eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
271 عکس
172 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. برای وصف تو باید قلم صاحب قدم باشد همیشه نام تو بر سر در خانه علم باشد جهان ما را به نامت می شناسد وای بر ما که تو‌ را «شیخ الائمه» شیعه نشناسد، ستم باشد «حنیفه» می کند شاگردیت را چون «مفضَّل» ها هنر آموز درگاهت ،«هشام بن حکم» باشد علی با ذوالفقارش حافظ اسلام احمد شد و مکتب خانه ات مثل همان تیغ دو دم باشد شدی صادق که از کذاب ها باشی جدا مولا برای حفظ دین اما دلت لبریز غم باشد چه می ترسند بعضی ها ز قال الباقر و صادق و می خواهند نسل پر فروغ شیعه کم باشد تویی فرزند ابراهیم و در آتش نمی سوزی اگر نمرود های این زمان صدها رقم باشد به کوری دو چشم دشمنان اثنی عشر هستیم اگرچه مرقد «شیخ الائمه» بی حرم باشد... ۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. (ع) ما پیروان مذهب و آئین جعفریم از عاشقان حیدر و زهرای اطهریم در موسم عزای امام غریب خود گریان ز داغ صادق آل پیمبریم ✍ ۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. چهار پاره مرثیه علیه السلام دل دوباره به غم فرو رفته یادِ غم های حضرت صادق می نویسم من از غمِ آقا می نویسم چنان دلِ عاشق با غم و رنج و آه می گویم از همه سر شکستگی هایش از رئیس و مؤسس مکتب از غم پَر شکستگی هایش نه ضریحی به روی قبرش هست نه حرم در مدینه اش دارد او که شاگرد پروری می کرد غصه و غم به سينه اش دارد باید از حال بی قراری گفت باید از ناله های او بنوشت باید از زهر و سوزش جگرش باید از غصه مو به مو بنوشت شاید از بی کَسیش باید گفت مثل حیدر میان کوچه ی تار آن زمانی که بی عبا و رِدا پشت مرکب دویده او بسیار وای من شایدم زِ بزم شراب یا که از طعنه های دشمن ها یا که زآن حرفا که می گفتند در اِزای سلامِ آن آقا... وای من شاید از شراره کین که به جانش فِتاده دشمن او که دلش را به تاب اَفکنده پُر زِ خاک و شراره شد تن او یا که از بچه هاش باید گفت که غمین و چه دل شکسته شدند زانوی غم بغل گرفته همه، گوشه‌ی خانه زار و خسته شدند گر چه آتش به خانه اش اُفتاد گر چه شد موسفید شهرِ غریب کِی ولی دخترش اسارت رفت؟ کِی شده قتل او فجیع و عجیب می نویسم که او کفن شده است می نویسم که پیکرش شد خاک کِی شده جسم او به طرزِ قفا؟ کِی شده پیکرش به خنجر چاک؟ نوحه خوانِ حسین بود اما.. بدنش چون حسین پاره نبود گفت نوحوا علی الحسینِ شهید زخمِ او کمتر از ستاره نبود نوحه خوانِ حسین بود اما.. رأس او روی نیزه ها نشده دستِ آخر غروب خواهر او از اسیرانِ کربلا نشده ۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. . هم گرفتاره امام صادقیم هم عزادار امام صادقیم وقتی‌روضه‌شعبه‌ای‌ازحرمه ماها زوّار امام صادقیم شیعه از اهل سقیفه بِریه شیعه فاطمی‌ِ و حیدریه شُبهه‌هاراهشو کج نمیکنن هرکسی‌که‌مذهبش‌جعفریه شیعه‌تن‌نمیده‌به‌حُکم غلط پا نمیزاره تو هرجمعی وسط شیعه اونیه که از آل علی اعتقاداتشو میگیره فقط ماکه‌میمیریم‌برای‌اهل‌بیت‌ عشقمونه‌روضه‌های‌اهل‌بیت قربون‌‌ خدا‌ برم‌ که‌آفرید مارو تسلیم‌رضای‌اهل‌بیت وقتی‌توحیدوبه‌مانشون‌دادن برا بندگی‌به‌ما جنون‌دادن بااحادیثی‌که‌نوره‌ تک‌تکش کربلا رفتنو یادمون دادن به‌ماگفتن‌که‌چجور‌،کجا برید تشنه و گرسنه کربلا برید برای‌ادای‌حقّ‌مون مُدام واسه‌گریه‌توی روضه‌ها برید بشنوه هرکسی که گریه کُنه این دعای شب آقای منه *خدارحمت‌کنه‌اون‌کسی‌روکه برا ما بلند ضجّه میزنه ضجّه‌میزنم‌براشاه‌غریب برا داغ قتلگاه‌و‌بوی سیب برااون‌شاهی‌که‌باصوت‌ضعیف ناله‌زد:اَین‌َزهیر،اَینَ‌حبیب؟ ضجه میزنم برا پیرهنش برا نیزه‌ای‌که خورد تو دهنش ضجه میزنم برا ساعتی که درآوردن پیرهنش رو از تنش * "مَن بَكىٰ اؤ اَبكىٰ او تباکی وَجَبَت لَهُ الجَنَّه" ۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. شکر خدا که دست به دامان صادقیم یعنی همیشه بی سر و سامان صادقیم بی راهه نیست اینکه بگویم تمام ما سلمان حیدریم و مسلمان صادقیم از تشنگیِّ روز قیامت هراس نیست تا لحظه‌ای که تشنه‌ی باران صادقیم با دیدنِ صلابتِ ایوانِ کربلا فکرِ درست کردن ایوان صادقیم مثلِ فرشته‌های به دُور مزار او در حسرت مزارِ چراغان صادقیم ✍ .
