تو که در دلبری از من به خصوص استادی
با همین دلبری ات خوب به بادم دادی
#سید_طباطبایی
میمُردَم و میخنديد، میديد و نمیديدَم
چشمان خُمارش را، چشمان خمارم را
تا در دل هم باشيم، تاوان بدى داديم
او گيرهىِ مويش را من ايل و تبارم را
#سید_تقی_سیدی
اے خیالت
همدمِ
تنهایۍام!
چشمِ نازت ساغرِ مینایۍام!
اے فروزان اخترِ تابانِ عشق ،
روشنــایی بر شبِ قلیایۍام!
خندههایت دلڪشوعشقآفرین،
اے بهارے نوڪَلِ رؤیایۍام!
قلبِ پُر مهرت مرا آرامِ جان ،
داغِ
هجرت موجبِ
شیدایۍام!
#حضرت_مولانا
هر رعد و برقی مژدهی باران نخواهد داد
لبخند تو اوضاع را سامان نخواهد داد
طوفان بیگاهی که از سمت تو میآید
مهلت به قایقهای سرگردان نخواهد داد
پیک سپیدی و به قصد جنگ میآیی!
بهمن اماننامه به کوهستان نخواهد داد
این زن که میپنداشتی یک ساقهی ترد است
تا مرگ از پا در نیاید جان نخواهد داد
هر چند از یک کیسه در ما بذر پاشیدند
خاک من و تو حاصل یکسان نخواهد داد
دلهای کوچک درخور غمهای ناچیزند
اندوه من را هیچ کس پایان نخواهد داد
#کبری_موسوی_قهفرخی
#اقلیماه
مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من
که جز ملال نصیبی نمیبرید از من
زمین سوختهام ناامید و بی برکت
که جز مراتع نفرت نمیچرید از من
عجب که راه نفس بستهاید بر من و باز
در انتظار نفسهای دیگرید از من
خزان به قیمت جان جار میزنید اما
بهار را به پشیزی نمیخرید از من
شما هر آینه، آیینهاید و من همه آه
عجیب نیست کز اینسان مکدّرید از من
نه، در تبرّی من نیز بیم رسوایی است
به لب مباد که نامی بیاورید از من
اگر فرو بنشیند ز خون من عطشی
چه جای واهمه تیغ از شما ورید از من
چه پیک لایق پیغمبری به سوی شماست؟
شما که قاصد صد شانه بر سرید از من
برایتان چه بگویم زیاده بانوی من
شما که با غم من آشناترید از من
#حسین_منزوی
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هرچه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحبنظری باز رسم
محرم ما نبود دیدهٔ کوتهنظران
دل چون آینهٔ اهل صفا میشکنند
که ز خود بیخبرند این ز خدا بیخبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاری است ز سر حلقهٔ شوریدهسران
گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود
لالهرویا تو ببخشای به خونینجگران
ره بیدادگران بخت من آموخت تو را
ورنه دانم تو کجا و ره بیدادگران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و دربهدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
#شهریار
نیَم به هجر تو تنها، دو همنشین دارم
دل شكسته یكی، جان بی قرار یکی! 😔
#حزین_لاهیجی
آبادی شعر 🇵🇸
عالیجناب عشق
.
رفتی و نازل شد پس از کوچت عذاب عشق
اصلا چه میفهمی تو از حال خراب عشق؟!
برگرد و برگردان مرا از شهر ظلمت، یا
با هر نفس نفرین به تو عالیجناب عشق
#محمدجواد_منوچهری
شیطان شده بود و داشت بر می انگیخت...
احساس مرا به پیچ مویش آویخت...
از آینه دور شد،خدایا توبه...
آمد که ببوسدم... دلم هری ریخت...
#محمدجواد_منوچهری
آبادی شعر 🇵🇸
شیطان شده بود و داشت بر می انگیخت... احساس مرا به پیچ مویش آویخت... از آینه دور شد،خدایا توبه... آم
بوسهای دادی و تا بوسهٔ دیگر مستم
کس شرابی نچشیده است بدین گیرایی
#حسین_منزوی
.
آغوش گشوده و بغل کرد مرا
با بوسهٔ دم به دم کچل کرد مرا
آنکس که شبانه روز با من خوابید
غم بود که شاعر غزل کرد مرا...
#محمدجواد_منوچهری
آبادی شعر 🇵🇸
. آغوش گشوده و بغل کرد مرا با بوسهٔ دم به دم کچل کرد مرا آنکس که شبانه روز با من خوابید غم بود که ش
فریاد از وفای تو ای غم! که هیچگاه
مِیلَت برای دیدن ما کم نمیشود... 😔
#حسین_دهلوی
💚🍃
با من بی کسی تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان!
#هوشنگابتهاج
آبادی شعر 🇵🇸
وصیت میکنم باشید... 😭 #وحشی_بافقی
مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشب
به خاکم گو میا فردا، به بالینم بیا امشب
مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردا
نخواهم زیست خواهم مرد یا امروز یا امشب
ز من او فارغ و من در خیالش تا سحر کایا
بود یارش که و کارش چه و جایش کجا امشب
شدی دوش از بر امشب آمدی اما ز بیتابی
کشیدم محنت صد ساله هجر از دوش تا امشب
شب هجر است و دارم بر فلک دست دعا اما
به غیر از مرگ حیرانم چه خواهم از خدا امشب
چو فردا همچو امروز او ز من بیگانه خواهد شد
گرفتم همچو دیشب گشت با من آشنا امشب
ندارم طاقت هجران چو شبهای دگر هاتف
چه یار از من شود دور و چه جان از تن جدا امشب
#هاتفاصفهانی
غم عشق نکویان چون کند در سینه ای منزل
گدازد جسم و گرید چشم و نالد جان و سوزد دل
#هاتفاصفهانی
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون...!😔
#مریم_حیدرزاده
آبادی شعر 🇵🇸
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون...!😔 #مریم_حیدرزاده
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
از دست تو رنجیدم و چیزی نگفتم
با دیگرانت دیدم و چیزی نگفتم
کلی سفارش کرده بودی من نفهمم
این نکته را فهمیدم و چیزی نگفتم
━━━━💠🌸💠━━━━
#مریم_حیدرزاده
- کاش یه نرم افزاری بود که میشد بوها رو توش جستجو کرد!
مثلا مینوشتی بوی برف،
بعد گوشی رو بو میکردی بوی برف میومد مینوشتی بوی بهار،
بوی قرمهسبزی، بوی سالن عروسی
بوی غذای سحری، بوی سبزیفروشی
بوی ظهر عاشورا، بوی پوشال نوی کولر
بوی بندرانزلی، بوی کفش نو
بوی گلهی گوسفند
بعد گوشی رو بو میکردی بوی اینا میومد...
مینوشتی بوی امامزاده صالح
بوی پاککن، بوی باغ اول صبح
بوی سفرهی هفت سین، بوی چسب مایع
بوی آتاری، بوی فیلمای میکرو
بوی کمد مادربزرگ، بوی پختن رب
بوی اتاق وقتی ننه موهاشو حنا میذاشت..
بوی دریا در شب
بعد گوشی رو بو میکردی بوی اینا میومد...
مینوشتی بوی موهات زير بارون،
بوی گندمزار
بوی موهاتو زیر بارون میاورد...
#حمید_باقرلو
💟
.
وقتی که مسیرمان خیابان باشد
همراه تو شادیام فراوان باشد
با تو چِقَدر قدمزدن میچسبد
مخصوصا اگر به زیر باران باشد
#جواد_محمدی_دهنوی
دوست پیوسته مرا در بغلش میخواهد
کره را آخر شب بی عسلش میخواهد
تازه انگار رسیده است به دوران خودش
پسری از مدل پر هولش میخواهد🙁
#سید_طباطبایی
واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن
در حضورش نیز میگویم نه غیبت میکنم
#حافظ
☆
خرّم آن روز کز این منزل ویران بروم
راحت جان طلبم و از پی جانان بروم
گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب
من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
چون صبا با تن بیمار و دل بیطاقت
به هواداری آن سرو خرامان بروم
در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت
با دل زخمکش و دیدهٔ گریان بروم
نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا در میکده شادان و غزلخوان بروم
به هواداری او ذرهصفت رقصکنان
تا لب چشمهٔ خورشید درخشان بروم
تازیان را غم احوال گرانباران نیست
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم
ور چو حافظ ز بیابان نبرم ره بیرون
همره کوکبهٔ آصف دوران بروم
#حافظ