می گفت: "ما باید برویم تا #جنگ به مرزهای #کشور خودمان کشیده نشه، عقیده داشت تمام این #نقشه ها در #کشورهای همسایه و همراه ایران برای اینه که آمریکا و اسرائیل دشمنی و بغض و کینه شان علیه #انقلاب ما را به سرانجام برسانند."
من درباره #حرف های #غلامرضا فکر می کردم، ولی #جدا شدن از او برایم #سخت بود. #غلامرضا #دو سال تمام #تلاش کرد تا به #هدفش برسد و آخر هم #پیروز این #راه شد.
🍃🌷🍃
#غلامرضا هم به #آموزش های نظامی روی آورد و هم روی #اخلاق و #رفتارش #کار می کرد، هم می خواست #من و #مادرشان از #ته دل #راضی به #رفتنش بشویم.😭
🍃🌷🍃
پدر #غلامرضا از دنیا رفته بودو مادر و خواهراش #تنها بودند😔. #برادر جوانشان هم #دو سال پیش در سانحه ای #جانش را از دست داده بود،😔 #خانواده هنوز در #داغ فرزندش می سوخت.😭😭
🍃🌷🍃
🔴رهبرمعظم انقلاب: خب، به خیلی از مسائل کشور شماها اعتراض دارید و بسیاری از این اعتراضها هم وارد است -نهاینکه وارد نیست- منتها یک تفاوتی که بین شمای #جوان و پُرشور با منِ روزگارِ فراوان گذرانده هست، این است:
دیر بماندم در این سرای کهن من
تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن
♦️شما آرزوها را خیلی راحت بیان میکنید، بنده فاصلهی بین وضع موجود و آرزوها را از لحاظ شرایط و موانع به #تجربه میبینم و لمس میکنم؛ تفاوت فقط اینجا است. بله، خیلی از این اشکالات وارد است امّا رفع این اشکالات به این آسانی نیست. کار لازم دارد، #تلاش لازم دارد، مقدّمات لازم دارد. یکی از همین مقدّماتِ لازم هم همین بودنِ شماها، فکر کردن شماها، کار کردن شماها و گفتن شماها است. ۹۷/۳/۷
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا🇮🇷
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 splus.ir/ebratha.org سروش
ایشان به شوق #تحصیل #دینی در سال ۱۳۸۹ق. (۱۳۴۸ش، ۱۹۶۹م) عازم #بیروت شد و به #حوزه علمیه «المعهد الشرعی الاسلامی» در شرق بیروت رفت که #علامه سید محمدحسین فضل الله تشکیل داده بود.
🍃🌷🍃
#علامه فضل الله پس از بازگشت از نجف، #فعالیتهای #علمی، #فرهنگی و #اجتماعی #گستردهای را در #لبنان #آغاز کرده بود که از جمله آنها #تاسیس #حوزه علوم دینی «المعهد الشرعی الاسلامی» بود.
#رسائل،#مکاسب و #کفایه و #خارج #اصول و #فقه را #تدریس میکرد و بسیاری از #شخصیتهای #جنبش #مقاومت #اسلامی لبنان #تربیت شده این #مدرسه هستند. ایشان هم از #نخستین #طلاب این #مدرسه بود.
🍃🌷🍃
در #بیروت #آرزوهای #دینی، #اجتماعی و #سیاسی مهمی در #روح ایشان شکل گرفت و برای #تحقق آنها به صورت #هماهنگ #تلاش میکرد ،به #مسائل #مسلمانان #فکر و #جریان #فلسطین را #دنبال می کرد. تا اینکه به ادامه #تحصیل در #نجف اشرف #شوق پیدا کرد.
🍃🌷🍃
در سال ۱۳۹۱ق (۱۳۵۰ش، ۱۹۷۱م) #عازم #نجف اشرف شد. به #اجتهاد میل نداشت، #علم را با #عمل و #خدمت به #مردم میخواست،میکوشید تا درسش را به سرعت تمام کند و به جبشیت باز گردد.