. سروده ای دیگر در مرثیت امام صادق (ع) --------- در غم نشست سینه ی لبریز آذرش در شعله سوخت قلب شریف و مطهرش با آن که داشت موی سپید و قد کمان رحمی نکرد خصم لعین ستمگرش در خانه دید دشمن خود را شبانه او آمد به یاد غربت جانسوز مادرش در پیش چشم پر از اشک کودکان بستند دست او به طنابی چو حیدرش بردند سر برهنه برون آن امام را آتش زدند قلب لبالب ز اخترش یک سو پسر گریست به اندوه این پدر یک سو فغان و ناله به لب داشت دخترش خونش نریخت خصم ستم پیشه اش ز کین با آن که دید تیغ عدو را برابرش گرچه غریب بود و ستم دید از عدو دیگر ندید خنجر دشمن به حنجرش شد عاقبت ز زهر جفا بی قرار آه کشتی شکست در دل امواج لنگرش باید گریست در غم جانسوز آن امام کز زهر کینه گشت خزانی صنوبرش دارد بقیع سینه ی پر خون ز داغ او شد لاله گون تراب ز اشک مکرّرش آخر فتاد بهر عزای امام نور شال عزا به گردن موسی بن جعفرش " یاسر" ز داغ خونِ جگر داشت آسمان تأثیر درد آمد و بشکست شهپرش ،،،،،،،،،،، استاد «یاسر»✍ ۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ای سبز پوش عشقِ تو را سرخ قامتیم ای پادشاهِ حُسن نگاهی که رعتیم فکری به روزگارِ بدِ حالِ ما بکن جان حسین تشنه‌ات ای ابر رحمتیم ما زائر سه شنبه و شبهای جمعه‌ایم آواره‌ایم  دربه‌درِ یک زیارتیم ما با غبارِ کرببلا هم‌نفس شدیم یعنی بیا که خاک تو هستیم تربتیم ما را ببخش اگر که اسیر معیشتیم ما را ببخش اگر که کمی کم محبتیم هر روز آمدیم و بدهکارتر شدیم تقصیر لطف توست عزیزم بد عادتیم بر روی ما حساب کن آقا که سالهاست چشم انتظارِ آمدنت اشک حسرتیم حرف امام صادق ما هست این حدیث درکت کنیم اگر همه‌ی عمر خدمتیم* ما را هزار بار جهان آزموده است هربار دیده است فقط استقامتیم این جمله‌ی بزرگ از آوینی است گفت : ما راست قامتانِ جهاد و شهادتیم هر روز می‌رسد خبری از شهادتی شکر خدا که باز بر این راه دعوتیم از نسل جبهه است همه‌ی نسل‌های ما نسل خمینی است اگر عین غرتیم این بچه‌ها‌ی ما چقدر جمکرانی‌اند مدیون مِهرِ حضرت زهرای عترتیم * * * آورده‌ایم باز بدی‌های خویش را پیشِ کریم نابلدی‌های خویش را در امتحان راه تو هرچند رد شدیم لطفت قبول کرد ردی‌های خویش را انگار نا امید شدی از بزرگ‌ها دیدم صدا زدی نودی‌های خویش را عطر ظهور می‌رسد و کرده‌ای خبر نسل هزار و چهار صدی‌های خویش را ما را ببخش جای بصیریت بجای فهم آورده‌ایم بی خردی‌های خویش را ما تا ابد برای حسین تو سوختیم آقا نگاه کن ابدی‌های خویش را قلب حسین پیش علی‌اکبر آب شد وقتی که گفت یا ولدی‌های خویش را خلاد بن صفار می‌گوید: از امام صادق(ع) سؤال شد: آیا قائم به دنیا آمده است؟ حضرت فرمود: «لا وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی»؛ (خیر! اگر دوران او را درک می کردم، همه‌ی زندگی ام را در خدمت به او می گذراندم) ۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. شهادت امام صادق علیه السلام السلام ای دل و دلدار اباعبدالله ششمین سید و سالار اباعبدالله همه با دیدن تو یاد حسین افتادند ای حسینیه سیار اباعبدالله ما حسینی شدگان ِ نفس گرم توایم به تو هستیم بدهکار اباعبدالله کار تو داده نتیجه چه قیامت کردند اربعین لشکر زوار اباعبدالله در و دیوار مدینه ز غم بی کسیت می زند تا به ابد زار اباعبدالله مادری بودی و کوبید در ِ بیت ِ تو را آتش آن در و دیوار اباعبدالله یعنی از آن همه شاگر در آن شب آقا یک نفر با تو نشد یار اباعبدالله ؟! تا که بستند دو دستان تو را شد زنده غربت حیدر کرار اباعبدالله تو علی گشته ای و ابن ربیع هم قنفذ وای از این همه تکرار اباعبدالله این چه سری است که شد ذکر لبت وا اماه با زمین خوردنت هر بار اباعبدالله سر ِ پیری گذر ِ تو به چه جاها افتاد وای از آن همه آزار اباعبدالله هر چه هم بر سرت آمد دم آخر ز عطش چشم های تو نشد تار اباعبدالله خواهر تو نشد ای شاه برای پسرت در دل شعله پرستار اباعبدالله کفنت خار بیابان نشد و بی تو نرفت دخترت بر سر بازار اباعبدالله محمد حسین رحیمیان✍ .
. اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاٰ جَعفَر بْنِ محمّدٍ الصّادِق ......... در حقیقت نگری آینه ای صادق بود آنچه می داشت ز ایزد همه را لایق بود این که باید به ولایش همه عاشق باشیم پیر عشق است بیا عاشق صادق باشیم عاشق آن است که از نسل شقایق باشد شجری میوه رسانده ست که لایق باشد ششمین شمس سپهر ازلی آن مولاست خط سِیْرِ افق چشم علی آن مولاست جعفرش نام نهادند که جانش نور است ظلمت از ساحتِ قدسی ش ، همانا دور است عشق در دایره ی چشم سبو می گردد عِلْم در حیطه ی اندیشه ی او می گردد مدفنش عینِ بهشت است اگر ویران است گنج در گوشه ی ویرانه فقط پنهان است کاش دل زائر آن تربت بی زائر بود کاش بر گِرد حریمش دل من حائر بود کاش چشمان منِ خسته کبوتر می شد بال