eitaa logo
به وقت شاعری
393 دنبال‌کننده
415 عکس
406 ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 ادمین تبادل👇👇 @hrpb1371 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
رسمش نبود عاشق کنی اما نمانی‌ پای من مرهم که نه، زخم شوی بر تک تکِ اعضای من...
جان نیز فدا کردم و دلخواه ندیدم
هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز به هیچ بند و فسونی نمی کنند رهایت
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است همان‌قدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است قلندرها و درویشان و حق‌گویان و عیّاران! من از راهی خبر دارم که ذکرش قل‌هوالله است ندارم آرزویی جز مقام عشق ورزیدن که از دل آخرین حبّی که بیرون می‌شود، جاه است... سکوتی سایه افکنده‌ست همچون ابر بر صحرا شب آرام است و نخلستان پر از تنهایی ماه است کسی با چاه راز رنج خود را باز می‌گوید چه تسبیحی‌ست این؟! آه است، این آه است، این آه است نمی‌خوانم خدایش گرچه از اوصاف او پیداست که هم بر عیب ستّار است، هم بر غیب آگاه است به سویش بس‌که مردم چون گدا دست طلب دارند جوانمردان بسیاری گمان دارند او شاه است به «سلطان جهان»، «شاه عرب» گفتند و عیبی نیست به هرتقدیر دست لفظ، از توصیف کوتاه است
صدبار گفته اند ولی باز نوبر است از هر زبان حدیث تو قند مکرر است ماتشنه ایم و در کف تو جام کوثر است هفت آسمان قلمرو جولان حیدر است ما ظلمتیم نور ازل تا ابدد علی است حی علی الفلاح ، که خیر العمل علی است هر شب که یاد کوی تو از خاطرم گذشت تا صبح اشک شوق، زچشم ترم گذشت از آسمان عمر چه زود اخترم گذشت خاک نجف کجاست که آب از سرم گذشت جان من از علی است مرا جان به کف ببر ای شوق! پابرهنه مرا تا نجف ببر ای نام نامی تو گواراتر از عسل هستی به عشق نام تو رقصیده از ازل قد قامت القصیده و قد قامت الغزل مفعول فاعلات مفاعیل مفتعل شعرم همیشه چشم به دست تو دوخته است قربان مصرعی که برای تو سوخته است با جرعه ای وجود گرفتیم، از عدم خوردیم تا شرابی از انگور این حرم این است جام شیعه ی حیدر ، نه جام جم یامظهرالعجایب و یا کاشف النقم ” بگذار تا زشارع میخانه بگذریم “ از شارع الرسول تو مستانه بگذریم گم می شوند و شعله از این طور می برند هرشب فرشته ها سبد نور می برند از گوشه ی ضریح تو انگور می برند شیرینی علی است که با شور می برند غیر از در علی به دری رو نمی زنند بیخود کنار نام تو زانو نمی زنند ما را در این حرم جگر قیل و قال نیست “ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست “ این جا غمی به دوش محبان وبال نیست “در بارگاه قدس که جای ملال نیست “ جایی که جارویش پر و بال فرشته است موسی چقدر مشق تحیر نوشته است سبحان من یمیت ویحیی ، قیامت است اینجا بدایتی است که تا بی نهایت است در وادی السلام تو مردن ، غنیمت است یعنی شهید عشق علی غرق رحمت است کی می شود بیایی و شرمنده ام کنی از جام ” من یمت یرنی ” زنده ام کنی از این حرم که هست حریم ملائکه آدم کجا رود که نیفتد به مهلکه دنیای بی علی چه قدر بود مضحکه شیعه علی نداشت بمیرد برای که؟ کار عدم زعشق به هستی کشیده شد دنیا فقط برای علی آفریده شد بعد از نجف تمام جهان سرزمین توست حقا که آسمان و زمین در نگین توست در سفره ها حکایت نان جوین توست یاللعجب تعجب ما از همین توست بی اعتنایی تو به دنیا که معرکه است نعلین وصله دار تو تاج ملائکه است هر چند در برابر تو سر ، بلند نیست هر سر که نیست خاک درت، سربلند نیست آن سر زیادی است که در این کمند نیست ای اغنیا ، گدای علی مستمند نیست ای منکر علی تو و برهان بی اساس قنبر شناس هم نشدی تا علی شناس پای کرم شکسته ی دست کریم توست دنیا همیشه بر سر خوان نعیم توست نهج البلاغه رائحه ای از شمیم توست سبحان من دنی فتدلی ، حریم توست یعنی علی مع الحق و حق است با علی صلی علی محبک یا مرتضی علی در می زنند ، سائلی از راه آمده است جبریل عاجزانه به درگاه آمده است جایی که عقل پیش تو کوتاه آمده است “قل انما ولیکم الله ” آمده است این آیه جز برای تو نازل نمی شود قرآن ما بدون تو کامل نمی شود روزی که ذوالفقار تو سر در نیام کرد شمشیر ابرویت همه را قتل عام کرد تیغی که خواب راحت ما را حرام کرد باید به تیغ ابروی حیدر سلام کرد دل را به یک اشاره ی خود می برد زدور “این است دلبری که به دنیا فکنده شور “ دارم هزار آرزو اما علی الحساب ای کاش این یکی بشود زود مستجاب در آرزوی خاک کف پای بوتراب گویم هزار مرتبه ” یالیتنی تراب “ یک عمر زیر سایه ی تو جای ما بس است یک یاعلی برای دو دنیای ما بس است
قلب نخلستان تپید از شوق فتوای نبی رفت دریای ولایت سمت دریای نبی ابرها هم لحظه ای گویا توقف کرده اند این چنین بوده است فرمان و تقاضای نبی! برکه ،خورشید، آسمان حتی زمین شاعر شدند با طنین خطبه ی "من کنت مولای"نبی آیه آیه نور می بارد،چراغانی شده شاه راه بی نظیر شهر زیبای نبی روز تکمیل شریعت،روز اتمام نعم روز پر آوازه ی حلّ معمای نبی لا علی(ع) الاّ محمد(ص)!هر دو نورِ واحدند بی ولایت چیست ذاتِ دین و معنای نبی؟
اگر امروز دل با خاک را‌ه مرتضیٰ جوشد کند محشور فردا فضل حق با اصفیا ما را
🍃الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَم🍃 معشوق ماست ساقیِ گلچهره ای که هست در عشقِ او خدا و پیمبر رقیبِ ما  
شب وصال چنان می‌رمد غم از دو طرف که گرم دوست شود چشم پر نم از دو طرف نه راه پیش و نه پس دارم از دو ابرویش به قصد کشتنم آورده آدم از دو طرف به اوست بسته حیاتم که نسبتِ نَفَسش رسیده‌است به عیسی بن مریم از دو طرف عرق نشسته بر آن رخ در آفتاب تموز به گُل نشسته تو گویی که شبنم از دو طرف نگو شکاف و ترک، کعبه آن مطافِ ملک به حرمت پدر خاک، شد خم از دو طرف میان ما و ولایش، مباهله‌ست و غدیر شده‌ست رشتۀ پیوند، محکم از دو طرف مسیحیان جهان «ایلیا» به او گفتند یکی‌ست خوانی اگر، نقش پرچم از دو طرف به شرق و غرب نماند پناهگاهی راست اگر برآورد آن تیغ خم، دم از دو طرف علی‌ست آینه ذات حق و نفس نبی خدا گذاشته آئینه، آنهم از دو طرف بهشت اوست، مرو راهِ آن دو دیگر را جهنّم است برادر! جهنّم از دو طرف میان ما و رسیدن به آن مقام، دری‌ست دری که بسته خداوندِ عالم از دو طرف
پوشیده گر به زلف کنی روی خویش را آخر چسان نهفته کنی بوی خویش را بی اختیار بوسه بر آیینه میزنی گر بنگری به دیده من روی خویش را شیرازه هزار دل پاره پاره است از شانه تار و مار مکن موی خویش را
عید سعید غدیر بر همه شیعیان مبارک ❤🌹
نظر به گفتۀ "جرداق"، هم نظیرش نیست دل کدام مسیحی مگر اسیرش نیست؟ علی مسیح زمانه ست، آن مسیحی که چهارمین فلک اندازه ی حصیرش نیست دوجا به دست نبی دست او گره خورده ست علی مباهله اش کمتر از غدیرش نیست! فدای انفسنایی که در کلام خدا به جز علی احدی مرجع ضمیرش نیست هوای حضرت عیسا دمی‌ست سلمان را نمیرد آنکه کسی جز علی امیرش نیست
شنیدم مصرعی شیوا که شیرین بود مضمونش، منم مجنون آن لیلا که صد لیلاست مجنونش!
