eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
تندیس حقوقِ بی‌بشر: اسرائیل آمیزه‌ای از جنون و شر: اسرائیل ای دل! به هواخواهی یاران شهید فریاد بزن که
به‌مناسبت در بین سکوت و همهمه می‌آییم پر شور و بدون واهمه می‌آییم هیهات که لحظه‌ای بمانی تنها ای قدس! دوباره ما همه می‌آییم از شبنم شوق، چشم دل را تر کن فریاد بزن گوش فلک را کر کن این حرف دل تمامی زیتون‌هاست آزادی قدس می‌رسد، باور کن! صبحیم که با پرچم نور آمده‌ایم با غیرت و عزت و غرور آمده‌ایم از مشت گره کرده‌ی ما معلوم است با شور حماسه‌ی حضور آمده‌ایم در آتش ظلم، شعله‌ور اسرائیل معنای حقوق بی بشر اسرائیل مشتی به دهان کفر و استکبار است فریاد بلند
پایِ کاریم... شد خاک غزه غرق خون از خون پاکان تاکی چنین خاموش باشی ای مسلمان در راه حق ،سرکِش خروش غیرت از جان مُشتی بزن در راهِ نابودی شیطان ما امت پیروز در هر کارزاریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم برخیز جانا،غزه اینک بی پناه است صد پاره جسم کودکان بی گناه است رخسارشان از شعله و آتش سیاه است تنها نصیب مادران اندوه و آه است از مادران غزه اینک شرمساریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم ظلمش نصیب مادران باردار است کودک کشی هایش برایش افتخار است تاریخ از این حد جنایت شرمسار است او مایه ی ننگ تمام روزگار است روزی گلویش را به سختی می فشاریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم خون است در کام مسلمانان غزه بر لب رسیده از جنایت ،جان غزه خالی ست از یک لقمه ی نان،خوان غزه گردد دوباره موسم طوفان غزه باز از حماسه صفحه ای نو می نگاریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم ما قاتل این دشمن بی آبروییم آری بلای جان خصمِ زشت خوییم آماده ی نابودی و سرکوبِ اوییم برخیز از جان،مرگ بر صهیون بگوییم تا اینکه این فریاد را از جان برآریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم مرگ است در خواب فراموشی غُنودن ننگ است در این راهپیمایی نبودن کافی ست شاعر ،شعر همراهی سرودن برخیز باید عرصه ای از نو گشودن هر آن به الطاف خدا امّیدواریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم دشمن اگر سردارهامان را بگیرد روزی اگر از یک یک ما جان بگیرد حاشا که بگذاریم او سامان بگیرد باید مسلمان از ستم تاوان بگیرد ما امتی در صحنه و پر افتخاریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم ما حاج قاسم های ایرانیم ،آری سیدرضی های خروشانیم،آری ما زاهدی هستیم طوفانیم،آری در عرصه حاضر،مردِ میدانیم آری این سرزمین عاشقی را دوست داریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم این سرزمین با صلابت ایستاده این مرزِ ایمان و بزرگی و اراده با مردمی حاضر به میدانِ افاده هرگز به جیش الظلم ها فرصت نداده داغی به جان دشمنِ خود می گذاریم در راهپیمایی دوباره پایِ کاریم
اثبات شده که مرد این میدانیم تا مرگ به پای عهد خود می مانیم ما پشت سر مهدی زهرا  یک روز در قدس نماز جمعه را می خوانیم
عزم و توکل داشتن یعنی که پیروز است دستان خالی بر هیاهوی کلاهک‌ها طوفان الاقصی انتقام خون مظلوم است آزادی قدس است پایانی به بختک‌ها وقتی گره خورده فرج با حذف اسرائیل آماده‌ی جنگیم با ابلیس مسلک‌ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتش شده چشم فتنه‌ها را بزنید فـــردا نه وُ بعداََ نه وُ... حالا بزنید کانون تمـام این شر اسرائیل است پس ضربه سخت را به آنجا بزنید