و پر می زد و در اشک شناور می شد اگر آن مدفن ویرانه رواقی می داشت لااَقل داغِ دل آینه کمتر می شد آه ای شهر نبی شاهد این قصّه تویی که چه با زاده ی آزاده ی حیدر می شد بوی گلچین به گلستان ولایت پیچید باغی از اشک در آن مرحله پرپر می شد خانه ی فاطمه می گشت تداعی آری داشت آن حادثه ی تلخ مکرّر می شد آه آن روز اگر دست علی را بستند لیک این بار چنین حضرت جعفر می شد در دل شب به نماز آمده بود آن مولا بود در زمزمه ، در حال سجود آن مولا ناگهان خصم هجوم از در و بامش آورد تلخی اهل ستم باز به کامش آورد دست او بسته و از خانه برونش بردند شعله بر جان زده و با دل خونش بردند بعد ازین حادثه آسوده نبود آن مولا داشت از خون جگر چشم کبود آن مولا حالتی داشت که غم بود همی دنبالش گرچه بودند همه فارغ ازین احوالش همه بودند در اندیشه ی خود آسوده جگری سوخت ز انگور به زهر آلوده جگری سوخت و آتش به همه عالم زد نفسی شعله شد و کار جهان بر هم زد آتشی بود که بال و پر پروانه بسوخت آتشی بود که آئینه و گلخانه بسوخت داغ گل مشتعل و جلوه ی محشر دارد "یاسر" از آتش آن شعله به پیکر دارد oo ،،،،،،،،،،، استاد «یاسر»✍ ۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیه‌السلام 🔸صبح صادق🔸 کوچه کوچه مدينه لبريز از عطر و بویِ محمّدی شده است به تن شهر باز گشته حيات غرق در رفت و آمدی شده است دم به دم با دم مسيحایی منتشر می‌کنی حقايق را به ديار مدينه می‌بخشد چشم‌های تو صبح صادق را با شکوه تو تا هزاران سال سرفراز است رايت شيعه که به «قال الامامُ صادق»‌ها زنده مانده هويّت شيعه لحظه لحظه زُراره‌پرور بود يابن‌طاها! نبوغ چشمانت شده صدها مفضّل و جابر ريزه‌خوار فروغ چشمانت در عروج الهی‌ات هر دم جان تو شوق بندگی دارد نيمۀ شب قنوت دستانت درس عشق و پرندگی دارد يک شب بی‌قرار و بارانی که تو بودی انيس سجاده از غم تو فراتِ خون می‌شد زمزم چشم خيس سجاده آن شبی که در آتش کينه باغ ياس و شقايقت می‌سوخت هيزم و تازيانه آوردند چقَدَر قلب عاشقت می‌سوخت اي محاسن سپيد آل الله! دست بسته تو را کجا بردند تن تو در مدينه بود اما دلتان را به کربلا بردند قلب تو مثل اين حسينيه‌ها شب جمعه هميشه هيأت داشت داغ هفتاد و دو گل پرپر در دو چشم ترت اقامت داشت گريه بر داغ سيد الشهدا شده بود افضل العباداتت وقت روضه دل تو زائر بود گوشۀ قتلگاه ميقاتت مجلست روضه‌خوان نمی‌خواهد در حضورت اشاره‌ای کافی‌ست تا شود حجرۀ تو کرب‌وبلا گريۀ شيرخواره‌ای کافی‌ست آن شبی که سه مرتبه آمد خاتم الانبيا به ياری تو از غروب غريب عاشورا ياد می‌کرد اشک جاری تو اين طرف بی‌کسی اهل حرم آن طرف ازدحام و هلهله بود اين طرف يک امام بی‌ياور آن طرف يک سپاه حرمله بود ديگر از کاروان عاشورا چشم در خون نشسته‌ای مانده تکيه‌گاهی به غير غربت نيست آه نيزه شکسته‌ای مانده يک نگاهش به غربت زينب يک نگاهش به سوى جانان است لحظه‌های تلاطم عرش و لحظه‌های عروج قرآن است ضربۀ تيغ‌ها رقم می‌زد غرق خون،‌ اعظم مصائب را «أم حسبت...» به روى نی بردند سر گلگون نجم ثاقب را... .
. گرفته این دلم بازم بهـــــونـــه به یاد حضرت صادق میخونه که میبردند با دستهای بســـته میون دود و آتشهـــا شبـــونه درون کوچــه با پای برهنــــه پیاده پا به طرزی وحشیانـــه دلش خونشد زدست آن ستمگر که بی عمامه میبردند ز خــونه به یا کربلا و خیـمه هایــــش به سینه ریخت اشک دونه دونه صدا میــزد یا جـــــد غــــریبم مراهم مـــیزنند با تازیــــانــــه به زیر تیغ رفــتم من ولیکــــن بسان تو نشــــد خونم روونه شده ورد زبان مــن. به آوا حسینم وا حسینم وا حسینا ✍ عیسی دین محمدی. (صــابـــر) .
. «السلام علیک یا جعفر ابن محمد الصادق ع» گل بـاغ پیمــــبر گــشــتــه پرپر عــزادار غـــمـش زهـــرای اطهـــر تمام عــالـم از داغـــش سیه پوش بود صاحب عزا موسی ابـن جعفر لبـش عطشان و قلبـــش پاره پاره زده زهــــر جـــفا بـر جـــانـش آذر مدینـــه یکســـره مــاتـم ســرا شد ز داغ صـــــــادق آل پیـــمـــبـر چراغ علم و عرفان گشته خاموش ز بغـض و کیــنه خصــم ستمگـــر در این ماتـم، هـــمه مرثیه خوانند تمــام قـــدسیــــان با دیـــده تر خدا لعنت کنــد منصــــور دون را که زد آتـــش، ســـرای پور حـــیدر چو آتش در ســرای صــــادق افتاد بیادش آمـــد از مظلومـه مـــادر مــیان شعـــله ها فـــریاد مـیـــزد بیــا مــادر ببــین ،احـــوال جعـــفر جگـرها خــون شــد از مظلومی او شده عالم از این غــم خــاک بر سر ســـلام مـا به قـبــــر خــــاکـی او به آن ویـــرانه پـاک و مطــهـــر بـیاد قـــبر بی شــمع و چـــراغش تمــام شـیعــیان نالان و مضـطــر بقیعش جنــه الـماوی عشــق است که پنهان کرده در خود چهار سرور ز حـــق دارد تمنــایــی، ( شقایق) که دستش را بگیرد روز محـــشـر حمید رضازاده( شقایق)✍ .
