eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
صد آرزۆ بہ گرد دلــــــــــم در طواف بود از حیرت جماڵ تــــــــــۆ بی آرزۆ شدم
♡•• چنان نمانـد چنین‌نیزهمـ‌نخواهدماند..! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اگر سنجاق مویت وا شود از دست خواهم رفت که سربازی چه خواهد کرد با انبوه جنگاور...
🌺🌺🌺🌺🌺 💐💐💐💐💐 🌸🌸🌸🌸🌸 💥 جهان برای شکوفا شدن مهیا بود و این قشنگ ترین اتفاق دنیا بود که دست فاطمه در درست های مولا بود به اعتقاد من اصلا غدیر اینجا بود   پدر به فاطمه رو کرد ، اینچنین فرمود دلیل خلقت لاهوت ازدواج تو بود   قرار شد که شما بی قرار هم باشید 🙃 جهان دچار شما شد دچار هم باشید 🌱 تمام عمر دمادم کنار هم باشید و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید   دعای من همه این بوده تا به هم برسید که خلق گشته زمین تا شما به هم برسید   نفس نفس همه جا عاشقانه همدم هم ☺️ خدا نکرده اگر زخم بود مرهم هم 🥰 صفا و مروه و رکن و مقام و زمزم هم 💫 چرا که قبله ی من هم علیست فاطمه هم 💥   و رو به اهل مدینه چنین سفارش کرد نوشته ام که سفارش نه بلکه خواهش کرد..   1⃣ همیشه نام علی را امام بگذارید✅ 2⃣ به خانواده ی من احترام بگذارید❕ 3⃣ برای فاطمه سنگ تمام بگذارید❕ 4⃣ و روی زخم دلش التیام بگذارید❕   جهان بدون علی رنگ و بو نخواهد داشت بدون فاطمه هم آبرو نخواهد داشت   شنيده مي شود از آسمان صدايي كه… كشيده شعر مرا باز هم به جايي كه … نبود هيچ كسي جز خدا،خدايي كه… نوشت نام تو را ،نام اشنايي كه   پس از نوشتن آن آسمان تبسم كرد و از شنيدنش افلاك دست و پا گم كرد   نوشت فاطمه، شاعر زبانش الكن شد نوشت فاطمه هفت آسمان مزين شد نوشت فاطمه تكليف نور روشن شد دليل خلق زمين و زمان معين شد   نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است غزل  قصیده ی نابی که در ازل گفته است 🌹   نوشت فاطمه تعريف ديگري دارد ز درك خاك مقام فراتري دارد خوشا به حال پيمبر چه مادري دارد 👌 درون خانه بهشت معطري دارد   پدر هميشه كنارت حضور گرمي داشت براي وصف تو از عرش واژه بر مي داشت   چرا كه روي زمين واژه ی وزيني نيست و شأن وصف تو اوصاف اين چنيني نيست و جاي صحبت اين شاعر زميني نيست و شعر گفتن ما غير شرمگيني نيست   خدا فراتر از اين واژه ها كشيده تو را گمان كنم كه تورا، اصلا آفريده تو را   كه گرد چادر تو آسمان طواف كند 🪐 و زير سايه ی آن کعبه اعتکاف كند ملک ببيند وآنگاه اعتراف كند ✨ كه اين شكوه جهان را پر از عفاف كند   كتاب زندگي ات را مرور بايد كرد مرور كوثر و تطهيرو نور بايد كرد   در آن زمان كه دل از روزگار دلخور بود و وصف مردمش الهاكم التكاثر بود درون خانه ی تو نان فقر آجر بود شبيه شعب ابي طالب از خدا پر بود   بهشت عالم بالا برايت آماده است حصير خانه ی مولا به پايت افتاده است   ♥️به حكم عشق بنا شد در آسمان علي علي از آن تو باشد… تو هم از آن علي چه عاشقانه همه عمر مهربان علي!  به نان خشك علي ساختي، به نان علي♥️   از آسمان نگاهت ستاره مي خواهم اگر اجازه دهي با اشاره مي خواهم   به ياد آن دل از شهر خسته بنويسم كنار شعر دو ركعت نشسته بنويسم شكسته آمده ام تا شكسته بنويسم و پيش چشم تو با دست بسته بنويسم   به شعر از نفس افتاده جان تازه بده و مادري كن و اينبار هم اجازه بده   به افتخار بگوييم از تبار توايم 😇 هنوز هم كه هنوز است بي قرار توايم اگر چه ما همه در حسرت مزار توايم كنار حضرت معصومه در كنار توايم👌   🌹 فضاي سينه پر از عشق بي كرانهء توست كرم نما و فرود آ كه خانه خانهء توست ☘
بگذار در آرامش آغوش تو یک بار پا را کمی از مرگ فراتر بگذارم..