ای فلسطین! ای به خون آغشته تن ای قهرمان چ۰۰چ برخیز ای صدایت ، تندر غرّان نهیبت ، آذرخش ای نعره ات ، بیدارگر ای استوار چون کوه ای آتشفشان برخیز ای فلسطین! ای همای سایه گستر ای عقابِ بال و پر بشکسته از تزویر دوران ای به قافِ عشق بنمودی وطن ای مخلّد آشیان برخیز گرچه انبوهٔ ملخ‌های بیابان باغهای سبزِ زیتون تو را پَرپَر نمودند برگ برگ گرچه همچون سوسکهای بی سر و پا می‌جهند در جوی‌های پُر شده از سدر و کافور از لجن ، از مرگ گرچه چون ، سگهای وحشی هار و عریان و هراسان سر به دیوار تو دارند هر زمان یا که چون زالوی خون آشام در چرکاب و ماتم مانده‌اند حیران و سرگردان. ای شناور رود، ای بحرِ خروشان، پُرتوان برخیز ای فلسطین ! ای سراپا غیرت ، ای مهدِ رشادت ای شهادت در شهادت در شهادت سربلند ، ای جاودان برخیز از تو می‌ترسند غزه ! از تو آری آری ، از تو از تو ، از تیر و کمانت مردِ صهیون سخت می‌ترسد. دائما دارد می‌لرزد به خود آری، به چشمانِ خودم دیدم که : آن بیت‌ها، آن دیوارها، آن مرزِ پوشالی و آن پودها و تارِ عنکبوتی سخت لرزان‌ است. دیده ام آری که آن دلها ، آن فکرها , آن سرهای توخالی پریشان است. گوش کن ، زیبا فلسطین! می‌رسد دارد بگوش اینک صدای نالهٔ بشکستنِ دیوارِ نامردی و لای استخوانی که زده از آستین بیرون. اندکی دیگر بگیر دندان خود را بر جگر ای منادی ظهور ای مفتَخَر! می‌رسد از راه سَحَر می‌دَرَد این پرده‌های درهمِ شب را که در آن پرسه زد زاری کنان شیطان. برخیز برخیز ای فلسطین! ای شهامت می‌کند در سینه ات طغیان ای به دستانِ تو انجیل و به دل پَر می‌زند قرآن ای غزل را قافیه ، ای قبلگاهٔ آسمان برخیز
عشق بعضي وقتها از درد دوری بهتر است بي قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است توی قرآن خوانده ام... يعقوب يادم داده است: دلبرت وقتی کنارت نيست کوری بهتر است نامه هايم چشمهايت را اذيت مي کند درد دل کردن برای تو حضوري بهتر است چای دم کن... خسته ام از تلخی نسکافه ها چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است من سرم بر شانه ات ؟... يا تو سرت بر شانه ام؟... فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است
هر جا نبود شرم ، به تاراج رود حُسن ویران شود آن باغ که بی‌در شده باشد
سیه چشمی به کار عشق استاد به من درس محبت یاد می داد مرا از یاد برد آخر ، ولی من بجز او عالمی را بردم از یاد
ای قدس ، قسم به آه و چشم تر تو بر سرخی خون جاری از پیکر تو پای هدف مقدست می مانیم هر چند بریده از ستم حنجر تو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفتیم و به خیل عاشقان پیوستیم با رهبر خود دوباره پیمان بستیم امروز در این تظاهرات پرشور ثابت کردیم مرد میدان هستیم
از تبار سینه سرخان، از تبار غزه‌ام داغدار نسل لاله، داغدار غزه‌ام مثل ابری من پر از دلشوره‌ی باریدنم رودی از چشمم که اینک رهسپار غزه‌ام وامدار رنگ شب از آسمان غربتم پرچم درد شهیدانِ دیار غزه‌ام می‌رسد روزی به پایان تلخی این قصه هم من همان روز خوشی، از روزگار غزه‌ام ندبه‌ی چشم انتظاری از گلوی جمعه‌ام مژده‌ی فتح از بلندای منار غزه‌ام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسم به خون‌های رجزخوان... نماهنگ رجزخون خواننده: غلامرضا صنعتگر شاعر: فائزه امجدیان
رباعی هایی مرتبط با فرازهایی از دعای  یَا رَبِّ إِنَّ لَنَا فِیكَ أَمَلاً طَوِیلاً كَثِیراً إِنَّ لَنَا فِیكَ رَجَاءً عَظِیماً عَصَیْنَاكَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا وَ دَعَوْنَاكَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجِیبَ لَنَا پوشاندی و من خراب کردم یا ربّ خود را هدفِ عذاب کردم یا ربّ در حشر بیا و آبرو داری کن روی کرمت حساب کردم یا ربّ . أَنَا الْوَضِیعُ الَّذِی رَفَعْتَهُ  خط از طومار مومنینم مزنی ننگ ابدی را به جبینم مزنی پیش همه آبرو به من بخشیدی بالا بردی مرا، زمینم مزنی . أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیتُ، وَ سَتَرْتَ عَلَی فَمَا اسْتَحْییتُ مهلت دادی، دعا نکردم یا رب خود را ز گنه جدا نکردم یا رب از لطف و کرامتت، گناهانم را پوشاندی و من حیا نکردم یا رب . و من عقوبات المعاصی جنبتنی حتی کانک استحییتنی آری منم و گناه