eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
اعمال زاینده هستند... قانون‌شکنی، قانون‌شکنی می‌آورد. ندیدید گاهی کسی که کفشش را دیگران پوشیده‌اند و رفته‌اند، اگر یک کفشی آنجا افتاده باشد، وسوسه می‌شود و می‌گوید من پایم می‌کنم و به‌جای کفش خودم می‌برم؟ چون فرد دیگری بی‌ملاحظگی کرده، این هم می‌گوید: «من هم بی‌ملاحظگی می‌کنم!» رعایت قانون هم رعایت قانون می‌آورد. مردم جامعه، از امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر درس می‌گیرند و با امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر ساخته می‌شوند. معروف، معروف می‌آورد. منکر، منکر می‌آورد. به اصطلاح ساده، اَعمال زاد و ولد می‌کنند. زاینده هستند. چه عمل خوب و چه عمل بد. سخن‌ها، زایندگی دارند. چه سخن خوب و چه سخن بد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
بازوی پدر... حدیث داریم بچه بازوی پدر است. یعنی كسی كه شش اولاد دارد. دوازده بازو دارد. ما بچه‌ها را بی هنر تربیت كردیم. تا می‌گوییم: فلانی شش تا بچه دارد. می‌گوید: آخ! یعنی شش تا شكم دارد. بچه بازو است. این دید اسلام است. ما بچه‌ها را از بازو به شكم تبدیل كردیم. می‌گوییم: چطور شكمش را سیر كنیم؟! این درست نیست. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۵۷۸ من متولد سال ۶۳ هستم و در سن ۱۶ سالگی عقد کردیم و در سن ۱۸ سالگی زندگی مشترکمون رو شروع کردیم. بعد از یک سال تصمیم به بارداری گرفتم اما نتیجه ای نگرفتم و پیگیری هامون برای درمان شروع شد، تا دو سال بعد یک سقط داشتم و بعدش تا ۱۴ سال همچنان در حال درمان بودیم و ۴ بار روش های مصنوعی ناباروری با اون هزینه های هنگفت رو هم تجربه کردیم وکلی تو وام و قرض افتادیم و البته کلی روحیه مون هم داغون شد. خلاصه بعد از ۸,۹ سال به این نتیجه رسیدم که یه دختر از بهزیستی بیاریم چون همیشه اعتقاد و باوردارم تو این دنیا هر مشکلی یه راه حلی داره و بن بست و نشستن و گذر عمر کردن بی معناست، اما متاسفانه همسرم بسیار سختگیر بود و به همین راحتی ها قبول نمیکرد و متاسفانه متاسفانه یه ۳,۴ سالی طول کشید تا باحرف زدن و التماس و زاری کردن و تحقیق کردن راضی بشه والبته توکل به خدا و توسل به امام رضا بود که کوتاه اومد و قبول کرد و بالاخره ما در بهزیستی تقاضا دادیم. بهزیستی هم گفتن باید تو نوبت باشیم. کلی جلسه و سوال پرسیدند، اومدند وضع زندگی مونو دیدند، معمولا یک تا پنج سال تو نوبت می مونی اما چون موقعیت شغلی و مذهبی بودن خانواده براشون مهم بود و اینکه عنایت امام رضا علیه السلام شد، بعد از ۸ماه وقتی تو حرم امام رضا بودم از بهزیستی بهم زنگ زدند که تا چند روز دیگه آماده باشیم برای تحویل دخترمون که این زیباترین هدیه ای بود که امام رضا جان مون بهم عنایت کرد. به اصرار من بچه ۴۰ روزه رو بهمون دادن به خاطر مسائل محرمیت. و چون شیرخوار بود، یک شبانه روز خواهرم به بچه شیر داد و از این راه به پدروبرادرم محرم شد. از سمت همسرم هم صیغه محرمیت به پدربزرگ آقام خونده شد و به همسرم و پدرشوهر و برادرشوهرام محرم شد. بعد از اومدن