eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
54 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
و خدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد ...
گر در افتد به کمندم، صنما، چون تو غزالی کاروان‌ها رود از نافه‌ی اشعار به چینم
دو جلوه‌ی ابدی از درخششی ازلی به خلق و خو دو محمد، به رنگ و بو دو علی نه آسمان؛ که زمین مملو از ارادتشان دوشنبه‌های جهان تشنه‌ی زیارتشان چگونه باید از این وصف جاودانه نوشت؟! دو سروِ باغ بهشتند، خوش به حال بهشت! دو سر گذاشته بر شانه‌های پیغمبر و در مباهله «ابناءنا»‍ی پیغمبر به عزت و عظمت داده‌اند نام و نشان دو باوقار، که خون علی ست در رگشان نگاه روشن‌شان آیه آیه الرحمان و در تلاقی بحرین، لؤلؤ و مرجان چگونه سر نگذارد جهان به محضرشان؟! که مهربانِ خدا فاطمه است مادرشان به یک نگاه، هزاران کمیت می‌سازند دو مصرع‌اند که یک شاه‌بیت می‌سازند اگر شتاب کنند و اگر درنگ کنند اگر که صلح کنند و اگر که جنگ کنند به یک نماز شبیه است عمر این دو امام که گاه وقت قعود است و گاه وقت قیام شده ست زندگی ما زیارت حسنین شب بقیع حسن، صبح کربلای حسین
🔹 کمان ابرویت را گو بزن تیر که پیش دست و بازویت بمیرم
🔹 عشق ، را وسوسه کرد نبض قــلــم در مچ دستانت بی تـــــــو از معجزه‌ی عشق خبری‌ نیست که نیست
عشق تردست ترا نازم که در هر جلوه ای کرد ویران یک جهان دل را و گردی برنخاست
🏴 من به جا ماندن این قافله عادت دارم بطلب عیب نــدارد همــه را الا مــن
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان با دگران وای به حال دگران...
دعا کن سرنوشت از این جدایی دست بردارد دعا کن که خدا از قلب عاشق ها خبر دارد   بیا! دیگر به تاثیر مسکن ها امیدی نیست میان کل داروها فقط چشمت اثر دارد!   اگر گم می شوم در چشم تو تقصیر از من نیست که چشمت قدر صدها جنگ، مفقودالاثر دارد   شروع عشق ویرانیست، هر روزش پریشانیست ولی دنیا عذابی بهتر از این هم مگر دارد؟!   امان از رازهایی که درون سینه می مانند و گریه قصد دارد تا از آنها پرده بردارد...  
مهمان رویاهای من! می‌خواهم امشب باز هم در گوش بادی دربه‌در، اسم تو را نجوا کنم دنیای سرد بی‌کسی اصلا برایم خوب نیست آغوش وا کن، کلبه‌ای در سینه‌ات بر پا کنم...
شب در حسرت ماهی به آهی قرار گرچه کوتاهی به آهی دلم تنگ و دو پلکم خیس یادت به خوابم سر بزن گاهی به آهی
گفتمش در وصل خواهی کشتنم یا در فراق؟ گفت بی‌تابی مکن، خواهیم کردن زین دو یَک
تو را با حسرتی کُهنه، گرفتم تنگ در آغوش خدا حاجت‌رَوا سازَد، تمامِ تنگدَستان را ✌️
در تمام شعر ها می بوسمت ، اما نترس بوسه را ارشاد قبل از چاپ سانسور می کند 🙈
در خواب دیدم دیگری بوسیـده رویت را ایـن خواب ‌هـا را ... غالباً "کابوس" مینامند !
از جهنم هیچ باکی نیست وقتی سال ها.... با جهانی اینچنین هم سوختم هم ساختم
روزی که من به سلسله ی زلفش آمدم بیعت نکرده بود به دستش حنا هنوز
و شب ... ســـرآغــاز تمــام دلتنگـــی هاست
كسی كه سوخته شد با غم تو ساخته شد...
•○🌸 برای شادی روحم کمی غزل لطفا دلم پر از غم و درد است، راه حل لطفا همیشه کام مرا تلخ می کند دنیا به قدر تلخی دنیای تان، عسل لطفا ! مرا به حال خودم ول کنید آدم ها فقط برای کمی گریه لا اقل، لطفا کسی میان شما عشق را نمی فهمد ادا،دروغ بس است این همه دغل، لطفا کجاست کوهکنی تا نشان دهد اصلا به حرف نیست که عاشق شدن،عمل لطفا "به زور آمده بودم، به اختیار مرا" ببر به آخر دنیا از این محل لطفا نمانده راه زیادی، کنار قبرستان پیاده میشوم آقا... همین بغل، لطفا
‌‌‌‌‌بلاتڪلیف و بیتابم شبیہ تختہ اے پاره ڪہ ازڪشتےجدا گشتہ ست و بر دریا مانده
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر  با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر  درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم  قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر  بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار  زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر هر شبِ عمرم به یادت اشک می ریزم ولی  بعدِ حافظ خوانیِ شب های یلدا بیشتر  رفته ای ... اما گذشتِ عمر تاثیری نداشت  من که دلتنگ توام امروز ... فردا بیشتر زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر  هیچ کس از عشق سو غاتی به جز دوری ندید  هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر  بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم"  خون انگشتم بر آجر حک کنم : ما بیشتر... 
روزگاری بالش از بال و پَر قو داشتم بر سرم تاج گلی از یاسِ شب‌بو داشتم دختر شامی !؛ نبین حالا تمامش سوخته تو کجا بودی ببینی تا کمر مو داشتم ؟! زخم‌های صورتم با نیش‌خندت باز شد کاش بودی آن زمانی که بَر و رو داشتم فخر نفروش و کنارم آستین بالا نکش روزگاری مثل تو؛ من هم النگو داشتم زل نزن در چشم‌های نیمه‌باز و سرخ من قبل از اینجا چشم‌هایی مثل آهو داشتم غارتش کن مثل مویم؛ شانه می‌خواهم چه کار ؟! آه، روزی دستِ بابا را به گیسو داشتم دست بر دیوار می‌گیرم شبیه پیرزن قبل از آوارِ کتک من نیز، نیرو داشتم معجری که داشتم را دختری دزدید و رفت خواستم آن را بگیرم؛ دردِ زانو داشتم چشم‌هایم خواب را فریاد زد دیشب؛ ولی مثل شب‌های گذشته دردِ پهلو داشتم عاقبت جای دوا؛ جام اجل را می‌خورم کاش، در ویرانه قدری نوش‌دارو داشتم رضا قاسمی 😭😭😭
عشق تردست ترا نازم که در هر جلوه ای کرد ویران یک جهان دل را و گردی برنخاست
دلمون رفت که.. إن‌شاءالله سفر پر رزقی باشه براتون. التماس دعا🙏🏻 صورت من را بچرخان سوی باب القبله اش چون برات جنتّش را باید از آنجا گرفت