تا کی ندهی داد من ای داد ز دستت
رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت
تا دور شدی از برم ای طرفه بغداد
شد دامن من دجله بغداد ز دستت
از دست تو فردا بروم داد بخواهم
تا چند کشم محنت و بیداد ز دستت
بی شکر شیرین تو در درگه خسرو
بر سینه زنم سنگ چو فرهاد ز دستت
#خواجوی_کرمانی
حدیث عشق ز ما یادگار خواهد ماند
بنای شوق ز ما استوار خواهد ماند
کنون که کشتی ما در میان موج افتاد
سرشک دیده ز ما برکنار خواهد ماند
اساس عهد مودت که در ازل رفتست
میان ما و شما پایدار خواهد ماند
ز چهره هیچ نماند نشان ولی ما را
نشان چهره برین رهگذار خواهد ماند
ز روزگار جفا نامه ئی که عرض افتاد
مدام بر ورق روزگار خواهد ماند
شکنج زلف تو تا بیقرار خواهد گشت
درازی شب ما برقرار خواهد ماند
چنین که بر سر میدان عشق می نگرم
دل پیاده بدست سوار خواهد ماند
حدیث زلف و رخ دلکش تو خواهد بود
که بر صحیفه ی لیل و نهار خواهد ماند
فراق نامه ی خواجو و شرح قصه ی شوق
میان زنده دلان یادگار خواهد ماند
#خواجوی_کرمانی
خانه
شاعران
مریم صفری
دفتر شعر عاشقانه ها
شبیه پنجره ها بسته باش اما باش...
از سراسر وب
پیشنهاد توسط
دوست داری سریع و راحت به «قطر» سفر کنی؟!🤩
سرمایهگذاری پرسود در صندوق فیروزه! همین حالا شروع کن!
تلفنی با بهترین روانشناسان ایران در تماس باشید.(هزینه مناسب)|همکده
شبیه پنجره ها بسته باش اما باش...
۱۴۰۰/۱/۲ شماره ثبت ۵۸۷۰۵۵
شبیه پنجره ها بسته باش، اما باش
بیا و یک غم پیوسته باش، اما باش
دلم برای حضورت بهانه میگیرد
تو از بهانه ی من خسته باش، اما باش!
اگر همای سعادت نمی شوی چه کنم
بیا کبوتر گلدسته باش، اما باش
ضریح من شده دستت، دخیل دستم را-
تو یک اجابت وارسته باش، اما باش
تمام مردم این شهر روبروی منند
تو هم بیا و از آن دسته باش، اما باش
خبر رسیده کسی را... خبر نمیخوانم
عذاب نامه ی سربسته باش، اما باش
فقط اجازه بده حس کنم کمی هستی
به غیر من شده، وابسته باش اما باش
#مریم_صفری
#عاشقانه
بر ماسه ها نوشتم:
دریای هستی من
از عشق توست سرشار
این را به یاد بسپار!
بر ماسه ها نوشتی:
ای همزبان دیرین،
این آرزوی پاکی ست،
اما به باد بسپار!
خیزاب تیزبالی ناز و نیاز مارا
می شست و پاک می کرد
بر باد رفتنی را
می برد، خاک می کرد!
دریا، ترانه خوان مست
سر بر کرانه میزد
و آن آتش نهفته،
در ما زبانه می زد
#فریدون_مشیری
زمين از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روايت کردهاند ارديبهشتي ميرسد از راه
بهاري ميرسد از راه و ميگويند ميرويد
گل داوودي از هر سنگ، حسن يوسف از هر چاه
بگو چلهنشينان زمستان را که برخيزند
به استقبال ميآييمت اي عيد از همين دي ماه
به استقبال ميآييمت آري دشت پشت دشت
چه باک از راه ناهموار و از ياران ناهمراه
به استهلال ميآييمت اي عيد از محرمها
به روي بامها هر شام با آيينه و با آه...
سر بسمل شدن دارند اين مرغان سرگردان
گلويي تر کنيد اي تيغهاي تشنه، بسم الله!
#دکتر_محمد_مهدی_سیار
🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸
#غزلگروهی
#فلسطین #غزه
هرشب برایت لیله الاسری است، غزه
پیروزی ات آزادیِ اقصی است، غزه
غلتیده در خون کودکان بیپناهت
خاک تو همرنگ شقایقهاست، غزه
کنعان میانِ چاه تاریکی اسیر است
ای کاروان تعجیل کن! تنهاست غزه
هرچند سال شصت و یک را ما ندیدیم
این صحنه ها تکرار عاشوراست، غزه
در بطن قلبت لالهای خم گشته آری
رقص تو در دریای خون زیباست، غزه
بر پیکرت تیر سه شعبه جا گرفته
آه تو سوزانتر ز هر آواست، غزه
طوفان به پا کردی تو با طوفانالاقصی
ایمان و غیرت در رگت پیداست، غزه
گرچه گلوی بلبلانت را بریدند
امروز، آوای تو در دنیاست، غزه
پابر زمین محکم بکوب و رقص خون کن
این بزمِ شب آبستن فرداست، غزه
تنها مقاوم باش و یاری از خدا جوی
اخبار آزادی تو بر پاست، غزه
لعنت به خون خوارِ جهان خوار یهودی
آزادی ات شیرین ترین رویاست،غزه
آزادیت نزدیک نزدیک است وقتی
دنیا برایت اینچنین غوغاست، غزه
امروز تو خون است و فریاد است و بیداد
فردای تو زیباتر از هر جاست، غزه
از لطف حق میمانی اما دشمن تو
مصداق لایِ قبل از آن اِلّاست،غزه!
🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸
سرایندگان به ترتیب ابیات:
#مهرآفرین(آ.آلاسحاق)
#مستان
#مرضیهساداتهاشمی
#راهی(م.کرمانی)
#مشهدیزاده
#ناسی(شعبانزاده)
#معصومهرسایی
#دلخوشی
#مقنواتی
#جوادمحمدیدهنوی
کلِ این دهکده فهمید که عاشق شدهام
خبر اما به تو ای دخترِ چوپان نرسید
در دل مزرعه بغضم سله بسته است قبول
گندمم حوصله کن نوبت باران نرسید
نان عاشق شدنم را پسرِ خان می خورد
لقمهای هم به منِ بچهی دهقان نرسید
تو از آن دگری، رو که مرا یاد تو بس
حیف دستم سر آن موی پریشان نرسید
#كيانوش_سفری
#عاشقانه
اجازه هست بنوشم شراب جامت را
و بعد از اینکه وجودم چشید کامت را....
اجازه هست بخوانم تورا و دل بدهم
بیاورم به لبم عاشقانه نامت را
اجازه هست به هر سو که می شوم جاری
به خویش عرضه کنم خاطر مدامت را
اگر زمین و زمان قصد سرزنش دارند
دچار عشق توأم میخرم ملامت را
کسی که محتضر افتاده بود در کنجی
به نام عشق تو پرواز داده قامت را
چه نام دارد اگر معجزه نباشد این
دمی که پرده زدم نقشی از قیامت را
تورا شبیه غزل میسرایمت آری....
چه شاعرانه سرودم به خود تمامت را
و خواب بود و در آن لحظه دیدمت از دور
که عاشقانه رساندی به من سلامت را
#آلاله_رازدان
#عاشقانه
گل صدایت میزنم گلزار میریزد به هم
گل صدایت میزنم گلزار میریزد به هم
بر تنت پیراهن گلدار میریزد به هم
چشم برهم میزنی در جا پریشان میشوم
ساختار خلقتم انگار میریزد به هم
اه ای چشمان زیبای تو سهل ممتنع
ماه هم در لحظه دیدار یریزد به هم
بر در چاقو فروشی ها که ابرو کج کنین
مطمینا قیمت بازار میریزد به هم
ان قدر خوبی که درهنگام اجرای قصاص
اقتدار چوبه های دار میریزد به هم
بوی زلف یار امدیارم اینک مرسد
زیر خاک از بوی تو عطار میریزد به هم
وقت رفتن پشت سر اهسته تر در راببند
از غمت تنها نه من دیوار میریزد به هم
#الهه_سلطانی
#عاشقانه
چقدر بــد شــده دنیا چقـــدر بد شده ایم
به جــــای گرمی آغوش، دست رد شده ایم
تو ازمن آن همه دور و من از تو این همه دور
شبیه آن چه که بیگانه می شـود شده ایم
میان پیلـه ی احساسمان تفـاهم نیست
که در منیّت خــود حبس تا ابــــد شده ایم
من و تو میوه ی یک شاخه ایم و یک ریشه
جدا جدا شـــده ایم و سبد سبد شده ا یم
چقـــدر عیب نمـــــا و چقـــدر عیب شمار
شبیـــه آینـــه های تمام قــــد شده ایم
#مهدی_شریفی
صبح آمد و ماهتاب خمیازه کشید
گهواره و تختخواب خمیازه کشید
لالایی روز و شبمان تکراریست
ماه آمد و آفتاب خمیازه کشید
#صفيه_قومنجانی
مثل روشن کردن کبریت در باران و باد
عشق عذابت میدهد تا اندکی گرمت کند
#مسعود_محمدپور
گیسو بتکان دختر زیبای غزل ها
آب از سر من رفته و دیگر چه حجابی...
#حميد_چشمآور
شبی میخواستم عکس تو را بر گردن اویزم
ولی افسوس فهمیدم طلا بر مرد جایز نیست
#سعید_صاحب_علم
تو دل بستی به معشوقی که خود معشوق ها دارد!
رها کن ای دل غافل، خدای بت پرستت را...!
#حسين_زحمتكش
فضای خانه که از خندههای ما گرم است
چه عاشقانه نفس میکشم!هوا گرم است...
دوباره«دیدهامت»،زُل بزن به چشمانی
که از حرارتِ«من دیدهام ترا»گرم است...
بگو دومرتبه این را که:«دوستت دارم»
دلم هنوز به این جملهی شما گرم است...
بیا گناه کنیم عشق را...! نترس خدا
هزار مشغله دارد،سرِ خدا گرم است...
من و تو اهل بهشتیم اگرچه میگویند
جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است...
به من نگاه کنی؛ شعرِ تازه میگویم
که در نگاه تو بازارِ شعرها گرم است...
#نجمه_زارع
#عاشقانه
#حضرت_معصومه_س_شهادت
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سالها منتظر روی برادر بودم
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سالها میشود از پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور و برم ریختهاند
چقدر دستهی گل روی سرم ریختهاند
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند، خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد
چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت
...من کجا، شام کجا، زینب بی یار کجا؟
من کجا، بام کجا، کوچه و بازار کجا؟
بنویسید که عشّاق همه مال هماند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هماند
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...
روی قبرش بنویسید برادر بوده
سالها منتظر دیدن خواهر بوده
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
بنویسید کفن بود، خدایا شکرت
هر چه هم بود، بدن بود، خدایا شکرت
یار هم آن قَدَری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
او کجا، نیزه کجا، گودی گودال کجا؟
او کجا، نعل کجا، پیکر پامال کجا؟
بنویسید سری بر سر نی جا میکرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد
#علی_اکبر_لطیفیان
#چهارشنبههایامامرضایی
🍃🌺
من قسم می خورم این واژه برازندۀ توست
با شما واژۀ سلطان به خودش می بالد
#مهدی_نظری
#جانم_امام_رضا