eitaa logo
تفسیر المیزان
9.6هزار دنبال‌کننده
210 عکس
43 ویدیو
0 فایل
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ره 🙏راه حمایت از کانال: ۵۸۹۲۱۰۱۳۰۸۱۵۷۲۶۸ جعفری. بانک سپه ارتباط @samad10011
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺تفسیر آیه 1⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰كذبت ثمود بطغويها1⃣1⃣ 🔸كلمه  مانند كلمه  مصدر است و حرف  كه بر سر آن در آمده باى سببيت است، و آيه شريفه و آيات بعدش تا آخر سوره جنبه استشهاد دارد، و مى خواهد براى آيه (قد افلح من زكيها...) نمونه اى ذكر كند. _______________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 @all_mizan1001 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات5⃣2⃣ الی 2⃣3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰انا صببنا الماء صبا... و لانعامكم5⃣2⃣ الی 2⃣3⃣ 🔸قرائتى كه فعلا دائر در بين مسلمين است كلمه  را با فتحه همزه مى خوانند، كه بنابر آن جمله مورد بحث بيانى تفصيلى براى تدبير خداى تعالى مى شود، كه چگونه طعام انسان را مى آفريند، بله البته اين مرحله ابتدايى از آن تدبير تفصيلى است، وگرنه بيان مستوفا و كامل آن خصوصيات كه در نظام آفرينش طعام برقرار است، و نظام وسيعى كه در همه اين امور و روابط كونى كه بين هر يك از آن امور و بين انسان برقرار است، چيزى نيست كه بتوان در چند آيه بيانش كرد، و عادتا از وسع و طاقت بيان بشرى بيرون است. 🔸و كوتاه سخن اينكه: كلمه  در جمله مورد بحث به معناى ريختن آب از بلندى است، و منظور در اينجا فرو فرستادن بارانها بر زمين براى روياندن گياهان است، و بعيد نيست كه شامل جارى ساختن چشمه ها و نهرها نيز بشود، چون آبهاى زير زمينى هم از ذخائرى است كه بوسيله باران پديد مى آيد. 🔸(ثم شققنا الارض شقا) - ظاهر اين آيه اين است كه منظور از  شكافتن زمين بوسيله جوانه گياهانى است كه از زمين سر در مى آورند، و به همين جهت اين جمله را با كلمه  و جمله بعدى را با حرف  به جمله (انا صببنا الماء) عطف كرد. 🔸(فانبتنا فيها حبا) - ضمير در  به كلمه  بر مى گردد، و مراد از حب جنس حبوباتى است كه به مصرف غذاى انسان مى رسد، مانند گندم و جو و نخود و عدس و امثال اينها، و همچنين منظور از كلمه  در جمله بعدى جنس آن است، و همچنين  و غير اينها. 🔸(و عنبا و قضبا) - عنب به معناى انگور است، ولى به درخت آن نيز عنب گفته مى شود، و شايد در اينجا منظور همين درخت انگور باشد، نظير زيتون كه هم به ميوه درخت گفته مى شود، و هم به درخت آن و كلمه به معناى سبزيجات تر و تازه است، كه انسان آن را مى خورد. و اين كلمه در اصل به معناى قطع است، و سبزيجات را اگر قضب خوانده اند بخاطر اين است كه پى در پى قطع مى شود. بعضى هم گفته اند: منظور همه گياهانى است كه از زمين قطع مى شود، حتى علف حيوانات را هم شامل مى شود. 🔸(و زيتونا و نخلا) - معناى اين دو كلمه معروف است. 🔸(و حدائق غلبا) - كلمه  جمع حديقه است، كه به معناى بوستانى تفسير شده كه اطرافش ديوار كشيده باشند، و كلمه  جمع غلباء است، گفته مى شود (شجره غلباء) يعنى درختى بزرگ و كلفت، پس حدائق غلب به معناى بوستانى است كه درختانش عظيم و كلفت باشد). 