این بچه، زندگیم این نعمت و فرشته الهی شد، دختری مهربون و ناز به نام ریحانه جون☺️ که به زندگی مون روح و نشاطی وصف ناشدنی داد و الان ۶ ساله کنارمون هست با افتخار😍 البته دوسالی هست از بهزیستی پیگیریم که یه خواهر برای ریحانه مون بیاریم اما متاسفانه سختگیری های بهزیستی زیاده و بچه نمیدن، اما دعا می کنم و محتاج دعاهای شما خوبان هستم که فرجی بشه و دوباره خدا ما رو لایق بدونه تا سرپرستی یتیم دیگه ای رو بعهده بگیریم. چون تک فرزندی خیلی بده و بچه های زیاد بانشاط تر هستند مطمئنا... همه ما یه قصه و سرنوشتی داریم که با درایت و توکل می‌تونیم بهترین تصمیم ها رو تو زندگیمون بگیریم و باقیات و صالحات زیبایی چون فرزندان صالح از خودمون بجا بذاریم. خانم هایی که شرایطشون مثل من هست حتما این راه فرزند خواندگی رو پیگیر باشند که بهترین ذخیره برای دنیا و آخرت شون و بهترین تبلیغ برای فرزندآوری هست در این موارد ناباروری. هرچند از لذت زیبای طبیعی مادر شدن محرومیم و خیلی سخته این محرومیت برای هر زنی، اما از این راه مادرشدن هم عالیه و لذتش کمتر نیست. ممنونم از صبر و حوصله تون. التماس دعا. عاقبتتون بخیر. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ «دوتا کافی نیست» را در شبکه های اجتماعی مختلف دنبال کنید. 👈 «دوتا کافی نیست» کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب، در زمینه ، و 🌺 همراه ما باشید: 👇 👇 👇 🔹ایتا: http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075 🔹بله: ble.ir/join/OTBmMTg2ZT 🔹سروش: https://sapp.ir/joinchannel/kpjCXUEOqJRW5dtZLuKlFoHr 🔹واتساپ: https://chat.whatsapp.com/EsOb0iAVB39HFgdaFTJgjR 🔹تلگرام: https://t.me/joinchat/QayxJiaGm6ccWbpF
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌رهایی و لذت یا مسئولیت پذیری و تکلیف سخن درباره‌ی نوعی زیست، به اسم زیست توسعه‌ یافته است. در زیست توسعه‌ یافته لذت است که اصالت دارد. مادر اگر فرزندان کمتر داشته باشد یا اصلا فرزند نداشته باشد، لذت و تمتعش در دنیا بیشتر است. اگر مبنا لذت باشد عقل حکم می‌کند که بچه‌دار نشود، چون با دشواری‌هایی همراه است: نُه ماه بارداری و پس از آن نامتناسب شدن بدن و بعد هم دو سال زحمت شیر دادن و تروخشک کردن و نگرانی‌های بعدی... بشری که در زندگی‌اش لذت اصل باشد، مسئولیت نمی‌پذیرد. تفاوتی بنیادی در کار است، دنیای توسعه‌یافته مبتنی بر رهایی و لذت است و دنیای متدین مبتنی بر تکلیف. 📚 ماجرای فکر آوینی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
پرونده اعمال پدرم بسته نیست... ✨پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله: «انسانی که از دنیا می رود جز از ناحیه ۳ چیز پیوندش با دنیا قطع می شود: دانشی که مردم از آن سود ببرند یا صدقه جاری (مانند وقف اموال) یا فرزند صالحی که برایش دعا کند.» 