« عطــر شــفاعت » حق‌پرستان را امامی هست،دینش دلبری نور رویـش کـوثری،شور کلامش حیدری هر دو شهد معرفت را ریختـه در ساغری: آیـه‌های احـــمدی را با حــدیـث جعفـری حرف اوعشق است،فهمش را به عاشق می‌دهند صادقان، دل‌هایشــان را دست صادق می‌دهند مالکی‌ها، شافعی‌ها، خوشه‌چینانش همه سـیدِ طاووس‌ها، طاووس بُستانش همه شیخ‌ها، عـلامـه‌ها، طفل دبسـتانش همه گــردن‌افرازانِ دانــش، گَرد میدانش همه جامی از «اَلعِلمُ نورٌ»ریخت تا درجان ما ازهَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسیدایمان ما لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها علم‌ها را هر حــدیثش، زد گــره با نورها نور، مجــــرم بود امــا، در نظام کـــورها ترس می‌انداخت حقش،در دل منصورها درهراس‌اند از وجودش،چون که می‌دانندکیست حجت‌اللهی که جوشان در رگش، خون علی‌ست باز از این کوچه، امام دیگـری را می‌برند باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند باز هم تنها، غـــریــب مــادری را می‌برند پا برهــنه، ســیدی را، سروری را می‌برند نسبتی خورشید را،بانیمه‌شب بردن نبود حق پــیر آســمانی‌ها، زمین خوردن نبود روضه جان‌فرساست،آخر از زبان کوچه است باز معصــومی، پریشان در میـان کوچه است پیــــر ما، یادِ گل یاس جـــوان کـــوچه است باطنابی بردو دستش،روضه‌خوان کوچه است در مدینه تا که می‌نوشــد چنین جام بلا بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا امشب اینجا جلوه‌ای ازخیمه‌های کربلاست باز آتــش، شــعله‌ور در خـانۀ آل عباست حضرت شیخ‌الائمه در میان کوچه‌هاست گــرد، بر پیشــــانیِ آییــنۀ روی خداست روضه‌ای جانسوز در این واژه‌های ساده است شیعــیان! فرزند زهـرا از نفس افتاده است خواسـتم دورت بگـردم مثل زائرها، نشد یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد پر کشم با قالَ صــادق‌ها و باقـرها، نشد شاعر خوب تو باشم بیـن شاعــرها، نشد بر خـــلاف زندگـــیِ از خــطا آکنــــده‌ام صادقانه گفتم این یک بیت را،شرمنده‌ام دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم صادقانه، عاشقانه ایـن جــهان را بنگرم مثل تو، با یاد فــرزندت، به فردا بنگرم روی مهدی را بـبینم، رو به هرجا بنگرم مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند درتنور غیبت،آن مردان که می‌باید شدند مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهم‌اند هم جوانمردند و هم همدرد درد عالم‌اند غــم نـدارند اولیاءالله، غمخــوار هـم‌اند با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکم‌اند دولت فـردا از آنِ صـالحان عــاشـق است صبح نزدیک است آری!وعدۀ حق صادق است ✍ .
. مولای من سـلام خدا هدیه محضـرت گلبــوســـه ی ملايـکة الله بـر درت یا صــادق الائـمــه که قـــران ناطــقی عــالــم فــدای آن نفــس روح پـرورت تا ازتوکسب فیض کنند ای شکوه علم زانـو زننـد خیـل ملک پای منــبـرت بر کرسی خـطابه لبـت چـونکه باز شد باغ بهشـت مصـطـفـوی شـد معـطـرت از تو گــرفـت درس بصـیـرت ابوبصیر صدها زراره کاتـب و اندیشـه گسترت سرچشمه ی زلال حقیقت کلام توست شدجرعه نوش،علم وفضیلت زکوثرت معراج توست علم ودر آن سـیرنورشد هفـت آســمان عــالم معـــنا مسخــرت تنهاجهاد،عرصه ی شمشیروتیغ نیست روز ازل جهــاد سخـــن شــد مقــدّرت در دسـت تو کــتاب خدا بود ذوالفـقار فقه و اصول ، نـیزه و شمشیر دیگـرت مدیون توسـت مکـتب شیـعه الی الأبد در ایـن جهـاد ، لطف خــدا بود یاورت دشـمن که بسـت دسـت یداللهـی تو را رد شــد تمــام خــاطره ها از بـرابـرت رفتــی ســرِ بـرهــنه و پـای پیـاده لیک سیلی نخوردپیش تودرکوچـه همسرت در طول عـمر ، داغ فــدک با دل تو بود می زد حـدیث حـــادثه زخــم مکـررت باشد بـرای اهل ولا ، جـلوه ی حضــور در گوشـــه ی بقیـــع ، مــزار مطــهـرت گاهـی نگاه کــن بـه دل بیقـــرار مـن دست «کمـیل »دامن تو ، جـان مادرت ✍ .
. مرثیت امام صادق(ع) مدینه بار دیگر شد شاهد جنایت برده هجوم دشمن در خانه ی ولایت از کینه بود محصور بیت امام صادق سوزد وجود هستی زین داغ، زین روایت بردند نیمه ی شب با دستِ بسته او را عالَم به پیش چشمش شد تیره زین حکایت پایِ پیاده بردند او را ز خانه بیرون یک تن نبود آنجا کز او کند حمایت هم ریسمان به گردن هم فتنه های دشمن با هیچ کس نکردند این ظلم بی نهایت یک لحظه کینه خصم او را رها نمی کرد گویا نکرد دشمن بر ظلم خود کفایت او بود و کاخ حمرا ، او بود و ظلم اعدا هرگز نکرد دشمن حقِّ ورا رعایت دریای قلب «یاسر» توفانی از غم اوست ای بحر را تو ساحل ، ای جلوه ی هدایت ** «یاسر»✍ .
اشعار حسینی و آموزش مداحی
#مدح_میلاد #حضرت_معصومه سلام الله علیها #دهه_کرامت ماه ذی القعده و دلم امشب میلِ پرواز تا خدا دار
. کویر از قدومش اگر گشته دریا نقیه، رضیه است و از نسل زهرا همانی که فرموده موسی ابن جعفر به علم و یقینش ابوها فداها سه در از بهشت خدا وا به شهری است که معصومه دارد در آن شهر ماوا چه زیبا مقامی است اخت الرضا را شفیع است و دارد دمی چون مسیحا علیمه ،که علامه ها در کلاسش رسیدند هر یک به ادراک و معنا کریمه که چون ابر رحمت گشوده عجب سایه ای بر سر اهل دنیا شفیعه که با یک نظر شیعیان را برد از دل خاک تا عرش اعلا و او زینبی در مدار رضا شد به او هرکه رو کرد،حاجت روا شد چه زیباست دردی که در شهر مشهد رضا نسخه پیچید و در قم دوا شد ✍ . ۰۰═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