🔸(و فاكهه و ابا) - بعضى گفته اند: كلمه  به معناى مطلق ميوه ها است. و بعضى گفته اند: همه ميوه ها را شامل مى شود، الا انگور و انار را. بعضى ديگر گفته اند: اگر در بين مصاديق فاكهه، خصوص زيتون و نخل را آورد، براى اين بود كه نسبت به آن دو اعتناى بيشترى داشته، و كلمه  - با تشديد  - به معناى گياه و چراگاه است. (متاعا لكم و لانعامكم ) - كلمه  مفعول له است، مى فرمايد:  (ما آنچه از خوردنيها كه رويانديم براى اين بود كه شما را و چهار پايان را كه شما به خود اختصاص داده ايد، بهره مند و سير كنيم، و اگر در اين جمله از سياق غيبت (فلينظر الانسان ) به خطاب  التفات شده، براى آن بوده كه منت تدبير خود و انعام نعمتش را تأكيد كرده باشد. __ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
⏮ادامه🔰 🔸و اما روحى كه متعلق به انسان مى شود از آن تعبير كرده به (من روحى - از روح خودم )و يا (من روحه - از روح خودش)، و در اين تعبير كلمه را آورده كه بر مبدئيت دلالت دارد، و نيز از تعلق آن به بدن انسان تعبير به نفخ كرده، و از روحى كه مخصوص به مومنينش ‍ كرده به مثل آيه (و ايدهم بروح منه) و يا تعبير نموده و در آن حرف را بكار برده كه بر سببيت دلالت دارد، و روح را تأييد و تقويت خوانده، و از روحى كه خاص انبيائش كرده به مثل جمله (و ايدناه بروح القدس) تعبير نموده، روح را به كلمه اضافه نموده كه به معناى نزاهت و طهارت است، و اين را هم تأييد انبياء خوانده. 🔸و اگر آيه سوره را ضميمه اين آيات كنيم معلوم مى شود نسبتى كه روح مضاف در اين آيات با روح مطلق در سوره قدر دارد، نسبتى است كه افاضه به مفيض و سايه به چيزى كه به اذن خدا صاحب سايه شده است دارد. 🔸و همچنين روحى كه متعلق به ملائكهاست، از افاضه روح به اذن خداست، و اگر در مورد روح ملك تعبير به تأييد و نفخ نفرموده، و در مورد انسان اين دو تعبير را آورده ، در مورد ملائكه فرموده: (فارسلنا اليها روحنا) و يا فرموده: (قل نزله روح القدس ) و يا فرموده: (نزل به الروح الامين ) براى اين بود كه ملائكه با همه اختلافى كه در مراتب قرب و بعد از خداى تعالى دارند، روح محضند، و اگر احيانا به صورت جسمى به چشم اشخاصى در مى آيند تمثلى است كه به خود مى گيرند، نه اينكه به راستى جسم و سر و پايى داشته باشند، همچنان كه مى بينيم در داستان مريم عليهاالسلام مى فرمايد: (فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا) (ما روح خود را به سوی مریم فرستادیم، واو در برابر وی به صورت بشری تمام عیار مجسم شد) و ما در سابق يعنى در ذيل همين آيه بحثى درباره تمثيل داشتيم. 🔸به خلاف انسان كه روح محض نيست بلكه موجودى است مركب از جسمى مرده، و روحى زنده، پس در مورد او مناسب همان است كه تعبير به نفخ (دميدن ) بكند، همچنان كه در مورد آدم فرمود: (فاذا سويته و نفخت فيه من روحى ) . 🔸و همانطور كه اختلاف روح در خلقت فرشته و انسان باعث شد تعبير مختلف شود، و در مورد فرشته به نفخ تعبير نياورد، همچنين اختلافى كه در اثر روح يعنى حيات هست كه از نظر شرافت و خست مراتب مختلفى دارد، باعث شده كه تعبير از تعلق آن مختلف شود، يكجا تعبير به نفخ كند، و جاى ديگر تعبير به تأييد نمايد، و روح را داراى مراتب مختلفى از نظر اختلاف اثرش بداند. 🔸آرى يك روح است كه در آدميان نفخ مى شود، و درباره اش مى فرمايد: (و نفخت فيه من روحى )، و روحى ديگر به نام روح تاءييد كننده است، كه خاص مؤمن است، و در باره اش فرموده: (اولئك كتب فى قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منه) كه از نظر شرافت در ماهيت و از نظر مرتبت و قوت اثرش شريف تر و قوى تر از روحى است كه در همه انسانهاى زنده است، به شهادت اينكه در آيه زير كه در معناى آيه سوره مجادله است مى فرمايد: (او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى الناس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها)(آیا کسی که مرده بود، وما او را زنده کردیم، وبرایش نوری قرار دادیم، تا با آن در بین مردم مشی کند،ودر مثل کسی است که در ظلمت های بسیار قرار گرفته،وخارج شدن از آن برایش نیست) . 🔸ملاحظه مى كنيد كه در اين آيه مؤمن را زنده به حياتى داراى نور دانسته، و كافر را با اينكه جان دارد مرده و فاقد آن نور مى داند، پس معلوم مى شود مؤمن روحى دارد كه كافر آن را ندارد، و روح مؤمن اثرى دارد كه در روح كافر نيست. 🔸از اينجا معلوم مى شود روح مراتب مختلفى دارد، يك مرحله از روح آن مرحله اى است كه در گياهان سبز هست، و اثرش اين است كه گياه و درخت را رشد مى دهد، و آيات داله بر اينكه زمين مرده بود، و ما آن را زنده كرديم درباره اين روح سخن مى گويد. 🔸مرحله اى ديگر از روح آن روحى است كه به وسيله آن انبيا تأييد مى شوند، و جمله (و ايدناه بروح القدس ) از آن خبر مى دهد، و سياق آيات دلالت دارد بر اينكه اين روح شريف تر است و مرتبه اى عالى تر از روح انسان دارد. 🔸و اما آيه (يلقى الروح من امره على من يشاء من عباده لينذر يوم التلاق )( روح را از عالم امر خود بر هر کس از بندگانش بخواهد القا می کند. تا او مردم را از روز تلاقی بیم دهد) و آيه (و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا)(واین چنین وحی کردیم به سوی تو روحی را از عالم امر خود) هم مى تواند باروح ايمان تطبيق شود، و هم با روح القدس و خدا داناتر است. 🔸اين را هم يادآورى كنيم كه ما در تفسير هر يك از اين آيات كريمه مطالبى در باره روح گذرانديم كه به درد اينجا مى خورد. ______ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 8⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰السماء منفطر به كان وعده مفعولا8⃣1⃣ 🔸اين آيه براى بار دوم به شدت آن روز اشاره مى كند، و كلمه  به معناى شكاف برداشتن است، و اگر صفت  را مذكر آورد، براى اين بود كه سماء جائز الوجهين است، هم مى توان صفتش را مذكر آورد و هم مونث، و ضمير   به كلمه  بر مى گردد، و حرف  در آن سببيت را مى فهماند. و معناى آيه اين است كه: آسمان در آن روز و يا به سبب شدت آن روز شكافته مى شود. و جمله (كان وعده مفعولا) استينافى است، يعنى مى خواهد نكته اى جديد را افاده كند، و آن اين است كه وعده خدا شدنى است. و با آوردن اين جمله تهديد سابق را مسجل مى كند، و اگر كلمه  را به ضمير راجع به خداى تعالى نسبت داد و نفرمود:  (كان وعد الله، شايد براى اين بود كه اشاره كند به اينكه غير از خدا كسى نيست كه صلاحيت داشته باشد چنين تهديدى بكند، پس ‍ آوردن ضمير هم كافى است و احتياج به آوردن نام خداى تعالى نيست. _____ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه1⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰سأَلَ سائلُ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ1⃣ 🔸كلمه هم به معناى طلب و هم به معناى دعا است، و به همين جهت با حرف متعدى شده، نظير آيه (يدعون فيها بكل فاكهه امنين .) # دخان_۵۵ و بعضى گفته اند: فعل در خصوص اين آيه متضمن معناى اهتمام و اعتنا بوده، و بدين جهت با حرف متعدى شده، و معنايش (درخواست و اعتناء كرد به عذاب واقع ) مى باشد. 