📚بحار الانوار ج ۲ ص ۲۳ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۵۷۹ من متولد سال ۶۴ هستم. سال ۸۳ در حالی که یک سال از درس دانشگاهم رو خونده بودم عقد کردم با یه شخصی که دیپلم بود وکار آزاد داشت، این در حالی بود که همیشه تصمیم داشتم درسم تمام بشه و کارمند بشم، اما به دلیل اینکه من پدرم رو تو بچگی از دست داده بودم و مادرم ازدواج مجدد کرده بودند با اومدن یه خواستار خوش اخلاق اما کم درآمد، منو شوهر داد. با همسرم تصمیم گرفتیم زوتر بریم سر خونه زندگی خودمون با گرفتن یه مراسم ساده عروسی ازدواج کردیم ولی من نخواستم خرج اضافی داشته باشیم. بعد از ازدواج، در یک خانه‌ اجاره ای ساکن شدیم، همسرم دوست داشت که خیلی زود فرزندی داشته باشیم و خدا رو شکر سال اول زندگی صاحب یه پسر زیباوتپل مپل شدم، سال ۸۵ متولد شد. این درحالی بود که من درس و دانشگاه هم داشتم، سزارین شدم، دو هفته بعد از زایمانم، رفتم سر درس وکتاب حتی یه ترم هم مرخصی نگرفتم، دوست داشتم درسم زودتر تمام بشه و برم سر کار تا هم به هدفم برسم، هم اینکه کمک خرج همسرم باشم. بعد از پایان درس در آزمون های استخدامی شرکت کردم و مرتب پیگیر بودم که جایی مشغول باشم اما نشد که نشد، قسمت نبود. متاسفانه این طرز فکر باعث شد که من از اقدام برای فرزند دوم غافل بشم. به دلیل مشکلات مستاجری و تغییر شغل همسرم، همسرم برای کسی کار دفتری می‌کرد، اون شخص گفت دیگه نیاز به شما ندارم ما مجبور شدیم پول رهن خونه مون رو برداریم که مبلغ کمی بود و یه وام گرفتیم، شوهر ماشین خرید و رفت مسافر کشی مادرم هم تاکید داشت تو درس خوندی، کارمند بشی نه یه زن خانه دار، شاگرد زرنگ بودی، جلو فامیل زشته نشستی تو خونه، بچه داری می‌کنی. یه چند وقت پاره وقت این ور، اون ور کار دفتری کردم اما کوتاه و برای همیشه نمی خواستن، فقط این مدت جوانی من گذشت، چقدر الان افسوس اون روزها رو می‌خورم، در حالی که فرزند اولم رو در سن ۲۱ سالگی زایمان کردم، دخترم در یه زمستان سرد در سن ۲۸ سالگی زایمان کردم و باز سزارین شدم، این در حالی بود که تمام این مدت پسرم تنها بود چقدر دوست داشت خواهر وبرادر داشته باشه😔 با وجود اینکه خانواده شوهرم پر جمعیت بودند و ما بسیار بیرون و تفریح میرفتیم اما اون در خانه همبازی نداشت و احساس تنهایی می‌کرد. بعد از تولد دخترم یه آپارتمان کوچک ثبت نام کردیم و صاحبخانه شدیم و رفتیم منزل خودمون، همسرم همچنان مسافرکشی می کرد و ماشین مدام خرج رو دست مون می ذاشت، قسط خونه و مشکلات مالی دیگه، دلسرد می‌شدیم برای آوردن فرزند سوم اگر چه خیلی دوست داشتیم فرزند دیگری بیاوریم. اینم بگم که خانواده شوهرم همه یه بچه یا دو تا داشتن، این موضوع هم مانع آوردن بچه میشد تا اینکه تبلیغات فرزندآوری زیاد شد خیلی دلم می‌خواست،مخصوصا پسرم اصرار داشت که من فرزند دیگری بیاورم، دوست داشت برادر داشته باشه. همزمان که برای چکاب بارداری می رفتم کرونا اومد اولش ترسیدم اما همسرم گفت شاید کرونا حالا حالا ها بود توکل بر خدا کردم و خیلی زود باردار شدم. این در حالی بود که من ۳۴ ساله بودم. 