eitaa logo
دوتا کافی نیست
49.5هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
35 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰۶۶ هیچ وقت یادم نمیره بنگاه مارو فرستاد یه خونه ببینیم، صاحبخونه داشت تعریف کنان با ما میومد، یه دفعه وقتی داشت کلیدشو از جیبش درمیاورد گفت راستی چند تا بچه دارید؟ گفتیم چهارتا، همونجا بدون خداحافظی گذاشت و رفت. همسرم همینطوری وایساده بود، گفت شاید کلیدشو جا گذاشته. گفتم نه منظورش اینه که به شما نمیدم. اون میرفت و ما هم همینجوری دور شدنش رو نگاه می کردیم. گذشت و از طریق گروهی که برای جلسات تفسیر قرآن استادم عضو بودم یک آگهی اجاره یه خونه دربستی کوچیک رو دیدم، محله ی خوبی نبود، بیشتر کارگاهی بود ولی مذهبی و همسایه مسجد بود، اجاره ش هم نسبت به محله ش خیلی بالا بود ولی بخاطر بچه ها مجبور بودیم، از طرفی زمان برای بیشتر گشتن نداشتیم باید جایی که بودیم تخلیه می کردیم. همونجا پسندیدیم و قولنامه کردیم. اینجا شرایطم بهتر بود. بچه ها تجربه ی زندگی توی خونه ی حیاط دار رو پیدا کردن، یه پرستار مهربون و سادات که از الطاف ویژه ی خدا به من بود برای بچه ها پیدا کردم و از صبح تا ظهر بچه ها پیشش بودن و دردسر مهد بردن نداشتم. به بچه ها مثل یه مادربزرگ مهربون محبت می کرد. وقتی ازش تشکر می کردم، میگفت من منتی به سر شما ندارم، دارم بابت کارم از شما پول می گیرم و وظیفه مو انجام می دم. وقتی کم می‌آوردم، دلداریم می داد. از اونجایی که اختلاف سنی بچه هام باهم زیاد بود، نمیخواستم فرزند پنجمم همین قدر دیر بشه. دوست داشتم اختلاف سنی شون کمتر از سه سال باشه تا هم بازی باشن و بیشتر بدرد هم بخورن، دوره های پاکسازی بدن و آمادگی معنوی برای بارداری رو مجازی شرکت کردم، دخترمم یک سال و نه ماهگی از شیر گرفتم، می خواستم ماه رمضان اقدام کنیم. ولی ماه شعبان بود که خدا خودش صلاح دونسته بود، الان وقتشه و من خبر نداشتم، یه شب زنداداشم گفت خواب دیدم بارداری😅 همون شب رفتیم بیبی چک گرفتیم و دیدم بله😍 من بودم و ترس گفتنش به خانواده ام😄 صبر کردم یک ماهی بگذره تا کم کم آماده بشن، تعطیلات عید بود که به شهرمون رفته بودم که متوجه شدم خواهرم هم بارداره😍همونجا تصمیم گرفتم تا فعلاً به کسی چیزی نگیم که مادرم نگران نشه. حالا منی که کوچکترین چیزی رو به مامان و آبجیم می گفتم حالا باید رازداری می کردم. آبجیم دو هفته جلوتر از من بود و من دو ماه بعد بهش گفتم که تازه ست. مادرم هم همون موقع کم کم فهمید. خیلی دعوام نکرد مثل چهارمی ولی میگفت صبر میکردی بهتر بود ولی پدرم هر چقدر که در توان داشت سرزنشم کرد. تا چند روز از حرفاش سر درد داشتم ولی کم کم فراموشش کردم. خیلی هم خودمو درگیر سونو و آزمایش نکردم،چون سر چهارمی برای نتیجه اشتباه ان تی، یه مدت استرس داشتم. کم کم موعد پایان قرار داد اجاره مون داشت می رسید و باید پول مستاجر مون جور میکردیم بدیم بهش. اونم با اینکه خودش بد حساب بود مدام ما رو برای گرفتن پولش تحت فشار میذاشت. پولی که خودش توی سه قسط داده بود، قبل از تخلیه ی خونه ازمون می خواست. ماشین مون فروختیم، با