eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
بگذارید  نفس تازه کند گیسویم قول داده ست که آرام بگیرد مویم چتری مختصری ریخته بر پیشانیم که مبادا نم باران بزند بر رویم چشمْ مشکی و خط زیر دو چشمم مشکی وای اگر باز حسودی بکند ابرویم تری و سرخی لب وسوسه دارد همراه و من سرخْ لب اما به خدا کم رویم مهربان،ساده و خونگرمم و احساساتی رام و آرام و ملیح ست و ملایم خویم دوستدار هنر وشعر و ادب هستم وعشق طالب شعر منی؟ پس بنشین پهلویم پاک و محجوبم و سرزنده و نیکورفتار زن ایرانی ام از هر نظری  الگویم مثل طاووس فریبا وخرامان چون کبک   به تماشا بنشین ناز مرا  من؛ قویم اینکه گفتم:"من"منظور،منِ نوعی بود یعنی  از یک زن آزاده سخن میگویم!
دوش در وقتِ سحر زمزمه با قران بود مرغِ دل مویه کنان در طلبِ جانان بود تا فراسوی اذان مرغکِ دل می نالید بهرِ دیدارِ گلِ نرگسِ مه رویان بود شده خاموش چنان آتشِ هجران یک جا سر فرو برده زه خجلت شبِ بیداران بود
نیست ممکن که دل ما ز وَفا برگردد ما همانیم، اگر یار همان است که بود...
دردم از هجرتو برخاست سبب فاصله هاست اه از سینه هویداست سبب فاصله هاست گفتم ای اتش دل نیست مرا تابِ غمت شعله برجان زدن اینجاست سبب فاصله هاست
... دوستـم دارے... میدانـم باز دوست دارم ڪه بپرسم ڪَاهی دوست دارم ڪه بدانـم امروز مثل دیروز مـرا میخواهی ..؟!
رَفتَنی باشَد بَهانه ، خوب دَستَش می‌رسَد التِماس و دیده‌ی گِریان ؛ چه فَرقی می‌کُنَد ؟! 🌱
در دیار ما که از بهر مُردن می‌دهند آرزویِ عُمر جاویدان ندارد هیچ کس...
هرچند که در جامعه بحران داریم خاکیم ولی به نور ایمان داریم! سید علی حسینی خامنه ای هستیم فدایی تو تا جان داریم
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 پیراهن زرد بر تنم کرد از بوسه‌ء سرخ گلشنم کرد سخن مرا دوباره! پاییز شکست و سوسنم کرد زینب_نجفی راجی 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 ‌
دو خوانش غزل ۱۰۳ حافظ.m4a
3.56M
غزل شمارهٔ ۱۰۳ روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد کامم از تلخی غم چون زهر گشت بانگ نوش شادخواران یاد باد گر چه یاران فارغند از یاد من از من ایشان را هزاران یاد باد مبتلا گشتم در این بند و بلا کوشش آن حق گزاران یاد باد گر چه صد رود است در چشمم مدام زنده رود و باغِ کاران یاد باد راز حافظ بعد از این ناگفته ماند ای دریغا رازداران یاد باد
فكر را، را، زير باران بايد برد با همه مردم شهر، زير باران بايد رفت دوست را، زير باران بايد ديد عشق را، زير باران بايد جست سهراب سپهری
🌻🌻🌻 این گلو پرشده از ، ولی در دل من صحبت از بی‌کسی و آه و سکوت و گله‌هاست☺️ 🌻
ای دل! برای آن که نگیری چه می‌کنی؟ با روزگار دوری و دیری چه می‌کنی؟ بی اختیار بغض که می گیردت بگو در خود شکست را نپذیری چه می‌کنی؟ با این اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ تو جای من؛ جز این که بمیری چه می‌کنی؟ ای عشق! ای قدیم‌ترین زخم ! در گوشه‌ی دلم سر پیری چه می‌کنی؟ دست تو را دوباره بگیرم چه می‌شود؟ دست مرا دوباره بگیری چه می‌کنی؟ 👤 اصغر معاذی
اصلاً قبول حرف شما، من روانی‌ام من رعد و برق و زلزله‌ام؛ ناگهانی‌ام این بیت‌های تلخِ نفس‌گیرِ شعله‌خیز داغ شماست خیمه زده بر جوانی‌ام رودم؛ اگر چه بی‌تو به دریا نمی‌رسم کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانی‌ام من کز شکوه روسری‌ات کم نمی‌کنم من، این من غبار؛ چرا می‌تکانی‌ام؟ بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز این سر که سرشکستۀ نامهربانی‌ام کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست از بعد رفتنت گل ابروکمانی‌ام " شنیدنی است" ولی دست روزگار نگذاشت این کـــه بشنوی‌ام یا بخــوانی‌ام این بیت آخر است، هوا گرم شد؛ بخند من دوست‌دار بستنی زعفـــرانی‌ام
چه داند دام بیچاره فریب مرغ آواره چه داند یوسف مصرے غـــم و درد را! ᬉ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای‌گل نه هجرانت که جانـم در جوانی سوخت ای جانـم به قربانت تحمــل گفتی و مـن هم که کردم سـال‌ها اما چقـدر آخـر تحمــل بلـکه یادت رفـته پیـمانت چو بلبل نغـمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی حــذر از خـار دامنـگیر کن دستـم به دامـانت وصالم نیست عشــق من مگـیر از من به دردت خـــو گرفتم نیسـتم در بنـد درمانت 👤 شهریار 🌿
آنکه نور از سر انگشت برچیند می گشاید گره پنجره ها را با آه... 👤 سهراب سپهری 🌱
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی کاش یارب که نیفتد به کسی، کار کسی هر کس آزار منِ زار پسندید ولی نپسندید دلِ زار من آزارِ کسی آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد هر که چون ماه برافروخت شبِ تارِ کسی سودش این بس که به هیچش بفروشند چو من هر که باقیمت جان بود خریدار کسی سود بازار همه آه سرد است تا نکوشید پس گرمی بازار کسی غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید کس مبادا چو من زار گرفتار کسی تا شدم خار تو رشکم به عزیزان آید بار الها! که عزیزی نشود خوار کسی آنکه خاطر هوس عشق و وفا دارد از او به هوس هر دو سه روزی است هوادار کسی لطف حق یار کسی باد که در دوره ما نشود یار کسی تا نشود بار کسی گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی شهریارا سر من زیر پس کاخ ستم به که بر سر فتدم سایه ی دیوار کسی
عاشق شدن چه حال غریبی ست، خوب من! لرزیدنِ نگاه و و دست و شانه هاست.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌
‌ ‌‌‌ من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هر آن‌چه کند از تو ام جدا نکند صفای دل توئی و دل زهر چه داشت صفا صفا ندارد اگر با غمت صفا نکند جواب ناله دل‌های خسته بر لب تو است که را صدا کند آن کو تو را صدا نکند هزار مرتبه حیف از نماز مرده بر او که زنده ماند و جان در رهت فدا نکند رضا مباد خدا از کسی که در همه عمر تو را به قطره اشکی ز خود رضا نکند رهایی همه عالم بود به دست کسی که هر چه بر سرش آید تو را رها نکند کشیدم از دو جهان آستین که دولت عشق مرا به جز در این آستان گدا نکند کسی که خاتم خود را دهد به دشمن خود چگونه از کرم خود نگه به ما نکند گذشت عمر و اجل پر زند به دور سرم بمیرم و نروم کربلا خدا نکند تو درد داده‌ای و تو درد منی به جز تو درد مرا هیچ‌کس دوا نکند هزار مرتبه میثم اگر رود سردار به جز علی و به جز آل را ثنا نکند ‌ ‌‌‌‌
بر کشور ما دست ید الله علی هر راه رَوی خطاست جز راه علی سرباز ولایتیم و فرمان بر او گور پدر دشمن و بدخواه *
: دستی که عشق را به تو پیوند داده است بی‌شک به کعبه فرصت لبخند داده است مولا! تو کیستی که نبی، آبروی خلق معبود را به نام تو سوگند داده است حافظ خبر نداشت جهان وقف مرتضاست از کیسه ی‌ خلیفه سمرقند داده است! بی‌شک گره زده است زمین را به دستی که مرتضی به خداوند داده است سید حمیدرضا برقعی
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد شاید این باغچه ده قرن به استقبالت فرش گسترده و در دست گلایل دارد تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز مخفی شدنش نیز تعادل دارد یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد ...
شکر خدا که نام علی در اذان ماست ما شیعه ایم و عشق علی هم از آن ماست ذکر علی عبادت مختص شیعه است این اسم اعظم است که ورد زبان ماست با هر نفس علی شده ذکر لبم مدام این "یا علی" همیشه رفیق لبان ماست از "یا علی" زبان و دهان خسته کی شود؟ اصلاً زبان برای همین در دهان ماست دنیا و آخرت بخدا نیست جز علی بغض علی جهنم و حبّش جنان ماست ما را گمان کنم ز علی آفریده اند عشقش سرشته در گل ما، بند جان ماست ما شیعه زاده ایم، خدا را هزار شکر این شیعه زادگی شرف خاندان ماست ما علی شده ایم و بدون شک این هم ز پاکدامنی مادران ماست ما را چکار غیر علی را؟ فقط علی آری علی علی بخدا آب و نان ماست پیرم که سایه اش همه دم مستدام گفت: عشق علی همیشه و هرجا نشان ماست
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی در شأن چشم‌های تو پیدا کنم، نشد گفتند عاشق که شدی؟ گریه‌ام گرفت می‌خواستم بخندم و حاشا کنم، نشد بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد شاعر شدم که با قلم ساحرانه‌ام در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد