دوریم و درون دل هم ، خانـه زدیم
در خواب و خیال ،موی هم شانه زدیم
هر روز گرفتـار جهنـم دره...
شب حـرف قشنگ عشقولانـه زدیم
#محمدجواد_منوچهری
جانم به لب آمد، و نشستم گله کردم
نفرین به تو و بانی این فاصله کردم
رنجیده شوی از من مجنون گله ای نیست
بد بودی و یک عمر تو را حوصله کردم
هی سوختم و ساختم و حیف دوپا که
در راه غم عشق تو پر آبله کردم
من رفته ام از دست امیدی به شفا نیست
بیهوده فقط دور سرت هروله کردم...
من شهر رها گشته ی دور از گسل اما
بدجور خدایا هوس زلزله کردم...
#محمدجواد_منوچهری
📚گیدا
عاشقی کن بی خیال وصل و هجران ای عزیز
گـاه گـاهی جـاده هـا از شـهـر مقـصـد بهتـرند
#امير_وجود
--------•⊱♥⊰•-------
شیدایی و شور و شَرَم را دوست دارم
احساس های محشرم را دوست دارم
قلبم به عشقت اعتقادی سخت دارد
باور نداری باورم را دوست دارم
رقصیدن در شعله ها پروانگی بود
سرمستی بال و پرم را دوست دارم
گفتی که جادو می کند چشم خمارت
با یاد تو چشم ترم را دوست دارم
هر روز من در حسرت جانسوز عشق است
رنجی که از تو میبرم را دوست دارم
عکس تو را بر روی پلکم میگذارم
شب گریههای آخرم را دوست دارم
#پروین_جاویدنیا
اگرچه رفتنت از ابتدا مقدر بود
پس از تو خاطرههایت عذاب دیگر بود
غمت قدم به قدم روی گونهام لغزید
و اشکهای من از التماس بدتر بود
تو از نگاه کسی دور میشدی امّا
دهان پنجره از بوسهات معطر بود
چه آرزوی غریبی که باز بیپروا
همیشه در پی پرواز با کبوتر بود
دوباره بعض من و انتظار بیرحمت
که چشمهای تو بیش از خودت ستمگر بود
#پویا_جمشیدی
نه می شود که ترا عشق من جواب کنم
نه آنکه این دل وا مانده را مجاب کنم
میان غصه ی تنهائی و غم عشقت
غم زلال ترا بی شک انتخاب کنم
دچار مهر توام، جان بخواه می میرم
مباد اینکه از امر تو اجتناب کنم
به ناز پنجره وا کن ببینمت ای ماه
بمیرم آنکه اگر رو بر آفتاب کنم
بنوش یک دو غزل از لبم که تا دم صبح
ترا ببوسم و ترک از شراب ناب کنم
زلال شبنم صبحی و همدم گل سرخ
خطاست پیش تو صحبت من از گلاب کنم
من از نگاه تو خواندم که دوستم داری
اجازه هست ترا دلبرم خطاب کنم؟
#محمد_صادق_بخشی
باید این رابطه از روی رفاقت باشد
نه سلامی که فقط از سر عادت باشد
عشق آنگاه قشنگ است که در سایهی آن
نه خیال تو ، که وجدان تو راحت باشد
مهربانی فقط این نیست که گاه از سر لطف
حالی از دوست بپرسی که سلامت باشد
گله ای از تو ندارم گُل من ! کی دل من
مثل دل های دگر اهل شکایت باشد؟
خواستم حرف دلم را رُك و راحت بزنم
ور نه کی دوست سزاوار ملامت باشد !
فرض کن بشکند از دست تو یک شب دل من
تن تو خرّم و جان تو سلامت باشد
#بهروز_یاسمی
هرچه را خواسته در ثانیه محتوم شده است
سرنوشت از قلمش بوده که مرقوم شده است
او بجز ظلمستیزی گنهی داشته است؟
جلوهی عالم قدسی به چه محکوم شده است؟
پادشاه جبروت است که محبوب خداست
صاحب جامعه از جامعه محروم شده است
شرف عقل از ایوان علیالنّقی است
عشق از لطف علی بوده که مرسوم شده است
کلّ طومار جهان در ید شایستهی کیست؟
کهکشان با نخ تسبیح که منظوم شده است؟
جان او آب زلالیست پر از نور هدی
جسم او آینه در آینه معصوم شده است
مشعل هر شب تاریک علی النّقی است
او مسیر ملکوت است که معلوم شده است
او که تاریکی دشمن جگرش را سوزاند
دهمین نور الهیست که مسموم شده است
#علی_رفیعی_وردنجانی
دل به امّید صدایی که مگر در تو رسد
نالهها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
#حافظ
این روسری آشفته ی یک موی بلند است
آشفتگی موی تـــو دیـــوانه کـــننده سـت
بالقوّه سپید است زن اما زن ایــن شعـــر
موزون و مخیّل شده و قافیه مـند اســـت
در فــوج مــدل هـــای مدرنیتـــه هنـــوز او
ابروش کمان دارد و گیسوش کمند است
پـــرواز تـــماشـــایی مـــوهای رهـــایـــش
تصـــویرِ رهـــاکــردن یک دسته پرنده ست
دل غرق نگاهی سـت که مابینِ دو پلکش
یک قهوه ای سوخته ی خـیره کننده ست
با اخم به تشخیصِ پزشکان سرطانزاسـت
خندیـدن او عامـــل بیمـــاری قنـــد اســـت
تصویـــر دلـــش بـــا کـــمک چــشمِ مسلّح
انگار که سنگی تهِ شـیئی شکــننده ست
شاید بـه صنـــوبر نرســـد قـــامـــتش امّـــا
نسبـــت بـه میانگین همین دوره بلند است
ماه است و بـــعید است که خورشید نداند
میزان حضور و حذرش چـــند بـه چند است
#ناصر_حامدی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
وقتی که غم عالم و آدم داری
بر صفحه دل #هشتگ ماتم داری
ناخوانده، پیام تو جوابش این است
مشهد...حرمِ امنِ رضا....کم داری
━━━━💠🌸💠━━━━
#سیده_نرگس_هاشم_ورزی
#چهارشنبههایامامرضایی
از روزِ ازل پرچمتان بـر بام است
جنگیدنِ با شما خیالی خام است
همپای عقاب هــــای کوهستانید
کز همتتان هــــوای ما آرام است
#علی_عدالتجو
روز نیروی هوایی مبارک باد
شبیه دستِ گرفتارِ در حنا مانده
میانِ بهمنِ کوچِ تو عشق جا مانده
تو رفته ای و به امیّدِ کشفِ روزنه ای
تمامِ قد ،نگران دست در دعا مانده
برای درک حقایق همیشه کور و کر است
کسی که عشق چشیده ست و مبتلا مانده
دوباره رخت عروسی به تن کشیده زمین
میان کوچه ی برفی دو ردّ پا مانده...
دلم به میل خودش رفته تا قدم بزند
دوباره شب شده این خیره سر کجا مانده!؟
گمان کنم که قرار و مدار و خاطره ای
میان برف دل انگیزِ کوچه ها مانده
و باز پای قرارش نشسته یخ زده است
امان ز دستِ دلِ مبتلایِ وا مانده
طبیب آمد ودید و سپس جوابش کرد
دلی که بعد تو بی رحم ،در کما مانده
#محمدجواد_منوچهری
📚گیدا
نقاره که زد غبار آهم را شست
از دل غم و رنجِ دیر گاهم را شست
وقتی که خدا را به تو دادم سوگند
باران زد و دفتر گناهم را شست
#محمدصادق_بخشی
#شاعران_آئینی
تو انعکاس من شده ای ... کوه ها هنوز
تکرار می کنند تو را در صدای من
#نجمه_زارع
.
صبح آمده و پنجره را باز کنید
از عشق بگویید و غزل ساز کنید
آبادی شعر است بیایید همه
با شعر و غزل روزِ خود آغاز کنید
#جواد_محمدی_دهنوی
با شعر، غزل، ترانه آغاز کنید
خورشید شوید وبرجهان ناز کنید
از پلک سحر نور خدامی ریزد
تا روشنی سپیده پرواز کنید
خاطره یوسفیان
دلم به یاد تو دائم بهانه میگیرد
به هر که میرسد از تو نشانه میگیرد
شبیه رشتهء تسبیح و رشتهء اشکم
بهانههای تو را دانهدانه میگیرد
به مرغ خانهبهدوشم اگر اجازه دهی
به بام عاطفهات آشیانه میگیرد
برای عشق اگرچه دلم کمی پیر است
اگر بهار تو باشی جوانه میگیرد
برای آنکه نیاید کسی به خلوت ما
دلم سراغ غمت را شبانه میگیرد
دلم هوای کسی را نمیکند دیگر
ولی به یاد تو دائم بهانه میگیرد
#زینب_نجفی
گفتی دعایم میکنی،گفتم خدا میخواهمش
گفتی نمیخواهد توام،با این عبادت کردنت😐
#تقی_سیدی