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۵۷۹ ماه هشتم بارداری متوجه شدم بچه حرکت نداره به بیمارستان که رفتم گفتند بچه مرده همون جا دنیا رو سرم خراب شد چقدر گریه کردم، چطور به همسرم خبر می‌دادم، چقدر بچه هام منتظر بودند و ذوق و شوق داشتند، کلی با دختر رفته بودیم خرید و وسایل نوزاد خریده بودیم، وقتی یاد اون روزها میوفتم، هنوزم گریه می‌کنم و دلم میگیره. حالا می ترسیدم دیگه بچه بیارم، چون سه بار سزارین شده بودم، می ترسیدم دیگه نتوم بچه بیارم. اما خدا روشکر یکی از دوستانم منو با کانال "دوتا کافی نیست" آشنا کرد خیلی روحیه ام بالا رفت، چله زیارت عاشورا شهید نوید صفری رو گرفتم، روزه اول ماه محرم گرفتم، تمام مدت چله زیارت عاشورا داشتم و به روح شهدا هدیه می‌کردم، اسم چهل شهید یادداشت کرده بود هر روز به نام یکی شون بود باهاشون حرف می‌زدم و درد دل می‌کردم😊 خدا رو شکر با یه دکتر با تجربه مشورت کردم گفت برای بار چهارم میتونی سزارین بشی، ۶ ماه بعد از اون اتفاق، دکتر اجازه بارداری داد و منم زود باردار شدم. وقتی متوجه شدم باردارم، در پوست خودم نمی گنجیدم، بارداریم سخت بود و منزل ما طبقه سوم، کلی پله بدون آسانسور داشتیم، اما در تمام لحظات حضور خدا، دعای حضرت زهرا و امام زمان و رهبری رو حس می‌کردم، به خدا توکل کنید که ان مع العسر یسرا😊 بابت این بارداری، خیلی از دیگران حرف های ناراحت کننده شنیدم، برادر شوهرم می‌گفت مردم تو خرج یه بچه موندن، شما بچه میارید، مامانم می‌گفت، دختر و پسر داری، اون یکی هم ذخیره آخرت، بچه می خواهی چکار، بچه خرج داره، آدم پیر و کور میشه... اما من دوست داشتم در جهاد فرزندآوری نقشی داشته باشم و به فرمانم رهبرم لبیک بگم و در زمینه سازی ظهور آقا قدمی بردارم، با خودم می‌گفتم یه روز این تن زیر خاک میره پس تا جوانم و توانایی دارم باید برای فرزندآوری استفاده کنم. من ساکن شهرستان بودم، پزشکم مرکز استان بود باید مسافت طولانی می‌رفتم ویزیت بشم چون شهرستان ما سزارین چهارم انجام نمی دادند. الان دخترم صحیح و سالم و بسیار زیبا و دوست داشتنی متولد شده، چهار ماهش هست، برای سزارین چهارم مشکلی نداشتم خدا رو شکر ، در حالی که دوست دارم برای پسرم یه برادر بیارم اگر خدا بخواهد و من رو لایق بدونه. از پزشکم خیییلی راضی بودم، بسیار خوش اخلاق با حوصله و با تجربه، مهربان، دوست داشتنی مثل یه دوست دلسوز من بود، خانم دکتر سارا حسین میرزایی که در شیراز مطب دارند، خیابان ملاصدرا، کنار بیمارستان فرهمند ساختمان اکسیر، همیشه دعای خیرشون می‌کنم، امیدوارم هر جا هستند سالم و موفق باشند. راستی همه اون کسانی که می‌گفتند بچه می‌خوای چکار الان خودشون بچه دلشون میخواد و تصمیم به فرزندآوری گرفتن. امیدوارم هر چه زودتر این سد شکسته بشه فضای جامعه عوض بشه، تا کسانی که دوستدار فرزند بیشتر هستند، اینقدر از نظر روحی، تحت فشار حرف های سرد و ناراحت کننده دیگران نباشند. از شما عزیزان می خواهم برایم دعا کنید تا فرزندانم را ولایت مدار و خوب تربیت کنم. یاعلی😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
💥نمی دانیم چه کرده... حالا شما توی روی مادرت می‌ایستی، [می‌گویی] حرف نزن! نمی‌خواهم! به تو چه! بابا جان، مادر است، می‌دانی چه قدر نخوابیده؟! می‌دانی چه قدر بی‌خوابی کشیده؟! پنج رقم خدمت کرده، در بدنش که بودی، از خون بدنش تغذیه کردی، از بدنش آمدی بیرون، از شیرش تغذیه کردی، وقتی خواسته بمیرد، اموالش را برای ارث برای تو گذاشته، یعنی از خونش، از شیرش، از ثروتش، سه شیفته هم کار کرده، مجانی هم کار کرده، با عشق هم کار کرده، خسته هم نشده، هیچ‌وقت هم منتظر نبوده که کی شود که تمام شود، شما در سربازی، سربازی خدمت می‌کنی، ولی هی منتظری کی شود تمام شود، در اداره خدمت می‌کنی، ولی هی منتظری کی شود بازنشست بشوی. هیچ مادری نمی‌گوید که کی شود که بازنشست بشوم. یعنی بازنشستگی ندارد، یک مادر بیست، سی تا مدیر کل است، مدیر کل تغذیه هست، مدیر کل حفاظت و امنیت هست، مدیر کل بهداشت و درمان هست، مدیر کل آموزش و پرورش هست، یعنی تمام نیازهای این بچه را تأمین می‌کند. ما نمی‌دانیم مادر چه کرده است، نمی‌دانیم پدر چه کرده است. 🌐 درس‌هایی از قرآن - ۲۵- ۶- ۱۴۰۰ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
شادی برای ایران... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌غم بزرگ.... من و خواهرم دوقلو هستیم، بیست سالمون بود که ازدواج کردیم، بچه کوچیک خانواده بودیم و یک جورایی بچه بار اومده بودیم. بعد دوسال رفتیم خونه مون و دانشگاه هم می‌رفتیم. تا اسم بچه میومد، عصبانی می‌شدیم و موضع می‌گرفتیم که ما خودمون بچه ایم بچه میخواییم چیکار از الان. بعدش بهانه می‌گرفتیم باید درسمون تموم بشه، درسمون که تموم شد، می‌گفتیم مستاجریم با این وضع نمیشه بچه دار شد، باید حداقل خونه مستقل بگیریم و هزارتا بهانه های دیگه، که بالاخره بعد از چهار سال نخواستن، به دلمون افتاد دیگه کافیه اقدام کنیم. اما غافل از اینکه ما دیگه خودمونو بدبخت کرده بودیم و تنبلی تخمدان گرفتیم و الان هم پنج سال هست در حسرت فرزند روز و شب نداریم. خیلی دکتر رفتیم اما نتیجه نگرفتیم، خیلی کارا کردیم، نذر و نیاز و انواع ختم ها.. اما بی فایده بود انگار خدا دیگه از ما مأیوس شده. یا هم اینجوری با این امتحان سخت می‌خواد بار گناهانمون رو کم کنه از تمامی خواهران عزیزم می‌خوام تا ازدواج می‌کنند در اوج جوانی بچه دار بشن مثل ما با دستای خودشون جوانی شونو خراب نکنند. ما می‌تونستیم در ۲۱ سالگی یا نهایت ۲۲ سالگی طعم مادر بودن رو بچشیم. اما الان سی سالمون هست و موندیم ما و خونه سوت و کورمان، ما و تحمل شماتت ها. ما و غم بزرگ بی فرزندی... خیلی غم بزرگی در دلمان رخنه کرده، بچه شیرینی میاره تو خونه، شادی میاره، ما از همه ی اینا محروم موندیم و افسرده شدیم. واقعا خوشبحال اونایی که دامنشون سبز شده، چه دختر، چه پسر، هیییچ فرقی نداره سالم باشند و صالح. از مادران عزیزی که پیام منو می بینند تقاضا دارم در حق ما دوتا خواهر دعا بفرمایند بلکه خداوند به برکت دعای شما مادران عزیز به ماهم نظری بکند. انشاءالله دامن همه آنهایی که در انتظار فرزند هستند، بزودی سبز بشه ما هم با آنها. برای سلامتی و ظهور آقامون صلوات. اللهم عجل لولیک الفرج. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