♡•• چگونہ از تو بگذرمـ !؟ وقتۍ همین "دوست داشتنت" مرا زنده نگہ داشتہ‌است... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
♡•• روزهایۍ ڪہ باهمیمـ از سرنوشتمـ راضۍامـ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تشنه ام، تشنه شبیه تو که عادت کردی همه ی عمر فقط تشنه به خونم باشی...!
میان دوری و دوستی همیشه رابطه نیست دو مرغ عشق که بی هم شوند، می‌میرند
فرار میکنم از پوچیِ خودم به خودم ‏و عشق،راهِ جدیدی که اشتباه ‌تر است
محشر است این شعر و می‌پرسد خدا او یا بهشت؟ من تو را برمی‌گزینم! صبحِ زیبایت بخیر... 🌴💙🌴
از دل دیوانه ام،دیوانه تر دانی که کیست؟ من...،که دائم در علاج این دل دیوانه ام!!!
همچو تسبیحی که دارد خاک دکّان می‌خورد خاک‌بر سر ماندم و دستی برای ناز نیست
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ در ازدحـام غــریبی، زمـین مچـاله شده و مــاه مـحوِ سـکوت ســیاه‌چـاله شـده کـجای ارض و سـمائی امـــام خـوبی‌ها نصیب‌ هر‌ شبمان‌ بغض‌ و‌ آه‌ و‌ ناله شده پیـاله‌ی دلـمان پــر ز خـونِ غــیبت شــد شــرابِ نابِ ظـهورت هــزارســاله شـده ━━━━💠🌸💠━━━━
‍ ‌ 🌸🍃🌺🍃🌼🍃🥀 🌱🕊 نامه ای دیگر نوشتم کاش آن را خوانده باشد کاش او هم مثل من پابند عشقش مانده باشد نامه ای دیگر نوشتم حرف هایی تازه گفتم ترس دارم نامه را سربسته برگردانده باشد یا نه شاید قلب او را - گرچه از سنگ است قلبش- واژه ای از واژه های نامه ام لرزانده باشد شاید او هم مثل من عاشق شود اما بترسد نامه ام را دور از چشم پدر سوزانده باشد یا نه! شاید شعری از من را به آوازی بخواند لاله های دامنش را شعر من رقصانده باشد یا نه شاید چون عروسک دست های مهربانش نامه ام را در کنار بالشش خوابانده باشد شاید این ها جز خیالات من تنها نباشد نامه من روی میز پستچی جا مانده باشد ─┅°•●🌸●•°┅─
گفته بودی میروی یک جای دیگر بعد کافه قبل و بعدت جابجا شد رفته ای اول به دوم😕
ز شورِ عشق، ندانم کجا فرار کنم! چگونه چاره‌ی این جانِ بیقرار کنم بسانِ بوته‌ی آتش گرفته‌ام، در باد کجا توانم این شعله را مهار کنم؟ رسیده کار به آنجا که اشتیاقم را برای مردم کوی و گذر هوار کنم چُنین که عشق توام می‌کِشد به شیدایی شگفت نیست که فریادِ یار، یار کنم!
