🍃برای دلهای آماده، تنها یک تلنگر کافیاست که دست از دنیا و زرق و برقش بشویند و رهسپار شوند!
🍃حریمِ حرمِ #دخترِ علی(ع) تکاندهنده ترین تلنگر برای عاشقان است. روزی #حبیب (ع) از کوچه پس کوچه های :کوفه گریخت
و خود را در بیابان به مولایش رساند تا پاسدارِ این حریمِ پاک باشد.
🍃 امروز، شاگرانِ #مکتبِ_عشق خودرا به کویِ دوست میرسانند تا مبادا آجری از حریمِ #حرم بلغزد!
🍃احمد میگفت: "خیلی از ما میگوییم اگر روز#عاشورا بودیم به#امام_حسین (ع) کمک میکردیم. الان عاشورا تکرار شد و باید ثابت کنیم اصحاب امام حسین (ع) هستیم. نباید بگذاریم خشتی از #حرم_حضرت_زینب (س) کم شود."
🍃همین جمله#انگیزه ایست برای رهایی دنیا. برای رفتن، برایِ اثباتِ فدایی بودن
فدایی حسین که از ازل عشقش را در قلبمان گذاشته اند.و رسیدن به او که در افقِ عالم نظاره گرِ #حبیبهاست
🍃اما بعد...
راهِ عاشقی شیرین اما پر خطر است
غالبا آن گذری که خطرش بیشتر است، میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
🍃و شیرین است حتی شیرین تر از #پدر شدن.آنقدر پر جاذبه که احمد را از دنیا و حتی دخترکِ نیامده اش جدا میکند.
🍃راهِ او روشن و پر ستاره است
حرم هیچگاه خالی از#مدافعان نمیماند
و این میان همسرانی زینب وار و دخترانی صبور، به امیدِ وصالِ قهرمانشان روزها را میگذرانن♥️
🍃امثال#احمد شاید در دنیا نه اما از آسمان همه نگاهشان به فرزندشان است.#پدرانه هوایشان را دارند.
#پروازت_مبارک ؛شیرمرد حرم🕊
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
🌸به مناسبت سالروز شهادت
#شهید_احمد_گودرزی
📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱٣۵٧
📅تاریخ شهادت : ۱۴ اسفند ۱٣٩۴
📅تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٩٩
🥀مزار شهید : بهشت زهرا (س)
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا
🍃می گویند عشق حسین سن و سال نمی شناسد. از همان کودکی آرام آرام روح و جسمت را دربر می گیرد. غلامِ حسین می شوی و #عاشق روزهای محرم...
🍃امیر کاظم زاده از همان کودکی عشق اهل بیت مخصوصا #امام_حسین بر دلش جوانه زده بود. با شروع #محرم با بچه ها محله را سیاهپوش می کردند. سنج و طبل می خریدند و برای #ارباب #عزاداری می کردند.
🍃لحظه به لحظه با عشق امام حسین قد کشید و بزرگ شد و با پیوستن به سبزپوشان سپاه راهش را استوار کرد.
مدتی بعد به درخواست مادر #ازدواج کرد و حاصل ازدواجش فرزندی شد که نذر حضرت محمد بود و پس از نوشتن نام هایی که امانت سپردند به صفحه های #قرآن، طاها قسمتشان شد و نام عزیز دل پدر شد محمد طاها.
🍃عشق به شهادت در دلش هر لحظه می تپید. در تشییع #شهدای_دفاع_مقدس از همه میخواست برای شهادتش دعا کنند و معتقد بود که در باغ شهادت هنوز هم باز است. مدتی بعد که خبر دفاع از #حرم_حضرت_زینب را شنید به عشق اباعبدالله راهی شد. مقصد را نگفت فقط از ماموریتی گفت که ممکن است ۴۵ روز طول بکشد.
🍃مادر با محمد طاها شش ماهه بدرقه کرد پسرش را به امید دیدار دوباره. اما شاید محمد طاها میدانست که اخرین دیدار با پدر است که بیقراری کرد و چشم های پدر هر چند قدم یکبار، فرزند شش ماهه اش را میدید و دل کندن را تمرین می کرد. شاید هم به یاد #شش_ماهه ارباب بغض می کرد و استوارتر قدم بر میداشت.
