eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 گذرنامه ای کاش به دستش برسد نامه‌ی من هم بدجور به هم ریخته برنامه‌ی من هم! در شهر، مشام همه از بوی تو پر بود می‌میرم اگر وانشود شامه‌ی من هم جز در دل آغوش تو آرام نگیرد این نفسِ ملامتگرِ لوّامه‌ی من هم رفتند رفیقان همگی، کِی شود آیا مُهری بخورد روی گذرنامه‌ی من هم... 🆔@abadiyesher
دیدیم جهان بی‌تو به بن‌بست رسید هر قطره به موج‌ها که پیوست رسید این رود عظیم اربعین تا دریا با پرچم یاحسین در دست رسید 🆔@abadiyesher
بگذار که سر بر سر دوش تو گذارم تا چشم کُند کار، برای تو ببارم چون ابر ِسفرکرده به دریا و در و دشت می آیم و جز اشک، رهاورد ندارم خون می خورم ازدرد ونپرسی به چه حالم جان می کنم از هجر و نگویی به چه کارم بــا نامه و پیغام که بی سود و ثمر بود گفتم که تو را برسر ِانصاف بیارم امّید وصالم نشود کاسته از هجر من نخل ِخزان دیده مشتاق ِبهارم خورشید و مه از دور تو را سجده کُنانند من سوخته بی سروپا در چه شمارم؟ غم نیست که غارت کُندَم مور، ولیکن فرصت ندهد برق که من دانه بکارم گفتم که به پابوس تو جان را برسانم ترسم نرسی از ره و من جان بسپارم 🆔@abadiyesher
... می‌گویم از شرح فراق خویش با اشک گویاتر است این روزه‌ها از واژه‌ها اشک پیغام ما دلدادگان را می‌رسانی؟ سویِ قتیلِ اشک‌ها امروز یا اشک خون خدا روی زمین کربلا ریخت می ریزد از اندوه او حتی خدا اشک در حیرتم دنیا چرا باقی است وقتی می ریزد از غم، حضرت خیرالنسا اشک لبیک گویش یک جهان هستند با چشم دارد به لب هر ثانیه یا لیتنا اشک در اربعینش باز از هر سویِ عالم جاری شده سوی زمین کربلا اشک از جاده‌های اربعین ماندیم اما با لطف و احسانش عنایت شد به ما اشک 🆔@abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸
شهریوری‌های عزیز کانال، تولدتون مبارک🌸 🆔@abadiyesher
‌ تو آمدی به جهان تا که من شوم شاعر به سینه‌ام بشود علم شاعری دائر خدا عوض دهد و حاجتت روا بشود که کربلا بشود روزی‌ات شوی زائر 🌸🌼 ⚘️تولدتون مبارک⚘️ از خداوند منان سلامتی و بهروزی شما رو خواستاریم "شاگردان شما" ‌ استاد گرامی تولدتون مبارک🌼🌸 🆔@abadiyesher
هدایت شده از اشعار "عاصی"
🌹 در سال روز شهادت مجاهد بزرگ حجت الاسلام والمسلمین شهید سید علی اندرزگو هدیه به روح بزرگ ایشان ۳ صلوات هدیه کنیم ولادت ۱۳۱۸ شهادت ۲ شهریور ۱۳۵۷ به دست رژیم سفاک پهلوی 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
قبل مرگم یک نوازش بود تنها خواهشم شانه‌هایت را بیاور؛ تشنه‌ی آرامشم... 🆔@abadiyesher
چایِ عراقی دیگر نمی گویم:عجب دردِ فراقی نزدیکِ من هستی اگر چه در عراقی نزدیک تر از من به من هستی،حبیبم می گیری از حال دلم هردم سراغی در قلبِ این لبیک های یا حسینی همراهِ این اشکِ روانِ اشتیاقی قلبم برای عشق شیرینت حرم شد هر بطن و دهلیزش شده،صحن و رواقی عشق تو بوده از ازل در سینه ی ما این شورِ بی پایان نبوده اتفاقی باهرچه می کوشند تا یادت نباشد اما همیشه یادِ تو باقی ست ،باقی با ذکرِ نامت باز در مشایه ام‌ من سیرابِ "مایِ بارد"م کرده ست ساقی با لطفِ موکب دار پیری باز، کامم شیرین شده از تلخیِ چایِ عراقی @asharahmadrafiei
یامھد؎ﷻ بر سینه‌ی ما قرار برمی‌گردد حال خوش روزگار برمی‌گردد از خواب زمستانی خود برخیزیم با آمدنش بهار برمی‌گردد 🆔@abadiyesher
او که همدردم شده ؛ گویا خودش هم، درد بود او خودش زخمِ همان مرهم که می آورد بود 🆔@abadiyesher
برخیز! می‌خواهم که شوری راستین باشی با گریه‌ها، با بی‌قراری‌ها عجین باشی وقتی که گفتم عاشقم، شاهد اگر کم بود باید دلیل محکمم در آستین باشی می‌دانم از اول نبودی عاقل اما باز دیوانه‌جان! ای کاش مجنون‌تر از این باشی پژواکی از تنهایی او در خیالِ کوه سرخ‌انعکاسی آسمانی در زمین باشی یک آهِ سوزان، یک غمِ آتش‌فشان در باد یک شعله از آن ماجرای آتشین باشی یک پنجره رو به تماشاگاه عاشورا یک پرده از نقاشی روح الامین باشی مات غزل‌هایی که جاماندند در صحرا محو رباعی‌هایی از امّ البنین باشی شادی نمی‌آید به چشمانت پس از روضه شاید تمام عمر خود باید حزین باشی می‌خواهم از عطر شهادت پر شود دفتر باید گلی صدبرگ در میدان مین باشی ای شعر! ای اسب اصیل پارسی! باید هروقت لازم شد برای جنگ، زین باشی من خواب دیدم می‌دوم با تو به سوی او با شوق اینکه پاسخ هل من معین باشی… 🆔@abadiyesher
چندی است که از عالم و آدم سیرم از هر چه به‌جز تو، از خودم دلگیرم رخصت بده ارباب که راهی بشوم امسال نیایم حرمت می‌میرم 🆔@abadiyesher
هرگز ندیده کس به دو عالم زن این‌چنین خون خوردن آن‌چنان و سخن گفتن این‌چنین در قصر ظالمان به تظلم که دیده است شیرآفرین‌زنی که کند شیون این‌چنین هر گونه‌اش پناه یتیمی دگر شده‌ست آری بود کرامت آن دامن این‌چنین زندان به عطر نافله‌ی خود بهشت کرد زینب چراغ نامه کند روشن این‌چنین پیش حسین اشک و به قصر یزید لعن با دوست آن‌چنان و بَرِ دشمن این‌چنین در دشت بیند آن تن دور از سر آن‌چنان بر نیزه خواند آن سر دور از تن این‌چنین آه ای سر حسین! چو سر در پی توام خورشید من! به شام مرو بی‌من این‌چنین از خون حجاب صورت خود کرده یا حسین جز خواهرت که بوده به عفت زن این‌چنین؟ 🆔@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهر و وفا مجوی که پیدا نمی‌شود آگه کسی ز لانه‌ی عنقا نمی‌شود‌ بگشا گره به ناخن تدبیر خویشتن از دست دیگری، گرهی وا نمی‌شود آزادگی اگر طلبی، جدّ و جهد کن این کار جز به همت والا نمی‌شود نیرنگ سامری شده از حد فزون چرا بیرون ز آستین ید بیضا نمی‌شود؟؟ 🆔@abadiyesher
غم آلودم، نشاط روزگار از من چه می‌خواهی؟ ز پا افتاده‌ام گشت و گذار از من چه می‌خواهی؟ اميدم رنگ می‌بازد به گل ، از من چه می‌پرسی؟ خزانم برگ می‌ريزد بهار از من چه می‌خواهی؟ شتابان گردباد دشت خاک آلود دورانم شکيب از من چه می‌جويی؟ قرار از من چه می‌خواهی؟ ره کوی سلامت را سراغ از من چه می‌گیری؟ ميان عشق و سوز و انتظار از من چه می‌خواهی؟ جهان آشفته‌ای، ای زندگی! در محنت آبادم مرا گم کرده طوفان در غبار از من چه می‌خواهی؟ (آشفته) 🆔@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر بی‌قراری، اگر مضطرب بیا در شفاخانه‌ی شاه طوس رئوف و جواد است و باب الکرم به فضلش رسیده فراوان نصوص 🆔@abadiyesher
به آن خدای که بی یاد او نفس نزدیم ز احتیاج شکستیم و رو به کس نزدیم هوای خانه‌ی صیّاد بوی لانه نداشت قسم به آن پر و بالی که در قفس نزدیم فراز شاخه اگر گل شکفت بوییدم صلا به نکهت گل‌های دسترس نزدیم فغان که حلقه‌ی درگاه می فروشان را ز اضطراب شب و سایه‌ی عسس نزدیم نفس کشیدن ما، بهر زنده ماندن بود دمی و بازدمی از سر هوس نزدیم ز سنگلاخ مگر کاروان گذر می‌کرد که بانگ بدرقه‌ای در پس جرس نزدیم (پریش) نیست درین دشت مرگ‌زا جایی که همچو آهوی زخمی نفس نفس نزدیم. (پریش) 🆔@abadiyesher
این قافله‌ی اشک و سپاه آه است که راهی کربلای ثارالله است در حسرت دیدار تو دل، خون شد، خون خرما به نخیل و دست ما کوتاه است 🆔@abadiyesher
