eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فرق دارد دل من با دل تو عالم شان در دهانم پر حرف است نمى گويمشان به خودم سيلى سرخى زدم و دم نزدم آن زمان كه همه فرياد زدند از غم شان
زخم تبرت مانده، ولی جای شکایت شادم که نگه داشته‌ام از تو نشانه...
بس دردناک بود جدایی میان ما از هم جدا شدیم و بدین درد ساختیم....
می‌خواهم فقط از تو بنویسم امّا کلمه‌هایم به چپ و راست می‌زنند شاعری که زندانی‌ست عاشقانه‌هایش هم سیاسی می‌شوند 🌸
مست و خرامان می‌رود در دل، خیال یار من ... 🌸 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 💜🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
مـــــــــــــــــــــــــن سکوتی بی قـرارم، کاش فـــریادم کنی
عهد بستم نفسم باشے، من باشم و تو اے ڪه بے تو نفسم تنگ و دلم تنگ تر است
امروز ما مهمان ٺـو.... مسٺ رخ خندان ٺـو... چون نام رویٺ می‌برم.... دل می‌رود والله ز جا....
نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار رنجوری و مهجوری و حرمان بکه گویم؟ آشفته شد از قصه من خاطر جمعی دیگر چه کنم؟ حال پریشان بکه گویم؟
گیرم چکید قطره‌ای از عشق روی خاک آن هم برای عالم و آدم زیاد بود چیزی نصیب من نشد از کارگاه عشق غیر از غمی که از سرِ من هم زیاد بود
مجرمم من جرم من عشق است حکمم انتظار انتظاری که برای تو بگیرم زندگی است
نمیداند دل تنها، میان جمع هم تنهاست مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست تو از کی عاشقی؟! این پرسش آیینه بود از من خودش از گریه ام فهمید: مدت هاست مدت هاست...
رنج گرانم را به صحرا می دهم،صحرا نمی گیرد اشک روانم را به دریا می دهم،دریا نمی گیرد
اگر دار مکافات است این‌جایی که ما هستیم مچ بی‌معرفت‌ها را چرا دنیا نمی‌گیرد
حال خود را چو بحال دگران سنجیدم کمترین درد من از درد همه بیش آمد.
چه شب ها از خداي خود وصالش را طلب كردم... خدا گفت:او نمي خواهد دگر اين ناله را بس كن!
🍃 گفت‌عقلم این‌همه مشهد،دلت‌را می‌زند آمـدم صـدمرتبه، یـک‌ بـار تکـراری نشد 🌱
از دورنگی های مردم خسته‌ام، حق با تو بود... باده پنهان در قبا دارند و قرآن در بغل!
عشقے ڪه باتو خالص شود خوش است نازم به عشق ناب ڪه خریدار آن منم !!
عاشقی از داغ غیرت مرد و با خونش نوشت دل نمی‌بندی ولی محبوب دلهایی چقدر ‌ آتش دوری مرا سوزاند، ای روز وصال بیش از این طاقت ندارم، دیر می‌آیی چقدر...؟ ‌ سجاد سامانی
چو کوه دید غرض دریاست ، به رود اجازهٔ رفتن داد ز دوست دست کشیدن گاه، غرور نیست، فداکاریست
ای جان چو رو نمودی جان و دلم ربودی چون مشتری تو بودی قیمت گرفت کالا ابرت نبات بارد جورت حیات آرد درد تو خوش گوارد تو درد را مپالا ماهت چگونه خوانم مه رنج دق دارد سروت اگر بخوانم آن راستست الا👌❣
ﻟﻴﻠﻲ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺣﺎﻟﻲ ﺧﺮﺍﺏ ﺩﺍﺭﺩ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﮕﺮﻳﻢ ﺍﻣّﺎ ﺩﻳﺪﻡ ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﻨﻢ ﻛﻪ ﻣﺎﻧﺪﻡ، ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻙ، ﺧﺎﻙ ﻟﻴﻠﻲﺳﺖ ﺍﻱ ﻛﺎﺭﻭﺍﻥ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ، ﺍﻳﻦ ﭼﺎﻩ، ﺁﺏ ﺩﺍﺭﺩ... علیرضا قزوه
از تربت تو خاک خراسان حیات یافت آری ز دل به سینه رسد فیض بی‌حساب
ارغنون ما نوازد نغمه عشق و جنون ای که داری دل بیا بشنو نوای ارغنون عقل اگر داری مبوی این گل که مجنون میشوی این گل عشق است و برگش میدهد بوی جنون
حالِ من حالِ مریضی‌ست ڪه در ڪشتنِ او دردو درمان‌و طبیبش همه همدست شدند
تو را در کوچه ی بن بست یک کابوس گم کردم تو را در موج خیزِ سردِ اقیانوس ،گم کردم چنان دل بسته بودم بر نگاه و چشم شهلایت که بعد تو خودم را اینچنین مایوس گم کردم شبیه ماه، یکشب زل زدی در عمق چشمانم ولی چشم تو را در برکه ی افسوس گم کردم تو پشت ابر پنهان گشتی و رویای من گم شد و ماهم را درون شعله ی فانوس گم کردم چنان پروانه ای یک شب زدم از پیله ام بیرون ولی پرواز را افسوس، نا محسوس گم کردم
از پاے فتادیم چو آمد غم هجران در درد بمردیم چو از دست دوا رفت دل ڪَفت وصالش بہ دعا باز توان یافت عمرےست ڪہ عمرم همہ درڪار دعا رفت
دل رفت و عمر رفت و روان رفت و بعد ازین ماییم و آهِ سرد و لبِ خشک و چشمِ تر...
گفتی که آرزوی تو در روزگار چیست گفتم فقط همین که بمانی برای من..