امروز جمعه نیست، ولی با نبودنش
مانند عصر جمعهی تهران دلم گرفت
😔
#مجید_ترکابادی
بَستهام چشم از تماشایِ
زلیخای جهان
چشم آن دارم که با یوسف
به زندانم کنند...
#صائب
مثنوی، مفرد، قصیده، قطعه، یا حتی غزل
هیچ سبکی بعد تو در شعر آرامم نکرد
#مسعود_محمدپور
••°
می پرسی چرا ؟ چه شد که شاعر شده ام ؟
فقط از شوق همین که تو بگویی: «احسنت»
#حامد_بخشی
یڪ شهر پر از آدم و این حجم پر از درد
لعنت شود آن شب که تو را برد و نیاورد
#مهتاب_بهشتی
گرچه مطرودم ولی از عشق خشنودم که ساخت
از خیالت همدمی، از حسرتت همسایهای
#سجاد_رشیدیپور
دست به دست مدعي شانه به شانه مي روی
آه که با رقيب من جانب خانه مي روی
#شفیعی_کدکنی
تا حواس همهی شهر به برف است بیا
گرم کن این بغل سرد زمستانی را...
#سید_احمد_حسینیان
بعد یک عمر، شبی رفتم از این خانه و حال!
بر در خانه نوشته است: "نبودی... رفتم"
#محمد_مهدی_درویش_زاده
چو شوکرانِ جگرسوز، تلخم و زردم
به روی شانهی تو، چتر غصه و دردم
نگو که شادم و چالاک همچو پروانه
به دشت پونه غریبم، جداترین گَردم 😔
#بداههی_کلمات_و_تصویر
#جواد_محمدی_دهنوی
هر لحظه اتفاق می افتم بدون تو
از مرگ ها و زلزله ها بی هوا ترم
حالم بد است...با تو فقط خوب می شوم
خیلی از آن چه فکر کنی مبتلاترم...!
#اصغر_معاذی
چه رفته است بر این بینوا؟نمی پرسی؟
کجاست شور و شر من؟کجا؟نمی پرسی
مگو که از غم این سالخورده باخبری
تو سالهاست که حال مرا نمی پرسی
#سجاد_سامانی
ناگهان در جهان بی روحم
دختری را غریق غم دیدم
دختری که درون چشمانش
تکه ای کوچک از خودم دیدم...!
#سیدتقیسیدی
آن لب تبدار را یک بار بوسیدن شفاست
وای از این دارو که از بیمار پنهان کردهای
#ناصر_حامدی
آدم و حوّا و سيب و گندم و طَرد از بهشت
ما به يك لبخند تلخش دين و دنيا داده ايم
#مهدي_خداپرست.
من مست خواهم شد درون استکانت
حتی اگر سم هم به خوردم داده باشی
#جواد_منفرد
#مستتم
آرزوی خنده ات را داشتم، ممکن نشد
پس بگیر... این آرزوی خنده دارم را !
بگیر...
#غلامرضاطریقی
دست معمار وجودم چون بنا کرد از ازل
خشت من از عشق کرد و مهر مهرویان ملاط
#آشفته_شیرازی
در تمام شعر ها می بوسمت ، اما نترس
بوسه را ارشاد قبل از چاپ سانسور می کند
#فرامرز_عرب_عامری
🙈
دو به یک بر جان من افتاده اند و هیچ گاه
از پسِ یک قلب عاشق،مغز عاشق بر نمی آیم دگر!
#یاس_حسنپور
تو را با حسرتی کُهنه، گرفتم تنگ در آغوش
خدا حاجترَوا سازَد، تمامِ تنگدَستان را ✌️
#سعید_صاحبعلم
عشق است و شورِ شیطنتِ شاعرانهاش
دیوانهشو که عقل در این حد فهیم نیست..
#محمدعلی_بهمنی
کنار ساحل شنی، دو تا بلم کشیده ای
بنازمت!صد آفرین!چه با جنم کشیده ای
چه عاشقانه چهره ای!!!ببین چه واضح و قشنگ؟!
خطوط چهره ی مرا، ولی چه کم کشیده ای
مطابق سلیقه ام، چه شاعرانه!آفرین…!
کنار دفتر غزل، دو تا قلم کشیده ای
به احترام حس تو، سروده ام ولی بگو…
کنار شام تیره ام، سپیده هم کشیده ای؟؟
!
اگر چه جاده میکشی، ولی به هم نمیرسیم
به آن دلیل ساده ای، که پیچ و خم کشیده ای
تو آخر تخیلی…تو لایقی ولی بدان…!