آدینه‌ها، آیینه‌ها هم، گرد غم دارند آیینه‌هامان پرتویی از عشق، کم دارند آدینه‌ها، چشم انتظار صبح دیدارند وقتی نیایی، سینه‌هایی پر الم دارند حالا تصور کن، عزای شاه دین باشد جز درد غیبت، درد دوری از حرم دارند باید بیایی منتقم، حالا که مظلومان بر گرده‌ی خود داغ دنیایی ستم دارند باید بیایی منتقم تا عمه جان زینب دیگر میان خارها حیران نگردد شب در کربلای دیگری، شه‌زاده عباسی دیگر نباشد شرمگین از حضرت یاسی تا اکبر نام‌آوری را دست بیدادی پر‌پر نگرداند میان جمع با شادی تا غنچه‌ی نام آوری از نو شود بی‌سر پیش نگاه باغبان، با تیزی خنجر ما جملگی چشم انتظار صبح دیداریم باید بیایی ما همه از ظلم بیزاریم العجل یا مولانا یا صاحب الزمان 🆔@abadiyesher
هدایت شده از ✨نجوای دل✨
. دارم به دلم عشق گران‌مایه هنوز افسوس، نشد که با تو همسایه هنوز تا کرب‌وبلا آمدم و برگشتم مانده به دلم حسرت مشایه هنوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعری رمزی و جالب در ایوان غربی مسجد جامع اصفهان صفه استاد قدمت کاشیکاری صفوی کتیبه میانی: عمل ابن محمد، مومن محمد امین (استاد کاشی کار)
「﷽」 عهد خون بستیم در این راه از جان بگذریم ما محال‌ است از سر این عهد و پیمان بگذریم سر بریدند از کبوترهای غزه بی‌گناه ما چگونه از کنار این غم آسان بگذریم؟ بس‌که داغ اینجاست روییده به هرجا لاله‌ای جای پایی نیست تا از این گلستان بگذریم ننگ بر هر کس‌ که دینش‌ را به دنیایش‌ فروخت ننگ بر ما گر که نتوانیم از نان بگذریم تا هلاک دیو، شش‌ خان را گذر کردیم ما یک قدم باقی است تا از آخرین خان بگذریم خفته در هر شاخه‌ی زیتون اینجا صدبهار صبر کن کافی است تا از این زمستان بگذریم خون اسماعیل را در خانه‌ی ما ریختند بی‌گمان! حاشا که ما از خون مهمان بگذریم انتقام امروز یا فردا چه فرقی می‌کند؟ ما به زودی از بلند‌ی‌های جولان بگذریم 🆔@abadiyesher
یٖا قَتِیلُ الْعَبْرَاتْ گریه را بر قد تو می‌کنم ای یار عزیز؛ این قبایی‌ است که تنها به شما می‌آید... 🆔@abadiyesher
بیا از حال مهدی با خبر باش مقیم موکبش با چشم تر باش نجف تا کربلا، پای پیاده دعاگوی امام منتظَر باش 🆔@abadiyesher
پیش منی که هستی ام از دست رفته است شنبه غروبِ جمعه ترین روز هفته است! تکرار می کنیم شروعی دوباره را هر شنبه ترجمان غمی نوشکفته است حسی برای زندگی تازه بی تو نیست پای دلم برای دویدن گرفته است بی تو چقدر ثانیه ها طول می‌ کشند بی تو چقدر ساعت من خواب رفته است هر شنبه ی بدون تو آغاز مُردگی است تکرار داغهای عمیق نگفته است 🆔@abadiyesher
زیبایی های اربعین یک روز در این راه فدا خواهم شد از هر چه به غیر او رها خواهم شد رخصت بدهد اگر که آقام حسین ( ع ) افزوده به خاک کربلا خواهم شد 🆔@abadiyesher
قلبم شکسته… خسته‌ام… زخمی شده بالم… سایه به سایه مرگ می‌آید به دنبالم بی دامن سرسبز مادر مانده پژمرده گل‌های زرد و قرمز پیراهن و شالم من با تمام کودکی، در میهنم امروز میراث‌دار رنج و اندوهی کهن‌سالم عکاس‌ها! عکاس‌ها! از من چه می‌خواهید؟ من کِی شبیه خنده‌های کارت‌پستالم؟ غمگین‌ترینم من! چه می‌فهمید از احساسم؟ تنهاترینم من! چه می‌پرسید از احوالم؟ شاید مرا در انفجاری تازه بشناسید با گریه‌های گیره‌مو… با بغض خلخالم… آه ای شما راحت‌نشسته گوشهٔ خانه! جز ایستادن راه حلی نیست در عالم 🆔@abadiyesher
هرگز نرود گدا به غیر از حرمت عاشق برود کجا به غیر از حرمت؟ ابری‌ست دلش... بگو کجا گریه کند جا مانده‌ی کربلا به غیر از حرمت؟!... 🆔@abadiyesher