قربان سرِ کوی حبیبی که به بویی دیوانه‌ی خود کرده تمامِ عُقَلا را...
آنکه او را بر سر حیدر همی خوانی امیر کافرم گر می‌تواند کفش قنبر داشتن
خدا مشغول خلقت بود دنیا را همان موقع علی در مسجد حنّانه کفشش را رفو میکرد
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی‌ست کهکشان‌ها نخی از وصلۀ نعلین علی‌ست
نجف میخانه ی شیعست یعنی مشتری اینجا بمیرد دست خالی از دکان بیرون نمی آید
نه مراست قدرت آن که دم زنم از جلال تو یا علی نه مرا زبان که بیان کنم صفت کمال تو یا علی شده مات عقل موحدین همه در جمال تو یا علی چو نیافت غیر تو آگهی ز بیان حال تو یا علی نبرد به وصف تو ره کسی مگر از مقال تو یا علی هله ای تجلی عارفان تو چه مطلعی تو چه منظری هله ای موله عاشقان تو چه شاهدی تو چه دلبری که ندیده ام به دو دیده ام چو تو گوهری چو تو جوهری چه در انبیاء چه در اولیاء نه تو را عدیلی و همسری به کدام کس مثلت زنم که بود مثال تو یا علی توئی آن که غیر وجود خود به شهود و غیب ندیده ای همه دیده ای نه چنین بود شه من تو دیده دیده ای فقرات نفس شکسته ای سبحات وهم دریده ای ز حدود فصل گذشته ای به صعود وصل رسیده ای ز فنای ذات به ذات حق بود اتصال تو یا علی چو عقول و افئده را نشد ملکوت سر تو منکشف ز بیان وصف تو هر کسی رقم گمان زده مختلف همه گفته اند و نگفته شد ز کتاب فضل تو یک الف فُصحای دهر به عجز خود ز ادای وصف تو معترف بُلغای عصر به نطق خود شده اند لال تو یا علی توئی آن که در همه آیتی نگری به چشم خدای بین توئی آن که از کشف الغطا نشود تو را زیاده یقین شده از وجود مقدّست همه سِرِّ کَنز خفا مبین زچه رو دم از انا ربکم نزنی بزن به دلیل این که به نور حق شده منتهی شرف کمال تو یا علی توئی آن که مستی ما خلق شده بر عطای تو مستدل ز محیط جود تو منتشر قطرات جان رشحات دل به دل تو چون دل عالمی، دل عالمی شده متصل نه همین منم ز تو مشتعل، نه همین منم به تو مشتغل دل هر که می نگرم در او، بود اشتعال تو یا علی به می خم تو سرشته شد گل کاس جان سبو کشان ز رحیق جام تو سر گران سر سر خوشان دل بیهشان به پیاله دل عارفان شده ترک چشم تو می فشان نه منم ز باده عشق تو هله مست و بیدل و بی نشان همه کس چشیده به قدر خود ز می زلال تو یا علی توئی آن که سدره منتهی بودت بلندی آشیان رسد استغاثه قدسیان به درت ز لانه بی نشان به مکان نیایی و جلوه ات به مکان ز مشرق لا مکان چو به اوج خود رسیده ای ز علوّ قدر و سُمُوشان همه هفت کرسی و نه طبق شده پایمال تو یا علی نه همین بس است که گویمت به وجود جود مُکرّمی نه همین بس است که خوانمت به ظهور فیض مُقدّمی تو منزهی ز ثنای من که در اوج قدس قدم نهی به کمال خویش معرفی به جلال خویش مسلمی نه مراست قدرت آن که دم زنم از جلال تو یا علی توئی آن که میم مشیتت زده نقش صورت کاف