🔸بعضى ديگر گفته اند: اصلا حرف در اينجا زيادى است، و تنها به منظور تأكيد آورده شده. ولى برگشت همه اين وجوه به يك معنا است، و آن عبارت است از درخواست عذاب از خدا از در كفر و طغيان. 🔸بعضى ديگر گفته اند: حرف باء در اينجا به معناى :از است ، همچنان كه در جمله (فاساءل به خبيرا)(از او بپرس که خبیر است) ، به اين معنا آمده. ولى اين وجه درست نيست، چون در آيه سوره فرقان هم به معناى نيست، علاوه بر اين سياق آيات بعدى و مخصوصا آيه (فاصبر صبرا جميلا) با سؤ ال به معناى استفسار و خبرگيرى نمى سازد. 🔸پس آيه شريفه درخواست عذاب را از بعضى از كفار حكايت مى كند، نه خبرگيرى از آن را، و عذاب درخواست شده را به اوصافى وصف كرده كه به نوعى تهكم و تحقير بر اجابت دعا دلالت دارد، و آن وصف و وصف (ليس له دافع ) است، و معنايش اين است كه سائلى از كفار عذابى را از خدا درخواست كرد كه مخصوص كافران است، و به زودى به آنان مى رسد، و قطعا بر آنان واقع مى شود، و دافعى برايش ندارند، خلاصه چه درخواست بكنند و چه نكنند واقع شدنى است، پس همين كلمه در آيه جوابى است تحقيرآميز، و اجابتى است نسبت به درخواست سائل. _____________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 2⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰ما انت بنعمه ربك بمجنون2⃣ 🔸مراد از نعمت در آيه: (و ما انت بنعمة ربك بمجنون) اين جمله آن مطلبى است كه خداى تعالى براى اثباتش سوگند خورده، و خطاب در آن به رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سلم است، و حرف  در كلمه  بـاى سـبـبـيـت و يا مصاحبت است. و معناى جمله اين است كه تو به خاطر نعمتى - و يا با نعمتى - كه خدا به تو ارزانى داشته مجنون نيستى. و سـيـاق آيـه دلالت دارد بر اينكه مراد از نعمت، نعمت نبوت است، چون ادله اى كه دلالت بـر نـبـوت آن جـنـاب مـى كند، هر گونه اختلال روانى و عقلى را از آن جناب دفع مى كند، زيـرا اگـر دفـع نـكـنـد بر نبوت هم دلالت ندارد، و اگر نكند هدايت الهى كه لازمه نظام حيات بشرى است پا نمى گيرد، و اين آيه در مقام رد تهمتى است كه به آن جناب مى زدند و مـجـنـونش مى خواندند. و در آخر همين سوره تهمت ايشان را حكايت كرده، مى فرمايد: (و يقولون انه لمجنون ). 🔸بـعـضـى از مـفـسـريـن گـفـتـه انـد: مـراد از نـعـمـت، فـصـاحـت بـيـان، عـقـل كـامـل، سيرت مرضيه، و برائت آن جناب از هر عيب و اتصافش به هر صفت پسنديده اسـت، چـون ظهور اين صفات خود دليل قطعى است بر اينكه چنين كسى مجنون نيست، ليكن بـيـان گـذشـتـه ما در حجيت قاطع تر است، و آيه مورد بحث و آيات بعدش به طورى كه مـلاحـظـه مـى فـرماييد در مقام تسليت دادن به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم و دلخـوش سـاخـتـن آن جـنـاب اسـت، مـى