eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من اناری را ، می‌كنم دانه، به دل می‌گويم: خوب بود اين مردم، دانه‌های دلشان پيدا بود "🥀
فارغ ز شادمانی و آسوده از غمیم
بامت بلند باد که دلتنگی‌ات مرا از هرچه هست غیر تو، بیزار کرده است
مطمئنی که بجز عشق نمی‌خواهی تو پس چرا دلبر من علت هر آهی تو شایدم شیوهٔ دلبر شدنت اینگونه است در شبانگاه سیاهم چِقَدر ماهی تو
شده بادی بِوَزد خاطره‌‌ای عُقده شود من و سَرو در این راه ، درازی داریم شده یک شب گریه کنی قسمت توبغض شود من و این درخت سَرو سهی ، سَرسودا داریم
به وقت صبح دل را تازه یابی همه ذرّات در آوازه یابی به وقت صبح دل را شاد گردان حقیقت جان و دل آباد گردان
گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من ... نفسی هست، دلی هست، ولی جانی نیست!!
این ساعت عشق است که هر شب بزنم تا با دیدن آن بلکه تو بر رحم بیایی ❤️❤️:❤️❤️
روشن است از نور رویش دیدهٔ بینای ما خلوت میخانهٔ عشق است دایم جای ما آفتابی در ازل خوش سایه ای برما فکند تا ابد روشن بُود این روی مه سیمای ما ذوق ما داری بیا با ما در این دریا در آ تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما در سر ما عشق زلفش دیگ سودا می پزد بس سری در سر رود گر این بود سودای ما از لطیفی آن یکی با هر یکی یکتا شده جان فدای لطف آن یکتای بی همتای ما بلبل مستیم و درگلشن نوائی می زنیم رونقی دیگر گرفت این گلشن غوغای ما مجلس عشقست و رندان مست و سید در حضور روضهٔ رضوان بود این جنت المأوای ما
از صدای پر مرغان سحر لاله از خواب گران دیده گشود اولین پرتو سیمایی صبح بوسه بر گنبد مینا زده بود
گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت تو در میان گل‌ها چون گل میان خاری سعدی
قــوی سپیــدِ عشـقِ مـــن دیده بـه مـن گُشا که مـن بابت بوی عشـــق تـو ّ«صبـح» ترانه خوان شوم. 🌹🌹🌹
آن دم که پا به عرصه نهادم، گریستم یعنی هم از نخست گرفتم عزای خود
دیدمت لرزید دستم، چادر اُفتاد از سرم یک نفر پرسید:خوبی؟! گفتم: اکنون بهترم! زیر لب با اخم گفتی: چادرت را جمع کن... خنده رو، آهسته تر گفتم: اطاعت سرورم :) عاشق این غیرت و مردانگی هایت شدم عشق پاکت مردِ با احساسِ من! شد باورم عشقِ تو رنگین کمان پاشیده بر دنیایِ من... هم تو عشقِ اولم هستی،هم عشقِ آخرم هرچه در انکار کوشیدم نشد؛ ناممکن است! آخرش هم عشقِ من! فهمید گویا مادرم کرده شاعر دختری مغرور را چشمت عزیز... تا نگاهم باز کردی،چادر افتاد از سرم!
ای که نزدیک تری از منِ دلتنگ به من بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری...
به غیر از رفتنت چیزی اگر هم بوده، یادم نیست چنان شعری که میماند به خاطر آخرین بندش...
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس در بند آن مباش که نشنید یا شنید ... 🍀
دنیا سڪوت هاے مرا سادہ فڪر ڪرد از حرف دل پُرند اڪَر بے شڪایتند...
