eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
. اصلا به درک برو جوادی ز مجازی نه‌ کله‌ی سیری تو و نه مغز پیازی شاعر شده‌ای و بگرفتی تو به شعرت قلب همه دخترکان را تو به بازی "عاصی" 😄😄😅😅
اندر احوالاتم رفته بودم دکتر مردکِ دیوانه مثل من شاعر بود گفت حالت خوب است؟ من از او پرسیدم دکتری آیا تو؟! رنگ رخساره‌ی من حالت چهره چطور ؟ برق چشمانم چی؟ همگی نرمال است؟ گفت حالت خوش نیست.. دفترش را باز کرد نسخه را آغاز کرد: صبح‌ها یک غزل ناب بخوان ظهرها قبل اذان یک دوبیتی کافی است عصرها سعدی و حافظ که بخوانی با دو فنجان چای یا قهوه‌ی ترک قبل تاریکی روز رنگ رخساره عوض می‌گردد حالت چهره ولی دست تو نیست.. عاشقی آیا مرد؟ "دکتر از من پرسید" من نگاهش کردم و نمی‌دانستم پاسخِ سختِ سوال ساده را گفت قبل از خواب باید بنویسی هر شب و به موسیقی ایرانی اصل گوش جان بسپاری "جان مریم" خوب است یا "بهار دلکش" کلا اثار بنان هم عالی ست برق چشمانت هم ساده درمان می شود دوستانت را ببین گل بگو گل بشنو و به اندیشه‌ی پنهان درونت هدیه کن یک گل سرخ و کمی دورتر از باغچه‌ی خانه‌ی خود تک درختی تو بکار و حواست باشد که رهایش نکنی نگذاری که بگیرد آفت من کمی گیج شدم دکتر اما خندید به گمانم فهمید منِ دیوانه چو او شاعری در به درم که اگر صبح شود یا نسیمی بوزد و دعایی نکنم یا که خورشید سلامم بکند و جوابی ندهم بی‌گمان می‌میرم.. نسخه را برداشتم مو به مو و خط به خط پیش رفتم تا شعر پیش رفتم تا دوست پیش رفتم تا گل دو سه روزی که گذشت.. حال من بهتر بود تو چرا غمگینی؟ تو مگر شعر نمی‌خوانی دوست؟ صبح‌ها یک فنجان غزل تازه‌ی سعدی قبل خواب شعر نو از سهراب شک نکن یار عزیز کمتر از یک هفته دهد این نسخه جواب نسخه باشد از من از تو یک همت ناب.
شده دراوج مصیبت باهمین گریه وآه ناگهان یاد کسی راحت جانت بشود...؟
بی‌قرار توام و در دل تنگم گله‌هاست آه! بی‌تاب شدن عادت کم حوصله‌هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پرزدن چلچله‌هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله‌هاست باز می‌پرسمت از مسئله دوری و عشق و سکوت تو جواب همه مسئله‌هاست
مصرعی از قلب من، مصرعی از قلب تو شاه بیتی میشود در دفتر دیوان عشق ✍ ☃️᭄᭄᳆⚘࿐
جانی که خلاص از شب هجران تو کردم در روز وصال تو به قربان تو کردم خون بود شرابی که ز مینای تو خوردم غم بود نشاطی که به دوران تو کردم آهیست کز آتشکدهٔ سینه برآمد هر شمع که روشن به شبستان تو کردم دل با همه آشفتگی از عهده برآمد هر عهد که با زلف پریشان تو کردم در حلقهٔ مرغان چمن ولوله انداخت هر ناله که در صحن گلستان تو کردم   دوشینه به من این همه دشنام که دادی پاداش دعایی است که بر جان تو کردم
روزها با فکر او دیوانه‌ام، شب بیشتر هر دو دلتنگ همیم، اما من اغلب بیشتر باد می‌گوید که او آشفته گیسو دیدنی‌ست شانه می‌گوید که با موی مرتب بیشتر تا مرا بوسید گفتم: آه ترکم کن، برو عمق هذیان می‌شود با سوزش تب بیشتر حرف‌هایش از نوازش‌های او شیرین‌تر است از هر انگشتش هنر می‌ریزد از لب، بیشتر یک اتاق و لقمه‌ای نان و کمی آغوش او من چه می‌خواهم مگر از این مکعب بیشتر؟
من به چشمَم گفته بودَم عشقِ من را لُو نَده ! این روانی بی‌اجازه با تو صُحبت می‌کُند !!
🥀🕊🥀 هر وقت دل بهانه ی یاد تو را گرفت شادی از آن بلند شد و غصه جا گرفت ابریست آسمان دل بیقرار تو بیخود نبود اگر که دوباره هوا گرفت گفتم شبی شبیه تو گریه کنم ولی چشمم ز اشک خشک شد آقا صدا گرفت تو سوختی که سینه ام آتش گرفت و سوخت تو روضه خوان شدی اگر این روضه پا گرفت امروز هم بیا و بگو وای مادرم آخر مریض خانه ی مولا شفا گرفت راحت شدند اهل مدینه ز رفتنش این خانه ی علیست که دیگر عزا گرفت در آخرین وصیت زهرا دل علی از روضۀ حسین و غم کربلا گرفت شاعر:
بسم الله الرحمن الرحیم هر‌دو دو مصرع از تو نوشتم، قصیده شد هردو برای خوانده شدن برگزیده شد هردو فضائل علی و تیغ ذوالفقار علی دوسیب بود که از عرش چیده شد هردو علی که نیست خدا و علی که نیست بشر چگونه در شب معراج دیده شد هردو؟ صدا صدای خدا بود یا صدای علی؟ که خود به گوش پیمبر شنیده شد هردو علی است نفس نبی و نبی است جان علی دو روح بود و به یک تن دمیده شد هردو شب سیاهه‌ی ظلم و شب غم مظلوم به یُمن مقدم مولا سپیده شد هردو به حکم آیه‌ی "تَبَّت یَدا أبی‌لَهب" است که دست دشمن مولا بریده شد هردو فقط برای عبادت؟ فقط برای نبرد؟ علی برای کدام آفریده شد...؟ هردو.
🥀🍃 از همه دور کن و از حرمت دور نکن پس نرانید مرا گر چه برانند مرا ..
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام صبحتون بخیررررررررر🌸 جهت تعجیل در ظهور آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🍃 محبــوبـه‌ی حبـیـب خـدا بیـن شعلـه هاست از خـود گـرفتـه است خـدا امتحـان صبـر... 😭😭
حیدر میان کوچه دلش را گذاشته ان جا که درد روی غزل پا گذاشته در پشت در میانه ی آتش امیر ما عشق و دل و تمام‌خودش را گذاشته گویی که داغ میچکد از گونه ی علی او که نشان به صورت زهرا گذاشته لرزیده است دست و دل و جان مجتبی آن جا که عربده به تماشا گذاشته زینب به کربلا لب گودال قتلگاه "پا جای پای حضرت زهرا گذاشته" شاعر شدم به درد بگریم‌برای عشق حالا قلم به قافیه سقا گذاشته دستی که مصرعی شده گلگون به دشت درد آتش به داغ زینب کبری گذاشته ادرک اخاک گفته و زهرا کنار تو دستی به روی بازوی دریا گذاشته میسوزم از سوال که عمه عموی من پس دست خویش را به کجا جا گذاشته ؟ چشم و دو دست و سر همه را تک به تک ببین در جای جای پهنه ی صحرا گذاشته سروی که زخم خورده ولی باز هم به عشق با درد روی قد علم تا گذاشته گفتم چه گونه بود ابالفضل پس نوشت سنگ تمام را به وفاها گذاشته خم شد حسین و دست به زانو گرفت و گفت عباس من به خط امان لا گذاشته . بر غربت علی خود محسن به روز حشر مهری به خون دل زده ، امضا گذاشته
سبکروان به زمینی که پاگذاشته اند بنای خانه بدوشی بجا گذاشته اند خسیس تر ز جهان آن خسیس طبعانند که دل به عشوه این بیوفا گذاشته اند عجب که روز جزا سر برآورند از خاک کسان که خانه دل بی صفا گذاشته اند خوش آن گروه که چون موج دامن خود را به دست آب روان قضا گذاشته اند چه فارغند ز رد و قبول مردانی که پای خود به مقام رضا گذاشته اند عنان سیر تو چون موج در کف دریاست گمان مبر که ترا با تو وا گذاشته اند مباش در پی مطلب که مطلب دو جهان به دامن دل بی مدعا گذاشته اند ربوده است دل بدگمان قرار ترا وگرنه قسمت هرکس جدا گذاشته اند مباش محو اثرهای خود تماشا کن که پیشتر ز تو مردان چها گذاشته اند
خوب آمده استخاره برمی گردی با بغل بغل ستاره بر می گردی مانند کبوتران جَلدی بانو هر جا بِروی دوباره بر می گردی
ای آسمان من که سراسر ستاره‌اے تا صبح می‌شمارت امااا ندارمت...😞
گفتند فاطمیه کدام است ؟ کوچه چیست ؟ افسانه باشد این همه ؛ گفتم خدا کند با بغض ، مردی آمد از این کوچه‌ ها گذشت می ‌رفت تا برای ظهورش دعا کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚🍃 مرقدت ضرب المثل های مرا تغییر داد هر که بامش بیش، برفش نه...کبوتر بیشتر... ❄️برف در حرم مطهر رضوی ارسالی
مگر به قهر نگفتی که از تو بیزارم چرا هنوز نگاهت محبت‌آمیز است؟!
حد اعلایی و با حداقل ها همنشین آه مرواریدِ اصلِ با بدل ها همنشین از معمّا ماندنت چندی ست لذت می بری ای سؤال مشکلِ با راه حل ها همنشین من به لطفِ دوستانت رفتم امّا سعی کن بعدِ من کمتر شوی با این دغل ها همنشین دل به مفهوم سیاهی کم کم عادت می کند چشم وقتی می شود با مبتذل ها همنشین گردن آویزی چنین را پاره کن، آزاد شو آه مرواریدِ اصلِ با بدل ها همنشین ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
🍃❣ یار ما گر میل صحرا میکند صحرا خوش است میل دریا گر کند در چشم ما دریا خوش است 🐣.
خودت هم خوب میدانی چه دشوار است دلتنگی شب و بغض و سری تکیه به دیوار است دلتنگی نه از اکنون، که شاید از هزاران سالِ پیش از این هزاران چکه یِ قندیلِ در غار است دلتنگی شده خیره به قابِ عکسِ دیواری که غم دارد دو چشمِ خیسِ شب تا صبح بیدار است دلتنگی دلی کنجِ قفس پر میکشد محضِ تو را دیدن هوایِ بی هوایِ شوقِ دیدار است دلتنگی چه باید کرد با این درد؟ با تنهاییِ یک مرد؟ مرورِ خاطرات و دودِ سیگار است دلتنگی نه شمعی می وزد اینجا، نه فانوسی شب آشوب است به رنگِ روزگارم تیره و تار است دلتنگی نوارِ کاستی با "بویِ باران، بویِ گندمزار" صدایِ خسته و غمگینِ "ستار" است دلتنگی نشستم چتر بستم هی شکستم در خودم بی تو حکایت از گُلی در زیرِ رگبار است دلتنگی نمی دانم "خدا" شاید همین اندوهِ بعد از توست که این گونه مرا عمری "نگهدار" است دلتنگی اگرچه آخرِ این قصه جایت تا ابد خالی ست ولی از یادِ تو هر لحظه سرشار است دلتنگی به یادت گریه هایم باز هم شد شعر و فهمیدم سری بر دوشِ دفتر، اشکِ خودکار است دلتنگی شهراد_ميدرى ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
غزل شمارهٔ ۳۷۰ دشوار عشق بر دلم آسان نمی‌کنی درد مرا به بوسی درمان نمی‌کنی بسیار گفتمت که زیان دلم مخواه گفتن چه سود با تو که فرمان نمی‌کنی هجر توام ز خون جگر طعمه می‌دهد گر تو به خوان وصلش مهمان نمی‌کنی با تو حدیث بوسه همان به که کم کنم کالا حدیث زر فراوان نمی‌کنی جان می‌دهم به‌جای زر این نادره که تو از زر حدیث می‌کنی از جان نمی‌کنی یک چشم‌زد نباشد کز بهر چشم‌زخم قرب هزار جان که تو قربان نمی‌کنی چون زور آزما شده دست جنون تو خـاقـانـیـا تـو فـکـر گریبان نمی‌کنی
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
هـر دفـعه مرا به قـهر رد می‌کردی گویـا که مـرا حـبس ابـد می‌کردی یـک‌بـار نشد نظـر کنی بـر دل مـن با عاشق خود همیشه بد می‌کردی