عالم حریم حرمت آل پیمبر است کلِّ فلک همان فدک آل کوثر است چیزی ندارد این دو جهان غیر فاطمه دنیا چو گوی، در کفِ دستان حیدر است ما غیرِ خیرِ فاطمه خیری ندیده ایم هر نعمتی که هست سرِ خوان مادر است آری به حرمت حرم ثامن الحجج ایران حریم حضرت موسی بن جعفر است اصلاً قسم به حضرت معصومه و رضا این مملکت هدیّۀ زهرای اطهر است مکه مدینه سامره کرب و بلا نجف تا کاظمین یکسره با قم برابر است بالاترین زمان که پس از روز مادر است معصومه شاهد است، همین روز دختر است آمد چه دختری که چو زینب کند قیام جان برادر است و رضا جان خواهر است از مشهدِ شَهَنشَه و شیرازِ شاچراغ تا قم حریم این دو سه خواهر برادر است شوق زیارت و حرم و آب و دانه ام یعنی که من کبوتر این آستانه ام ای مرقد تو قبلۀ عالم ترا سلام ای امتدادِ سورۀ مریم ترا سلام ای جانشین زینب و زهرا به حلم و صبر جام طهور کوثر و زمزم ترا سلام ای پارۀ تنِ همۀ آل مصطفی وی بضعۀ نبیِّ مکرّم ترا سلام ای بارگاه قدسیِ تو آشیانه ای… بر بهترین سلالۀ خاتم ترا سلام آئینه دارِ معرفةُ الفاطمه تویی ای رازدارِ خلقتِ آدم ترا سلام باید ترا عقیلۀ دوّم صدا کنیم عِلم لدُن تُراست مسلّم، ترا سلام یک نَخ ز چادر تو همان حبل محکم است ای بر عفاف،رشتۀ محکم ترا سلام نیکان ترا ملیکۀ اسلام خوانده اند ای وصف تو ز نَیّرِ أعظم ترا سلام شد بارگاهِ قدسیِ تو کلبۀ مَلَک آید ز هر فرشته دمادم ترا سلام عشق رضا و شوق حریمت،دو بالِ عشق با این دو بال،نیست در عالم زوالِ عشق ما را اگر به کشور تو بار داده اند یعنی بما خزائنِ أسرار داده اند بعد از ولای فاطمه و زینب و حسین بر زینبِ رضاست که این کار داده اند تو خود نشانِ سلسلۀ این أمانتی یعنی ترا ولایتِ أبرار داده اند وقتی حدیث میکنی از جدِّ اکرمت بر تو کلامِ فاطمه انگار داده اند موسی سِرِشتی و گُلِ موسی بن جعفری دین را نمک به کام تو بسیار داده اند هستی فقیه و مجتهده در علومِ دهر بر تو عجیب بینشِ بیدار داده اند پا جای پای حجّتِ سرمد گذاشتی با تو بما بشارت و إنذار داده اند طی کرده ای چه ناب مسیرِ امام را زیبات، نامِ قافله سالار داده اند میخواستی که زائر کوی رضا شوی بعد از عروج، رخصت دیدار داده اند حالا دفاع از حَرمت تا هنوز هست صحن و رواق محترمت تا هنوز هست تو در تمام مُلک و مَلک تا نداشتی آنگونه خِلقتی که تو همتا نداشتی روحِ مجرّدِ تو همان نور فاطمه ست نوری که جز به صُلبِ علی جا نداشتی وقتی شدی تو خانه بدوشِ امام خویش جز انفجارِ نور تمنّا نداشتی در مقطعی که نهضتِ تو انقلاب کرد غیر از خدا تو هیچ کسی را نداشتی روح خدا به مکتب تو رُشد کرده است غیر کلامِ حق، یَدِ بَیضا نداشتی در نو جوانی اَت به فِقاهت رسیده ای در پُرسشی نبود، که فتوا نداشتی شد حوزه های علمیه از عِلم تو علَم ای عالمه که عِلم ز دنیا نداشتی شأن و مقامِ شامخِ تو همچو زینب است با آنکه عمرِ زینب کبری نداشتی آنچه مصائب است چشیدی ولی یقین بر نیزه رأس زادۀ زهرا نداشتی از ساوه تا به قم به شما مرحبا رسید از کوفه تا به شام به زینب جفا رسید ژولیده نیشابوری
شکر خدا که ذاکر اسماء داوریم تسبیح گوی دائمِ الله اکبریم شکر خدا که روز ازل او اراده کرد ما ریزه خوار سفره ی آل پیمبریم دلهای ما که عطر تولا گرفته است باشد گواه، شیعه ی دیرین حیدریم سادات و غیرِ زمره ی سادات، بی گمان فرزند فاطمه، همه از نسل کوثریم حب الحسن که بانی حب الحسین شد خود میدهد نشان که ز خلق جهان سریم نصّ صریح آل محمد کند بیان ما از اضافه ی گلِ آن آل اطهریم با افتخار بر همه اعلام میکنیم فرزند خاکِ کشور موسی بن جعفریم اینجا بروی بال ملائک نشسته ایم یعنی بزیر سایه ی زهرای دیگریم ایران سراسرش حرم اهلبیت شد وقتی خبر رسید به معصومه یاوریم گنبد طلای شاه خراسان گواهِ ماست سلطان ما رضاست و ما خاک این دریم جز ما، که دارد از همه برتر چنین سِمَت؟ که میزبان دختر زهرای اطهریم دُختی که گشت یار امام زمان خود چون زینب است و ما به حریمش چو نوکریم بالاترین فضیلتِ بانو ، قیامِ اوست ما رهروانِ نهضتِ این پاک رهبریم او اقتدا به نهضت زهرا نمود و ما با اقتدا به او همه یاران مادریم با حجت خدا، همه فتوای او یکی است در کارِ دین مقلدِ آن نیک اختریم تنها نه در حوائجِ دنیا کریمه است محتاج آن شفیعه ی بانو به محشریم او زینبِ زمانه ی خود بود بر رضا ما عبدِ این ارادتِ خواهر برادریم بارِ غمِ حسینِ زمانه بدوشِ اوست وز اضطرارِ اوست که ما نیز مضطریم داغِ برادرانِ خودش را اگر چه دید در قم عنانِ ناقه ی او را بسر بریم او خواهرِ امامِ زمانِ خودش، ولی ما ناله دارِ روضه داغِ دو خواهریم بانوی قم! غمِ دلِ بانوی کوفه را با نام تو به گوشه ی گودال میبریم اصلاً کسی نبود به ناقه نشانَدَش با این گریز ، گریه کنِ حرفِ آخریم داغِ هزار و نهصد و پنجاه زخم را تا انتقامِ یار ، عزادارِ سَروریم ژولیده نیشابوری
. نسیــم آورده از باغِ جنــان ، عطــر ترنـُّــم را نشــانده روی لبهــای رضــا نقــش تبسّـــم را هــلالِ مـاه نو امشب ید بیضــای دیگـــر شد عطــا شد نوری از طوری دگر موسای دوم را به لطف بانوی باران ، دل سبــز زمین  گل کرد به بار آورد این رحمت هزاران خوشه گندم را چه خیــر و برکتـی دارد قدمهــای شمـا بانو! کرامت می رسد هر دَم ز دستان تو مردم را به یُمــنِ مقــدمت بانو ! کَــرَم آباد شد ایران حضـــورت آبـرو داده کــویــرِ تشنـــهٔ قُــم را ملائک در حریمت از مِـیِ عشق تو سرمستند به صدعالم نمی بخشندیک جرعه از این خُم را مُقــدّم هست بر باغِ بهـشت ، ایوان زیبایت گرفتـه صحــن تو از جنّـت این حقّ تَقـدُّم را شـــدی آرامــش قـلب برادر ، زینـب ثانـــی! گرفتــی از دل آشفتــه اش شورِ تلاطــم را نمودی روشن از نور وفا و عشـق و ایثارت شبیـه زینبِ کبــریٰ ، دل خورشید هشتم را به وصف شأنتان بانو ! زبان "کیمیا" قاصــر ببخشای و بپوشان از من این ضعفِ تکلُّم را .