💚 دنیا مرا فروخت، مرا باز پس بگیر ای کشتیِ نجاتِ زمین‌خورده‌ها حسین! 💚💚💚
. تا شد از صدق طلب چون صبح، روشن جان ما از تنور سرد، آید گرم بیرون نان ما از خَزَف ناز گهر از بردباری می‌کشیم سنگِ کم گردد تمام از پلۀ میزان ما رزق ما آید به پای میهمان از خوان غیب میزبان ماست هرکس می‌شود مهمان ما ما به تردستی زبان خصم کوته می‌کنیم سبز سازد خار دامن‌گیر را دامان ما نشئۀ رطل گران از سنگ می‌یابیم ما هست در آزادی اطفال گل‌ریزان ما می‌کنیم از ترزبانی دشمنان را مهربان می‌کند شیرین زمین شور را باران ما غافلان را شهپر طاوس می‌آید به چشم بس‌که رنگین شد ز الوانِ گنه دامان ما نیست چون آیینۀ تصویر، امید نجات عکس روی یار را از دیدۀ حیران ما در گرفتاری ز بس ثابت‌قدم افتاده‌ایم برنخیزد ناله از زنجیر در زندان ما ما ز گل‌پیراهنان صائب به بویی قانعیم از نسیمی یوسفستان می‌شود زندان ما 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🏴 السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّة ثُمَّ إنّها وَضَعَتْ فَمَها عَلى فَمِهِ الشَّريف وَبَكَتْ بُكاءًا شَديدًا حَتّی غُشِيَ عَلَيها، فَلَمّا حَرَّكُوها، فَإذا بِها قَدْ فارَقَتْ روحُهَا الدُّنيا... می‌زدودی به دست مجروحت اشک از چشم دختران شهید دل تو باغ داغ یاران بود لبت اما هنوز می‌خندید کاش در شام هم یکی چون تو با رقیّه کمی محبت داشت که به‌جز خار و تازیانه کسی ناز دخت سه‌ساله را نخرید ✍️، ۱۴۰۱/۰۶/۱۱ هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز صلوات 🌷
. 🏴 السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّة می‌زدودی به دست مجروحت اشک از چشم دختران شهید دل تو باغ داغ یاران بود، لبت اما هنوز می‌خندید کاش در شام هم یکی چون تو با رقیّه کمی محبت داشت که به‌جز خار و تازیانه کسی ناز دخت سه‌ساله را نخرید ✍️، ۱۴۰۱/۰۶/۱۱ ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات 🌷
دلی که سوخته جز آه راه چاره ندارد که داغ سوختگان غمت شماره ندارد بیا به دیدن ما خستگان کنج خرابه ببین که شام غریبان ما ستاره ندارد بگو به مردم این شهر شوم خیره نمانند بگو که اشک یتیم حرم نظاره ندارد رقیه آمده و گریه می کند بغل من گلایه می کند از این که گوشواره ندارد گلایه می کند از این که چادرش شده غارت به روی سر به جز این روسری پاره ندارد رباب را چه کنم زیر آفتاب نشسته تمام غصه اش این است شیر خواره ندارد بغل گرفته خیالِ علی اصغر خود را دلش خوش است ولی حیف گاهواره ندارد 😭😭😭🥀🥀🥀
زینَت گرفته هَر سُخَنم، با دَمِ حسین چون عَطردان شده دَهَنم، با دَمِ حسین از کودکی برای غمش گریه کرده ام تا روزِ مَرگ سینه زَنم، با دَمِ حسین بر من دُعای حَضرتِ صِدّیقه می رسد تا مِشکی است پیرُهَنم، با دَمِ حسین عیسی نَفَس گرفته اگر با دَمِ علی من کوهِ نَفس می شِکَنم با دَمِ حسین من کربلایی از کَرمِ مُجتبی شدم من عاشقِ دَمِ حَسَنم با دَمِ حسین هنگامِ غُسلِ من بنِویسید: "کَربَلاء با تُربتی روی کَفَنم" با دَمِ حسین یک روضه ی رُقَیّه بخوانید دوستان... دَر لحظه ی کَفَن شُدَنم... با دَمِ حسین... 😭😭😭🥀🥀🥀🥀