و نون فلک و زمین به اراده ات شده بی سکون شده با سکون به کتاب علم تو مندرج بود آن چه کانَ و ما یکون توئی آن مصور ما خلق که من الظواهر و البطون بود این عوالم کن فکان، اثر فعال تو یا علی تو همان درخت حقیقتی که در این حدیقه دنیوی ز فروغ نور تو مشتعل شده نار نخله موسوی انا ربکم تو زنی و بس به لسان تازی و پهلوی ز تو در لسان موحدین بود این ترانه معنوی که انا الحق است به حقِّ حق ثمر نهال تو یا علی توئی آن تجلی ذوالمنن که فروغ عالم و آدمی ز بروز جلوه ما خَلَق به مقام و رتبه مُقدّمی هله ای مشیت ذات حق که به ذات خویش مسلمی به جلال خویش مجلّلی ز نوال خویش منعمی همه گنج ذات مقدست شده ملک و مال تو یا علی تو چه بنده ای که خدائیت ز خداست منصب و مرتبت؟ رسدت ز مایه بندگی که رسی به پایه سلطنت احدی نیافت ز اولیاء چو تو این شرافت و منزلت همه خاندان تو در صفت چو تواند مشرق معرفت شده ختم دوره ی علم و دین به کمال آل تو یا علی تو همان ملیک مهیمنی که بهشت و جنت و نه فلک شده ذکر نام مقدست همه ورد اَلسنه ملک پی جستجوی تو سالکان به طریقت آمده یک به یک به خدا که احمد مصطفی به فلک قدم نزد از سمک مگر آن که داشت در این سفر طلب وصال تو یا علی توئی آن که تکیه سلطنت زده ای به تخت موبدی به فراز فرق مبارکت شده نصب تاج مخلدی ز شکوه شان تو بر ملا جلوات عز ممجدی متصرف آمده در یدت ملکوت دولت سرمدی تو نه آن شهی که ز سلطنت بود اعتزال تو یا علی توئی آن که ذات کسی قرین نشده است با احدیتت توئی آن که بر احدیتت شده مستند صمدیتت نرسیده فردی و جوهری به مقام منفردیتت نشناخت غیر تو هیچ کس ازلیتت ابدیتت تو چه مبدای که خبر نشد کسی از مآل تو یا علی تو که از علایق جان و تن به کمال قدس مجردی تو که بر سرائر معرفت به جمال اُنس مخلدی تو که فانی از خود و متّصف به صفات ذات محمدی به شئون فانی این جهان نه معطلی نه مقیدی بود این ریاست دنیوی غم و ابتهال تو یا علی تو همان تجلی ایزدی که فراز عرشی و لا مکان دهد آن فواد و لسان تو ز فروغ لوح و قلم نشان خبری ز گردش چشم تو حرکات گردش آسمان تو که رد شمس کنی عیان به یکی اشاره ابروان دو مسخر آمده مهر و مه هله بر هلال تو یا علی هله ای موحد ذات حق که به ذات معنی وحدتی هله ای ظهور صفات حق که جهان فیضی و رحمتی به تو گشت خلقت کن فکان که ظهور نور مشیتی چو تو در مداین علم حق ز شرف مدینه حکمتی سیلان رحمت حق بود همه از جبال تو یا علی
بنگر فواد شکسته را به درت نشسته به التجا به سخا و بذل تواش طمع به عطا و فضل تواش رجا اگرش برانی از آستان کُند آشیان به کدام جا؟ ز پناه ظل وسیع تو هم اگر رود برود کجا؟ که محیط کون و مکان بود فلک ظلال تو یا علی
نوشاعران اگر همگی محتشم شوند با عالمان اهل قلم هم قسم شوند مدح تو کار اهل زمین نیست یاعلی حتی اگر تمام درختان قلم شوند