. حمدِ نعمَ النصیر باید گفت مدح خیرُ الکثیر باید گفت پا به پای طلوع ذیقعده عاشقان را رسیده این وعده وعده حق شده محقق باز لطفِ محض و صریح و مطلق باز وعده ای از صحیفه ی کوثر آمد از بیت موسیِ جعفر که به کوثر ضمیمه می‌آید آیه های کریمه می‌آید نسل احمد دوباره گل کرده دختری چون خدیجه آورده مادرش فاطمه است این دختر نور چشمِ همه است این دختر آسمانها ستاره باران شد زینبِ دیگری نمایان شد زینتِ آلِ مرتضا آمد مژده که زینب رضا آمد دختر نور، دختر کوثر ماه بانوی نسل پیغمبر عابده، عالمه، محدثه، نور متقی، ملتجی به درک حضور در عبادت یگانه ی دوران در شجاعت فسانه دوران در جوانی معلمِ عالَم جلوه ای از کرامت خاتم همچو زهرا جلیله ای به شکوه همچو زینب به استقامتِ کوه در صفاتش، جلیله ی عظمت همه ذاتش، جمیله ی عصمت در حیاتش، کریمه ی اطهر در مماتش، شفیعه ی محشر کیست از علمِ او خبر آرَد که علومِ ولایتی دارد اوست احیاگرِ حقایقِ دین هم، امیدِ امامِ صادقِ دین ای بنازم به قدرتِ عِلمش بفدای بصیرت و حِلمش که ز یک اجتهادِ پر برکات پدرش گفته: ای پدر بفدات اجتهادش، بیان حکمِ امام نورِ علمش، مُحللِ اوهام کیست معصومه؟ رازِ آل علی وعده دیربازِ آل علی دومین بضعه الرسولِ وِلاست پاره ی قلبِ مصطفی، چو رضاست عصمتش از امام و معصومه ست عمه ی چار امامِ معصوم است نورش از نورِ فاطمه جلی است عهده دارِ ولایتِ علی است چون حدیثِ غدیر می‌گوید از ولای امیر می‌گوید از حدیث غدیرِ خم، آگاه با امامِ زمانِ خود، همراه عمقِ فرهنگ سازی اَش، ز غدیر گشته با یک قیام، عالمگیر همچو زینب مروّجِ دین است راهبردش، جهاد تبیین است آمد آنکه قیامِ ناب کند که قرار است انقلاب کند آنکه شکلِ قیامِ او جنگی است رهبر انقلاب فرهنگی است کار او راهِ بسته را واکرد کربلا را دوباره احیا کرد نامه ای از امامِ خود دریافت راه کارِ قیامِ خود دریافت مثلِ زینب، چنان پیمبرها حر‌کت کرد با برادرها عشق بنیان نهاد، چون زینب هیجده کشته داد، چون زینب مُلکِ ایران چو کربلایش شد پس اجابت همه دعایش شد سرزمینم از او درخشان شد همه ایرانِ ما گل افشان شد عشق را نشر داد، بی پروا مکتبِ شیعه ماند تا فردا هست شاگرد او به خوشنامی رهبر انقلاب اسلامی انقلابی که پا گرفت از او دینمان ریشه ها گرفت از او تا ابد جلوه داد ایمان را بیمه کرد این دیارِ سلطان را با اشاراتِ آن امامِ رئوف قبله ی دل شد از خدای عطوف شهر قم را مطافِ دلها ساخت حرمش را سرای زهرا ساخت حرم او، حریم آل الله مرقدش، جلوه جمال الله غافل از این حرم نباید شد حافظش تا ظهور باید شد قم اگر در امان بماند نیز کربلا بی گمان بماند نیز رهروش، مکتب سلیمانی پیروش، سیدِ خراسانی حقِ مطلب ادا نشد هرچند به همین یک اشاره اَم دل بند رهبری را هر آنکه یاری کرد در مسیر ظهور کاری کرد دلِ رهبر اگر بدست آری مکتبِ شیعه را کنی یاری ‌.
. شبیه هر خماری که پی پیمانه می گردد میان صحن ها هر زائری مستانه می گردد بنا بر رخصت شمس الشموسي شمس می آید به دور گنبد این دختر دردانه می گردد همیشه قبل مشهد قم ،همیشه بعد مشهد قم کبوتر دائما دنبال آب و دانه می گردد جوان و پير مشغول طواف مرقدش هستند گدا قبل از گدایی گرد صاحب خانه می گردد عنایت گر کند دیوانه عاقل می شود اینجا تجلی گر کند هر عاقلی دیوانه می گردد فقیری نیمه‌شب آمد حرم بعد از اذان هم رفت پس‌از آن هر‌که دیدش گفت که شاهانه می‌گردد بیا و حضرت معصومه را دریاب حالا که زیارت کردن زهرا نصیب ما نمی گردد گروه ادبی یاقوت سرخ .◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. بسم الله الرحمن الرحیم ناقابل ما را خدای حضرت معصومه خوانده گدای حضرت معصومه انگار روی عرش خدا هستیم زیر لوای حضرت معصومه قم شوره‌زار بود و گلستان شد از خاک پای حضرت معصومه عمری به او "کریمه" لقب داده‌ست جود و سخای حضرت معصومه وا می‌کند هزارگره، دستِ مشکل‌گشای حضرت معصومه در زندگی غریب نشد هرکس شد آشنای حضرت معصومه معصومه‌ی امام‌رضا بانوست مولا، رضای حضرت معصومه مثل حریم شاه خراسان است صحن‌وسرای حضرت معصوم در این حریم ذکر ملائک چیست؟ مدح‌وثنای حضرت معصومه " مَن زارَها بِقُم فَلَهُ‌الجَنَّه " این شد بهای حضرت معصومه در این حرم طلا شده مس‌هامان با کیمیای حضرت معصومه شب‌های جمعه زائر اربابیم در کربلای حضرت معصومه درمان دردهای دوعالم شد دارالشفای حضرت معصومه شکر خدا ضریح دلم بوده‌ست یک‌عمر جای حضرت معصومه عالم گدای حاتم طایی شد حاتم گدای حضرت معصومه ناقابل است هدیه‌ی من، اما؛ جانم فدای حضرت معصومه تعجیل در ظهور امام ماست تنها دعای حضرت معصومه ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. قم منور از نگاه حضرت معصومه است زائر او در پناه حضرت معصومه است فاش می گویم که راه جنت العلا بهشت از مسیر بارگاه حضرت معصومه است ___________________ ای حریم تو مطاف دل ما معصومه جلوه گر در حرمت نور خدا معصومه آنقدر در دل خود عشق برادر داری می وزد از حرمت بوی رضا معصومه ✍ . ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. سلام الله علیها ماه ذی القعده و دلم امشب میلِ پرواز تا خدا دارد می روم سمت مقصدی روشن از مسیری که نور می بارد ماهِ احساس و شور این ماه است ماهِ فیض و سرور و مهمانی گاه حال و هوای قم داریم گاه شوقِ شبِ خراسانی یک دهه با کریمه مأنوسیم یک دهه با رئوف هم کاسه غرق لطف و کرامتِ عشقیم دائماً با زيارت خاصه اول ماه را روایت کن با احادیث و شعر و منظومه اهل قم را بشارتی باید.. مژده مژده رسیده معصومه شب میلاد دختر موسی آسمان هم دلش هوایی بود دامن نجمه غرق نور شده خاک از انوار او طلایی بود شد مدینه پر از شعف امشب تو بگو باز کوثر آورده ست نام او فاطمه ست پس حتما نجمه زهرای دیگر آورده ست با وقار و متین و عالمه است ارث زینب به او رسیده، بَلی.. در روایت نوشته اند او را راوی قصه ی غدیرِ علی هر که آورده نامه و حاجت.. ..پیش او، بی جواب و رَد نشده گفته موسی فدای او پدرش چون جوابش نمی شود نشده دختر و خواهر امام است این نورِ چشمی و عمه ی سادات مدح او بر نیامده از ما مدح او آمده به هر آیات آمد و آمد و رسید به قم از گل اَشکش آب قم شد شور قم نه ایران گرفت نور از او.. با حضورش درونِ بیت النور به چه صحن و چه مرقدی دارد به چه ایوان طلای زیبایی رو به رویش علی علی گویم یادِ ایوانْ طلای مولایی دورِ او پُر زِ عالِم و عابد دورِ او چون ستاره می بارد هر که رفته به صحن آئینه گفته که عطر حیدری دارد نام او فاطمه ست حق دارم شعر خود را سوی نجف بکشم تا بگیرم برات از خانوم باید اینجا دوباره صف بکشم ما همیشه رسیده ایم اینجا تا زِ دختر به مادرش برسیم قم شده شهر عش آل رسول تا به زهرای اطهرش برسیم می رسد کار ما به آنجا که تا دخیل ضریح او باشیم یا که در پای پنجره فولاد یادِ مشهد به گفتگو باشیم ما گدایان دختر موسی ما گدایان دست سلطانیم نه به ذی القعده و صفر، اصلاً کل سال عاشق رضا جانیم از کریمه کرامتی داریم از رئوف عرض حاجتی خواهیم ما از این خواهر و برادر هم اربعین یک زیارتی خواهیم قم به حاجات خود رسیده ولی می روم مشهدِ امام رضا تا که امضا کند امام رئوف جان معصومه، برگِ کرببلا .... یک دهه از کرامت و احسان اذنِ دو ماهِ نوکری خواهم دست من را رسان به ماهِ حسین غیر از این حاجتی نمی خواهم ملتمس بر نگاهِ معصومه ملتمس بر نگاهِ سلطانم شاعرم شاعرِ قم و مشهد بی عبا هم براش میخوانم .
. مدح و مرثیه حضرت معصومه سلام الله علیها ای روی تو قبله ی عبادت بانو وی بوی تو خوش ترین طراوت بانو داریم همه بزرگ و کوچک هامان از روز ازل به تو ارادت بانو ما مست نگاه فاطمیِ تو شدیم با گوشه ی چشم تو چه راحت بانو تو ناب ترین عشق به اهل‌بیتی باید بنویسم به صراحت بانو من هرچه گره داشته ام باز شده از لطف تو و نیمه نگاهت بانو بی راهه نمی رود دلم هیچ زمان وقتی که تویی راهِ هدایت بانو بانوی دو عالمی تو یا معصومه این حُسن برازنده برایت بانو تا در حرمت می روم و می آیم مأنوس شدم به آستانت بانو از صحن تو بوی عطر زهرا آید قربان تو و صحن و سرایت بانو عمریست که همسایه‌ی خوشبخت توأم به به، به منو به این سعادت بانو تو دختر آن امام معصومی که.. گفته پدرت جان به فدایت بانو هم فاطمه ای و هم گل فاطمه ای این است برای تو کرامت بانو در بطن دلِ اهل جهان جا داری با چادرِ عفت و حیایت بانو تو مثل پدر باب الحوائج هستی ای جود کرم برایت عادت بانو من یک سفرِ کرببلا می خواهم کِی می کنی ام شما عنایت بانو؟ هر وقت دلم هوای ارباب کند جایش بدهم تو را سلامت بانو تو آمده بودی به پی دلبر خویش در ساوه عوض شد زِ چه راهت بانو؟ چون زینب کبری به دیار غربت از خصم شده بر تو جسارت بانو اما شده فرق تو و زینب اینجا.. دیگر تو نرفتی به اسارت بانو دیگر زِ سرت نرفت چادر، حتی اموال شما نگشت غارت بانو .
. شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود شب ستاره شدن زیر آسمان کبود شب کویر، سراپا نوازش است و سکوت شب سفر، شب رفتن ز خاک تا ملکوت شب کویر چه یک‌دست و صاف و تاریک است خدا چقدر به ما در کویر نزدیک است شب کویر شب قصه‌های دور و دراز شب رها شدن آبشار راز و نیاز خوش است اگر که در این آبشار، گم باشی علی الخصوص اگر در کویر قم باشی کویر قم که پر از عطر مهربانی‌هاست قرارگاه و قدمگاه جمکرانی‌هاست کویر قم که پر از آفتاب شد سبدش به نام حضرت معصومه مهر شد سندش مشام دشت پر از عطر و بوی گندم شد قطار خاطره با شوق وارد قم شد به قم رسیدم و دیدم که آسمان ابری‌ست که کار این دل ابری همیشه بی‌صبری‌ست نگاه کردم و دیدم که صحن غوغا شد گل محمدی بوستان جان وا شد فضای صحن پر از رنگ و بوی مشهد بود لبالب از نفس حضرت محمد بود لبالب از نفحات بهشت بود حرم پر از شکوفه و اردیبهشت بود حرم شب کویر پر از نور شد پر از مهتاب امام گل به نماز ایستاد در محراب پر از ترانه پر از گل پر از سخن بودم خسی که در دل میقات بود، من بودم پس از زیارت بانوی مهربان کویر وداع کردم از این خاک، خاک دامن‌گیر قطار خاطره از دشت‌ها گذشت و گذشت رسید صبح به مشهد، درست ساعت هشت... هوای گنبد و گلدسته آسمانی بود پگاه، مست صدای کریم‌خانی بود صدای «آمدم ای شاه» بود و عطر حضور حضور آن همه عاشق حضور آن همه نور شب کویر شبی ساکت است و رازآلود شب ستاره شدن زیر آسمان کبود ✍ .