سختی فراوان پولشو دادیم، صاحبخونه خودمون هم تا جایی که تونست بهمون سخت گرفت برای تحویل خونه ش و پس دادن پول پیش مون، ولی گذشت. دست تنها با بچه ی پوشکی بهونه گیر، خونه رو تمیز کردم، همسرمم طبق معمول ماموریت بود‌. مادرم چند روزی اومدن کمک مون و بعد از برگشتن همسرم وسط امتحانای بچه ها اسباب کشی کردیم. واقعا توی این روزای سخته که آدم اطرافیانش می شناسه. خواهرم هم با اینکه خودش باردار بود و کارمند، خیلی بیش از حد توانش هوامو داشت، خدا عوضشو بهش بده. یک ماهی طول کشید تا تمام کارهای خونه تموم بشه. بعدش تازه رفتم درمانگاه محل مون و تحت نظر قرار گرفتم. ماه هشت بودم که دکترم از روی صدای قلب بچه گفتن بند ناف دور گردن بچه ست، خیلی نگران شدیم ولی خب راهی هم نداشت، دیگه با اون همه فعالیتی که من داشتم، همین میشد دیگه. کلا اصلا در هیچ شرایطی اهل استراحت مطلق و ناز کردن نیستم، واقعا دوست ندارم😅 خدا هم خودش هوامو داره، اینطوری خودم هم شادترم. خواهرمم همینطوره، به لطف خدا اهل ناله نیستیم. دنبال مرخصی زایمانم رفتم و تا مهر سال بعد خیالم راحته. آخرای شهریور دختر ناز خواهرم دنیا اومد، وقتی رفتم بهش سر بزنم اونا خیلی شَک کردن که زایمان منم نزدیک باشه. بازم چیزی نگفتم😱 ولی توی دلم آشوب بود. تنها کسی که خبر داشت زایمان منم مهر ماهه خواهر شوهرم بود، بهم قول داده بود خودش بیاد اگه مامانم پیش آبجی بود. هنوزم نیومده دیدن بچه😉 ادامه👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۶۶ از اول مهر هر بار که برای ویزیت میرفتم دکتر میگفت چرا اینجا اومدی، برو بیمارستان بستری شو. ولی من تجربه ی بدون درد به بیمارستان رفتن رو سر سومی داشتم، خیلی سختی کشیدم، نمیخواستم تکرار بشه. می خواستم همه چی روند طبیعی خودشو طی کنه. با یه مامای مهربونم در تماس بودم که مشکلی پیش نیاد خدا نکرده. وقتی مدت موندن مامانم پیش آبجیم تموم شد و اومدن به من سر بزنن من گفتم که منم هفته ی چهل هستم. دیگه مامانم گفت دلم طاقت نمیاره برگردم شهر مون و دوباره با استرس بیام. خدا خیرش بده موند پیشم، حالا دکترم نگران از اینکه من هفته ۴۱ شدم و من تازه خیالم راحت از اینکه دیگه چیزی برای پنهان کردن ندارم. واقعا باری از روی دوشم برداشته شد و دیدم که حالا تازه شبها راحت می خوابم، کاش زودتر گفته بودم بهشون. شبا با مامانم میرفتیم پیاده‌روی های سنگین و طولانی ولی خبری نبود، مامانم هم پایه بود که فعلا صبر کنیم ولی دکتر همش پیام میداد که ممکنه بچه مدفوع کنه توی شکم، ولی من زایمان دوم و چهارمم همینطوری ۴۱ هفته بودن، بخاطر همون توکلمو به خدا کردم و گفتم تا شنبه که ولادت امام حسن عسکری هست صبر می کنم، ولی بچه مهلت نداد و چهار شنبه شب گفت که وقت دنیا اومدن منه😉 همسرم بیرون بود بهش اطلاع دادم، اسنپ گرفتیم و به دکترم زنگ زدم خبر دادم خیلی حس خوبی بود که مادرم کنارم بود، خدا همه ی مادرا رو حفظ کنه، من این حس رو فقط سر دومی و پنجمی داشتم، سر بقیه همیشه مامانم دیر می رسید😁 همسرم با موتور میومد و ماهم توی اسنپ، با خودم میگفتم خدایا منو ببخش که بابت اینکه همیشه با ماشین خودمون