eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌فهمم دلیل اصلی اعلان جنگش را که از عشقش به یادم نیست الا دنگ و فنگش را همیشه ادعا می‌کرد تنها عشق او هستم شبیه ادعای خود عوض کرده است رنگش را چرا با سنگ حرفش دست رد بر سینه‌ام می‌زد کسی که می‌زدم بر سینه‌ام یک عمر سنگش را من از زیبایی‌اش جز خوش خط و خالی نمی‌دیدم علاقه مانعم شد حس کنم خوی پلنگش را پدر فهمید عشقش کار دستم می‌دهد آخر از این رو برد پنهان کرد در پستو تفنگش را زمانه باز هم بالا و پایین می‌برد ما را  مگر پایان ببخشد بازی الاکلنگش را من از آن کس که دیگر نیست در شعرم نمی‌گویم اگر چه می‌کشم بر دوش عمری نام و ننگش را
مبادا بشنود یک تارِ مویش زلّه‌ام کرده که دیگر پیش چشمم روسری بر سر نخواهد کرد
👌 . . از آن گیسو که در دست رقیبان، رایگان می‌گشت اگر یک تار مو هم می‌فروشی من خریدارم ...
نگاه کن! که نگاهت روایت فتح است سپاه چشم تو کرده است فکه را مجنون
ای یار دوردست که دل می بری هنوز چون آتش نهفته به خاکــستری هنوز هر چند خط کشیده بر آیینه ات زمان در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز
گفتم ای یار مکن با دل عاشق بازی گفت حق است که با آتش ما دم‌ سازی گفتم این عدل نباشد که دلم ریش شود گفت این سادگی توست که دل می‌بازی گفتم آخر تو بگو عدل خداوند کجاست؟ گفت آنجاست که تو در ره خود سر بازی گفتم این عشق نباشد که پرستم خود را گفت پس جان بده چون کرده‌ای آتش بازی - مولانا 🌾
نه غزل نوشته بودم نه ترانه ای سُرودم که به حُرمت ِسکوتم تو به دیدنم بیائی
‎‌‌‌‌‌ شده باران بزند، خاطره ای درد شود؟ بی تو هر شب منم و صد شب بارانی و درد... 🌴💙🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی زمین ناز تو را در آسمان‌ها می‌کشید وقتی عطش طعم تو را با اشک‌هایم می‌چشید من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود، نه دلی... 🌴💙🌴 ... وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد 🌴💙🌴
تا کی آخر به خیابان قدم و پرسه زدن در خیالات خودم عاشق و معشوق شدن صورت از ماه کشیدن،رخ بی یار چِشَم ناگهان جلوه نمودن پس از آن شعر و سخن گفته بودی غرض از اینکه مزاحم شده ای گفتن حرف دلت بود ولی طعنه نزن آمدی تا بشوی محرم اسرار دلم آه از این دل نالایق و کج فهمی تن مذهبی بودن ماهم شده یک دردسری تو خجالت بکشی از تو که بدتر خود من نرسیدن شده یک از قسمتی از زندگی ام روی قبرم بنویسید رسیدم به کفن
چه خوش گزیده‌امت از بساطِ حُسن‌فروشان نه عاشقِ تو که من عاشق بصیرت خویشم!
محبوبِ من! در دنیا جز شما خبری نیست شما تنها خبرِ خوش این عالمید...
ز گفتگوے تو بوے گلاب می‌شنوم مگر بجاے زبان، غنچہ در دهن دارے؟
•• . ‏دوستان را در دل رنج ها باشد که آن به هیچ دارویی خوش نشود، نه به خفتن، نه به گشتن و نه به خوردن، الّا به دیدار دوست🌾
أحسنت👌🍃 ‏دل حسرتِ دیدنِ تو دارد خرسند نمی‌شود به پیغام!..
. برای هزارمین روز شهادت هزار روز گذشت از شهادتت سردار نرفت از دل ما داغ فُرقتت سردار هزار بار نشستم به شوق دیدارت سحر که سوخت دل از داغ حسرتت سردار هزار صبح گذشت و هزار شام دریغ نبود بس که بخوانم حکایتت سردار هزار چشمه شد از چشم‌ من روان که مگر در آب جلوه کند ماه صورتت سردار هزار خاطره از خاطرم گذشت و هنوز نشسته‌ام به تماشای قامتت سردار کتاب سوریه و غزه و عراق و یمن پر است از صفحات رشادتت سردار بقای کشورم از مکتب سلیمانی است فدای عزت و ایمان و غیرتت سردار به دوستان شهیدت قسم که کن خشنود به روز حشر مرا از شفاعتت سردار ✍️، ۱۴۰۱/۰۷/۰۸ ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات 🌷
کاری کن ای عزیز! زلیخا شود دلم یوسف اگر تویی، جگر غرق خون کم است ... ؟
خوشا عاشقی خاصه وقت جوانی خوشا با پریچهرگان زندگانی به وقت جوانی بکن عیش؛ زیرا که هنگام پیری بُوَد ناتوانی جوانی و از عشق پرهیز کردن چه باشد ندانی، به جز جان گرانی جوانی که پیوسته عاشق نباشد دریغ است ازو روزگار جوانی شاعر : فرخی سیستانی
میانِ عَقل و اِحساسَم هَمیشه دِل موَفق شُد بِه شِدّت می دهَم دائم تقاصِ اِنتخابَم را...
روح ِ برخاسته از من ...! ته ِ این کوچه بایست بیش از این دور شوی از بدنم می میرم.. ...
گوشه‌گیران زود در دل‌ها تصرف می‌کنند بیشتر دل می‌برد خالی که در کنج لب است
تو که در کل جهان از همه کس راست تری تو که در منتظران بیشترین منتظَری طعنهٔ خلق خدا می‌شنوی میگویند پس چرا این گل طاها ندهد یک ثمری طاقتم طاق شد و طالب طاعت، طبعم حرف من هم شده تنها غزل مختصری کودکانی که تورا بر فرجت می‌خواندند پیر گشتند و نیامد ز تو بازم خبری ترس دارم نکند عاقبتم این باشد مثل بالا بشود شامل ما دربدری ما که بیمارِ خطاکار و جفاکار شدیم روزگارم شده اینها ضرر اندر ضرری قَسَمت میدهم آقا که به جان مادر تو که با یک نظر خود دل خلقی ببری تو بیا واسطه ما باش خدا را راضی بکن از ما تو که در زندگی ما پدری دوست دارم که همین جمعه بیایی آقا تو که هردم دل بیتاب مرا مینگری
همچون انار، خونِ دل از خویش میخوریم غم پروریم؛ حوصلۀ شرحِ قصه نیست !
سلام بله...روزتون بخیر و شادی این جا کسی است پنهان چون جان و خوشتر از جان باغی به من نموده ایوان من گرفته این جا کسی است پنهان همچون خیال در دل اما فروغ رویش ارکان من گرفته