. ای دخترِ امام ، شما بی نهایتی ای خواهرِ امام ، به ما کُن عنایتی قم با وجودِ ماه شما گشته شهرِ علم بر صد هزار آیتُ العظمی تو آیتی .
. دل من بار دگرغرق تلاطم شده است در هیاهوی نسیم سحری گم شده است همنشین قمر و همدم انجم شده است بی قرار حرم فاطمه ی قم شده است کنج مهمان کده اش عزلت و بیتوته کنم سر خود خاک ره، حضرت معصومه کنم بار دیگر به قلم شور و نوا افتاده سر و کارم به سوی مدح شما افتاده کثرت واژه زیاد است و رها افتاده واژه از هیبت اوصاف جدا افتاده از نخ چادر تان باز کمک می‌خواهم بهر شیرینی شعر از تو نمک می‌خواهم پاره ی قلب پیمبر به حضور تو سلام دختر موسی جعفر به حضور تو سلام ثانی حضرت کوثر به حضور تو سلام نور چشمان برادر به حضور تو سلام بانوی عفت و عصمت به سلام تو سلام عمه ی حضرت حجت به سلام تو سلام ای کریمه حرمت منبع انوار هداست گنبد و بارگهت قبلگه اهل ولاست در زمین هست ،ولیکن به خدا عرش خداست بهترین جا بروی نقشه این کشور ماست در دل شهر کویر لولو مرجان شده‌ای مرکز نشر علوم در دل ایران شده‌ای لطف حق بود شما راهی ایران بشوی شهره فضل و کرم در همه دوران بشوی در دیار علوی شمس فروزان بشوی شرف و شمس دل شاه خراسان بشوی حامی کشور ما هیبت این مرقد توست پرچم عزت شیعه است که بر گنبد توست علما در حرمت آب بقا می نوشند عرفا با نگهت جامه زهد می پوشند فضلا از کرم و فیض شما در جوشند از علوم تو بود گر که علم بر دوشند علم طلاب همه از قِبَل علم شماست عالمه هستی و استادی تو بر علماست شوره زار دل ما تشنه ی پیمانه توست رزق ما از کرم و روزی روزانه توست شیعه مدیون تو و لطف کریمانه توست هرچه خیر است بخدا بر در این خانه توست نسب اندر نسب تو همگی محترمند همه ی ایل وتبار تو خدای کرم اند از نسیم حرمت بوی خدا می آید بوی عطر حرم شمس ولا می‌آید بوی صحن نجف و کرب و بلا می آید همه جا نام تو با نام رضا می آید چون حریم حرم حضرت عباس و حسین مشهد و قم شده است وادی بین الحرمین عقده داریم کمی عقده دل وا شده است گوئیا سر نهان گشته هویدا شده است قبر مخفی شده فاطمه پیدا شده است حرم تو حرم حضرت زهرا شده است گرچه این سینه ما پر زغم و زمزمه شد کشور ما ز کرم ، صاحب یک فاطمه شد ✍ .
. در مدح حضرت معصومه(س) --------- ای گل زهرای اطهر اَلسَلام دختر موسی بن جعفر اَلسَلام در حریم عصمت و عترت تویی دین حق را یار و یاور اَلسَلام نور می بارد ز گَرد چادرت ای تو خورشید مکرر اَلسَلام بوی عطر ناب کوثر می دهی یادگار نور کوثر اَلسَلام مثل زینب ، زینت اهل ولا ای گل گلزار حیدر اَلسَلام زینب دیگر برای فاطمه مریم آل پیمبر اَلسَلام ای به نخلستان دین نیکو ثمر میوه ی نخل تناور اَلسَلام دختر نورانی هفتم امام ای جهان از تو منور اَلسَلام ای به بازار کرامت اهل جود ای وجودت دُر و گوهر اَلسَلام هست خورشید سپهر دین رضا ای به آن مولا تو خواهر اَلسَلام ای رضا را خواهر والا مقام ای عزیز آن برادر اَلسَلام ای که دارد مرقدت در شهر قم جایگاه قبر مادر اَلسَلام مثل زهرا ، مثل زینب بی بدیل ای ز هر بانو تو برتر اَلسَلام دست ما و ریشه های چادرت بانوی فردای محشر اَلسَلام «یاسر» این دلبسته ی آل شما در حریمت هست نوکر ، اَلسَلام ** «یاسر»✍ .
در ولادت حضرت فاطمه معصومه (س) --------------- آمدی خوش آمدی معصومه ی آل عبا خواهر نورانی سلطان علی موسی الرضا دختر موسی بن جعفر ، نور چشم مرتضی خواهر نورانی سلطان علی موسی الرضا جان زهرای بتول و روح دین معصومه ای پاره ی قلب امام هفتمین معصومه ای روشنی بخش دل اهل یقین معصومه ای تهنیت می گوید امشب عشق میلاد تو را خواهر نورانی سلطان علی موسی الرضا خانه ی موسی بن جعفر از تو گلباران شده از تو الطاف الهی شامل یاران شده خاک پای تو دوای درد بیماران شده نام تو عین دوا و ذکر تو عین شفا خواهر نورانی سلطان علی موسی الرضا فاطمه نام تو و زهراترین دختر تویی بعد زینب جلوه گاه رویش کوثر تویی هم علی را وارث و هم وارث مادر تویی ای به عرش و فرش نام غرق نورت آشنا خواهر نورانی سلطان علی موسی الرضا ما همه دلداده ی معصومه در شهر قمیم محو روی آسمان و دیدگان انجمیم ریزه خوار و سائل کوی امام هشتمیم می برد ما را به سمت گلشن اهل ولا خواهر نورانی سلطان علی موسی الرضا حضرت معصومه ، ای بر خاتم ایمان نگین این تویی اُم اَبیهای امام هفتمین شهر یثرب از قدومت با شقایق‌ها قرین مهر تو گردیده ، ای بانوی هستی دلربا خواهر نورانی سلطان علی موسی الرضا ** محمود تاری «یاسر»