کودک سندرم داونی، حافظ ۸ جزء قرآن شد. محمدحسین رضایی ۱۳ ساله، مبتلا به سندرم داون موفق شده است با کمک والدین خود حافظ ۸ جزء قرآن کریم شود. با خانواده آقای رضایی گفت‌و‌گویی انجام شده است که می توانید در پیوند زیر بخوانید: 🌐 yun.ir/zctyf3 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۵۸۰ متولد سال ۱۳۷۰ هستم و سال ۹۰ با پسرعموم به اصرار مامانم ازدواج کردم البته ۸۶ عقد و ۹۰ عروسی😊 یه چهار سالی طول کشید تا بتونم آماده ی زندگی مشترک بشم😁 با وجود خواستگار های دیگری که داشتم مادرم از ایمان و هم کفو بودنم با پسرعمو جان گفتن و اصرار به این ازدواج کردن که خدارو شکر ازاین بابت تا ابد مدیون مادرم هستم. زندگیمون بالا پایین زیاد داشت اما همیشه با توکل از سر گذروندیم. به لطف خدا یه دختر سال ۹۲و یه پسر سالم سال۹۶ به زندگی شیرین مون اضافه شد😍سال ۹۸ تصمیم گرفتیم به امر رهبری فرزند سوم رو هم به جمعمون اضافه کنیم که بعد از بارداری با مخالفت اطرافیان مواجه شدیم، و در کمال تعجب از طرف خانواده های به ظاهر مذهبی خودمون😒 اصرار به سقط(قتل)😳😔 بچمون رو داشتن که تو این وضع اقتصادی و آینده ی نامعلوم و... بچه می خوای چیکار، داری حق این دوتا رو میدی به سومی😳 خلاصه با کلی نیش و کنایه و حرفای سنگین گل دختر ما سال ۹۹ به دنیا اومد اما با مشکل مادرزادی قلبی، ۱۰ رو بعد تولد از دنیا رفت و بار سنگین داغ فرزند از یه طرف و نیش حرف اطرافیان از طرفی😭 که شما نسبت فامیلی دارین و دیگه بچه دار نشین و همین دوتا که سالمه کافیه و... اما ما دست بردار نبودیم و هدفمون فقط بچه دار شدن نبود و اطاعت از امر ولی بود. اما از طرفی ترس تکرار این اتفاق و اینکه بارداری های خیلی سخت، جوری که سر هر بارداری من حدود ۸ کیلو لاغر می شدم و با زایمان خیلی سخت و نقاحت طولانی، کمی منو می ترسوند تا اینکه تو کانال شما سرگذشت خانمی که فکر کنم به ام البنین مشهور بودن تو کانال،رو خوندم و با توکل و امید بیشتری تشویق به فرزندآوری شدم که حتی اگه تقدیرم پرستاری از فرزندی باشه که خدایی نکرده سلامتیش دچار مشکل باشه، من این تقدیر رو می پذیرم چون حتی اگه بچه ی دیگه ای هم به دنیا نیاریم، همین دوتایی که داریم هم ممکنه خدایی نکرده دچار مشکل بشن، پس تقدیرمو با توکل به خدا و توسل به ائمه پذیرفتم. برخلاف دفعات قبلی که خیلی زود باردار شده بودم این بار بعد از چند ماه نامیدی، تصمیم گرفتیم منو همسرم روزه ی اول محرم و چله شهدایی گرفتیم و همه چی رو سپردیم به خدا به خاطر حرف و حدیثا و حتی تهدید برادرام که باهام قطع رابطه می کنن و نباید دیگه بچه دار بشم و کلی حرفای بدتر، دیگه تصمیم گرفتم بارداریمو از همه پنهان کنم اما ویارهای بدم و بارداری سختم قطعا منو لو می داد اما در کمال ناباوری این بارداریم فوق العاده راحت بود، جوری که حتی روزه هم گرفتم و از برکتش کلی کار سنگین و کمک به پدرومادر خودم و همسرم، کارای کشاورزی کردم و تا آخر ماه هفتم کسی متوجه بارداریم نشد😁 ولی بعد از فهمیدن مادرم، حالش بد شد و بعدش چند روز سر سنگین بود و کلی از همه بدوبیراه شنیدم و انرژی منفی که اگه دوباره اونطور بشه چی؟ اما به لطف خدا بعد از هر سختی آسانی است😊 نرگس کوچولوی ناز ما ۱۵ روز پیش به لطف خدا سالم و سلامت وارد زندگیمون شد 😍 از لطف خدا نباید ناامید شد ما که با وجود همه ی مخالفت ها و تهدید ها مصمم به فرزندآوری به هر تعداد که خدا بخواد، هستیم و اراده ی خداوند رو به اراده ی خودمون ترجیح میدیم☺️ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
پیام های نهفته در تصویر: ✅ فرزندآوری ربطی به استطاعت مالی ندارد. ✅ مردم عادی و متوسط جامعه اگر چه مشکلات مالی دارند ولی هیچگاه در مسیر مخالفان نظام حرکت نمی‌کنند. ✅ تربیت درست فرزندان، همراهی همیشگی آنها با خانواده را درپی دارد. ✅ حفظ حجاب در هر شرایطی برای بانوان اگرچه مشکل ولی ممکن است. ✅ مسئولان قدر این مردم کم توقع را بدانند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌تحقیر ممنوع... 🔻پدر حق ندارد بچه‌اش را خراب کند. هُی! بله، آنجا را جمع کن، آنجا را ضبط کن، آنجا را جارو کن، خوب بابا شما یواشکی به من بگو، چرا جلوی مهمان‌ها داد سرِ من زدی؟! 🔻یادم نمی‌رود یک کسی چای می‌داد در یک جلسه‌ای، پدرش داد سرش زد گفت آ، گفت بله، گفت آن را جا گذاشتی یک چای هم بده به او، این هم سینی چای را گذاشت گفت آقا جان شما پدر من هستی حق تربیت داری، حق نداری من را پهلوی مهمان‌ها ضایع کنی. 🔻بعضی مادرها همین که مهمان دارند، می‌گوید این دختر را می‌بینید جان من را به لبم رسانده، این دختر همچین کرد، این پسر همچین کرد، این دختر هی سرخ می‌شود، سبز می‌شود، حالا مادر هم دو دست گرفته. شما حق تربیت داری، حق تحقیر نداری... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۵۸۱ سرگذشت من جز شگفت انگیز ترین سرگذشتهای شنیده شده ی تاریخ معاصره ... خیلی غصه دار میشم به خاطر خانواده هایی که به انتظار یه بچه مو سپید کردن و همچنان با وجود هزینه های گزاف درمان، چشم انتظار نتیجه مثبت تست بارداریشون هستن. اما من به شخصه هر بار تستم مثبت بود کلی ضجه میزدم نه از فرط خوشی، نه از ناشکری، از سختی، از ویار سنگین، از دست تنهایی، از زایمانی که هر لحظه اش سخت می‌گذشت. دروغ چرا عاشق بچم، از لحظه ای که یادم میاد، تونسته باشم دست و پام تکان بدم تو قنداق، عروسک بغل می‌کردم و مامان بازی. بقدری مامان بازی کردم ک تا ۱۱ سالگی از ۲۴ ساعت ۲۶ ساعت خاله بازی می‌کردم. قربون قدرت خدا بشم که با مادری ازم امتحان گرفت. من ۵ قلو دارم ولی اولی تا پنجمی ۹ سال طول کشيد تا قدم سرچشمم گذاشتن و منو مفتخر به مادری کردند. همه شیره به شیره، بخاطر فاصله کم و اخلاقهایی که دارن من میگم ۵ قلو. اصلا هم گول تون نمیزنم بگم وای انقدر بچه زیاد شیرینه خواهرها، که نگید و نپرسید. صبح تا شب بازی و نشاطه و خودمم هر روز جوونتر از روز قبل... اتفاقا از وقتی قل اول تشریف آوردن تا همین لحظه یادم نیست بجز انگشت شمار، من خواب کامل شب داشته باشم. به خاطر بارداری و شیردهی پی در پی... دفعه چهارمی که رفتم دکتر و گفتم باردارم، طبق معمول خانم دکتر ده دقیقه ریسه می‌رفت، به زور جلو خنده اش رو گرفت، بعدم گفت ولش کن بیا بشین من اول حساب کنم چند سالته؟ این بارداریها بعد چقدر فاصله بوده؟ بعد که خنده اش تمام شد و هر چند ثانیه می‌گفت الحمدلله و فهمید من از اونهاییم که سنگ پای قزوین هم جلوم زانو زده، گفت خداروشکر، خیلی ها با یک دنیا هزینه و دوا و درمون آرزوی بارداری دارن... یعنی من با جثه ای که داشتم، یکی هم معجزه بود، چه برسه به ۵تا، ولی از اونجایی که معجزه خدا توی هر عصری اتفاق میفته من شدم معجزه عصر حاضر... بعد از هر بار زایمان می‌گفتم ایندفعه دیگه سه چهار سال حواسم هست بچه‌ها بزرگ بشن بعدش بعدی، ولی از اونجایی که هر بار رو خودم خیلی حساب باز می‌کردم، زمان کوتاهی نگذشته بود که دوباره چشمم منور میشد به تست مثبت... هر بار خدا بهم می‌گفت چی شد، مگه نمیخواستی صبر کنی، صبر کن ببینم ولی من با این عقل ناقصم، متوجه نمیشدم کار، خوبه خدا درست کنه. وقتی خدا میخواد بده، بنده چکارست. دوست داره خدا یکیو تو لباس رزم ببینه، یکیو تو لباس علم، یکی تو لباس طبابت، یکی هم مادری، چرا انقدر می‌جنگی با خودت و سرنوشت... بجای تشکرته؟ هر دفعه یه فرشته می‌ذارن تو بغلت، ناز چی داری واسه خالقت؟ الان که دارم میگم یه جوجه روپام که لحظه ای اگه از بغلم تو روز بیاد پایین، همه تعجب میکنن کم کم به اعضای بدنم یه عضو جدید بنام آغوشی می‌خوام، پیوند بزنم. قربونش برم یکی تو خونه مون که وقتی رگ نق زدنش بگیره ۳۶۰ درجه دهانش باز و بی وقفه مثل ناقوس کلیسا میزنه. به ترتیب یکی شبها عق میزنه، یکی نق میزنه یکی جیغ میزنه، یکی تب میکنه، یکی انقدر شلوغ میکنه که آخرش من تب می‌کنم ولی قشنگی همش به اینکه، اونیکه آفریده، دوست داره اینجوری ببینه تو رو.... حالا کار ندارم روزی ده بار برگه امتحان تکراری می‌ذاره جلوم، از شلوغ کاری این فرشته ها، و بجای صبوری طبق معمول مردود میشم ولی عجب شیرینه.... غیر از اینکه لقد خلقنا الانسان فی کبد چه سختی ای شیرینتر از این که مهربانترین مهربانها اینو برام رقم زده حالا هی نشستن و گفتن تو رو خدا دیگه بچه نیار، پیر میشی، زشت میشی، زمین گیر میشی، خونه ات کو؟ ماشینت کو؟ طفلی شوهرت، وای وای از پول پوشک، ته همش هم میگن برا خودت میگیم، وگرنه سختیش برا خودته... آخرش چی شد، خدا همه شونو از رو برد، آیا ایمان نمی آورید؟ چند وقته پیش خدا یه فرشته دیگه بهمون داد حیف فقط یکبار تونستم صدای معصومانه قلبشو بشنوم، دو روز بعد ایست قلبی کرده بود و یک ماه بعد متوجه شدم. اینم امتحان سختی بود ولی از درون له شدم هنوزم گریه ام میگیره هم از معصومیت طفل خودم، هم از اونهایی که چجوری دلشون میاد بی دلیل و با دلیل طفل های معصومشون رو نگم قلبم تیر میکشه... یاد آمار بی رحمانه سقط جنین افتادم. بیشتر از همه یه حرف منو سوزوند که بهم گفت، خوب شد این یکی نموند آخه داشتی بچه شیر می‌دادی، به اون ظلم می‌شد. استغفرالله تو هر لحظه تو جهان چند نوزاد بدنیا میاد یعنی خدایی که اونها رو می‌آفرینه توانایی روزی بخشی به همه رو نداره؟ یعنی جان یکیو میگیره تا یکی دیگه بمونه!! فقط می‌تونم برای اونها و خودم دعا کنم تا خدا از جهل نجاتمون بده، خیلی خوشحال میشم برام دعا کنید تا بتونم با معرفت مادری کنم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075