جز گوشه ایوان تو، دل بند ندارد
صد شُکر دلم غیرِ تو دلبند ندارد
از پندِ جهان خسته و دربندِ تو هستم
آری اثرِ بندِ تو را، پند ندارد
از عارف و عامی همه دل داده به زلفت
زنجیر کسی اینهمه دربند ندارد
با یک مژه ات صید نمودی دل ما را
صیاد چنین تیر هدفمند ندارد
یک چشم بُوَد مُحیی و یک چشم مُمیت است
چشمان کسی اینهمه ترفند ندارد
هنگامه خلقِ تو، «تبارک» به خودش گفت
بهتر ز تو در خَلقْ، خداوند ندارد
هنگام دعا گفت نبی هم «بعلیٍ»
او پیش خدا غیر تو سوگند ندارد
از انفسنا گفتنش اینگونه عیان شد
جانش به کسی غیر تو پیوند ندارد
تشبیه کنم ذات علی را به چه جز حق
آری چه بگویم که همانند ندارد
با نام تو ما آمده با نام تو رفتیم
جز اسم تو را گوش خوشایند ندارد
#عاصی_خراسانی
برای خاتم پیغمبران جز او نگینی نیست
شهادت میدهم جز او امیرالمؤمنینی نیست
#مجید_تال
خود را قلم حافظ اگر فرض کنیم
صد واژهی ناب از این و آن قرض کنیم
هرگز نتوانیم که حتی یک بیت
از طول کرامات علی عرض کنیم
#موسی_علیمرادی
چون لباس کعبه بر اندام بت، زیبنده نیست
جز تو بر شخص دگر، نام #امیرالمومنین
#صائب_تبریزی
به مصداق حدیث وال من والاه فهمیدم هر آنکس عاشق مولاست،من هم دوستش دارم
#زینب_حسامی
اولِ ابتدایِ آغاز است
درِ جنت برای او باز است
در مسیرش ملک به پرواز است
همهی کارهاش اعجاز است
وقت پیکار شیر میدان است
او که همبازی یتیمان است
نقطهی تحت باء بسم الله
شرف لااله الا الله
آسمان پیش قامتش کوتاه
در خیبر برای او پَرِ کاه
دشمن از پیش و پس اگر دارد
ذوالفقار علی دو سر دارد
دست و بازوی او نمک دارد
به همه نیت کمک دارد
عشق ما ریشه در فدک دارد
به ولایت هرآنکه شک دارد
برود کعبه را طواف کند
و نگاهی بر آن شکاف کند
هر زمان فاطمه کنار علیست
هر کجا هست، بخت یار علیست
ملک الموت، ذوالفقار علیست
جبر حتی در اختیار علیست
آن همه اختیار داشت ولی
بر سر نفس، پا گذاشت علی
گفت"یا فاتح" و قرار گرفت
نفس خود را در اختیار گرفت
بعد در دست، ذوالفقار گرفت
جان کفار را دو بار گرفت
بار اول به چشم و ابرویش
بار دوم به تیغ و بازویش
ما همه قنبریم و غم بَر اوست
هم دلاور، هم اینکه دلبر اوست
خصلت جمله انبیا در اوست
اوست از اول و در آخر اوست
پیش پاهاش کوه خم شده است
هر که با اوست، محترم شده است
دُر کمیاب اگر که دَر صدف است
دُر نایاب، ریگی از نجف است
جلوی خانهاش همیشه صف است
شاهراه بهشت، اینطرف است
هر که دور ضریح مولا گشت
بی هراس از پل صراط گذشت
سعدی و مولوی و بیدل را
حافظ و عنصری و دعبل را
صایب و انوری و مقبل را
همهی شاعران قابل را
خواندهام، نزد او کم آوردند
هرقدَر بیت محکم آوردند
گوش خلق از علی علی پُر شد
سنگ راهش یکی یکی دُر شد
راه رفت و خدا تصور شد
با علی راه ما میان بُر شد
تا که پا روی عدل نگذاریم
به ولای علی نظر داریم
به خدا عالم یگانه علیست
حاکم شهر و مرد خانه علیست
برترین خلقت زمانه علیست
عدل الله را نشانه علیست
جورج جرداق وصف او کرده
سند از اهل سنت آورده
عشق را در غدیر یافتهایم
و علی را وزیر یافتهایم
سندی بی نظیر یافتهایم
بین دست امیر یافتهایم
آنچه داریم از علی ازلیست
گل ما خاک زیر پای علیست
با تمامی سربه زیریها
سربلندیم ما غدیریها
ختم گردد به خیر، پیریها
دست ما را اگر بگیری، ها
هیچ سرداری از علی سر نیست
دست بالای دست حیدر نیست
راه شیری غبار راه علیست
ریگهای نجف سپاه علیست
به خدا که خدا گواه علیست
شب به شب کوفه در پناه علیست
کوفه دل را شکست یا سر را؟!