🍃🌷🍃
مشکلی که با آن مواجه شدیم تعداد بسیار کم نیرو بود که در اختیار داشتیم. به همراه #محمدحسن و یکی دو تا از نیروها مجبور شدیم به منطقه درگیری حرکت کنیم تا فرد مورد نظر را به عقب بکشانیم. وقتی به آنجا رسیدیم از #محمدحسن خواستم از ماشین پیاده شده، طول خیابان را با آتش تامینی پوشش دهد تا زمینه برای تخلیه ی فرمانده فراهم شود.
چیزی که واقعا نظر مرا به خود جلب کرد، #رشادت #محمدحسن بود که با وجود آلودگی منطقه و حضور مسلحین در آن، با #شجاعت هر چه تمام تر اقدام به تامین نمود و تا زمان عقب نشینی و خروج از منطقه به این کار ادامه داد.
آن روز بنا به دستور، عقب نشینی کردیم و عملیات ادامه پیدا نکرد.
🍃⚘🍃
از طرفی باید همه ی نیروها را از منطقه خارج می کردیم که خود یک پروژه بود اما چیزی که نگاه ما را به خود معطوف کرده بود #تلاش بی وقفه ی #محمدحسن در کمک به نیروها و تخلیه ی سریع از منطقه بود به طوری که همه را روانه کرد و خود #آخرین نفر بود که از منطقه درگیری خارج شد."
🍃⚘🍃
به روایت از همسر #شهید :
از دو ماه قبل #اعزام، کیفش را بسته بود. جایی را در خانه برای کیف در نظر گرفته بود و میگفت حتی جایش را تغییر نده. یک قفل کوچک هم روی زیپ زده بود تا سر وقت کیفش نرویم.
گاهی که احساس میکردم واقعا دیگر میرود و تحمل این موضوع برایم سخت میشد کیفش را در کمد میگذاشتم تا جلوی چشمم نباشد و ببینم و اذیت شوم😭. به خانه که میآمد و کیف را سر جایش نمیدید ناراحت میشد.
😭
🍃🌷🍃
یک ماه قبل از #اعزام خبر دادند که فلان روز جلوی #تیپ باشید، آن روز باهم برای #بدرقه رفتیم، کار بانکش را انجام داده بود و با وجود #مخالفت بانک مرخصی #بدون حقوق گرفت.
🍃🌷🍃
و به سرپرستش گفت احترام شما برای من واجبه ولی چه اجازه بدهید چه ندهید من باید بروم. آن روز اسمش در لیست نبود و رفتنش منتفی شد، گفتند به زودی #اعزام خواهید شد.
🍃🌷🍃
خیلی #تلاش کرد و #خواهش کرد که او را #ببرند اما موفق نشد و به خانه برگشتیم، خیلی #ناراحت بود طوری که تا به آن روز او را اینطور #ندیده بودم. حتی حس کردم میخواهد جای خلوتی باشد تا به دور از چشم بچهها #گریه کند.😭😭
🍃🌷🍃
به روایت از پدر #شهید:
#فرزندم #معلم و #دوست #دانش آموزان بود و با #عمل به #شاگردان خود #درس #معنویت می داد، حتی برای رفتن به #سوریه هم می گفت: من می روم تا #درسی باشد برای #شاگردانم تا نگویند #معلم ما نشست و به #حرف خود #عمل #نكرد.
🍃🌷🍃
#نماز برای #مجیدم #همه چیز بود و هر وقت صدای #اذان را می شنید، #عبای خود را به تن می كرد و به #نماز می ایستاد، همچنین به #شركت در #نماز جمعه بسیار #اهمیت می داد و #شاگردان خود را با #تشویق، #همراه خود به مصلا می برد.
🍃🌷🍃
#مجیدم #تلاش بسیاری برای #كمك به #دانش آموزان #نیازمند و همچنین #آموزش #قرآن در مناطق #محروم شهر قم انجام داد كه هیچ وقت راجع به آن باما #سخن #نمی گفت.😭😭
🍃🌷🍃
ایشان مثل هر #پدری #نگران #آینده فرزندانش بود. ولی فقط به خودش و خانوادهاش فکر نمیکرد، نمیتوانست بنشیند تا #حرم #اهلبیت🌷 به خطر بیفتد، تروریستها مسلمانان را بکشند و بیتفاوت بنشیند و زندگیاش را بکند.
🍃🌷🍃
#همسرم برای #اولین بار روز #یکشنبه 28# آبان ماه #مصادف با #روز #شهادت امام رضا(ع)🌷 رفت و #دوشنبه #ششم #آذر #مصادف با #شهادت
#امام حسن عسگری(ع)🌷 به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
حدوداً دو سال پیش بود که از طرف #بسیج به ایشان اطلاع دادند که امکان #اعزام وجود دارد. خود #شهید هم #پیگیر رفتن بود. #تلاش کرد و #داوطلبانه #عازم شد.
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید مجید عسگری هم درتاریخ ۱۳۹۹/۹/۶# در در #سالروز #شهادت #امام حسن عسكری(ع)🌷 به آرزویش که همانا #شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
مزار#شهید :
گلزار #شهدای شهر قم.
🍃🌷🍃
به روایت از مادر #شهید:
پسرم #علی آقا متولد سال 1343# بود، از زمان #آغاز #جنگ به #بسیج رفت و همیشه برای #اعزام به #جبهه نبرد #تلاش میکرد.
🍃🌷🍃
#اخلاق اسلامی،#انسانی،#تواضع و #فروتنی و #حسن معاشرت با #مردم از #ویژگی های فرزند #شهیدم بود😭 #اخلاق و #رفتار اسلامی فرزندم یکی از #صفات با #ارزشش بود.😭
🍃🌷🍃
پسرم در پایان سال دوم راهنمایی بود که عراق به کشورمون حمله کرد و با #دستکاری در #شناسنامهاش تونست به #جبهه بره.😭
🍃🌷🍃
بارها به #جبهه نبرد اعزام شد، این روال ادامه یافت و با اینکه #جانباز بود خدمت #سربازی او اعلام و اینبار در #لباس سربازی راهی #جبهه شد.
🍃🌷🍃
من هم یک مادر هستم و #دلتنگی و# دوری از فرزندم را با دیدن #عکسش و#نجوای مادرانه، هر روز خود را#تسکین می دهم.😭
🍃🌷🍃
من ۶ فرزند دارم، ۵ دختر و #تنها یک #پسر ( غلامزاده )داشتم، که اسمش رو #علی آقا گذاشتم.
🍃🌷🍃
پسرم خواب دیده بود که ۴۰#یا ۴۵# روز دیگر #زنده است به من نگفته بود که این خواب را دیده، به عمه اش گفته بود من ۴۰# تا ۴۵# روز دیگر زنده ام و درست روز #چهل و پنجم موقع ا#ذان صبح #شهید شد.😭
🍃🌷🍃
#سرلشگر خلبان شهید، ضیاءالدین ذاکر
🍃🌷🍃
در شهریور ماه سال 1327 در روستای تازه کند از توابع شهرستان گرمی، استان اردبیل متولدشد.
دوران کودکی را تحت تعلیم وتربیت مادری مؤمن وسیده وپدری معلم و فرهنگی سپری کرد وسپس پا به مدرسه نهاد.
سال اول ابتدایی را به جهت مأموریت پدر در شهر گرمی تحصیل و سپس با انتخاب رشته #ریاضی وارد دبیرستان صفوی شد و دیپلم خود را با #معدل بالا از این دبیرستان گرفت.
🍃🌷🍃
ایشان به سبب #علاقه و میل شدید باطنی به #خلبانی در این دوران رشته خلبانی را به عنوان #شغل آینده اش برگزید ودر سال 1345# به #هوا نیروز پیوست.
🍃🌷🍃
پس از اتمام تحصیلات و سپری کردن دوره های آموزشی در #دانشکده افسری تهران ازدواج کرد یک پسر و یک دختر به یادگار دارد.