ساعت دل را به وقت عاشقی تنظیم کن با قلم در محضر انسانیت تعظیم کن بیت بیت لحظه های انتظاری ناب را خالصانه خدمت صاحب زمان تقدیم کن
اول هوس و شیطنتی پر هیجان بود نوعی طپشِ قلب شبیهِ ضربان بود کم کم همه ی دغدغه ام دیدن او شد انگار که جذاب ترین فردِ جهان بود هی رفتم و هی دیدم و هی آه کشیدم دلبستگی ام بیشتر از تاب و توان بود میخواستم اقرار کنم عاشقم اما... «چیزی که عیان بود چه حاجت به بیان بود؟» فهمید که دیوانه و دلبسته ی اویم «از بسکه اشارات نظر نامه رسان بود» القصه گرفتار دل هم شده بودیم روزی که جوان بودم و او نیز جوان بود از آنچه میان من و او بود چه گویم؟ مجنونِ زمان بودم و لیلای زمان بود اما وسط آنهمه دلبستگی و عشق... معشوقه ام انگار کمی دل نگران بود خوردیم به یک مشکلِ معمولیِ ساده من زاغه نشین بودم و او دختر خان بود کم کم به خودش آمد و فهمید چه کرده حق داشت که پا پس بکشد،... بحثِ زیان بود! اصلا تو بگو، دختر خان با دک و پوزش... هم شانِ منِ پا پتیِ غاز چران بود؟! البتّه که نه!، رفت... خدا پشت و پناهش اصرار چرا؟ قسمتِ او با دگران بود او رفت و غمش شعله به جان قلم انداخت من ماندم و یک دفتر و طبعی که روان بود یک مشت غزل شد همه ی دار و ندارم دیوانِ بزرگی که پر از آه و فغان بود بیش از دو دهه دور خودم گشتم و گشتم دل در گروِ عشق و سرم در دوران بود گفتم که بدانید، وفا... عشق... دروغ است من تجربه کردم، به همین قبله چخان بود حُسنش همه گفتند و منِ سر به هوا را... آگاه نکردند به شرّی که در آن بود ویروسْ، خطرناک تر از عشق ندیدم یک قاتل بالفطره اگر بود، همان بود هی ریشه زد و ریشه زد و ریشه کنم کرد این توده ی بدخیم گمانم سرطان بود
من وفادارم به این خودکار و این اشعار غم! «می نویسم» تا قلم تنها نماند مثل من...
بوم بومِ قلب من دیگر منظم نیست نیست ارتفاع موج RS از نوارم لیست لیست دکترم آمد کنارم تا که هشدارم دهد این خطر در قلبتان از کیست کیست گفتمش دکتر صدایش میزنم با بوم بوم آفرینی گفت و دادم نمره های بیست بیست قافیه ها منطبق با صدای 💓 ❤️❤️:❤️❤️
من به زخــم کسی نمک نــزدم به کسی تاکنــون ، کلک نـــزدم من همینم ، همیــن که می بینی هیچ بــر چهــره ، صــورتک نزدم   بـاعــث اضطــرابِ گل نشـــدم  سنگ بــر بال شاپــرک نـــزدم   مــن مسیــح همیشـه مصلــوبم  گــر کتک خــورده ام ، کتک نزدم   پس چرا بر دلم نمک زده اند؟  من که بر زخـم کـس نمک نزدم    "فرشید یوسفی
به نام عشق که زیباترین سرآغاز است هنوز شیشه ی عطر غزل درش باز است جهان تمام شد و ماهپاره های زمین هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت که عشق حادثه ای خانمان برانداز است پدر نگفت چه رازی ست اینکه تنها عشق کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است به بام شاه و گدا مثل ابر می بارد چقدر عشق شریف است و دست و دل باز است بگو هرآنچه دلت خواست را به حضرت عشق چرا که سنگ صبور است و محرم راز است ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد کبوتری که زیادی بلندپرواز است
رفته رفته لا به لاى روزها گم مى‌شوند دوستان نارفيق و عاشقانِ نيمه راه ...