🍃مدتی بعد در باغ شهادت باز شد و خودروی پر از مهمات بهانه و تیر عدو سبب خیر تا فرنانده این بار در میان شعله های آتش به باغ آرزویش برسد. سه روز در محاصره در میان شعله های آتش سوخت. از امیر اربا اربا چیزی نمی توان گفت اما مادر هنوز هم منتظر است تا قامت تک پسرش را بعد از خداحافظی آخر ببیند. حال، محمد طاهای شش ماهه مردِ کوچک خانه شده و دلتنگی هایش را با قاب پدر شریک می شود .دست می کشد بر عکس #پدر و از حسرت هایش می گوید. از دیدن روی پدر و یک سفر با پدر آن هم به مقصد #مشهدالرضا...
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_امیر_کاظم_زاده
📅تاریخ تولد : ۱۴ شهریور ۱٣۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱۱ خرداد ۱٣٩٢
📅تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : دمشق
🥀مزار شهید : بهشت زهرا سلام الله علیها
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃می گویند عشق حسین سن و سال نمی شناسد. از همان کودکی آرام آرام روح و جسمت را دربر می گیرد. غلامِ حسین می شوی و #عاشق روزهای محرم...
🍃امیر کاظم زاده از همان کودکی عشق اهل بیت مخصوصا #امام_حسین بر دلش جوانه زده بود. با شروع #محرم با بچه ها محله را سیاهپوش می کردند. سنج و طبل می خریدند و برای #ارباب عزاداری می کردند.
🍃لحظه به لحظه با عشق امام حسین قد کشید و بزرگ شد و با پیوستن به سبزپوشان س.پاه راهش را استوار کرد.
مدتی بعد به درخواست مادر #ازدواج کرد و حاصل ازدواجش فرزندی شد که نذر حضرت محمد بود و پس از نوشتن نام هایی که امانت سپردند به صفحه های #قرآن، طاها قسمتشان شد و نام عزیز دل پدر شد #محمدطاها.
🍃عشق به شهادت در دلش هر لحظه می تپید. در تشییع #شهدای_دفاع_مقدس از همه میخواست برای شهادتش دعا کنند و معتقد بود که در باغ شهادت هنوز هم باز است. مدتی بعد که خبر دفاع از #حرم_حضرت_زینب را شنید به عشق اباعبدالله راهی شد. مقصد را نگفت فقط از ماموریتی گفت که ممکن است ۴۵ روز طول بکشد.
🍃مادر با محمد طاها شش ماهه بدرقه کرد پسرش را به امید دیدار دوباره. اما شاید محمد طاها میدانست که اخرین دیدار با پدر است که بیقراری کرد و چشم های پدر هر چند قدم یکبار، فرزند شش ماهه اش را میدید و دل کندن را تمرین می کرد. شاید هم به یاد #شش_ماهه ارباب بغض می کرد و استوارتر قدم بر میداشت.
🍃مدتی بعد در باغ شهادت باز شد و خودروی پر از مهمات بهانه و تیر عدو سبب خیر تا فرنانده این بار در میان شعله های آتش به باغ آرزویش برسد. سه روز در محاصره در میان شعله های آتش سوخت. از امیر اربا اربا چیزی نمی توان گفت اما مادر هنوز هم منتظر است تا قامت تک پسرش را بعد از خداحافظی آخر ببیند. حال، محمد طاهای شش ماهه مردِ کوچک خانه شده و دلتنگی هایش را با قاب پدر شریک می شود .دست می کشد بر عکس #پدر و از حسرت هایش می گوید. از دیدن روی پدر و یک سفر با پدر آن هم به مقصد #مشهدالرضا...
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_امیر_کاظم_زاده
📅تاریخ تولد : ۱۴ شهریور ۱٣۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱۱ خرداد ۱٣٩٢
📅تاریخ انتشار : ۱۳ شهریور ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : دمشق
🥀مزار شهید : بهشت زهرا سلام الله علیها
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃 نگاهم بین جمعیت #عزاداران در #گردش بود. بیشتریها لباسهایشان یک شکل بود ولی چیزی که بیشتر به چشم میآمد پارچه زرد رنگی بود که یا به بازویشان و یا به #پیشانیشان بسته بودند. همان پارچه زردرنگی که مُنَقَّش به شعار «کلنا عباسک یا زینب» است، همان که نماد #تیپ_فاطمیون بود.
🍃 نگاهم از آن سربند زردرنگ به سمت #مداح کشیده میشود. صدا و چهرهاش آشنا میزد برایم. کمی فکر کردم، خودش بود! همان که چند روزی دنبال #فیلم یا #کلیپی بودم که #مهارت و عشقی که مادرش از او میگفت را به تصویر بکشد. و این خودِ خودش بود!