خرمن خرمن آلوده شدم اگر چه دامن دامن امّا ز عقاب باز دورم کردی انگار که تو حیا نمودی از من . فَمالي لا اَبْكي اَبْكي لِخُروُجِ نَفْسي اَبْكي لِظُلْمَةِ قَبْري اَبْكي لِضيقِ لَحَدي بر زشتی اعمال بدم می گریم بر وحشت راهِ ابدم می گریم قبر است تجلی همین قلبِ خراب بر تنگی قبر و لحدم می گریم . اَبْكي لِسُؤالِ مُنْكَر وَ نَكير اِياي اعمال بدم شده نوشته، چه کنم؟! هنگام درو کردن کشته، چه کنم؟! آنجا که دروغ گفتنی ممکن نیست در پاسخ آن دو تا فرشته چه کنم؟! . إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بالعفو؟! هر گز نشود جدا، دل ما از تو رحمی نکنی به بنده؟! حاشا از تو رحمانی و رحمتت رسیده به همه بر بخششِ بنده کیست اولی از تو؟ . واغْفِرْ لي ما خَفِي عَلَي الاْدَمِيينَ مِنْ عَمَلي وَ اَدِمْ لي ما بِهِ سَتَرْتَني من بد بودم ولی تو احسان کردی هر بار به من لطف فراوان‌ کردی غفار! بیا و باز نادیده بگیر آن را که ز چشم خلق پنهان کردی . سیدی لاتعذبنی و انا ارجوک هر چند بدم ولی جوابم نکنی پیش همه سیدی! خرابم نکنی امّید ندارم به کسی غیر خودت من دل به تو بسته ام، عذابم نکنی . سَيِّدى اِنْ کُنْتَ لا تَغْفِرُ اِلاّ لاِوْلِيآئِكَ وَاَهْلِ طاعَتِكَ؛ فَاِلى مَنْ يَفْزَعُ الْمُذْنِبوُنَ؟! آن روز که‌ ماییم و هزاران چه کنیم از شرم به‌ پیش چشم‌ یاران‌ چه کنیم؟! غفرانت اگر فقط به خوبان برسد ما طائفه گناه کاران چه کنیم؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای تکان‌دهنده دختری نابینا و دارای معلولیت های دیگر که حافظ کل قرآن شد
آیینه باشیم... با خون خود شعر وفا را می‌نگارند سردارهایی که تنِ صدپاره دارند آنان که تا آید زمانِ پر کشیدن در جبهه‌هایِ عاشقی چشم‌انتظارند در جان خود بیمی ندارند از شهادت آنان که هر دم در پیِ دیدار یارند آزادگانی که به بذل هستی خویش در جبهه‌ی حق بهر ایران اعتبارند مردانِ مردی که شبیه حاج‌قاسم در شورِ امیّد‌آفرینی چون بهارند دل‌دادگانی که چنان سیدرضی‌ها در جاده‌هایِ عشق‌بازی رهسپارند شیرانِ بی‌پروا که مثلِ زاهدی‌ها هر آن دمار از دشمنان از دون درآرند مثل رحیمی‌ها پر از شوقِ شهادت مشتاقِ کسبِ این مدالِ افتخارند فرقی ندارد عرصه‌ی جنگ است یا صلح هر جا که کاری هست با جان پایِ کارند بشکست از آیینه‌ها ،دشمن، غمی نیست عمری‌ست این آیینه‌ها در انتشارند ای جان تو هم آیینه باش، آیینه‌هامان میراثِ ایران را به ماها می‌سپارند وقت است ما هم تن‌به‌تن آیینه باشیم دنباله‌ی این قصه‌ی دیرینه باشیم
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
صبح است، چرا شاد نباشی ای دل از دست غم آزاد نباشی ای دل امروز چرا معتکف گوهرشاد یا پنجره فولاد نباشی ای دل @eitaaparvanegi
پاگیر کسی هم که شدی، ازهمه بگذر چون برکه فقط، آینه دارِ مَه خود باش
در انتها به تو خواهد رسید جاده‌ی من رمق اگر چه ندارد  دل پیاده‌ی  من مرا به خنده چه نسبت؟! که رفته‌ای و شده‌ است غمِ نبودنِ تو عضو خانواده‌ی من سوال کردم از او می رسم به تو یا نه؟! جواب خیر ندارد امامزاده‌ی من من از نگاه تو مستم نه از شراب خودم حریفِ چشم تو هرگز نبوده باده‌ی من نفس نمی‌کشم و دم به لب نیاورده به احترام شما قلب ایستاده‌ی من هر آنچه بود گذشتم هر آنچه بود گذشت خدا کند که نخواند غزل نواده‌ی من
سحر نوید دهد، صبح نور نزدیک است زمان غم به سر آمد، سرور نزدیک است شفق زده است ز مشرق، فروغ صبح امید دهید مژده که روز ظهور نزدیک است گذشته موسی عمران از آن سوی دریا بگو به لشکر فرعون، گور نزدیک است
در گوش عشقبازان، چون مژدهٔ وصالیم در چشم می‌پرستان، چون قطرهٔ شرابیم با خاص و عام یکرنگ، از مشرب رساییم بر خار و گل سمن ریز، چون نور ماهتابیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش عُذرم را بخواهـــی، با توام ای زندگـــــــی من برایت بعد او، اسباب زحمت می شوم...