eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دل ستاندیِ ز من و دل نسپردیِ بر من اینچنین داد و ستد را ز که آموخته ای؟!
كاش فردا خبرم را برسانند به تو هم تو آرام شوی، هم دلِ سرگشته‌ى من
خواستم دیگر فراموشت کنم اما نشد خواستم اما نشد، این کار آرامم نکرد سوختم آنگونہ در تب، آہ از مادر بپرس دستمالِ تب بُر نم دار آرامم نکرد
بسته‌ام دستِ رقيبانِ تو از رشته‌ی آه تا دگر خاکِ سرِ كوى تو بر سر نكنند
کاش می‌شُد فالِ‌مان اَز شِعرِ حافِظ این شَوَد : عاقِبت بِه می‌شَوَد اَحوالِ دُوران غَم مَخور
رفتی و از از پا درآمدم باز آ ڪه جز هیچڪسم دستگیر نیست
از آمدن و رفتن دلبر عجبی نیست از راه وفا آمد و از راه جفا رفت
زخمِ تبرت مانده ولی جای شکایت شادم که نگه داشته‌ام از تو نشانه...
مگو این چشم‌اشک‌آلود شورش را درآوردهاست که دلتنگی دمار از روزگار ِما درآورده است
🌷 گداے تو از هرڪسے ڪه پا بخورد تورا ڪه داشتہ باشد غمِ چہ را بخورد تمام دغدغہ‌اش حسرٺ همین جملہ‌سٺ خداڪند ڪه مسیرم بہ بخورد 💚
آرزو کردیم و جز حسرت، سر انجامی نداشت قه‌قهِ روی لبم برعکس، هق هق بوده است...
امشب اندوه تو بیش از همه شب شد یارم وای از این حال پریشان‌که من امشب دارم
نیمه شب رفتی هوای چشم هایت گرگ و میش روی دار دل کشیدم چله ی غم، ریش ریش تارو پود عشق را آهسته میبافم عزیز دست حق پشت و پناهت مهربانم،خیر پیش
آرزو کردیم و جز حسرت، سر انجامی نداشت قه‌قهِ روی لبم برعکس، هق هق بوده است...
آقای مشیری میگه: «با سنگدلان یار مشو، می‌شکنندت» گوش نداديم آقای مشيری گوش نداديم حالمون شد این……
دستی به کَرَم، به شانه ی ما نزدی بالی به هوای دانه ی ما نزدی دیر است دلم چشم به راهت دارد ای عشق، سری به خانه ی ما نزدی 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بارِ فراق بستم و جز پای خویش را کردم وداع، جمله‌ی اعضای خویش را گویی هزار بندِ گران، پاره می‌کنم هر گام، پای بادیه‌پیمای خویش را
‎آرزویم بود و با خلقی بیانش کرده‌ام وای بر من! آرزوی دیگرانش کرده‌ام ‌ نیمه جانم کرد، اما تیر آخر را نزد شکر می گویم که قدری مهربانش کرده‌ام! ‌ دوستان این روزها از هم گریزانند و من دشمنی دارم که در دل میهمانش کرده‌ام ‌ سالیانی رفت و از دردم کسی آگاه نیست بس که با لبخند مصنوعی نهانش کرده‌ام ‌ امتحان عاشقان دوری ست، اما قلب من طاقت دوری ندارد، امتحانش کرده‌ام! ‌ | |
‌ دیدار ما تصور یک بی نهایت است با یکدگر دو آینه را رو به رو مکن!
دوستـت دارم و بی تو ،خبری نیست مرا بی تو از گلشن هستی،ثمـــری نیست مرا آن چنان در من و اعمـــــاق دلم جا کردی که بجز مشق دوچشمت، اثری نیست مرا
مبادا ای طبیب، اندر علاج من. بیندیشی که من حال خوشی درسایه ی این ناخوشی دارم!
کُشتمٖش! احساس را، تا دل نبندد پای تو تا نشیند هی نگوید، قصه‌ی زیبای تو 😢
دلبرا! بنده نوازیت ،  کِه آموخت بگو که من این ظن ، به رقیبان تو هرگز نبرم هِمتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
آخرین مرتبه عشق اگر سوختن است پس چرا صبر بسوزانم و خاکستر کن
💫هر چند که هرگز نرسیدم به وصالت عمری که حرام تو شد ای عشق، حلالت فاضل نظری