eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
56 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
عشقت آموخت به من رمز پريشانی را چون نسيم از غم تو بی سر و سامانی را بوی پيراهنی ای باد بياور، ور نه غم يوسف بكشد عاشق كنعانی را دور از چاک گريبان تو آموخت به من گل من! غنچه صفت، سر به گريبانی را آه از اين درد كه زندان قفس خواهد كشت مرغ خو كرده به پرواز گلستانی را ليلی من! غم عشق تو بنازم كه كشی به خيابان جنون، قيس بيابانی را اينک آن طرف شقايق، دل من كز سوزش داغ بر دل بنهد لاله‌ی نعمانی را همه، باغ دلم آثار خزان دارد، كو؟ آن كه سامان بدهد اين همه ويرانی را
دگر قمار محبت نمی برد دل من که دست بردی از این بخت بدبیارم نیست من اختیار نکردم پس از تو یار دگر به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست عالیجناب استاد
عشقت آموخت به من رمز پريشانی را چون نسيم از غم تو بی سر و سامانی را بوی پيراهنی ای باد بياور، ور نه غم يوسف بكشد عاشق كنعانی را دور از چاک گريبان تو آموخت به من گل من! غنچه صفت، سر به گريبانی را آه از اين درد كه زندان قفس خواهد كشت مرغ خو كرده به پرواز گلستانی را ليلی من! غم عشق تو بنازم كه كشی به خيابان جنون، قيس بيابانی را اينک آن طرف شقايق، دل من كز سوزش داغ بر دل بنهد لاله‌ی نعمانی را همه، باغ دلم آثار خزان دارد، كو؟ آن كه سامان بدهد اين همه ويرانی را
بنشین، مرو، چه غم که شب از نیمه رفته است؟ بنشین که با خیال تو، شب‌ها نخفته‌ایم...
شیرین تر از این چیست که با قند لب دوست دور از غم و اندوه جهان چای بنوشی...
شبنم از خورشید عالمتاب، جانی تازه یافت رفت بالاتر ز جَو با ابرها دمساز شد شاپرک، آهسته نبضِ نرگسِ رعنا گرفت ارغوان جامی به چنگ آورد و بس طنّاز شد 🌼 سلام 💐سلام به خدای مهربان 💓سلام به اولین روز ماه شعبان 💐سلام به خیر و برکت 💓سلام به مهربانــی 💐سلام به شما دوستان 💓صبح شما بخیر و نیکی 💐براتون روزی پُراز نشاط 💓شادی و خوشبختی آرزو می‌کنم 💐 💓
همه شب سوختن و ساختنم کار دل‌ست چه کنم!بی‌تو مرا کار به آزار دل‌ست... 👤طالب آملی
چِقَدرسـٰادِه‌گُذَشتَند،اَزتُۅمَردُم‌ِشَھر میـٰانِ‌این‌هَمِہ‌بۅدَن،‌نَبۅدَنَت‌سَخت‌اَست! … سلام و احترام آدینه تون مهدوی✌️♥️🌹
فکر کردی چیست موزون می‌کند شعر مرا؟ در قدم‌برداشتن‌های تو دقت می‌کنم... 👤کاظم بهمنی
﷽❣ ❣﷽ خوشاصُبحے‌ڪہ‌خیرَش را تو باشے❣️ ردیـفِ نـابِ شِعـــرش را تـــو باشے🌻 خوشـا روزے ڪہ تا وقـٺِ غروبش🌿 دعـاےِ خوب و ذڪرش را تو باشے🌺 🪴 🌼 🍃
دیدم ڪه شهٖر پر از عطر مریم است گفتند باز ، روسریت را تڪانده اے حامدعسگری
شیرین تر از این چیست که با قند لب دوست دور از غم و اندوه جهان چای بنوشی...
مبتلا گشته‌ام و هیچ جلودارم نیست چه بخواهی چه نخواهی به تو می‌اندیشم...
گفته بودی دلبری ديگر گزين اما نشد جز تو من با هر كسی سوءتفاهم می شوم...
فکر کردی چیست موزون می‌کند شعر مرا؟ در قدم‌برداشتن‌های تو دقت می‌کنم... 👤کاظم بهمنی
جمعه شعری‌ست پر از دلخوری قافیه‌ها که‌ ردیف غزلش هیچ زمانی، تو نشد ..! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
"نفسم پر شده از حال و هوایی که تویی" مُحرمم،بر حرم وصحن وسرایی که تویی روزگـاری‌سـت کـه در بـسـترِ بـیـماری‌ام و دلخوشم بر نفس و دستِ دوایی که تویی در مناجاتِ شـب ای قـبلـه‌یِ دیـوانـگـی‌ام میکنم سجده به چشمانِ خدایی که تویی هر نفس، قلبِ من از عشقِ تو ضربان دارد مـی‌زند بـا تپـشش، ضربِ صدایی که تویی سر برس، دست به دستم بده ومعجزه کن تا کمر راست کند دل، به عصایی که تویی منتظرخیره بر این‌راهم وچشمم‌به در است تـا اجابت شـود آهنگِ دعایی که تویـی گرچه دلدادگی‌وعشق،در این‌دوره خطاست من ولی راضی‌ام از سهو وخطایی کـه تویی
چقدر چون همگان، مثل دیگران باشم به جای عشق، به دنبال آب و نان باشم اگر پرنده مرا آفریده اند چرا قفس بسازم و در بند آشیان باشم اگرچه ریشه در این دشت بسته ام، باید به جای خاک گرفتار آسمان باشم من از نزاع «دلم» با «خودم» خبر دارم چگونه با دو «ستم پیشه» مهربان باشم نه او به خاطر من می تواند این باشد نه من به خاطر او می توانم آن باشم نظری
آن چنان پنهان نمودم عشق تو در صدرِ دل گا‌ه گاهی خود حسودے می ڪنم، جاے تو را ...
چه خوش لحظه هایی که "می خواهمَت" را به شَرم و خَموشی نگفتیم و گفتیم . . . . . . .
داستانِ‌ شیشه‌ و سنگ است، وصفِ عشق ‌و دل هـر چـه عشقت بیشتر باشد شڪستن بیشتر
آنکه در باغِ دلـم ریشه فرو برده زِ نـو گرچه نوخیز نهالیست ، سراپا ثمر است
جمعه ها بر مدار لبهای تو می چرخد بخند... تا جمعه ی بیچاره، رها شود از این همه تهمت ِ دلتنگی ... -
نازم به چشم یار که تیر نگاه را بی جا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد جز در هوای عشق دگر پر نمیزنم هرچند عشقم این همه آتش به لانه زد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تا كِي بشود ديدن و هرگز نرسيدن لعنت بھ من و زندگي و مرگ بر اين عشق...!
اِی کاش در جهانِ دگر زاده می‌شدیم... جایِ من و تو در دلِ این روزگار نیست!
هزار آتش و دود و غمست و نامش عشق هزار درد و دریغ و بلا و نامش یار
درگیر تو بودم من دیوانه و افسوس پیراهنت آلوده به آغوش دگر بود!
گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش بستانم و ترسم دل قاضی ببری ..
مثل کوهیم و از این فاصِله هامان چه غَم است .. لذت عشقِ من و تو نَرسیدن به هَم است ...!