هیچ یک را ! نماز حیدر را
#محمدحسین_ملکیان
ای نورِ جلی، جان نبی، حضرت حیدر
سلطان نجف، شیر خدا، فاتح خیبر
ای جان من و ذُرّیه ام باد فدایت
عیدی بده ما را ز کَرَم، ساقی کوثر
#نگین_نقیبی
قصه را زودتر ای کاش بیان میکردم
قصه زیباتر از آن شد که گمان میکردم
برکهای رود شد و موج شد و دریا شد
با جهاز شتران کوه اُحُد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا میرفت
دست در دست خودش یکتنه بالا میرفت
تا که بعثت به تکامل برسد آهسته
پیش چشم همه از دامنه بالا میرفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن مأذنه بالا میرفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا میرفت
گفت: اینبار به پایان سفر میگویم
بارها گفتهام و بار دگر میگویم
راز خلقت همه پنهان شده در عین علیست
کهکشانها نخی از وصلۀ نعلین علیست
گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمه بگویم؛ دستش ـ
هر چه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرده
گفتنیها همگی گفته شد آنجا اما
واژه در واژه شنیدند صدا را اما
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام...
#سیدحمیدرضا_برقعی
کی ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺳﻨﮓ ﭘﯿﺎپی ﺩﺭ ﺁﺏ
ﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺣﺎﻓﻈﻪﯼ ﺁﺏ ﮔﺮﻓﺖ؟
#فاضل_نظری
نسبت عشق به من نسبت جان است به تن،
تو بگو من به تو مشتاقترم یا تو به من ؟
زندهام بی تو همین قدر که دارم نفسی،
از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن..
بعد از این در دل من شوق رهایی هم نیست،
این هم از عاقبت از قفس آزاد شدن..
وای بر من که در این بازی بیسود و زیان.
پیش پیمانشکنی چون تو شدم عهدشکن..
باز با گریه به آغوش تو بر میگردم،
چون غریبی که خودش را برساند به وطن..
تو اگر یوسف خود را نشناسی عجب است،
ای که بینا شده چشم تو ز یک پیراهن ...
🌱 #فاضلنظری
من حسادت می کنم حتی به تنها بودنت
من به فرد رو به روی لحظهی خندیدنت
من به بارانی که با لذت نگاهش می کنی
یا نسیمی که رها می چرخد اطراف تنت
وقتی انگشتان تو در گیسوانت می دود
من به رد مانده از اینجور سامان دادنت
اینکه چیزی نیست، گاهی دل حسادت کرده به
عطر پاشیده از آغوش تو بر پیراهنت...
هیچکس ای کاش در دنیا به تو حسی نداشت
من حسادت می کنم حتی به قلب دشمنت
کاش هرکس غیر من، ای کاش حتی آینه
پلک هایش روی هم می رفت وقت دیدنت!
#الهام_نظری
با لب سُرخت مرا یادِ خدا انداختی
روزگارت خوش که از میخانه مسجد ساختی...
رویِ ماهِ خویش را در برکه میدیدی ولی
سهمِ ماهیهای عاشقرا چهخوش پرداختی...
ما برای باتو بودن عمرِ خود را باختیم
بد نبود ایدوست گاهیهم تو دل میباختی...
من بهخاک افتادم اما این جوانمردی نبود
می توانستی نتازی بر من اما تاختی...
ایکه گفتی عشقرا از یاد بردن سخت نیست
عشق را شاید ولی هرگز مرا نشناختی...
