چقدر سخت😓 است، حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوایش را دارد یا نه؟😔
.
یک جمله از دل نوشته هایت✍ را خواندم. حالا سال هاست ، دلم به حال خودم می سوزد😢.
.
روزهایی که از خیل عشاق ❤️جامانده بودی و درد فراق😔، دلت را به تنگ آورده بود😰.
.
به روضه های ارباب🏴 پناه آوردی.برای ِغربت امام حسن ، اشک ریختی😭 . از حضرت مادر ،شهادت خواستی و چه زیبا دعایت مستجاب شد🥀....
.
جانباز ِشهید ، برای رسیدن به تو و چون تو زندگی کردن ،پاهایم بی رمق و سرزانوهایم، زخمی ِ گناهانم است.
.
مسیر طولانی و نفس اماره ، نفس هایم را به شماره انداخته است...
.
باید در دفتر زندگی ام 📒، قوانین ده گانه ات را بنویسم و سرمشق روزهای بلاتکلیفی بکنم📝...
.
می خواهم بغض هایم😞 را در کوله پشتی 🎒تنهایی ام بریزم .دلم یک سفر میخواهد به مقصد ساری ...
.
آرزو دارم همانگونه که درکتابت📔 خواندم ، راهنمایم شوی و مرا به گلستان شهدا💐 ببری...چشم هایم😔 را ببندم و در دارالشفای عاشقان💚 بگشایم ..
.
دل ِ سوخته🖤، از آتش هجران را با سنگ سرد مزارت تسکین😊 دهم ...
.
تسبیح📿 تربتم را در دست بگیرم و آنقدر ذکر یازهرا (س) بگویم تا نگاهم 😍کنی...
.
باب الحوائج ِ جوانان ، دست 💓دلم را بگیر ، علمدارش باش .برای این💔 سر به هوا کمی روضه بخوان 😢😓
.
در روز تولدت🎂 که شهادتت🥀 هم امضا شد ، برای حال دلم😞 امن یجیب بخوان...
بطلب که زائرت شوم.😭
.
❣به مناسبت تولدوشهادت سید مجتبی علمدار ❣
✍به قلم طاهره بنائی(منتظر )
#جانباز_شهید_سید_مجتبی_علمدار #مداح #رزمنده #طراحی #شهادت #شهید_نشوی_میمیری #در_آرزوی_شهادت #شهدا_گاهی_نگاهی #اربعین #عمار_عبدی #حرم #مشهد #گرافیست #ساری #باب_الحوائج_جوانان #تولد #ما_را_مدافعان_حرم_آفریدند #شهدای_جنگ_تحمیلی #شهید_حرم #فتوشاپ #شهید_نشوی_میمیری #علمدار #سوریه #جنگ_تحمیلی #مزار_شهید
🌱این روزها #دل ها بی قرار است برای #راهیان_نور....😔
برای قطعه ای از بهشت به نام #شلمچه .
با کوله بار سنگین غفلت بروی.سرت را بگذاری روی خاکش و دلت را بتکانی ....
پیمان های #شکسته را وصله ی #شرمندگی بزنی و #شهدا باز هم ضامن شوند.😞
.
☘دل را به #پرچم یا حسین(ع) و یا اباصالح المهدی(عج) گره بزنی. مداح، #روضه ی علی اکبر و ارباب را بر دل های مرده بخواند و راوی از #عشق بازی رزمنده ها با خدا در میدان جنگ بگوید و چشم ها ، قصه ی ندامت را ببارند.. 😭
.
🌱امروز هم قصه عشق بازی #خادم_الشهدایی است که از معبر سخت #شهادت عبور کرد...
.
#حجت_الله_رحیمی اتاقِ پر از عکس شهدایش ، مقدمه راهش شد...
.
☘به دنبال عشق بود در بیابان های شلمچه .خادم، #مداح و عاشق شد.شهادت را در سرزمین شقایق های خونین گرفت.
.
🌱آنقدر #یا_زهرا گفت تا در لباس خادم الشهداییش به رسم #حضرت_مادر ، با #پهلوی_شکسته و صورت کبود شهید شد...😓
.
#شهید_همت ِنسل ِجدید ، راهش را پیدا کرد و رفت ...
ما مانده ایم و دلهای ملتهب از #گناه ...#پاهای خسته از رفتن های اشتباه ...😰
و گاهی صداهایی شبیه به اینکه پشیمان شده اند از #انقلاب به گوش می رسد.. گویی #خون_های شهدا را نمی بینند...
کاش #وصیت_نامه هایشان را بخوانند.شاید بیدار شوند و بدانند با این انقلاب و خون ها چه می کنند.از #ماسک_های احتکار شده تا بی خبری از اتفاق های #مملکتی که مسئولش هستند....
.
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
.
🌺به مناسبت تولد #شهید_حجت_الله_رحیمی
.
📅تاریخ تولد : ۱۳۶۸/۱۲/۲۴ باغملک .
.
📅تاریخ شهادت : ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ خرمشهر.
.
📅تاریخ انتشار طرح : ۱۳۹۸/۱۲/۲۳
.
🥀محل دفن: باغملک.
.
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا #دل_نوشته
🍃طلبه بود، عشق را از وجود امام زمانش طلب میکرد. هر شب در کانال تلگرامیش #دعای_فرج را برای اعضای کانال میگذاشت و دل ها را به وقت بی قراری برای امام غریب میلرزاند. در سختی ها از امامش مدد میگرفت حتی وقتی به قزوین میرفت که برسد به هیئت حسین جان و بنزین ماشین داشت نفس های اخرش را میکشید؛ با ذکر یاصاحب الزمان به هیئت رسید.