خـواهـد آن جـنـاب را تأييد كـنـد، و در عـيـن حال سخن كفار را تكذيب نمايد. ___________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات5⃣و 6⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فستبصر و يبصرون5⃣ 🔰با يكم المفتون6⃣ 🔸ايـن جـمـله بـه خاطر اينكه حرف  در اولش آمده، نتيجه گيرى از خلاصه مطالب گذشته است، مى فرمايد: حال كه معلوم شد تو ديوانه نبودى، بلكه داراى مقام نبوت و متخلق به خلق عظيمى هستى، و از ناحيه پروردگارت اجرى عظيم خواهى داشت، اينك بدان كه به زودى اثر دعوتت روشن خواهد گشت، و براى ديدگان ظاهرى و باطنى خلق معلوم خواهد شد كه مفتون به جنون كيست، آيا تويى و يا تكذيب گران تو كه تهمت ديوانگى به تو مى زنند؟ بـعـضـى از مـفـسـريـن گـفـتـه انـد: كـلمـه  مـصـدرى اسـت كـه وزن اسـم مـفـعـول دارد، نـظـيـر كـلمـات مـعـقـول، ميسور و معسور كه وقتى مى گويند: فلان ليس له معقول معنايش اين است كه فلانى عقل ندارد. و عبارت (خذ ميسوره و دع معسوره ) به معناى اين است كه از فلان كار، آنچه آسان است انـجـام بده، و مقدار دشوارش را رها كن. و حرف  در كلمه  به معناى حـرف  اسـت، و مـعـنـاى جـمله اين است كه به زودى تو مى بينى و ايشان هم مى بينند كه فتنه در كدام يك از دو طرف مخالف است. ___________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه0⃣2⃣سوره از تفسیر شریف المیزان 🔰مُتَّكِئِينَ عَلى سرُرٍ مَّصفُوفَةٍ وَ زَوَّجْنَهُم بحُورٍ عِينٍ0⃣2⃣ 🔸كلمه جمع اسم فاعل از باب افتعال است كه مصدر آن اتكاء مى باشد، و به معناى تكيه دادن به پشتى و يا مثل آن است. و كلمه جمع سرير است، (كه به معناى تخت و به اصطلاح امروز مبل است ). و كلمه از ماده است، كه به معناى رديف قرار گرفتن چند نفر در يك خط است، (مانند صف لشكر و يا صف نماز)؛ پس معناى مصفوفه اين است كه: اهل بهشت به يكديگر وصلند و اتصال دارند. 🔸و معناى آيه اين است كه: ايشان بر پشتى ها و بالش ها تكيه دارند، در حالى كه بر روى مبلهاى رديف هم، قرار گرفته باشند. 🔸و زوجناهم بحور عين - منظور از قرين شدن دو نفر باهمند. و معناى جمله اين است كه: ما ايشان را قرين حورالعين كرديم، نه اين ميان آنان عقد زناشويى برقرار ساختيم ، به دليل اين كه فرموده: عين و تزويج را با حرف متعدى كرده و اگر منظور از تزويج نكاح به عقد بود احتياج به حرف باء نبود، همچنان كه در جاى ديگر قرآن بدون حرف مذكور مفعول خود را گرفته از آن جمله آيه است، كه - به طورى كه گفته اند - معنايش اين است كه ما زينب را ازدواج تو در آورديم. ____________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه8⃣4⃣ و 9⃣4⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰و سبّح بحمد ربّك حين تقوم8⃣4⃣ 🔰 و من اللّيل فسبّحه و ادبار النّجوم9⃣4⃣ 🔸حـرف  در جـمـله (بـحمد ربّك) باء مصاحبت است، و آيه را چننن معنا مى دهد: و پـروردگـارت را تـسـبيح گوى، و او را منزه بدار، اما در حالى تسبيحت مقارن با حمد خدا باشد. و مـراد از جـمـله (حـيـن تـقـوم ) - بـه قـول بـعـضى - هنگام برخاستن از خوابست. و بـعـضـى ديـگـر گـفـتـه انـد: مـنـظـور بـرخـاسـتـن از خـواب قـيـلوله، يـعـنـى خـواب قـبـل از ظـهر است، و در نتيجه منظور از تسبيح در هنگامى كه از خواب برمى خيزى، نماز ظـهـر خـواهـد بـود. بعضى ديگر گفته اند: مراد از قيام در آيه، برخاستن از مجلس است، بـعـضـى گـفـتـه اند: مراد مطلق برخاستن است. و بعضى ديگر گفته اند: مراد برخاستن بـراى نـمـاز واجـب اسـت. بـعـضـى هم گفته اند: مراد از آن برخاستن براى هر نماز است. بـعـضـى ديـگـر گـفـتـه انـد: مـراد از آن، دو ركـعـت نـافـله نـمـاز صـبـح اسـت كـه قـبـل از نـمـاز آن را مـى خـوانـنـد. و ايـن هـفـت قـول اسـت كـه مـرحـوم طـبـرسـى آن را نقل كرده. (ومن اللّيل فسبّحه) - يعنى در پاره اى از شب، پروردگار خود را تسبيح گوى. و مراد از اين تسبيح نماز شب است. و بعضى هم گفته اند: مراد از آن نماز مغرب و عشاء است. (و ادبـار النـّجوم) - بعضى گفته اند: مراد از اين جمله، وقت ادبار نجوم است، و آن هـنـگـامـى اسـت كـه سـتـارگـان در اثر روشنى صبح از نظر ناپديد مى شوند، و مراد از تـسـبـيـح در ايـن هـنـگـام دو ركـعـت نـمـاز مـسـتـحـبـى اسـت كـه قـبـل از نـمـاز صـبـح خوانده مى شود. بعضى گفته اند: مراد از آن، خود نماز صبح است. بـعـضـى ديـگـر گـفـتـه انـد: مـراد اين است كه صبح و شام و بدون غفلت خداى تعالى را تسبيح گويد. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه9⃣3⃣ سوره از تفسير شریف المیزان 🔰فتولى بركنه و قال ساحر او مجنون9⃣3⃣ 🔸كـلمـه  از مـصـدر  اسـت، كـه بـه مـعـنـاى اعـراض است. و حرف  در جـمـله  باى مصاحبت است. و منظور از (ركن فرعون) جنود او اسـت، هـمـچـنـان كـه آيـه بـعـدى نـيز اين معنا را تاءييد مى كند. و معناى آيه اين است كه: فـرعـون بـا لشكريانش از موسى روى گردانده دعوتش را نپذيرفتند. بعضى هم گفته انـد: حـرف بـاء در ايـنـجـا مـعـنـا نـمـى دهـد، و تـنـهـا بـه مـنـظـور مـتـعـدى كـردن فـعـل لازم آمـده، چـون  فعل لازم است، حرف باء را آورده تا معناى وادارى به اعـراض را برساند، و در نتيجه معناى آيه چنين شود: فرعون لشكر خود را وادار كرد به اينكه از موسى اعراض كنند. (و قـال سـاحـر او مـجـنـون) - يعنى فرعون يك بار گفت كه موسى مجنون است، كه حـكـايـت ايـن گـفـتـارش در آيـه (ان رسـولكـم الذى ارسل اليكم لمجنون) آمده، و يك بار ديگر گفت كه وى ساحر است، و حكايت اين تهمتش در آيه (ان هذا لساحر عليم) آمده است. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺تفسیر آیه6⃣1⃣ سوره #ق از تفسير شریف المیزان 🔰و لقـد خـلقـنـا الانـسـان و نـعـلم مـا تـوسـوس بـه نـفـسـه و نـحـن اقـرب اليـه مـن حبل الوريد6⃣1⃣ 🔸راغـب مـى گـويـد: كـلمـه  بـه مـعـنـاى خـطـور افـكـار زشـت در دل است، و اصل آن از  است كه به معناى صداى زيور آلات زنان، و نيز به معناى آهسته سخن گفتن است. و مـراد از خـلقـت انـسـان، وجـود تـدريـجـى او اسـت كـه مـدام تـحـول مـى پـذيـرد و وضـع جـديـد بـه خـود مـى گـيـرد، نـه تـنـهـا تـكـويـن در اول خـلقـتـش. هـر چـند كه تعبير در آيه تعبير گذشته است، چون فرموده (و لقد خلقنا الانـسـان ما انسان را خلق كرديم ) ولى از آنجايى كه انسان - و همچنين هر مخلوق ديگر كـه حـظـى از بـقاء دارد - همان طور كه در ابتداى به وجود آمدنش محتاج به پروردگار خويش است، همچنين در بقاء خود نيز محتاج به عطاى او است. و به خاطر همين نكته اى كه گفته شد، جمله (و نعلم ما توسوس به نفسه )- كه علم خدا در آن به صيغه مضارع آمده كه مفيد استمرار است - عطف شده بر جمله (و لقد خلقنا الانسان) كه به صيغه ماضى آمده ليكن مفيد استمرار است. و همچنين جمله (و نحن اقرب اليه من حبل الوريد) كه آن نيز مفيد ثبوت و دوام و استمرار است به استمرار وجود انسان. و مـعـنـايـش ايـن اسـت كـه : مـا انـسـان را خلق كرديم و ما همواره تا هستى او باقى است از خاطرات قلبيش آگاهيم، و نيز همواره از رگ قلبش به او نزديكتريم. و ايـن آيـه شـريـفـه از ايـن جـهـت كـه بـر عـلم و قـدرت خـداى تـعـالى در خـلقـت اول احـتـجـاج مـى كـنـد بـه ايـنـكـه پـس بـر خـلقـت جـديـد هـم قـادر اسـت، مـتـصـل بـه آيـه قـبـل اسـت كه مى فرمود: (افلم ينظروا الى السماء...) و نيز از جهتى ديـگـر كـه سـخـن از وسـوسـه قـلبـى انـسـان دارد، اتـصـالى هـم بـه آيـه قـبـل دارد كه مى فرمود: (بل هم فى لبس من خلق جديد). پس آيه مورد بحث در سياقى قـرار دارد كـه مـى فـهـمـانـد خـداى تـعالى قادر بر خلقت انسان و عالم به وضع او است حال يا بدون واسطه يا با وساطت فرشتگان حفيظ و نويسنده. پـس جـمـله (و لقـد خـلقـنـا الانـسـان) با در نظر داشتن اينكه لام در آن لام سوگند است دلالت مى كند بر اينكه او قادر است خلق را ثابت بدارد. (و نعلم ما توسوس به نفسه) - در اين جمله خفى ترين اصناف علم را ذكر كرده كه عـبـارت اسـت از حضور نفسانى خفى، تا اشاره كند به اينكه علم خداى تعالى همه چيز را فـرا گرفته است، گويا فرموده : ما از ظاهر و باطن انسان و حتى از خاطرات قلبى اش و از آن وسـوسـه اى كـه در امـر مـعـاد دارد خـبـر داريـم و مـى دانـيـم كـه در دل خـود مى گويد: چگونه انسان بعد از مردن و خاك شدن و متلاشى گشتن اجزاء و درهم و برهم شدن بدنش دوباره مبعوث مى شود؟ پـس از آنـچـه گـفـته شد به دست آمد كه كلمه  در جمله   به مـوصوله است، و ضمير  به انسان برمى گردد، و حرف  در آن، باء آلت، و يـا سـبـبـيـت اسـت. و اگـر وسوسه را به نفس آدمى نسبت داده، نه به شيطان با ايـنـكـه مـنسوب به شيطان نيز هست، براى اين بوده كه سخن پيرامون علم خداى سبحان و احـاطـه اش بـه احـوال آدمى بود، و مى خواست بفرمايد: حتى به آنچه در زواياى دلش مى گذرد آگاه است. بيان مقصود (نزديگى خداوند بر انسان) با عبارتى ساده و همه كس فهم (و نـحـن اقـرب اليـه من حبل الوريد) - كلمه  به معناى رگى است كه (از قـلب جـدا شـده ) و در تـمـامـى بـدن منتشر مى شود، و خون در آن جريان دارد. بعضى هم گـفته اند: به معناى رگ گردن و حلق است. و به هر معنا كه باشد در آيه شريفه آن را طـنـاب خـوانـده، چـون شـبـيـه بـه طـنـاب اسـت. و اضـافـه حبل به وريد اضافه بيانيه است. و مـعـنـاى جـمله اين است كه : ما به انسان از رگ وريدش كه در تمامى اعضائش دويده و در داخـل هـيـكـلش جـا گـرفـتـه نـزديـك تـريـم، آن وقـت چـگـونـه بـه او و بـه آنـچـه در دل او مى گذرد آگاه نيستيم ؟ ايـن جـمـله مـى خـواهـد مقصود را با عبارتى ساده و همه كس فهم اداء كرده باشد و گر نه مسأله نـزديكى خدا به انسان مهم تر از اين و خداى سبحان بزرگتر از آن است، براى ايـنـكـه خداى تعالى كسى است كه نفس آدمى را آفريده و آثارى براى آن قرار داده، پس ‍ خـداى تـعـالى بـين نفس آدمى و خود نفس، و بين نفس آدمى و آثار و افعالش واسطه است، پـس خـدا از هر جهتى كه فرض شود و حتى از خود انسان به انسان نزديكتر است، و چون ايـن مـعـنـا مـعـنـاى دقـيـقى است كه تصورش براى فهم بيشتر مردم دشوار است، لذا خداى تـعـالى بـه اصـطـلاح دسـت كـم را گـرفـته كه همه بفهمند، و به اين حد اكتفا كرده كه بفرمايد: (ما از طناب وريد به او نزديك تريم ). و يا در جاى ديگر قريب به اين معنا را آورده بـفـرمـايـد: (ان اللّه يـحول بين المرء و قلبه خدا بين انسان و قلبش واسطه و حائل است ). 🔸ادامه دارد...👇
🌺تفسیر قسمتی از آیه 8⃣1⃣سوره از تفسير شریف المیزان 🔰لقد رضى اللّه عن المؤمنين اذ يبايعونك تحت الشجره....8⃣1⃣ 🔸  حـالتـى اسـت كـه در بـرخـورد با هر چيز ملايم عارض بر نفس انسان مى شـود، و آن را مـى پـذيـرد و از خـود دور نـمـى كـنـد. در مـقـابل رضايت، كلمه  قرار دارد، و اين دو كلمه وقتى به خداى سبحان (كه نه نـفـس دارد و نـه دل ) نـسبت داده مى شود مراد از آن ثواب و عقاب او خواهد بود، پس رضاى خدا به معناى ثواب دادن و پاداش نيك دادن است، نه آن هيئتى كه حادث و عارضى بر نفس اسـت، چـون خـداى تـعـالى مـحـال اسـت در معرض حوادث قرار گيرد. از اينجا اين را هم مى فهميم كه رضايت و سخط از صفات فعل خدايند، نه از صفات ذات او. و كـلمـه رضـا - بـه طـورى كـه گـفـتـه انـد - هـم بـه خـودى خـود مـتـعـدى مـى شـود و مفعول مى گيرد، و هم با حرف . چيزى كه هست اگر به خودى خود متعدى نشود ممكن اسـت مـفـعـولش، هـم ذات باشد مثل اينكه بگويى (رضيت زيدا از زيد خوشنودم)، و هم مـمـكـن اسـت مـعـنـا بـاشـد مـثـل ايـنـكـه بگويى (رضيت اماره زيد من از امارت و رهبرى زيد خـوشـنـودم) هـمـان طـور كه خداوند فرموده: (و رضيت لكم الاسلام دينا). و اگر با حـرف  مـتـعـدى شـود مـفـعولش تنها ذات خواهد بود همان طور كه خداوند فرموده: (رضـى اللّه عـنهم و رضوا عنه). و اگر با حرف  متعدى شود مفعولش تنها معنا خواهد بود مثل اين قول خداوند: (ارضيتم بالحيوه الدنيا من الاخره ). و چـون هـمـان طـور كـه گـفـتـيـم رضـايـت خـدا صـفـت فـعـل او و بـه مـعـنـاى ثـواب و جـزاء اسـت، و جـزاء هـمـواره در مقابل عمل قرار مى گيرد نه در مقابل ذات در نتيجه هر جا ديديم كه رضايت خدا به ذاتى نسبت داده شده، و با حرف  متعدى گشته، همانطور كه در آيه (لقد رضى اللّه عـن المؤمنـيـن ) ايـن طـور اسـتعمال شده، بايد بگوييم نوعى عنايت باعث شده كه كلمه  با حرف  متعدى شود و آن عنايت اين است كه بيعت گرفتن را كه متعلق رضـا اسـت ظـرف گـرفته براى رضا، و ديگر چاره اى جز اين نبوده كه رضا متعلق به خود مؤمنين شود. پس جمله (لقد رضى اللّه عن المؤمنين اذ يبايعونك تحت الشجره) از ثواب و پاداشى خبر مى دهد كه خداى تعالى در مقابل بيعتشان در زير درخت به ايشان ارزانى داشته. و بـيـعـت حـديـبـيـه در زيـر درخـتـى به نام سمره واقع شد، و همه مومنينى كه با آن جناب بـودنـد بـيـعـت كـردند. از اينجا معلوم مى شود كه ظرف (اذ يبايعونك) متعلق است به رضايت در جمله (لقد رضى) و لام در اين جمله لام سوگند است. _________________ 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇 https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a