#فاضل_نظری
من از ترنم باران عید فهمیدم
که گوش ما چه نوایی همیشه کم دارد
هوا بدون تو غمگین و ساکت و خفه است
و چشم های شقایق همیشه نم دارد
برای از تو سرودن که شعر لازم نیست
سکوت میکند آن عاشقی که غم دارد
همیشه از تو دلی بی قرار خواسته ام
دلی که بی تو هوایی همیشه دم دارد
من از صدای طپش های قلب فهمیدم
که عشق راه عجیبیست پیچ وخم دارد
#محمدجواد_جلالی
عمریست بیقرار، به سر میبریم ما
بر این قرار تا نفس آخریم ما
همراز روضهها و نواخوان نوحهها
دمساز سوز سینه و چشم تریم ما
ما را به سر هوای شهیدان بی سر است
از سر گذشتهایم چو بر این سریم ما
نام حسین محشر عظمای جان ماست
جان دادگان زندۀ این محشریم ما
محشر به پا کنیم به فریاد یا حسین
امروز لشکر شه بیلشکریم ما
ما را به دست، پرچم صبر و بصیرت است
با عشق و شور همدم و همسنگریم ما
ما امّت نه دی و اهل حماسهایم
مرد جهاد و همقدم حیدریم ما
حرف ولیّ ماست که «من انقلابیام»
در راه انقلاب ز جان بگذریم ما
با طلحه و زبیر بگویید تا ابد
عمّار وار همنفس رهبریم ما
«اَلفتنةُ أشدُّ مِن القتل» خواندهایم
هرگز ز جرم فتنهگران نگذریم ما
با فاتحان بدر ز سازش سخن مگو
امروز رهسپار دژ خیبریم ما
چشم انتظار منتقم آل مصطفی
چشم انتظار معرکۀ آخریم ما
#محمدمهدی_سیار
#انتخابات
ما دشمن ظلم و فتنه و رنج و غمیم
در عرصهی انقلاب، ثابت قدمیم
رأی من و تو حمایت از ایران است
این جمعه همه مدافعان حرمیم
#مهدی_شریفی
#انتخابات
در این مسیر نه از جانمان میاندیشیم
نه از موانع ایمانمان میاندیشیم
به سرفرازی این خاک، عهد خون بستیم
به استواری پیمانمان میاندیشیم
برای اینکه بدانیم حق فقط با ماست
به دشمنان فراوانمان میاندیشیم
در این تلاطم امواج سهمگین بلا
به سرو در دل طوفانمان میاندیشم
قسم بهخون شهیدان که ضامن وطناند
به امن بودن میدانمان میاندیشیم
خلیلوار در آتش نشستهایم و خوشیم
افق افق به گلستانمان میاندیشیم
شروع ساخت فردا که رأی امروز است
به دست ماست، به پایانمان میاندیشیم
به عشق پرچم سرخ و سفید و سبز وطن
به سربلندی ایرانمان میاندیشیم
#مجتبی_خرسندی
خوش بُوَد گر مِحَکِ تجربه آید به میان
تا سِیَهروی شود هر که در او غَش باشد
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
#انتخابات
بیا که حفظ مبانی انقلاب کنیم
به روی تک تک آراء خود حساب کنیم
بیا که هرچه اماننامه هست پاره کنیم
معاندان قسمخورده را جواب کنیم
به حکم آیهی قرآن برای کاری خیر
سزاست ما اگر از دیگران شتاب کنیم
بیا که جبههی امروز، انتخابات است
بیا به خط مقدم که انتخاب کنیم
علاج مشکل ما انتخاب اصلح ماست
برای عاقبت خویش فکر ناب کنیم
حماسه در گرو درصد مشارکت است
بناست هموطن خویش را مجاب کنیم
مباد در دلمان بیم جنگ رخنه کند
به رغم شائبهها ترک اضطراب کنیم
هر آنچه نقشهی شوم است پای صندوق رأی
مدبرانه سر دشمنان خراب کنیم
مقلدان مسیر شهید جمهوریم
که اقتدا به طریق ابوتراب کنیم
مطیع امر ولیِ زمانهایم اما
اگر اجازه دهد پای در رکاب کنیم...
...علی الصباح تصاویر فتح حیفا را
دم ورودی قدس شریف قاب کنیم
به عشق وعدهی صادق کسی ز پا ننشست
قریب یک دهه از بیست و پنج سال گذشت
#علیرضا_خاکساری
گفتم که به کی رای دهم پیر خرابات
گفتا به همان کس که بود اصلح دوران
من عاش سعیدا و من الخصم بعیدا
من کان جلیلا و الی الناس قریبا
#محمدجواد_جلالی