🍃🌷🍃
پس از #تلاش های فراوان ایشان جذب #هوا نیروز شد.#تخصص یادگیری پرواز را به مدت شش ماه در #ایتالیا گذراند و در بازگشت در رسته پرواز با #بالگرد "شینوک" در #پایگاه رزمی پشتیبانی هوا نیروز اصفهان مشغول شد.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
از دو ماه قبل #اعزام، کیفش را بسته بود. جایی را در خانه برای کیف در نظر گرفته بود و میگفت حتی جایش را تغییر نده. یک قفل کوچک هم روی زیپ زده بود تا سر وقت کیفش نرویم.
گاهی که احساس میکردم واقعا دیگر میرود و تحمل این موضوع برایم سخت میشد کیفش را در کمد میگذاشتم تا جلوی چشمم نباشد و ببینم و اذیت شوم😭. به خانه که میآمد و کیف را سر جایش نمیدید ناراحت میشد.
😭
🍃🌷🍃
یک ماه قبل از #اعزام خبر دادند که فلان روز جلوی #تیپ باشید، آن روز باهم برای #بدرقه رفتیم، کار بانکش را انجام داده بود و با وجود #مخالفت بانک مرخصی #بدون حقوق گرفت.
🍃🌷🍃
و به سرپرستش گفت احترام شما برای من واجبه ولی چه اجازه بدهید چه ندهید من باید بروم. آن روز اسمش در لیست نبود و رفتنش منتفی شد، گفتند به زودی #اعزام خواهید شد.
🍃🌷🍃
خیلی #تلاش کرد و #خواهش کرد که او را #ببرند اما موفق نشد و به خانه برگشتیم، خیلی #ناراحت بود طوری که تا به آن روز او را اینطور #ندیده بودم. حتی حس کردم میخواهد جای خلوتی باشد تا به دور از چشم بچهها #گریه کند.😭😭
🍃🌷🍃
#شهید قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
حاج محمد اسماعیل رضایی
🍃🌷🍃
درسال ۱۳۰۴# در شهر تهران در خانواده ای متدین ومذهبی متولد شد.
#دوست، #همکار و #همرزم #شهید حاج طیب رضایی بود۲۰#سال سابقه #دوستی داشتند
هر دوی آنها ۱۱#آبان سال ۱۳۴۲# به #شهادت رسیدند.
🍃🌷🍃
از دوران #نوجوانی به #شغل #بارفروشی در میدان میوه و تره بار تهران #مشغول بود، #مقلد #امام خمینی بود و در#رسیدگی به #خانوادههای بی سرپرست #نهایت #تلاش رو #انجام می داد.
🍃🌷🍃
در #ساخت #مسجدی در محله #بیسیم نجف آباد تهران #همت کرد، و #بسیاری از #مساجد بر اثر #تلاش ایشان #فرش شدند. یکی از #عناصر اصلی #پخش #اعلامیههای #حضرت امام(ره) در سطح #تهران هم بود.
🍃🌷🍃
ایشان در #سازمان دادن #هیئتهای #مذهبی در #روزهای #تاسوعا و #عاشورای ۱۳۴۲# نقش #موثری داشت. در سال ۱۳۳۹# به #حج مشرف شد.
🍃🌷🍃
به هنگام #تحریم خرید و فروش و مصرف پپسی کولا توسط #مراجع تقلید،به علت وابستگی مالک آن به فرقه بهائیت، و صرف بخشی از درآمد آن در راه #مبارزه با #اعتقادات مذهبی شیعیان ،یک #تظاهرات با #شکوه مذهبی بر ضد بهائیها #سامان داد.
🍃🌷🍃
سرانجام#سردار#شهید سعید گلاب بخش معروف به
#محسن چریک در روز #هفتم #آبان ماه 1359# پس از #مبارزه #سخت همراه ۴۰# نفر از دوستانش ، بر اثر #آتش پر حجم دشمن در #ارتفاعات " افشار آباد " به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
پس از #شهادت #پيكر ایشان و #دوستانش به دست #نيروهای دشمن مي افتد كه تا الان ، به رغم #تلاش فراوان گروههای تجسس ، #گمنام هستند.💔
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠سردار شهید سعید گلاب بخش💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
سرانجام#سردار#شهید سعید گلاب بخش معروف به
#محسن چریک در روز #هفتم #آبان ماه 1359# پس از #مبارزه #سخت همراه ۴۰# نفر از دوستانش ، بر اثر #آتش پر حجم دشمن در #ارتفاعات " افشار آباد " به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
پس از #شهادت #پيكر ایشان و #دوستانش به دست #نيروهای دشمن مي افتد كه تا الان ، به رغم #تلاش فراوان گروههای تجسس ، #گمنام هستند.💔
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠سردار شهید سعید گلاب بخش💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
به روایت از برادر #شهید:
ما سه برادر بودیم #حسین #فرزند #اول خانواده بود، #حاج حسین یک دختر 14 ساله و یک پسر11 ساله دارد.
🍃🌷🍃
و همسرش از# سادات هستند که #پدر و #پدربزرگش از #مجاهدانی بودند که در #عملیاتهای قرارگاه سری نصرت و #عملیات های دیگر#دفاع مقدس #فرماندهان را برای #شناسایی #مناطق عملیاتی یاری می کردند.
🍃🌷🍃
#حسین از سال 85#پاسدار بود و با #تلاش بسیار زیاد توانست خودش را از #نیروی زمینی به #سپاه #قدس منتقل کند.
🍃🌷🍃
ایشان سال 92#اولین اعزامش به #سوریه بود.ولی در عراق تقریبا #دوسال اخیر را کامل #مستقر بود و برای #سرکشی به #خانواده به #ایران می آمد.
🍃🌷🍃
#حسین از بچه های #بسیجی و #هیئتی پردل و جرات بود بچه های حشدالشعبی و سرایای خراسانی از #شجاعت و #مهربانی اش تعریف میکردند.😭
🍃🌷🍃
به منزل ما هم که آمدند، گفتند به قدری در آنجا #مودت و #برادری ایجاد میکرد که ما از عراق فقط آمده ایم تا ببینیم خانواده این #شهید چه کسانی هستند.
🍃🌷🍃
#پدرم خیلی تاکید بر رفت و آمدما به #مسجد داشت هر چند اغلب در #ماموریت بود ولی پیگیر این#موضوع بود وما در برنامه های #فرهنگی #مسجد محله که #مسجد رضوان بود حضور پررنگی داشتیم.
🍃🌷🍃
به روایت از مادر#شهید:
#محمدحسن #مهندس راه و ساختمان بود و #منزلی که در آن ساکن هستیم را #محمد حسن #ساخته، #فرزند دیگرم #محمدمحسن تنها #سیزده سال داشت که به #جبهه رفت و در #عملیات "خیبر" به درجه #شهادت نائل شد.😭
🍃🌷🍃
#محمدجواد هم#مسئول #گزینش #سپاه استان فارس بود، پس از به #شهادت رسیدن #برادران خود آرام و قرار نداشت اما به ایشان اجازه نمیدادند به همین دلیل مجبور شد به #مسئولان خود بگوید اگر اجازه# حضور در #جبهه به ایشان ندهند از #سپاه #استعفا میدهد.😔
🍃🌷🍃
#تلاش #محمدجواد برای #راضی کردن مسئولان خود برای #حضور در #جبهه 9#ماه طول کشید و در نهایت مسئولان وی با شرط اینکه فقط در پ#شت #جبهه حاضر شود رضایت دادند و در #عملیات "کربلای 5" به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#محمدحسن #دانشجوی #مهندسی راه و ساختمان بود در فاصله تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی #محمد حسن نیز ساخت منزل مسکونیمان را آغاز کرد.
🍃🌷🍃
#اولین #پرستار #شهیده #مدافع سلامت کشور و #گیلان، #نرجس خانعلی زاده
🍃🌷🍃
در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۷۴
در شهرستان رودسر، استان گیلان، درخانواده ای مهربان و مذهبی متولد شد.
🍃🌷🍃
ایشان #پرستار بیمارستان در شهر رودسربود.
