eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کبوترهای نامه‌رسان دوشنبه‌ها از صحن دل ما تا بقیع و مدینه عرض ارادت‌مان را تقدیم شما می کنند! سلام بر امام مجتبی
چه بیکران ندارمت چه عاشقانه نیستی 😔💔
دست او بند که میشد، چادرش را با لبش میگرفت و من در این حسرت که چادر نیستم...!!
در جواب سرد مهری های او بوسیدمش از پیمبر خوانده ام نیکی کنم جای بدی ...
دل‌تنگم و دل‌تنگ نبودى كه بدانى چه كشيدم عاشق نشدى، لنگ نبودى كه بدانى چه كشيدم كو قطره‌ی اشكى كه به پاى تو بريزم كه بمانى؟ بى اسلحه در جنگ نبودى كه بدانى چه كشيدم تو آن بت مغرور پيمبر شكنى داغ نديدى دل‌بسته به يك سنگ نبودى كه بدانى چه كشيدم تو تابلوى حاصل دستان هنرمند خدايى نقاشى بى رنگ نبودى كه بدانى چه كشيدم گشتم همه جا را پى چشمان پر از شوق تو اما  فرسنگ به فرسنگ نبودى كه بدانى چه كشيدم
دکتر برایم شعر درمانی نوشته گیسو پریشان کن شفایم را بگیرم 😂
سرفه ها ار خشک و احوالت بد است گر که تب داری و دردت بی حد است گر نفس میگیرد و ول می کند جمله از احوال کووید صد است 😂
لذت وصل نداند مگر آن سوخته‌ای که پس از دوری بسیار به یاری برسد قیمت گل نشناسد مگر آن مرغ اسیر که خزان دیده بود پس به بهاری برسد
میکشی از هر طرف هر بی پناهی را به طــوس بچه آهــو کرده‌ای انگار خلق الله را ...
كجا رسد به تو مكتوبِ گريهِ آلودم كه باد هم نبَرَد نامه اى كه نَم دارد ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخیز و مخور غم جهان گذران بنشین و دمی به شادمانی گذران در طبع جهان اگر وفایی بودی نوبت بتو خود نیامدی از دگران
گر چه میدانم پیِ آزار دل هستی هنوز خوش بیازار این دلِ زارم نیازارد دلت
زیباتر از پری! به خدا می سپارمت در عینِ کافری به خدا می سپارمت ای آشنای غیر!که با من غریبه ای در دستِ دیگری به خدا می سپارمت از سردی ات بهارِ دلم حصر در دی است همبندِ آذری! به خدا می سپارمت ای مرغِ عشق!کز قفسِ من رها شدی با هر که می پری به خدا می سپارمت آنروز با چه حالِ بدی عاشقت شدم با حالِ بدتری به خدا می سپارمت حالم"ردیف"نیست،چه می خواهی از غزل؟ ای رودِ رفتنی!به خدا"دوست دارمت"
من بی‌دل و دل داده در راه تو افتاده والله که نمی‌دانم جای دگر افتادن...
رحم می‌آید مرا از بی‌غمان روزگار ناله‌ای سر می‌کنم شاید دلی محزون کنم
گر نگار مهرخی اندر کنار من نبود در عوض شور غزل اندر دل و جان اوفتاد 😎😍
کدام دیده مرا از نگاه تو انداخت که من سلام تو اما تو والسلام منی؟
چیست در فلسفه ی عشق ڪه دور از درک است؟ یک نظر دیدن و یک عمر به فڪرش بودن
گاهی نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود...
گویند که چون میگذرد، هیچ غمی نیست اما که به وَاللّه، همین درد کمی نیست...
یوسف به این رها شدن ازچاه دل مبند این بارمیبرندکه زندانی ات کنند...
ای نسیم صبحگاهی حد خود را حفظ کن چادر بانوی من دارد به دستت می‌خورد ...🙃🙃🙃
زیباتر از پری! به خدا می سپارمت در عینِ کافری به خدا می سپارمت ای آشنای غیر!که با من غریبه ای در دستِ دیگری به خدا می سپارمت از سردی ات بهارِ دلم حصر در دی است همبندِ آذری! به خدا می سپارمت ای مرغِ عشق!کز قفسِ من رها شدی با هر که می پری به خدا می سپارمت آنروز با چه حالِ بدی عاشقت شدم با حالِ بدتری به خدا می سپارمت حالم"ردیف"نیست،چه می خواهی از غزل؟ ای رودِ رفتنی!به خدا"دوست دارمت" حسین_نادری
هر غزل را گفته‌ام در وصف ِ تو بی‌نقطه بود جورِ هر یک نقطه را هر قطره اشکم می‌کشد!
اۍ مثل روز، آمدنت روشن! این روزها ڪہ می گذرد، هر روز در انتظار آمدنت هستم! اما با من بگو ڪہ آیا، من نیز در روزگار آمدنت هستم؟
گل چو خندید محال است دگر غنچه شود سر چو آشفته شد از عشق بسامان نشود... # صائب_تبریزی
گفتی که «از آن باشد» گفتم که «از این باشد» یک نکته‌ی بی‌معنی گفتیم و همین باشد هرگز ندهندش زن در کوچه و در برزن مانند رضازاده هر کس که باشد😂 در کار گلاب و گل گفتند که «حُکمت چیست؟» گفتم که «همین خوب است، بگذار همین باشد» پیراهن ما را هم از پشت، کسی جر دارد من فکر کنم کارِ شیطانِ لعین باشد خلقی شده گمراهت وقتی که به همراهت یک روز شهین باشد، یک روز مهین باشد پایت به زمین باشد دستت به هوا باشد دستت به هوا باشد پایت به زمین باشد هر جنس که در بازار دیدی و پسندیدی یا ساخت ایران است یا ساخت چین باشد یک روز جناح چپ یک عمر جناح راست همواره در این کشور اوضاع چنین باشد هر کس که در این کشور آشوب کند، جایش یا گوشه‌ی کهریزک یا کنج اوین باشد بر عکس شما، ! من معتقدم در کل هِی شعر تَر انگیزد خاطر که حزین باشد
چشم تلخ تو کمی لبخند کم دارد عزیز چای ایرانی جماعت قند پهلو بهتر است...
جز خدا را بندگی حیفست حیف بی غم او زندگی حیفست حیف 👌🏻 درغمش در خلد عشرت چون کنم ماندگی از بندگی حیفست حیف😔
به لبخندي قناعت کن ، که خندیدن خطر دارد تبسم هاي چون شبنم، به قلب گل اثر دارد مرام عاشقی را با، سکوتت زنده کُن امشب که گوش دل ز نجواي، سکوتِ تو خبر دارد شبیه پچ پچ باران، میان گوش گندم زار ببین هرخوشه ي عشقت، دوصدخوشه ثمر دارد کمی آرامتر امشب، قدم بر دار در قلبم به غیر از تو خیال تو، میان دل گذر دارد نگاهی کُن به چشمانم، شده محوِ دو پلک تو گمانم هر دو چشم من، به پلک تو نظر دارد بیا مانند تاریکی، غروبی را مهیا کن که در آرامشِ امشب، کمی میلِ سحر دارد قدم می زد نگاه تو، میانِ دفترِ قلبم ازاینرو قلب پروانه، دگر شوق سفر دارد