میرفتیم بیمارستان شکرت نکردم و الان داریم با یه غریبه میریم😏 وقتی رسیدیم بیمارستان دکتر قبل من اونجا بود. رفتم برای زایمان ولی بخاطر همون بند نافی که دور گردن بچه بود و هم اینکه بچه کمی درشت، خیلی سخت دنیا اومد ولی خدا رو شکر می کنم که سزارین نشدم. همسرم اومد اذان بچه رو گفت و رفت پیش بچه ها. یه حرف که خیلی تکراریه ولی واقعا مهمه اینکه که هزینه ی بچه ها با تعدادشون ضریب نمیشه❌ 1⃣واقعا اینطوری نیست که بچه ی دوم دو برابر و سوم سه برابر و... خیلی از خواسته های بچه اول از سر تنهاییشه، بچه اول من کلی بازی فکری و اسباب بازی داره که یک دهمش هم برای بعدیا نخریدیم، نه که بخوان و ما بی اهمیت باشیم، اینقدر سرشون با هم گرمه که همونا رو هم خیلی بازی نمی کنن و مدام در حال بازی های اختراعی خودشون هستن. 2⃣ رزق و روزی که بچه ها با خودشون میارن قابل محاسبه نیست و هیچ کس نمیتونه بگه اگه این بچه نبود مثلا این مقدار که براش خرج کردم، الان پس انداز کرده بودم!! 3⃣ رزق و روزی مادی بعد کوچک فرزند داری هست، اصل رزق معنوی هست که در ازای تحمل سختی های فرزند در کودکی و نوزادی و تحمل سرکشی های او در نوجوانی و توقعاتش در جوانی و... از خدا دریافت می کنیم و اگه این بچه نبود اونا هم برامون نوشته نمی شد. 4⃣ برکت پیدا کردن زمان و بالا رفتن ظرفیت و صبر و تحمل و با برنامه شدن و هدفمندی از برکات بچه ها ست که فقط چشم بینا می خواد که ببینیم شون 5⃣ با صرفه جویی و قناعت زندگی کردن هم یکی دیگه از برکاتش هست که همونطور که در روایتم داریم قناعت گنجیست تمام نشدنی. من برای فرزند پنجمم هم از لباس های نوزادی بچه اولم پوشوندم چون لباس های نوزادی زود کوچیک میشن و نو می مونن نیاز نیست حتما دوباره بخریم، من فقط قبل از تولد هر کدوم دو سه دست لباس نوزادی می خرم که جایی بردم لباس شون نو باشه، بقیه وقتا همون قبلی ها رو می پوشونم. لباس سایز صفر و یکم هم هیچ وقت نمیخرم چون زیاد نمیشه استفاده کرد و پول هدر دادنه😉 ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۶۶ 6⃣ ⏰دوستان هیچ وقت فکر نکنید فرزندی که دارید تربیت می کنید اگه اشتباهی در تریبتش کردید به خودتون مربوطه ❌ نه ، این بچه قراره یک فردی در جامعه بشه و پدر بشه، مادر بشه، کارمند بشه، کاسب بشه=شخصیتش همین چیزی خواهد شد که شما ساختید: بچه ای که در کودکی باج گیر هست تا آخرش همین می مونه اگه اصلاح نشه، وقتی شما با هدیه و باج ساکتش می کنید تا آخر همین انتظار رو از زن و بچه و رییس و فامیل و همه داره. بچه ای که شما با تحقیر بزرگش می کنید بزرگم بشه توسری خور می مونه، بچه ای که از اول سخن چینی و غیبت ازش می خوان، بچه ای که پدر و مادر از جنسیتش راضی نبودن و بدون اعتماد بنفس و خود تحقیر بارش آوردن آسیبش برای همه ست. این چیزا رو من هم در تجربه ی زندگی شخصیم و مقایسه ی عملکرد های اطرافیانم که کودکی شون رو هم دیده بودم کسب کردم و هم در مدرسه در برخورد با دانش آموزانم و هم در کلاس های مهارت و... ولی منظورم از این بند این نیست که کوتاهی های پدر و مادرامون در تربیت ما غیر قابل جبران هست، هر کس خودش بهترین استاد برای خودشه و اگه بتونه متوجه ایرادات خودش بشه و روی خودش کار کنه حتما می تونه خودشو اصلاح کنه 7⃣ برای تربیت بچه ها، در جامعه کنونی که آسیب ها بیشتر اند، حتما تحت نظر استادی باشید تا با توکل به خدا فرزندان صالحی تربیت کنید، همسرداری هم همینطور واقعا هر چقدر مهارتشو یاد بگیریم زندگی خودمون شیرین تر میشه. وقتی قلق مردها بدست بیاد دیگه هیچ بحث و ناراحتی پیش نمیاد، من از وقتی ظرفیت خودمو بالا بردم هیچ بحثی با هم نداشتیم، اصلا یادم نمیاد واقعا آخرین دعوا مون چه سالی بوده😄 8⃣ به بچه ها مون و خودمون مدام یاد بدیم خیرخواهی برای دیگران اولین برکاتش برای خودمونه، خیلی درگیر نسبت ها نباشیم که این چون خواهر شوهرمه، چون جاریمه... پس باید اینطور رفتار کنم. با خدا معامله کنیم راه دوری نمیره. 9⃣ برای مدیریت زمان در یادگیری از زمان های انجام کار های خونه، برای شنیدن مباحث تربیتی استفاده کنید، من عادت دارم موقع انجام کارهای خونه، یا کار با گوشی یک فایل صوتی هم گوش بدم، خیییییلی خوبه، اینطوری دیگه آدم فکر و خیال بیخودی هم نمیکنه و تغذیه روحش تامین میشه، صوت زیارت عاشورا ، دعای عهد، سخنرانی هر کدوم از وعاظی که خودتون قبول دارید، حتما دانلود کنید و بطور روتین هنگام انجام کار هاتون بذارید پخش بشه اینطوری خلائی که ما بخاطر نداشتن فرصت برای مطالعه داریم هم برطرف میشه. 🔟 حتما برای کارهای روزانه برنامه ریزی داشته باشید و به بچه ها مناسب سن شون مسئولیت بدین و از ترس اینکه نمی تونه درست انجام بده، خودتونو خسته نکنید همه در خونه وظایفی دارن که به نسبت توانایی هاشون متغیره. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
⚠️بزرگترین مانع... مهمترین و بزرگترین مانع که بر سر راه انسان سالک وجود دارد، تعلق به دنیاست. تا دل غبار رویی نشود ومانع برطرف نشود، خورشید کمال نمی تابد و گوهر وصل نمیدرخشد. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
راه مصونیت در برابر آسیب‌های اجتماعی و کسب اعتماد به نفس فرد وقتی احساس کرد که توان کار و زندگی و برخورد با مشکلات را دارد، جرئت پیدا می‌کند که به سراغ مشکلات برود. برخی افراد از شنیدن مشکلات سرشان به درد می‌آید و برخی نیز آن‌چنان مشتاق رویارویی با مشکلات هستند که دلشان می‌خواهد به آنها بگویند: «بیا این مشکل را حل کن». گاهی انسان از حل مشکلات خودش عاجز است و گاهی اوقات علاوه بر اینکه مشکل خودش را حل کرده، دستش برای حل مشکل دیگران هم باز است و می‌خواهد که یک نفر به او بگوید: مشکل مرا حل‌کن. آدم‌هایی که مشکل دیگران را حل می‌کنند، کمتر گرفتار اعتیاد و این‌گونه مسائل می‌شوند. بچه را باید طوری تربیت کرد که وقتی بزرگ شد، نه تنها بتواند مشکل خودش را حل کند، بلکه مقداری از وقتش را هم برای حل مشکلات دیگران صرف کند. 📚 راه رشد، جلد چهار، صفحه ۱۴۶ "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوالات شما... لطفا تجارب شخصی خود را در زمینه سوالات مطرح شده با ما به اشتراک بگذارید👇 🆔@dotakafinist3 🆔@dotakafinist3 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075