#شهیده ۲۵#ساله بود و نامزد داشت، قراربود دوسه ماه دیگه ازدواج کند.
🍃🌷🍃
از زبان پدر #شهیده :
#دخترم همچون #شهدا #عاشق #کار، #تلاش، #زحمت کشیدن و #خدمترسانی به #مردم بود.
🍃🌷🍃
#دخترم #کارهایش را با #توسل و #ارادت به #شهدا دنبال میکرد و اگر به #مشکلی #برخورد میکرد #ذکر لبش #توسل به #شهدا بود و #خودش را #دختر #حاج قاسم میدانست.😭
🍃🌷🍃
#دخترم #فداکارانه #جان خود را #نثار #راه #خدمت به #مردم کرد ، #نرجس من #عاشق #کار،# تلاش و #زحمت کشیدن بود و به #شغل خود یعنی #پرستاری #علاقه #بسیار داشت.😭
🍃🌷🍃
البته قبلاً کاری #اداری در یک بهداری برایش #مهیا شده بود اما #معتقد بود که باید در #شغلی که #درسش را خوانده و برای آن #زحمت کشیده #مشغول به #کار شود و #تکلیف #خود را #انجام دهد.
🍃🌷🍃
#دخترم با #اراده و #تلاش خود در #بیمارستانهای مختلف دنبال #کار گشت و آنقدر #پیگیری و #تلاش کرد تا اینکه توانست در #شغلی که #درسش را #خوانده بود یعنی #پرستاری #مشغول به#کار شود چون #عاشق #خدمت کردن به #مردم و #شغلش بود.😭
🍃🌷🍃
یک بار یکی از #بیماران نتوانسته بود #هزینه #درمان خود را در #بیمارستان #پرداخت کند و #دخترم برای #کمک به این #بیمار #پیشقدم شد.
🍃🌷🍃
و بدون #مراجعه به# کمیته امداد یا #خیریه برای #دریافت #کمک به آن #بیمار، #خودش و #همکارانش از #حقوق #خودشان #هزینه #درمان #بیمار #نیازمند را #پرداخت کردند.
🍃🌷🍃
#شهید مدافع امنیت، عباس خالص میر
🍃🌷🍃
درسال ۱۳۴۴# در شهر زابل، استان سیستان و بلوچستان متولدشد.
در سال ۱۳۶۳# به #استخدام #ژاندارمری سابق در آمد، #مدرک تحصیلی اس #دیپلم بود و در شهر زاهدان سکونت داشت.
🍃🌷🍃
#۵ فرزند بودند، سه برادر و دو خواهر، بعد از #برادر #شهیدش،#شهید موسی خالص میر که از #جانبازان جنگ تحمیلی بود، #فرزند #دوم خانواده شان بود.
🍃🌷🍃
ایشان#متاهل بود، سال ۱۳۶۵# ازدواج کرد، ۳ فرزند به یادگار دارد، دو پسر و یک دختر .
🍃🌷🍃
ایشان #خوش اخلاق، #مهربون و #خوش برخورد بود، به #حسن خلق و #برخورد با #خانواده و #آشنایان #زبانزد بود و #احترام به #اعضای خانواده از #سفارشاتش بود.
🍃🌷🍃
ایشان یکی از #مسئولین #برگزاری #مراسم در #هیئت بود، و در روزهای آخر هم در این امر #تلاش داشت تا جایی که با زبان #روزه به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
به روایت از پدر #شهید:
#فرزندم #معلم و #دوست #دانش آموزان بود و با #عمل به #شاگردان خود #درس #معنویت می داد، حتی برای رفتن به #سوریه هم می گفت: من می روم تا #درسی باشد برای #شاگردانم تا نگویند #معلم ما نشست و به #حرف خود #عمل #نكرد.
🍃🌷🍃
#نماز برای #مجیدم #همه چیز بود و هر وقت صدای #اذان را می شنید، #عبای خود را به تن می كرد و به #نماز می ایستاد، همچنین به #شركت در #نماز جمعه بسیار #اهمیت می داد و #شاگردان خود را با #تشویق، #همراه خود به مصلا می برد.
