eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بـرگـرد ڪـه من نذر ڪنم بر تو تنم را فرشینه ڪنم زیـرِ قـدومـت وطنم را برگرد ڪه من پیش غزلدخت نگاهت ڪـوتـاه ڪـنم شعر و ڪلام و سخنم را برگرد و زِ دستانِ غم و اشک رها ڪن چشمانِ به‌خـاڪِ قـدمت بوسه‌زنم را گلبرگِ تنت را به تنم ڪن ڪه به یُمنش بـیـرون ڪـنـم از بـاغِ تـنـم پیرهنم را بر روے تنم حل شو و آغوش بپاشان تا حلـقه ڪنم بـر تـن و جانت بدنم را قفل قفسم را به لبت بشڪن و آنگاه بنشین وببین سویِ جنون پر زدنم را ‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌♥️
زشت است نخواهی و من اصرار کنم نه؟! باشد برو! این دل به جهنّم... تو صفا کن! ♥️
انگشتهای دست و پایم را حنا کردم سرمه کشیدم،رژ زدم، جوراب پا کردم برداشتم فنجان چای دارچینم را یک خوشه ی انگور شیرین را جدا کردم این عادت زنهای تنهای میانسال است رفتم نشستم عکسهایم را سوا کردم یک جا جوانتر بوده ام انگار می خندم یک جا شلال گیسوانم را رها کردم آنقدر طنازانه رقصیدم غزل خواندم تا مرزهای دلبری را جابجا کردم آهی کشیدم خسته بودم چای نوشیدم یک پنجره تصویر را بر کوچه وا کردم از دور دیدم داشتی می آمدی، لابد طاقت نیاوردم که اسمت را صدا کردم بی بوسه بی لبخند از راه آمدی من هم آلبوم را با خاطرات کهنه تا کردم
گفته ای:(عشق منی) ، وای چه پیغام قشنگی با تو باید بزنم دست به اقدام قشنگی از همان روز که تحویل گرفتی دل ما را نام لبخند تو شد عشق، عجب نام قشنگی دل به دریا زده ام تا برسم با تو در اینجا مثل یک موج به یک ساحل آرام قشنگی شاعرم کرد که با تو غزلم را بنویسم احسن الله من العشق چه اکرام قشنگی ماه گفتم که بیاید وسط شعر من امشب تا اشاره بکند باز به ایهام قشنگی عشق من منتظرم باش که این فاصله یک شب ختم باید بشود با تو فرجام قشنگی 💤ℒℴνℯ⤵️ ┅✶❤✶┅
خواهــم که تو را تنگ در آغوش بگیرم از هرم تنت مست شوم مسـت بمیرم🍂👌😍 💤ℒℴνℯ⤵️ ┅✶❤✶┅
عشق شاید اشتباهی بین ما باشد ولی گاه گاهی حال ما را اشتباهی خوب کن... ♥️
آنکه از جان دوست‌تر می‌دارمش او مرا بگذاشت، من نگذارمش دل بدو دادم ز من رنجید و رفت می‌دهم جان تا مگر باز آرمش
به جایِ سَرزَنِـشِ مَن به او نِگـاه کنیـد دَلیلِ سَر به هَوا گَشتَنِ زَمین ماه است
. بـر دلم، عـشـق تو فـرمـانِ تپیدن میدهد💗 دیده‌ام را ماهِ چشمت اذنِ دیدن میدهد عطرِ گندم‌زارِ آغوشت‌ چو می‌رقصد به دل برلب ودستم هوایِ‌خوشه‌‌چیدن میدهد....💞💙
بیچاره منم درد تو را چاره نکردم پیچیده تویی چشم به بیچاره نکردم هردم گره ای تازه گشودی و بجایش چشمی به دلت با سر آواره نکردم
برای چشمت اگر اعتصاب خواهد شد ز فتنه های لبت انقلاب خواهد شد تو از کتاب قیامت مرا چه ترسانی بیا که کار جنون بی حساب خواهد شد برای فتح دو چشم تو می دوم هر روز که چشمه خسته شود منجلاب خواهد شد به ضرب ساطور ابرو به آتش چشمت دلم کباب لذید بناب خواهد شد بنای محکم ایمان شیخ شهر امشب ز چشم های خمارت خراب خواهد شد برای سرخوشی عمق مردمک هایت شراب کهنه اگر انتخاب خواهد شد به ضرب شصت خشونت مرام چشمانت تمام دفتر شعرم شراب خواهد شد اگرچه خون شده اما مگو به من ای عقل ثواب کردن دل ناصواب خواهد شد
«پاییز به حکم داس تاوان داده ست» دلتنگی خود به دست آبان داده ست از مهر گذشت با همه سرسختی یک بوسه به او به زیر باران داده ست
لطفا به بندِ اولِ سبابه ات بگو... یک ذره صبر و حوصله اش بیشتر شود از بُخل، زنگ خانه‌ی من سکته می‌کند دستت اگر کمی متمایل به در شود... 🖇💌
به مسلخ می‌برد هر شب مرا رویای آغوشت... 🖇💌
در کوچه مان دوباره عطرش پیچید این بار جلو آمـــــــد و چیزی پرسید گفتم: مممن دو دو دو دوستت دارم امـــــــــا به من و طرز کلامم خندید ✍
دَستَم نِمی‌رِسَد به بُلندایِ چیدَنَت بایَد بَسَنـده کَرد به رؤیایِ دیدَنَت
💛آنکہ هستش شده از هسٺِ حسین بن علے 🌴بود از روز ازل ، مسٺِ حسین بن علے 💛پسر حیدر ڪرار و یل امّ‌ بنین 🌴حضرٺ ساقے بےدسٺِ حسین بن علے ❤️ 🥀
🕊🌹🕊 صبح است و یڪ طلوع شعر و غزل براے تو یعنے سلام،زنده شدم با دعاے تو خورشید هم بہ قدر تو زیبا و خوب نیست گل سعے میڪند برابرے ڪند در ڪنار تو پدر مهربان ما صبحت ‌بخیر❤️ آقاے ‌دلتنگے‌✋❤️
دل به دریا زده ای پّهنه سراب است نرو برف و کولاک زده راه خراب است نرو
🌼صبح است بیا به روز من نور بریز 🌼بر ساز دلم بیا کمی شور بریز 🌼لبخند بزن دو روز عمر می گذرد 🌼غم های جهان را ز دلت دور بریز ســـــ🌼ـــــلام صبح قـــ🌼ـشنگتووون بخیر و الهی اول هفتــه خـ🌼ــوبی داشتـه باشید
عاشق شده‌ام حال و هوایم خوبَست درد است، ولی درد برایم خوبست ارامش من! با تو فقط حالم نه خوابم،نفسم،لحنِ صدایم خوبست♥️^^ ‌
از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت بگذاشت مرا و جستجوی تو گرفت اکنون ز من خسته نمی‌آرد یاد بوی تو گرفته بود خوی تو گرفت __________________________ 💐💐💐
چه کنم دل چو هوای تو کند شب همه‌شب سر اگر بی‌ تو به دیوار غریبی نزنم؟
از تو نمی‌شود سخنی عاشقانه گفت: حتی نمی‌شود که برایت ترانه گفت از تو نمی‌شود که به گیسو پناه برد از سجده‌های گیسوی تو روی شانه گفت __________________________ 💐💐💐
خاطرش نیست ولی خوب به خاطر دارم که در آغوشِ خودم، قولِ نرفتن می داد...
حال من چیزی شبیه جهل اعراب قدیم حال آن مردی که تنها کودکش یک دختر است..
چشم هایت همه جا راز تو را جار زدند خبر از عشق نوشتند و به دیوار زدند پی انکار ‌من و رنگ «نگاهت» هستی این جماعت مگر احساس تورا دار زدند؟ دوستم داری و لب دوخته ای میترسی؟ حرف مردم؟به خدا حرف که بسیار زدند... سهم من،این من دیوانه،فقط بی تابی ست؟ از تب عشق به من طعنه ی بیمار زدند... دوستم داری و لب دوخته ای حرف بزن چشم هایت همه جا راز تو را جار زدند
می تواند که تو را سخت زمینگیر کند درد یک بغض اگر بین گلو گیر کند
قالیچه و ایوان قشنگی دارم موسیقی باران قشنگی دارم پاییز و هوای خش خش خوشبختی من با تو چه آبان قشنگی دارم
🌙 چشم مات من و آن شرم نگاهت انگار سخن از آمدن ماه به ایوان دارد نشود خشک ،گل عشق ،به گلدان دلم شوق دیدار تو را ، حال پریشان دارد 💜🖤💜