🍃 حسی که در صدایش #آشکار بود و سینهای که از ضرب گرفتنهایش میسوخت آن #عشق را به رخ میکشید. چشمانم حالا دیگر جماعت عزادار را نمیدید، یاسر را میدید! #یاسر_جعفری...
🍃 گریزی بر گذشته میزنم، بر خیلی سال قبل. مثلاً بیست و نه سال پیش. زمانیکه چشم گشود و پا به این جهان گذاشت و شد #عصای_دست_مادر .
🍃 به علت #مهاجر بودنش، در امر تحصیل مشکل داشت و نتوانست تا آخر ادامه دهد. پس از سالها میدان درس و تحصیل را به برادرش سپرد. راهنمای برادر کوچکش شد تا حداقل او بتواند در این راهپلههای ترقی را یکییکی طی کند. اما خود فکری دیگر در سر داشت. #فکر_رفتن...
🍃 از اینجا به سوی #حلب یا شاید هم #دمشق. مادر را به سختی راضی کرد که برای مداحی به #حرم_حضرت_زینب میرود. و مادر نمیدانست در کنار #دفاع و جنگ، گاهی هم #مداحی میکند!
چندمین اعزامش بود نمیدانم. فقط میدانم این کلیپی که مقابل چشمان من پخش میشود آخرین هنرنمایی او زیر #آسمان_حلب بود.
🍃 و به وقت بیستم آبان هزار و سیصد و نود و دو ساعت چهارده و سی دقیقه دیگر خبری از صدای او و سینه زدنهای اطرافیان نبود. هر چه بود #خاک و #خون بود...
🍃 سالگرد شهادتت مبارک
✍️نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_یاسر_جعفری
📅تاریخ تولد : ۸ دی ۱۳۶۳
📅تاریخ شهادت : ۲۰ ابان ۱۳۹۲
📅تاریخ انتشار : ۱٩ ابان ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : سوریه
🥀مزار شهید : بهشت رضا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
♡بسم رب الشهید♡
🍃تک فرزند بود و دردانهی پدر و مادر. دلش گیر جهاد اطراف #حرمِ_حضرت_زینب(س) بود طوریکه حتی تک فرزند بودن و تنها بودن پدر و مادر هم نتوانسته بود شوق او را برای رفتن کم کند. اصرارهایش برای رفتن تمامی نداشت، از طرفی هم کسی از آرزوی او باخبر نبود و همه خیال میکردند او یک #بسیجی است که مسئول گروه جهادی #منتظران_موعود است.
🍃اما #محمد منتظر بودن را در عمل معنا کرد و با رجز "بابی انت و امی یا اباعبدالله" رضایت نامه رفتن را گرفت و خود را به کاروان #مجاهدان عمهی سادات رساند. در نبودنش جای خالیاش حس میشد و گوشه به گوشهی شهر دلتنگ فعالیتهای #جهادگرانهی محمد بود.
🍃فعالیتهایی که همهشان سرچشمهاش شیرپاک مادر و نان حلال پدر است. #مادر شهید هادینژاد زنی #مقاوم است که سخنانش در روز تشییع پیکر دردانه پسرش خود رجزی بود برای تمامِ #دشمنان. پای صحبتهای مادرش که مینشینی از خوابش برایت تعریف میکند؛ همانی که حضرت زینب(س) آمده بود و محمد را از مادرش طلب کرده بود. چند روز بعد پسرش هوای رفتن کرده و مادر نیز با ذکر #یازهرا(س) بساط رفتنش را مهیا میکند.
🍃محمد به آرزویش رسید، هم #مدافع_حرم شد و هم شهید. به دوستان #شهیدش پیوست و افتخار فدایی دادن در راه خدا را نصیب پدر و مادرش کرد. جوانِ #خوزستانیِ کشور حسینیوار زندگی کرد و حسینیوار نیز به استقبال شهادت رفت؛ یعنی حقیقتِ "اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمدِِ و آل محمد". امروز سالروز #شهادت اوست و همه ما محتاج نیمنگاهی از قافلهی شهداییم، ادرکنی ایها الشهید💔
✍نویسنده : #اسماء_همت
🌷به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمد_هادینژاد
📅تاریخ تولد : ۱۴ آذر ۱۳۶۳
📅تاریخ شهادت : ۱۷ آذر ۱۳۹۴
📅تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : حلب، سوریه
🥀مزار شهید : خوزستان، گلزار شهدای آغاجری
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی