با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج
#فاضل_نظری
مرا بانرگسِ چشمت نگاهی دلربا کردی
شدم مست از نگاهت با غمِ خود آشنا کردی
گرفتار آمدم با آذرخشِ رعدِ چشمانت
نگاهی بر تن و جانم فتاد آتش بپا کردی
چنان آتش زدی باشعلۀ چشمت نگاهم را
نهادی اتش اندر دل به عشقت مبتلا کردی
در آن دم سوختم مانند ِشمع از شعلۀ چشمت
شدم پروانۀ عاشق شَرَر برجانِ ما کردی
درآتشخانۀ چشمت شرر با عشق میجوشد
جهنّم گر بُوَد کانجا بهشتم را بنا کردی
زَهی چشمانِ یونس را فکندی درغمِ عشقت
چرا آخرنگاهت را زچشمانم جدا کردی؟
#یونسی_یونس
#غزلـــــیات13
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
سگی در چشمهایت خفته ،خلقی مات چشمانت
نماز عشق می خوانند و تسبیحات چشمانت
پناه آورده سمت کوه ،شیخ روستا انگار
در آورده است سر از فتنه و آفات چشمانت
نگاه مهربانت سهم چشم دیگران،با من
سر جنگ و گلاویز است گنده لات چشمانت
تو را من دوست دارم،آرزو دارم فقط یکبار
شود این قصه ی دلدادگی اثبات چشمانت
خدا پشت و پناهت باز هم عزم سفر کردی
فقط لبخند باشد بعد از این سوغات چشمانت...
#محمدجواد_منوچهری
📚 ماه اندیشان ماه قلم
خاطرِ خیاط عقل گرچه بسی بخیه زد
هیچ قبایی ندوخت لایقِ بالایِ عشق
عطار_نيشابوری
🔰 دعای روز بیستم و چهارم ماه مبارک رمضان :
🔹 بسم الله الرحمن الرحیم
🔸اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فِيهِ مَا يُرْضِيكَ، وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا يُؤْذِيكَ، وَ أَسْأَلُكَ التَّوْفِيقَ فِيهِ لِأَنْ أُطِيعَكَ وَ لا أَعْصِيَكَ، يَا جَوَادَ السَّائِلِينَ.
خدایا در این ماه آنچه تو را خشنود می کند از تو درخواست می کنم، و از آنچه تو را ناخشنود می کند به تو پناه می آورم، و از تو در این ماه توفیق اطاعت و ترک نافرمانی ات را خواستارم، ای بخشنده به نیازمندان. .✔️
#رمضان
#ماه_رمضان
#دعای_ماهای_رمضان
Tahdir joze24.mp3
3.98M
🔰 تلاوت قرآن کریم
💽 تند خوانی ( تحدیر )
💢 استاد معتز آقایی
📻 صوتی
📕 جزء بیست و چهارم ✔️
#رمضان
#ماه_رمضان
#جزء_خوانی
#قرآن
دوباره بافتهای ریسمانی از موهات
نشستهای به کمین با کمان ابروهات
اشاره کن که بیفتد شکار روی شکار
خدا گذاشته ابرو به جای چاقوهات
نشسته در دل من زخمهای کاری من
چنان که روی لبان تو نوشداروهات
مرا بگیر در آغوش خویشتن یک روز
شبیه کشتی کوچک میان پاروهات
کنار دست تو باشم مدام میخندم
شبیه خنده که میخیزد از النگوهات
هزار سال دگر نیز بر نمیخیزم
اگر که سربگذارم به روی زانوهات
کدام شعر من آشفته کرده مویت را
که لای دفتر من مانده تاری از موهات
به عطر موی تو آشوب میشود دل من
کدام دست فرو رفته لای گیسوهات
#علی_مقنی
🕊
هوا برای نفس کنج این قفس گم شد
تمام سیر و سلوکم نگاه مردم شد
مرا ببخش که شاعر نداشت چیزی را
شعار حاصل اینگونه از تکلم شد
به سمت چشم تو آمد برای آرامش
ولی دچار دو دریای پر تلاطم شد
همیشه چهره نشان از درون نخواهد داد
چه گریهها که مبدّل به یک تبسم شد
دلم گرفت ز بی دست و پایی شعرم
که از نگاه همه نام آن توهّم شد
#نرگس_سادات_موسوی
صبح یعنی پرواز
قد کشیدن در باد
چه کسی می گوید
پشت این ثانیه ها تاریک است
گام اگر برداریم روشنی نزدیک است
#سهراب_سپهری
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است..
هوشنگ ابتهاج
صبحتون بهخیر
صبح شد گنجشڪ ها
آواز میخوانند و من در سرِ
دیوانہ امسوداےخوابیدیگراست...
#نرگسصرافیانطوفان...🔖
دوست داری توبه کاران را خودت فرموده ای
از ازل یا ربّ کریم و اهل بخشش بوده ای
بهتر از تو خالقی در کل عالم نیست نیست
همچو من هم نیست یا ربّ بنده آلوده ای
"عاصی"
🍃🌹🍃😭
#یاکریم_العفو
ضعیف و لاغر و زرد و صدای خوابآور
کنار بستر من قرصهای خوابآور
لجن گرفتم از این سرگذشت ویروسی
از این تب، این تبِ مالاریای خوابآور
منی که منحنی زانوان زاویهدار
جدا نمیکندم از هوای خوابآور
همین تجمع اجساد مومیایی شهر
مرا کشانده به این انزوای خوابآور
زمین رها شده دور ِ مدار ِ بیدردی
و روزنامه پر از قصههای خوابآور
هنوز دفترِ خمیازههای من باز است
بخواب شعر! در این ماجرای خوابآور
#نجمه_زارع
یک لحظه دلم خواست که پهلوی تو باشم
بیمحکمه زندانی بازوی تو باشم...
پیچیده به پایِ دلِ من پیچش مویت
تا باز زمینخوردهی گیسوی تو باشم..
#امیر_سهرابی
دوباره بافتهای ریسمانی از موهات
نشستهای به کمین با کمان ابروهات
اشاره کن که بیفتد شکار روی شکار
خدا گذاشته ابرو به جای چاقوهات
نشسته در دل من زخمهای کاری من
چنان که روی لبان تو نوشداروهات
مرا بگیر در آغوش خویشتن یک روز
شبیه کشتی کوچک میان پاروهات
کنار دست تو باشم مدام میخندم
شبیه خنده که میخیزد از النگوهات
هزار سال دگر نیز بر نمیخیزم
اگر که سربگذارم به روی زانوهات
کدام شعر من آشفته کرده مویت را
که لای دفتر من مانده تاری از موهات
به عطر موی تو آشوب میشود دل من
کدام دست فرو رفته لای گیسوهات
#علی_مقنی
ترا من دوست میدارم ندانم چیست درمانم
نه روی هجر میبینم نه راه وصل میدانم
نپرسی هرگز احوالم نسازی چارهٔ کارم
نه بگذاری که با هرکس بگویم راز پنهانم
دلم بردی و آنگاهی به پندم صبر فرمایی
مکن تکلیف ناواجب که بیدل صبر نتوانم
اگر با من نخواهی ساخت جانم همچو دل بستان
که بیوصل تو اندر دل وبال دل بود جانم
#انوری
اصلا قرار نیست که سرخم بیاورم
حالا که سهم من نشدی کم بیاورم
دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم
تا روی زخمهای تو مرهم بیاورم
میخواستم که چشم تو را شاعری کنم
امّا نشد که شعر مجسم بیاورم
دستم نمیرسد به خودت کاش لااقل
میشد تو را دوباره به شعرم بیاورم
یادت که هست پای قراری که هیچ وقت.....
میخواستم برای تو #مریم بیاورم؟
حتی قرار بود که من ابر باشم و
باران عاشقانهی نمنم بیاورم
کلّی قرار با تو ولی بی قرار من
اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم
اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم
باعث شود به زندگیت غم بیاورم
حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم
عمراً دوباره رو به جهنّم بیاورم
خود را عوض کنم و برایت به هر طریق
از زیر سنگ هم شده٬ آدم بیاورم
بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت
یا باز هم بهانه ی محکم بیاورم
#فریباعباسی
تو از زمان تولد درون من بودی؛
وگرنه عشق که اینقدر اتفاقی نیست ...
#فرامرز_عرب_عامری
اگر دورم ز دیدارت
دلیل بی وفایی نیست ...
وفا آن است ڪه نامت را
همیشه زیر لب دارم ...
قصاب_ڪاشانی
یک نامه به نامم ننوشتی مگر آخر
کاغذ به سمرقندِ تو ای قند به چند است
نرخِ لبِ پُرآبِ تو و شعرِ ترِ من
در کشور زیبایی تو چند به چند است
حسین_منزوی
پریدی از من و رفتی به آشیانه یکی ؟
بگو کجایی و نوک میزنی به دانهی کی ؟
هوای گریه که تنگ غروب زد به سرت
پناه می بری از غصه ها به شانهی کی ؟
شبی که غمزده باشی تو را بخنداند
ادای مسخره و رقص ناشیانهی کی ؟
اگر شبی هوس یک هوای تازه کنی
فرار کنی از خانه با بهانهی کی ؟
تو مست میشوی از بوی بوسهی چه کسی ؟
تو دلخوشی به غزل های عاشقانهی کی ؟
اگر کمی نگرانم فقط به خاطرِ این
که نیمه شب نرساند تو را به خانه یکی ... !
✍#مهدی_فرجی
دشمنِ دوستنما را نتوان كرد علاج
شاخه را مرغ چه داند كه قفس خواهد شد؟
#صائب_تبریزی
دوست که دلخوشیام بود، فقط خنجر زد
دشمنان را بسپارید که مرهم بدهند!
#حامد_عسکری
به نام عشق، به پروردگار شور و غزل
پناه می برم از شر چشم های عسل
سپیده سر زد و در کودتای نافرجام
شکست خورده دلم چون همیشه، مستاصل
چقدر فاجعه بار است رفته ای و هنوز
میان عقل و دل من بپاست جنگ و جدل
پس از تو زندگی من نشد شبیه قدیم
که سخت خاطره هایت مرا گرفته بغل
هزار مرتبه کشتم تو را درون دلم
هزار مرتبه دل رفت سمت عکس العمل
برای این همه جنگ شبانه خواهم برد
شکایت از «تو و دل» را به سازمان ملل
#محمدجواد_منوچهری
📚گیدا
.
دکمهٔ پیرهنش، مانده نخش در برود
اگر این مرتبه با دکمهٔ خود ور برود
کاش که باز شود زودتر این قفل یقه
قبل از آن ثانیه که، حوصلهام سر برود
سینهاش معدن گنج است، اگر کشف شود
ترسم این است که امنیت کشور برود
روسری بسته و ده سال جوان خواهم شد
اگر آن پارچه ده سانت عقبتر برود!
شدهام محو لب و خندهٔ او، میترسم
همهٔ دلخوشیام لحظهٔ دیگر برود
لحظهٔ رفتن او، دکمهٔ اول وا شد
ای خدا کاش که تا دکمهٔ آخر برود!
#حسن_رحمانی_نکو
نوازش میشود با شانهء تنهاییام مویم
به پاس خلوتم خم میشود بالای ابرویم
خدا را شکر که از لذت تنهاییام مستم
خدا را شکر که خالی است از همراه، هر سویم
تمام خاطرات خوب و بد را دور میریزم
ندارد استراحت بسکه پرکار است جارویم
به ساعت گفتهام خاموش باشد تا خودم باشم
مزاحم میشود وقتی رسد بانگ النگویم
مرا شیرینزبانیهای تو شیرین نمیافتد
عسل کی داشته مثل سکوت ای دوست کندویم
شگفتا بینیازم از تمام عشقورزیها
ندارم غم که دیگر برنمیگردد پرستویم
مرا در خلسهء تنهاییام آرام بگذارید
برای هیچکس ای دوستان جا نیست پهلویم
#زینب_نجفی
#راجی
زيباتــر از آنى كه در شعــــرت بگنجانم...
اى عضـو عضوت ، واژه هاى بكر زيبايى
#حسین_منزوی...🌿
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