل جلسه برای تعیین جانشینی پیامبر می‌نمودند؟ 👇👇 @Taammolate_talabegi