تصوّر کن که ظهری گرم باشد جنگ هم باشد شمار دشمنان بسیار و عرصه تنگ هم باشد تصوّر کن که بین لشکر دشمن نه تنها شِمر که خولی باشد و صد حرمله نیرنگ هم باشد کنارِ این همه جُرثومه‌های پست و بی‌احساس فقط کافی‌ست اِبن‌سعْد پیشاهنگ هم باشد جوانی بر زمین افتاده و دستِ حرامی‌ها نه تنها نیزه باشد، چوب باشد! سنگ هم باشد چگونه می‌شود آیا که روی صورت یک زن کنارِ جای زخم تازیانه ، چنگ هم باشد تحمّل کردن سرها به روی نیزه جانکاه است اگر از کربلا تا شام ده فرسنگ هم باشد شبیه مادری که طفل او دارد عطش ، امّا به دشمن رو زدن خیلی برایش ننگ هم باشد سر خونینِ بابا را برای دختر آوردند تصوّر کن که دختر بچّه اش دلتنگ هم باشد 😭😭😭😭😭🥀🥀🥀
بـارهـا افتـاده ام زيرِ دست و پايِ خصم از دست و پا اُفتاده ام بس كه هِق هِق كرده ام گـوشـه ي ويــرانه از شــور و نـوا اُفـتــــاده ام قطره قطره روي خاك مـثل اشــكِ شمـع هر شــب بي صـدا اُفتاده ام چند جا خوردي زمين ؟ تو بگــو تا من بگــويـم ، چـند جا اُفـتاده ام ... نـيستم اهـل گِـله چـون به ميـل خويشـتن در اِنـزوا اُفتاده ام با تمـاشـاي خــودم يــادِ رويِ نـيليِ خَــيرُ النّـسـا اُفـتـــاده ام من نمي پرسم تو هم بعد از آن صحرا مپرس از من كجا اُفتاده ام جُـز همان يك مرتبه عمّه ، فُــوراً آمــده هر دفعه تا اُفـتاده ام يـادِ آغـوشت بخير آه ! از گـرمايِ دلچـسبش ، جُـدا اُفتاده ام... من عزادارِ توأم بي رمـق ، در گوشـه ي دارُ العَــزا اُفتاده ام حال كه برگـشته اي بــاز هــم يـادِ لـبت در كربلا اُفـتــاده ام... تا بگـيرم انتقـام فـكرِ ويـران كـردنِ شــام بلا اُفتـــاده ام 😭😭😭😭😭🥀🥀🥀
نوکر همیشه عشق خود ابراز می کند با یا حسین نوکری آغاز می کند دل خوش نکرده ایم به اعمال خیر خود ما را غم حسین سرافراز می کند هر کار کوچکی که در این خیمه می کنیم زهرا به دست خویش، پس انداز می کند دل، دور مانده از حرم اما در این دو ماه تا کربلا دو مرتبه پرواز می کند سرّ است روضه ها و دلم را امام عصر محرم به درک قدری ازین راز می کند ویرانه ی دلی که پر از معصیت شده ذکر حسین، قلعه ی نوساز می کند درهای معرفت که به عالم گشوده نیست گریه به داغ دختر او باز می کند ما را محبتی که به دل بر رقیه هست نزد عزیز فاطمه ممتاز می کند جانم فدای شأن عظیمش که سال هاست با دست های کوچکش اعجاز می کند فرمود رو به نیزه ی بابا ببین که زجر با ضرب تازیانه مرا ناز می کند 😭😭😭😭😭
دل را چو بعشق توسپردم چڪنم دل دادم و اندوه تو بردم چڪنم من زنده بعشق توام اے دوست و لیڪ از آرزوے روے تو مُردم، چڪنم
می‌خواست کوره در دلِ انسان بنا کند مقدور چون نبود، جگر آفریده است...