🍃🌷🍃
#مجیدم #تلاش بسیاری برای #كمك به #دانش آموزان #نیازمند و همچنین #آموزش #قرآن در مناطق #محروم شهر قم انجام داد كه هیچ وقت راجع به آن باما #سخن #نمی گفت.😭😭
🍃🌷🍃
ایشان مثل هر #پدری #نگران #آینده فرزندانش بود. ولی فقط به خودش و خانوادهاش فکر نمیکرد، نمیتوانست بنشیند تا #حرم #اهلبیت🌷 به خطر بیفتد، تروریستها مسلمانان را بکشند و بیتفاوت بنشیند و زندگیاش را بکند.
🍃🌷🍃
#همسرم برای #اولین بار روز #یکشنبه 28# آبان ماه #مصادف با #روز #شهادت امام رضا(ع)🌷 رفت و #دوشنبه #ششم #آذر #مصادف با #شهادت
#امام حسن عسگری(ع)🌷 به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
حدوداً دو سال پیش بود که از طرف #بسیج به ایشان اطلاع دادند که امکان #اعزام وجود دارد. خود #شهید هم #پیگیر رفتن بود. #تلاش کرد و #داوطلبانه #عازم شد.
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید مجید عسگری هم درتاریخ ۱۳۹۹/۹/۶# در در #سالروز #شهادت #امام حسن عسكری(ع)🌷 به آرزویش که همانا #شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
مزار#شهید :
گلزار #شهدای شهر قم.
🍃🌷🍃
#اولین #پرستار #شهیده #مدافع سلامت کشور و #گیلان، #نرجس خانعلی زاده
🍃🌷🍃
در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۷۴
در شهرستان رودسر، استان گیلان، درخانواده ای مهربان و مذهبی متولد شد.
🍃🌷🍃
ایشان #پرستار بیمارستان در شهر رودسربود.
#شهیده ۲۵#ساله بود و نامزد داشت، قراربود دوسه ماه دیگه ازدواج کند.
🍃🌷🍃
از زبان پدر #شهیده :
#دخترم همچون #شهدا #عاشق #کار، #تلاش، #زحمت کشیدن و #خدمترسانی به #مردم بود.
🍃🌷🍃
#دخترم #کارهایش را با #توسل و #ارادت به #شهدا دنبال میکرد و اگر به #مشکلی #برخورد میکرد #ذکر لبش #توسل به #شهدا بود و #خودش را #دختر #حاج قاسم میدانست.😭
🍃🌷🍃
#دخترم #فداکارانه #جان خود را #نثار #راه #خدمت به #مردم کرد ، #نرجس من #عاشق #کار،# تلاش و #زحمت کشیدن بود و به #شغل خود یعنی #پرستاری #علاقه #بسیار داشت.😭
🍃🌷🍃
البته قبلاً کاری #اداری در یک بهداری برایش #مهیا شده بود اما #معتقد بود که باید در #شغلی که #درسش را خوانده و برای آن #زحمت کشیده #مشغول به #کار شود و #تکلیف #خود را #انجام دهد.
🍃🌷🍃
#دخترم با #اراده و #تلاش خود در #بیمارستانهای مختلف دنبال #کار گشت و آنقدر #پیگیری و #تلاش کرد تا اینکه توانست در #شغلی که #درسش را #خوانده بود یعنی #پرستاری #مشغول به#کار شود چون #عاشق #خدمت کردن به #مردم و #شغلش بود.😭
🍃🌷🍃
یک بار یکی از #بیماران نتوانسته بود #هزینه #درمان خود را در #بیمارستان #پرداخت کند و #دخترم برای #کمک به این #بیمار #پیشقدم شد.
🍃🌷🍃
و بدون #مراجعه به# کمیته امداد یا #خیریه برای #دریافت #کمک به آن #بیمار، #خودش و #همکارانش از #حقوق #خودشان #هزینه #درمان #بیمار #نیازمند را #پرداخت کردند.
🍃🌷🍃
دقیقاً صبح همان روزی که ایشان به #شهادت رسید، همکار جدیدی به جمع آنها اضافه شده بود و اولین روز کاریاش بود. ایشان هم برای او وقت گذاشت و با او صحبت کرد.
🍃🌷🍃
#شهید به او گفت :اینجا جای #مقدسی است، جای #شهید و #شهادت است، و برایش یک فضای معنوی و جهادی از کار ترسیم کرد، زندگی برایش در #جهاد و #مبارزه و #تلاش برای #کشور خلاصه شده بود.
🍃🌷🍃
ایشان #معاون تحقیقات و توسعه #فناوری سازمان صنایع دفاعی کشور بود.
متاهل بود و ۲ فرزند به یادگاردارد، ۱ دختر و ۱ پسر.
🍃🌷🍃
ایشان روز یکشنبه #یکم خرداد ماه حوالی ساعت ۱۶# عصر، در مقابل #منزل خود در خیابان مجاهدین اسلام تهران طی یک #حمله ی مسلحانه توسط ۲ راکب یک موتورسیکلت #ترور شد.
🍃🌷🍃
#شهید ترور، حجت الاسلام والمسلمین
#حاج سید عبدالکریم مخبر
🍃🌷🍃
در سال 1305# در شهر بروجرد از توابع لرستان، در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
تحصیلات ابتدایی را در کنار #کار و #تلاش در کنار پدر بزرگوارش (در مغازه بقّالی) گذراند.
🍃🌷🍃
ایشان در اثر #ارتباط نزدیک با «حاج سید ابوتراب متقی» که یکی از اقوام و دوستان خانوادگی شان بود، به #تحصیل #علوم دینی #علاقمند شد و راه حوزه #علمیه بروجرد را در پیش گرفت و به جرگه #روحانیت پیوست.
🍃🌷🍃
مقداری از #دروس سطوح را در آن مدرسه از محضر «حاج شیخ علی جواهری» و «آیت الله بهاءالدین حجتی» استفاده نمود.
🍃🌷🍃
سپس به قم رفت و از #محفل پر فیض #حضرات آیات عظام «حاج سید محمد تقی خوانساری»، «کوه کمره ای» و «حاج آقاحسین بروجردی» بهره برد.
🍃🌷🍃
ایشان در سال ۱#۳۲۷ به منظور #خدمت #گستردهتر به امت اسلام به تهران عزیمت کرد و در این شهر ساکن شد.
🍃🌷🍃
ایشان #طلبهای ساده بود و بارها در مضیقه مالی شدید قرار گرفت، به طوری که چند شبانه روز را بدون غذا سپری کرد.
🍃🌷🍃
ایشان افزود :با وجود شرایط #سخت #زندگی به دلیل اینکه #پسرم #تک فرزند بود #تلاش میکردم از #نظر #پوشش همسطح دیگر #دوستانش باشد و هیچ وقت احساس #کمبود نکند با این وجود در بیشتر مواقع #پول توجیبی که بهش میدادم را به #همکلاسیهایش که بعضیها #کرایه #رفت و آمد #نداشتند میداد و برای #کمک به #وضعیت اقتصادی #خانه در #تابستانها کار میکرد.
🍃🌷🍃
به گفته ایشان #گلمحمد #پدر #قربانعلی از چند سال قبل از #شهادت #پسرمان به دلیل #بیماری فلج شده بود که #پسرم برای #نگهداری از #پدرش از هیچ #تلاشی #کوتاهی نمیکرد و در بیشتر موارد حتی #نظافت شخصی #پدرش را هم خود #شخصا انجام میداد و تمام #درآمد #کارگری خود را برای #تامین هزینه #درمان #پدرش صرف میکرد.
🍃🌷🍃
تمام #همسایهها در زمان حیات #قربانعلی به دلیل #کمکهایی که انجام میداد از #پسرم به نیکی یاد میکردند و برایش #دعای خیر داشتند. داشتن #فرزندی مانند #قربانعلی برای هر #مادری #افتخار است چرا که #شهدا #راه و منش #خدایی دارند.
🍃🌷🍃