🍃#مداح معروف قزوین بود، پای مداحی اش اشک ها و ناله ها ردیف میشدند.
"هوای این روزای من هوای سنگره
یه حسی روحم و تا زینیبه میبره"
از حرم میگفت، از اسارتِ عمه ی سادات، از گودال و تل زینبه، از سر بریده و دل مضطر خواهر و در اخر از آرزوی قلبی اش. "تا کی باید بشینم و خدا خدا کنم، به عکس صورت شهیدامون نگاه کنم"
🍃اشک میریخت و در آخر مجلس شعر مورد علاقه اش را زمزمه میکرد.
"میخانه را بستند، جام مرا شکستند
دیگر پس از شهیدان ، عمرم ثمر ندارد"
پانزده سال خادمی کرد، مداحی کرد تا قسمتش شد نامش در میان #مدافعان_حرم خواهر ارباب ثبت شود. از عکس های ارسالی برای همسرش که به یادگار مانده، یک عکس عجیب دل میبرد، آنقدر نزدیک ایستاده به حرم حضرت زینب که گویی دستش به حرم میخورد.
🍃دوستانش میگویند همان روز آخر بعد از همان عکس، پنجره اتاق را باز کرده و رو به حرم گفته: «پانزده سال نوکری کردم برایتان یک شب را بخرید و من در شب شهادت مادرتان شهید شوم...»
🍃مگر میشود کسی دست خالی از درگاه خواهر و برادر برگردد مخصوصا وقتی که نام مادرشان در میان باشد. #شهادت نامه اش امضا شد همان شب که انفجار در زینبیه رخ داد، رفته بود کمک زائرها و وقتی عامل انتحاری بعدی کار خودش را کرد، ترکش ها مهمان پهلویش شدند و همچون حضرت مادر، پهلو شکسته شهید شد. بازوی کبود و صورت نیلی اش روضه بود برای همه. حال یک هیئت حسین جان مانده و یاد و خاطره ی مداح شهید پهلو شکسته...
🍃آقا حجت ما که رو سیاهیم و دست پایمان در غل و زنجیر گناه اسیر، اما به حرمت آنان که همچون یعقوب در فراق یوسف زمان اشک میریزند و گریه میکنند. برای #فرج_امام_زمان دعا کن.
✨#تولدت_مبارک یارباوفای امام زمان
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_حجت_اسدی
📅تاریخ تولد : ٣۰ شهریور ۱٣۶۰
📅تاریخ شهادت : ٢ اسفند ۱٣٩۴
📅تاریخ انتشار : ٢٩ شهریور ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : زینبیه_سوریه
🥀مزار شهید : گلزار قزوین
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃 نگاهم بین جمعیت #عزاداران در #گردش بود. بیشتریها لباسهایشان یک شکل بود ولی چیزی که بیشتر به چشم میآمد پارچه زرد رنگی بود که یا به بازویشان و یا به #پیشانیشان بسته بودند. همان پارچه زردرنگی که مُنَقَّش به شعار «کلنا عباسک یا زینب» است، همان که نماد #تیپ_فاطمیون بود.
🍃 نگاهم از آن سربند زردرنگ به سمت #مداح کشیده میشود. صدا و چهرهاش آشنا میزد برایم. کمی فکر کردم، خودش بود! همان که چند روزی دنبال #فیلم یا #کلیپی بودم که #مهارت و عشقی که مادرش از او میگفت را به تصویر بکشد. و این خودِ خودش بود!
🍃 حسی که در صدایش #آشکار بود و سینهای که از ضرب گرفتنهایش میسوخت آن #عشق را به رخ میکشید. چشمانم حالا دیگر جماعت عزادار را نمیدید، یاسر را میدید! #یاسر_جعفری...
🍃 گریزی بر گذشته میزنم، بر خیلی سال قبل. مثلاً بیست و نه سال پیش. زمانیکه چشم گشود و پا به این جهان گذاشت و شد #عصای_دست_مادر .
🍃 به علت #مهاجر بودنش، در امر تحصیل مشکل داشت و نتوانست تا آخر ادامه دهد. پس از سالها میدان درس و تحصیل را به برادرش سپرد. راهنمای برادر کوچکش شد تا حداقل او بتواند در این راهپلههای ترقی را یکییکی طی کند. اما خود فکری دیگر در سر داشت. #فکر_رفتن...
🍃 از اینجا به سوی #حلب یا شاید هم #دمشق. مادر را به سختی راضی کرد که برای مداحی به #حرم_حضرت_زینب میرود. و مادر نمیدانست در کنار #دفاع و جنگ، گاهی هم #مداحی میکند!
چندمین اعزامش بود نمیدانم. فقط میدانم این کلیپی که مقابل چشمان من پخش میشود آخرین هنرنمایی او زیر #آسمان_حلب بود.
🍃 و به وقت بیستم آبان هزار و سیصد و نود و دو ساعت چهارده و سی دقیقه دیگر خبری از صدای او و سینه زدنهای اطرافیان نبود. هر چه بود #خاک و #خون بود...
🍃 سالگرد شهادتت مبارک
✍️نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_یاسر_جعفری
📅تاریخ تولد : ۸ دی ۱۳۶۳
📅تاریخ شهادت : ۲۰ ابان ۱۳۹۲
📅تاریخ انتشار : ۱٩ ابان ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : سوریه
🥀مزار شهید : بهشت رضا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی