از چهره مهتاب ؛ لکش قسمت ماشد
از عشق ؛ غم مشترکش قسمت ما شد
هی فال گرفتیم در آیینه تقدیر ...
زنگار گرفت و ترکش ؛ قسمت ما شد ...
وقتی که فلک ؛ حکم به تنهایی ما داد
’بر خورد ورقها و تکش ؛ قسمت ما شد
عمریست که آشفته این بود و نبودیم ؛
از مساله ساده ؛ شکش قسمت ما شد...
گفتند که ایام جوانی چه قشنگ است...
غمها و شب و شاپرکش ؛ قسمت ما شد
نامرد رفیقان ؛ به خدا بشکند این دست
وقتی که فقط بینمکش ؛ قسمت ما شد...
#شهاب_مرادی
تو در آیینه پیدا شو، تو را دیدن فقط با من
تو لب تر کن همین؛ چون ابر باریدن فقط با من
من آرایشگرم شاید، شهید شانه و قیچی
تو ابرو را بیاور، مو به مو چیدن فقط با من
تو در جای خودت می ایستی، وقتی که می گویم
تو خورشید منی، دور تو گردیدن فقط با من
دوباره نوجوانم، در سرم سوداست، یعنی که
تو را از لای درها، دزدکی دیدن فقط با من
مرا باید ببیند چشم نامحرم فقط با تو
تو را باید ببیند حین خندیدن، فقط با من
تو را می سازم از مقداری آهو، از شراب، از آه
که تندیسی شوی در حال رقصیدن، فقط با من
#حسین_شیردل
هر رای ،یک موشک
ما را مدد و لطف خدا همراه است
او یاور ما همیشه در این راه است
در عرصه ی انتخاب ،بر جان ستم
هر رای تو مثل موشک فتاح است
#احمد_رفیعی_وردنجانی
آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم،خاروخسی نیست
امروز که محتاج توام،جای تو خالی است
فرداکه میآیی به سراغم نفسی نیست
#هوشنگ_ابتهاج
در غم قامت رعنای تو شمشاد شکست
بسکه شیرین دهنی حرمت قناد شکست
ای شمالی که تنت ساز جنوبی زده است
عربی رقص نکن هیبت بغداد شکست
بخدا مقصد هوهوی دراویش شدی
ز سِماع نفست بغض گناباد شکست
شوق دیدار تو را لحظه شماری کردم
آنقدر لحظه شمردم؛ دل اعداد شکست
عاشق روی تو شد دفتر شعرم؛ غزلک
بسکه از روی تو گفتم؛ قلم افتاد شکست
#احمد_جم
بایست آنچنان که تا به حال ایستادهای
که در کمال شوکت و جلال ایستادهای
به استعاره تن نمیدهد صلابتت که تو
فقط شبیه خویش، بی مثال ایستادهای
چه با شکوه ایستادنی است ایستادنت!
که در هجوم زخم، بی ملال ایستادهای!
ذلیل مردگان چه خوابهای نحس و شوم که
برای تو ولی تو لا یزال ایستادهای!
ز پا نشستنت خیال خام هر مُعَبّری است
چرا که تو فراتر از خیال ایستادهای
همیشه تکیه کردهای به تیغ غیرتت وطن!
که سال های سال در جدال ایستادهایم
و ایستادهای و استوار ایستادهایم
میان صحنه ایم و پای کار ایستادهایم
وطن! اگر مقابلت جهان بایستد چه باک!
به خون خود قسم که جان نثار ایستادهایم
که هر چه می کشیم از کنار ایستاده هاست
و گرنه ما که بر سر قرار ایستادهایم
گذاشتیم زیر پا غرور غرب و شرق را
که روی قله های اقتدار ایستادهایم
شکوفه باری ات دوانده ریشه در رگان ما
به کوری خزان، چهل بهار ایستادهایم
که صبح دولتت هنوز مانده جلوه کردنش
به شوق دیدنش به انتظار ایستادهایم
#سیدمحمدجواد_میرصفی
بانوی من! به بودن خود افتخار کن
جشنی به افتخار خودت برگزار کن!
بانوی کشور کلماتم غزل غزل
سربازهای عاشق خود را قطار کن
در سرزمین ابریِ افسانه های دور
هر قدر خواستی دل عاشق شکار کن
پاشو بخند شعر بخوان مست شو برقص!
اصلاً به من چه من چه بگویم چه کار کن!
بیمارم آه...نبض دلم را خودت بگیر
طوفان شو و جهان مرا بیقرار کن
با موی خود به باد مده باور مرا
با چشمهات معجزه ای آشکار کن
امشب شکسته ساعت ماه آفتاب من!
فکری برای عاشق چشم انتظار کن
آه ای ستاره ی سحر سرزمین من!
فکری برای این شب دنباله دار کن...
#محمّدسعید_میرزائی
بی من آنجا، غافل ازمن، غافل از این انتظار
بی تو اینجا, بیقرارم بیقرار بیقرار!
تابیایی، با همه احوال پرسی میکنم
تا نگویند اهل کوچه, آمدم اینجا چکار
ریشه در تنهایی ام دارد، نه در تن خواهی ام !
درک من سخت است با این مردم ناسازگار
دیرکردی یازمان ازدست من خارج شده است؟
دیرکردی مطمئنن!! من که روزی چندبار...
ازخداپنهان نبوده، از تو پنهان میشوم
ازتوکه هرقدرهم پنهان شوی باز آشکار...
دوستت دارم غریبه،،! همچنان بافاصله
دوستت دارم، نمیدانم چرا دیوانه وار...
باغ ات آباد است، حق داری که چادرسرکنی
سیب صورت, چشم خرما, گونه حلوا ,لب انار!...
ناخوشی، شاید برایت استراحت داده اند
وای یعنی ناخوشی امروز؟ یاپروردگار!!!!
ناخوشم, گیجم, غمینم, خسته ام ,مات ام, ببین
با نبودت هربلایی بود آوردی به بار!
هی غریبه ! میروم امانمیدانی چقدر
بی تواینجا بی قرارم بی قرار بی قرار...
#مجتبی_سپید
چنان به گوشِ من از عشقِ بیملاحظه خواندی
که رفتهرفته مرا هم به دامِ عشق کشاندی
چقدر غنچهی حسرت، چقدر خوابِ تمنا
که از لبت نربودم، که از سرم نپراندی
بدون آنکه بخواهی، خدای من شده بودی
بدون آنکه بدانی، مرا به شکر نشاندی
صدای دلهره بودم، چرا مرا نشنیدی؟
غبارِ خاطره بودم، مرا زِ شاخه تکاندی
مگر نگفتی از اول که پایِ عهد بمانیم؟
چه گویمت که بریدی! چه گویمت که نماندی!
#نفیسهسادات_موسوی
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
زمانه کُشت مرا و ز دیگران گله نیست
اجل که وقتشناس است نیز دیر رسید!
#محمد_عزیزی
سبز است و برای عاشقانش، جان است
سرخ است و نماد غیرت وایمان است
با رنگ سفید و پر ابهت، آرام
بر صدر نشسته پرچم ایران است
#مرتضی_درزی
@avayesokut
بهار در وسط برفها رسید اینجا
بلوغ معجزه را چشم خلق دید اینجا
زمین ز خون جوانان لباس رنگین داشت
ز چشم باغچه خوناب میچکید اینجا
شکوفه بر سر شاخ بنفشه غمگین بود
به پای گل همه جا خار میخلید اینجا
جهان به لرزه فتاد از خطابههای امام
چنانکه از پس توفان درخت بید اینجا
امام آمد و حکم بهار امضا شد
امام آمد و روح و روان دمید اینجا
دوباره چشم و دل اهل قبله روشن شد
که یافت مشکل اسلام را کلید اینجا
زمین به دوش درختان قبای اطلس داد
و بر دو دست عروسان حنای عید اینجا
#سیدهکبری_بلخی
قلبم به دستِ توست، مبادا که بشکنی
جانِ تمامِ آینه ها احتیاط کن !
#یدالله_گودرزی
خستگی ممنوع
دنیا ببین، این است شور عزمِ ایران
در عرصه های پر خطر پیروز میدان
ما قهرمان هستیم آری می توانیم
نزدیک قله خستگی ممنوع، یاران
#ایران
#احمد_رفیعی_وردنجانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیروزیِ مزدک سوز
حق است ایران کشور پیروز باشد
پیروزیاش هر لحظه و هر روز باشد
بسیار شیرین است پیروزی ایران
مخصوصا آنجایی که مزدک سوز!!!باشد
#ایران
#احمد_رفیعی_وردنجانی
در منحنی قلبم عشق تو فقط پیداست
تقسیم نخواهی شد این حرف دل تنهاست
ضرب دل دیوانه در عشق فقط صبر است
وصلم به تو نزدیک و در دایرهٔ فرداست
#مستان
@bareshe_ghalam
عاقبت بعد از هزاران زنگ و پیغام آمدی
خانه ام را موزه کردند و سرانجام آمدی
آمدی تشریف بردی بی سلام و بوسه ای
مثل ماموران تشریفات اعدام آمدی
احتمال سکته ام را پیش بینی کرده ای
یا که از ناز تو بود آرام آرام آمدی
ماه را دیدم لبش لرزید حرف اما نزد
چارده شب بعد از آن شب که لب بام آمدی
دل به دستت دادم و گفتی که سیرم، می روم
روزی ات بوده بیا بنشین سرشام آمدی
ریسمانها دور دست و پای من پیچیده بود
آمدی اما برای دیدن دام آمدی
در خودم پیچیده بودم ناگهان برخاستم
با دوای قطعی درمان سرسام آمدی
#آرش_شفاعی
حق با تو بود این آسمان ها مال ما نیست
وقتی توان پر زدن در بال ما نیست
حق با تو بود آیینه ها مشکوک هستند
بیخود نگاه سنگ ها دنبال ما نیست
پشت در این قلعه ی متروک جز مرگ
آغوش کس بی تاب استقبال ما نیست
تاروت،قهوه،شمع یا...فرقی ندارد
جز مرگ چیز دیگری در فال ما نیست
از روی ناچاری است می تابد وگرنه
خورشید فکر میوه های کال ما نیست
آه ای بهار مرده روی دست تقویم
امسال هم از تو چه پنهان سال ما نیست...
#سیدجعفر_عزیزی
من طلوع خورشید را با همین چشم ها دیدم
با همین چشم ها که تو را دیده بودم
چقدر این دایره سرخ که از دل خاکستری ها بیرون می آمد
شبیه به چشمان تو بود
نه از جهت رنگ
از این این جهت که
نمی شد مدام زل زد و تماشایش کرد
تحکمی داشت در شرم گین بودن و سر به زیر انداختن من
درست مثل چشمانت
درست مثل چشمانت...
#سیدتقی_سیدی
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل میباختی
#فاضل_نظری
دل می ستاند از من و جان می دهد به من
آرام جان و کام جهان می دهد به من
#هوشنگ_ابتهاج