همسفر می دانی
دست من نیست که با لبخندت
توی این قاب سپید
شب به شب ...
یاد تو را تازه نگه می دارم
دست من نیست که
دست از سر تو بردارم
من بخواهم دل دیوانه ی من ناچار است
.
خاک آن کوچه ی دنج
که معطر به نفس های تو است
بی هوا
سر به هوا می کند این طفلک مجنون تو را
.
دست من نیست
که پاهای دلم
سوی کوچه ی باریک ته شهر
قدم می گیرد
.
دست من نیست
که این شهر (ه) پر از همهمه
آواز مرا ، می شناسند به شبهای فراق
آن قدر نام تو را زمزمه کردم هر شب
توی هر کوچه ی شهر
آشنایند به آواز پر از حسرت من
.
دست من نیست
که دلتنگی دیدار تو می جوشد و
هر سطر نوشتار مرا
رنگ می پاشد و هر خط مرا
بوی دلتنگی تو می گیرد
.
همسفر می دانی
قصد کردم که اگر باز نیایی این بار
مثل مرغان مهاجر چمدان بردارم
فصل پاییز مگر رخت نباید بربست؟
توی باران مگر عاشقتر از هر بار نباید چرخید
.
من به آغوش تو می کوچم و
این بار تو را می خوانم
من چو مرغان مهاجر
ز تو آغاز نمودم و دگر بار تو را خواهم جست
#نسرین_قلندری
فرصتی نیست به جز فرصت آخر که منم
شب دراز است و جهان خواب و قلندر که منم
قلب تو قلهی قاف است و زمرد بدنی
ماجراجوی کهن در پی گوهر که منم
توی این کوچه کسی منتظر آمدن است
در به در می زنم انگشت به هر در که منم
خسته ای, خسته از این درد نباید بشوم
سینه ای نیست جز این لایق خنجر که منم
هی ورق می زنی و پلک...کجا می گردی؟
آن غزل مرد تب آلوده ی دفتر که منم
فارغ از جنگ در این سینه تو آسوده بمان
کیسه ی خاک پر از طاقت سنگر که منم
می رسد صبح و تو با آینه ات می گویی
بین آن خاطره ها از همه بهتر که منم
#حسین_آهنی"
دل به تو دادم که به خونش کشی
دق بدهی تا به جنونش کشی ؟
دل به تو دادم که فریبش دهی
کوهی از اندوه نصیبش دهی ؟
دل به تو دادم که حرامش کنی ؟
آهوی در بند به دامش کنی ؟
دل به تو دادم که بسوزانیاش
جامهای از درد بپوشانیاش ؟
دل به تو دادم که هوایی کنی
بال و پرش چیده و راهی کنی ؟
دل به تو دادم که خرابش کنی
تشنه به آغوش سرابش کنی ؟
دل به تو دادم که زمینش زنی
خرمن آتش به یقینش زنی ؟
دل به تو دادم که تمامش کنی
خون جگر در می و جامش کنی ؟
دل به تو دادم که چنین باختم
شعلهی سوزان به خود انداختم
پس بده این خون شدهی خسته را
این صدف خالی و بشکسته را
( نیست دگر در صدفش دانهای)
( سنگ شده در کف دیوانهای )
#بتول_مبشری
شب عروسی ساقی دو چشم مست بیاور
بریز لب به لبش کن، هر آن چه هست بیاور
شب است و تار به چنگت، به زخمه و به درنگت
مرا به بزم شرنگت، به ناز شست بیاور
بزن به شور طرب ها، أنالحق است به لبها
برای مستی این تاک داربست بیاور
سماع خون شده بر پا، شب جنون شده بر پا
سر بریده ی ما را، به روی دست بیاور
شراب کهنه چه داری؟ بیا به دفع خماری
برای تاک نشین ها می الست بیاور
هنوز چشم به راهم، خماری است گواهم
قماربازترینم، نگو بس است، بیاور!
#علی_اصغر_شیری
10.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حیرت داوران را ببینید. الله اکبر از این اجرا
گیرم گناه از من و گیرم خطا ز تو
کوته به بوسه عاقبت این ماجرا کنیم...
#عماد_خراسانی
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت
برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت
جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت
در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار
هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت
عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار
گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت رفت
گر دلی از غمزه دلدار باری برد برد
ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت
از سخن چینان ملالتها پدید آمد ولی
گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت
عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه
پای آزادی چه بندی گر به جایی رفت رفت
#حافظ
ای بغض هرزهگرد به باران نمیرسی
هرگز به گرد پای رفیقان نمیرسی
ماندی به پشت بستهی سدهای منفعل
جاری نمیشوی به بهاران نمیرسی
ای خسته از جماعت بیرحم، گریه کن
جا ماندهای به نقطهی پایان نمیرسی
تو تلخ قهوهای که ته استکان اوست
هرگز به فال قند فریمان نمیرسی
بنبست بوده است مسیرت در انتها
بسته است کوچه و به خیابان نمیرسی
مقعول و فاعلات و مفاعیل فاعلن
دلتنگی و به دیگر اوزان نمیرسی
منسوخ شد تمامی این نسخههای پوچ
با فلسفه به ساحت قرآن نمیرسی
شب شد خیال گریه نداری هنوز هم ؟
داش آکلی یقین که به مرجان نمیرسی
دور تو را تمام حسودان گرفتهاند
ای شاه تاجدار به جیران نمیرسی
#زینب_حسامی
تا كه خلوت ميكنم با خود؛ صدايم ميكنند!
بعد ؛ از دنياي خود كمكم جدايم ميكنند!
«گوشه گيري» انتخابي شخصي و خودخواسته است
پس چه اصراري به ترك انزوايم ميكنند!
مثل آتشهاي تفريحم كه بعد از سوختن
اغلبِ مردم به حال خود رهايم ميكنند!
«اي بميري! لعنتي! كُشتي مرا با شعرهات»
مردم اين شهر اينگونه دعايم ميكنند!
احتمالاً نسبتي نزديك دارم با «خدا»
مردم اغلب وقت تنهايي صدايم ميكنند !
مثل خودكاري كه روي پيشخوان بانکهاست
با غل و زنجير پايم جابهجايم ميكنند!
#اصغر_عظيميمهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر طنز نماز 😂
در محضر مقام معظم رهبری
بشنوید، خیلی زیباست!
مواظب باشیم اگه خواستیم نماز بخونیم اینطوری نماز نخونیم
#طنز