نه مرد ایده آل خود، که کوه غم کشیده ای
نگومرا کشیده ای، ندیده روی قاب دل
بگو برای زلزله، دوباره بم کشیده ای
چو بوسه ای که بی هوا، نشسته ای به گونه ام
میان سیل دیشبی، ببین چه نم کشیده ای؟
تو چای زعفران و من، مسافری که خسته ام
بیا کمی بنوشمت، که تازه دم کشیده ای
#محمدرضانظري
قسمتم نیست اگر
بآ تو به پآیآن برسم
ݪاقݪ مثݪ همہ ، تآ وسط رآه بیآ..!"
#حسن_انشایی
دلم خوش است میآیی تو هم به دیدارم!
مگر سفارشِ اسلام "رفت و آمد" نیست...؟
#نفیسه_سادات_موسوی
بزن پلکی بهم امشب، نمی کوشم به آزارت
خدا حافظ بگو با من ، خدا یار و نگهدارت
به من گفتی دل آزارم ،دگر دل می کنم از تو
نمی آید کسی جز من سحرگاهان به دیدارت
بغل کن خاطراتت را برو هر جا که میخواهی
پریشان کن جهانی را تو با اندوه بسیارت
به شبهای سیاه من نشسته ماه غمگینی
کنون آهسته آهسته نگاهی کن به بیمارت
پس از اندوه و دلتنگی پریشان میشوی از غم
به من رو میکُنی بانو به مجنون دل آزارت
شنیدم از رقیبانم غمی در سینه ات داری
خودت هم خوب میدانی گره افتاده در کارت
اگر چه پیش روی تو هزاران باغبان باشد
یقین دارم نمی روید گلی دیگر به دربارت
هیاهو میکُنی هر شب ولیکن باز مغروری
غرور ارزانیت باشد، سرت سر گرم بازارت
#محرم_زمانی
دوصتت دارم نگیر از من غلط املاییم
عاشقی ها گهگداری کودکانه بهتر است...!
#محسن_صحت
😬😬😬🙈😜😘
سرودهی آیت الله #صافی_گلپایگانی خطاب به #امام_زمان (عج)
اين ابيات به ترتيب با حروف «يا ابا صالح المهدى ادركنى» آغاز مىشود.
يا امام العَصر يا كهفَ الامان
يا جمال الكَون يا قطبَ الزَّمان
اى ز فيضت ما سِواللَّه برقرار
وى طفيل هستىات كون و مكان
اى سپهر عدل و مصباحِ يقين
وى جنابت قبله كرّوبيان
بنده درگاه تو افلاكيان
ريزهخوار خوانِ تو پير و جوان
اى نگهدارنده دين خدا
وى پناه و مُنجى مستضعفان
صبر ما زين شام هجران شد تمام
رفت از كف طاقت و تاب و توان
الفراقُ الفراقُ الفراق
الأمانُ الأمانُ الأمان
لا تدعنا فى النوائب الغياث
ادرك العبد الضعيف المستهان
حجّتاللَّهى و مصباحِ هدى
ز امر يزدانى به عالم حكمران
آن كه سر بگذاشت بر خاكِ درت
خاك درگاهش بود رشك جنان
لاينال الجنة الّا من يكون
شيعة المهدى امام انس و جان
من تو را تا جُستهام حق جُستهام
اى سليل خاتم پيغمبران
هر كه سر برتافت از درگاه تو
گشت محكوم عذاب جاودان
در جلال و قدر تو حيران عقول
در بيان مدح تو الكن زبان
يا امينَ اللَّه عَجِّل فى الظّهور
وانْصُرِ الاسلام بِالنّصرِ العيان
اوفِتاده دين و احكام خدا
شرح و تفسيرش به رأى جاهلان
در نظامات و هدايتهاى شرع
باب تحريف آمده اندر ميان
ريشه بيداد و نامردى بزن
پُر ز انصاف و عدالت كن جهان
كاخ استكباريان كن منهدم
سرنگون كن رايت وهّابيان
نام امريكا و روس بلشويك
محو كن با ساير بيگانگان
يا ولىَّ اللَّه «لطفى» را مخواه
بيش از اين اندر فراقت خسته جان
چــاے گیجی وسط ڪافه ے دنیا بودم!
قند لبخند تــو پیش همه محبوبم کرد
دور ڪردند تـو را تا ڪه مرا سرد ڪنند
تلخی بیڪسی ام قهوه ے مرغوبم ڪرد
#علیرضا_آذر